منافق تواب با اشاره به پایههای شکل گیری فرقه منافقین گفت: یکی از این پایهها رهبری بود؛ به نحوی که در این فرقه رهبر در جای خدا قرار داشت.
به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از یزد، خدابنده روز گذشته در نمایشگاه دگردیسی در فرقه منافقین در دانشگاه یزد گفت: از سال 59 به مدت 23 سال به عضویت فرقه رجوی در انگلستان در آمدم که بیشتر در بخش های بین الملل و دیپلماسی در این فرقه به فعالیت پرداختم.
وی بیان کرد: در زمینه پدیده کنترل ذهن فرقه ای، امروز تحقیقات بسیار گسترده ای صورت گرفته که از آن به عنوان تهدید اصلی هزاره سوم معرفی شده و در آن چگونگی بوجود آمدن تشکل ها و جذب جوانان از طریق نیرنگ و فریب مورد بررسی قرار می گیرد.
مترجم «کتاب فرقه ها در میان ما» با اشاره به چگونگی شکل گیری فرقه رجوی تصریح کرد: در سال 44 همزمان با شکل گیری این فرقه، سه گرایش اصلی شامل گرایش های مذهبی و گرایش ملی و چپ ها و گرایش مارکسیست ها در مقابل شاه قرار داشتند که این سازمان با ترکیب قرار دادن این سه جریان، کار خود را شروع کرد.
خدابنده خاطرنشان کرد: وقتی این فرقه به خارج رفت، با نام شورای ملی مقاومت به جای مجاهدین خلق به عنوان گروهی سکولار به فعالیت خود ادامه داد که اگر از افراد آن در خصوص ایدئولوژی پرسیده می شد، چیزی متفاوت از آن بیان می کردند، زیرا که ماهیت فرقه ای آن به نحوی متفاوت از فرقه های دیگر بود.
وی خاطرنشان کرد: اولین پایه آن رهبر بود که در جای خدا می نشست و مالک جان و مال و ناموس افراد قرار می گرفت، یعنی با این تشکیلات هرمی، رهبر در راس قرار می گرفت و هیچ گونه رابطه عرضی بین او و اعضا وجود نداشت و فقط به صورت هرمی برای افراد دیکته می شد.
این منافق تواب تصریح کرد: دومین پایه آن ایدئولوژی است که شامل مجموعه اعتقادات ثابت نیستند و از متدولوژی روانی برخوردارند. بدین معنی که با شیوه های روانی افراد جذب، حفظ و کنترل می شوند و ایدئولوژی هر فرقه در واقع مخاطب آن را تعیین می کند، که در چه محیطی قرار گرفته و چه چیزی را جذب می کند و درصورتی که غالب جامعه سوسیالیست باشد آنها نیز خود را بدین نحو قرار می دهند.
خدابنده با اشاره به فضای سال 58 گفت: این فضا به گونه ای بود که ممکن است خیلی از جوان های امروز نسبت به آن بیگانه باشند؛ به نوعی که دغدغه جوان های آن روز و کسانی که انقلاب کردند و حتی فعالان نظام این بود که آیا واقعا می شود کشوری مستقل از آمریکا ایجاد کرد؟
وی افزود: در آن زمان حقوق بسیاری به آمریکایی های ایران تعلق داشت و برخی از اینها حقوقی مثل پرداخت حقوق آنها توسط دولت ایران، کاپیتولاسیون و بسیاری از صنایع در اختیارشان بود و ظلم های متعددی به مردم کشورمان می شد؛ در این راستا فرقه ها نیز انگشت بر روی این ضعف ها می گذاشتند و به این ترس ها و فوبی ها دامن می زدند.
مترجم «کتاب فرقه ها در میان ما» ادامه داد: آن موقع افراد با این انگیزه که جمهوری اسلامی بالاخره با آمریکا رابطه برقرار خواهند کرد و به آنها وابسته می شود و فقط مجاهدین توانایی ماندن در مقابل آمریکا را دارند، جذب این سازمان می شدند، و این در حالی است که از افتخارات این سازمان ارتباط با سیا بوده و افرادی که تازه با مریم رجوی ملاقات کرده اند نیز، از جنگ طلب ترین افراد در جناح های آمریکا بوده اند.
خدابنده با اشاره به حوادث هفت تیر سال 1360 گفت: رجوی نیز در باب این روز بیان کرد که هفت تیر جای پای امریکا را در ایران از بین برد، یعنی به این وسیله ما آلترناتیو امریکا را در ایران کور کردیم و سعی می کرد آن را به تدریج در سازمان جا بیندازد.
وی بیان کرد: من از بسیاری از دانشجویان می پرسم که آیا بنی صدر خوب بود، طبیعتا بسیاری از آنها می گویند که انسان بدی بود. اما من می گویم که با توجه به شناختی که شخصا از بنی صدر داشتم، آدم خوبی بود، اما دلیل این کارهای او این بود که رجوی توانست به طریقی که خود بنی صدر نفهمد از طریق یکی از نمایندگان مجلس به نام احمد سلامتیان که مورد اعتماد بنی صدر بود، اطلاعات را به او بدهد و در ذهن او مدام فوبی هایی نسبت به شهید بهشتی القا می کرد.