بسیاری معتقدند علوم انسانی در ایران در مقایسه با رشته های فنی و علوم تجربی از توفیق چندانی برخوردار نبوده است، «خبرگزاری دانشجو» با محوریت این موضوع گفت و گویی با دکتر طاهری نیا استاد دانشگاه تهران داشته است.
«گروه علمی خبرگزاری دانشجو»؛ بسیاری معتقدند علوم انسانی در ایران در مقایسه با رشته های فنی و علوم تجربی از توفیق چندانی برخوردار نبوده است، «خبرگزاری دانشجو» با محوریت «دلایل عدم توفیق علوم انسانی» و مسائلی چون «تحول در علوم انسانی به سمت علوم انسانی اسلامی» گفت و گوی با دکتر طاهری نیا، استاد زبان و ادبیات عرب و معاون علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران داشته است. قسمت دوم این مصاحبه به شرح زیر است :
طاهری نیا - در این امر که دیوان حافظ منبع غنی تمدنی و فرهنگی است کسی تردیدی ندارد، حال دیوان حافظ را کدام بخش از جامعه از سر نیاز خریداری می کند و آن را به مصرف می رساند ؟ آیا می توان برای این پرسش مصداقی پیدا کرد؟ بخش خاصی وجود ندارد؛ اگر امروز کمترین اقدامی در بخش صنعت صورت پذیرد خریدارش در بیرون وجود دارد؛ دولت خریدار محصولات بخش فنی و مهندسی و علوم پایه است؛ پژوهشگر حوزه های مذکور می داند که علاوه مزایای معنوی برای ایده و محصولش منفت مادی هم وجود دارد. در این که شهید مطهری بر قله ی ایده های انقلابی ناب قرار داشت کسی تردیدی ندارد، کدام بخش جامعه خریدار محصولات علمی و فکری و اندیشه ایی شهید مطهری بودند و هستند؟ آیا اساسا خدمات ایشان با دستاوردهای فناوری قابل مقایسه است ؟ پس چرا هرگز به ذهن خطور نمی کند که مجموعه سخنرانی های ان متفکر شهید را هم می توان همچون محصولات علمی دیگر ارزش گذاری کرد و برای دریافت و کاربستش هزینه کرد
محصولات بخشی از علوم ما پیش از تولید خریدار دارد، محصولات علوم انسانی حتی پس از تولید هم خریدار مستقیم ندارد؛ نداشتن متقاضی که در این زمینه سرمایه گذاری کند گره این حوزه است؛ هم چنان که برای علوم پایه و فنی متقاضی سرمایه گذاری و خرید وجود دارد، حاکمیت باید در بخش علوم انسانی خریدار ایده ها باشد؛ دولت بدنه ی اجرایی کشور و سروکارش با حساب سود و زیان است؛ فراتر از دولت نهادی به نام حاکمیت وجود دارد؛ حاکمیت ایده ها و افق هایی دارد که فراتر از دولت است، به عبارتی دیگر حاکمیت حفظ تولید دانش انسانی اسلامی را اولویت می داند ولی دولت لزوما این گونه نیست.
علوم انسانی زمانی رونق پیدا خواهد کرد که از سوی حاکمیت با دغدغه ی غنای تولید علم، خریدار تضمینی داشته باشد؛ پاداش هم سنگ تالیفات و ترجمه ها و انچه درباره کتابه هائی از قبیل العقد الفرید ابن عبد ربه و شاهنامه فردوسی و ..نقل شده است همه و همه گواه توجه خاص حاکمان به بخشی از علم و دانش است، یعنی حاکمیت خریدار آن کتاب شد؛ ادبایی که تولیدات علمی فرهنگ ساز و تمدن ساز داشتند عموما از سوی حاکمیت تشویق و حمایت شده اند.
دولت در بخش علوم پایه و فنی و مهندسی پیش خرید می کند ولی در علوم انسانی اگر حرف نو زده شود، پس از تولید ایده هم خریداری وجود نخواهد داشت؛ محصول سیاستگذاری ها علوم انسانی امروز است؛ استعدادهای ما استعدادهای برترند ولیکن مدیریت های برتر آن ها را مدیریت نکردند؛ اگر در پی تولید نظریه هستیم باید توجه داشته باشیم که تولید نظریه پس از پرورش نظریه پرداز خواهد بود، به عبارت دیگر ابتدا باید نظریه پرداز پرورش داده شود بعد او به تولید نظریه بپردازد؛ تولید علم پس از پرورش عالم اتفاق می افتد.
وجود استعداد انسانی و مدیریت کارآمد دو مقدمه لازم برای پرورش نظریه پرداز و عالم هستند؛و در ایران ما استعداد برتر انسانی به شهادت تاریخ وجود دارد ولی اشکال کار ما در عنصر دوم یعنی مدیریت کارآمد است؛ مدیریت کارآمد برای پرورش نظریه پرداز، هدایت تحصیلی انجام می دهد؛ هدایت تحصیلی پاشنه ی آشیل نظام تعلیم و تربیت ما است؛ سیاست گذاران ما برای هدایت استعدادها در مسیر توانمندی ها و نیازمندی ها آن چنان که باید همت نکردند؛ استعدادها مسیر خود را می روند و نیازها مسیر روز افزون خود را طی می کنند و سرمایه ها در مسیر روز افزون استهلاک خود حرکت می کنند. و این همان چیزی است که باید به دقت و با سرعت مورد تجدید نظر قرار گیرد.
هدایت تحصیلی یعنی یک نگاه کلان نگر یعنی نیاز جامعه را در یک کف و استعداد و توانمندی جامعه را در یک کف دیدنو این دو را با هم هماهنگ کردن؛ اگر امروز در جامعه نیروی کار فنی نیاز است یعنی نیروی انسانی وجود ندارد یا وجود دارد ولیکن به این سمت هدایت نشدند؟ بنابراین مدیریت هدایت تحصیلی آنچنان که باید انجام نشده است؛ اینکه امروز اعلام می شود دانشجویان در حال تحصیل رشته های علوم انسانی بیش از نیاز کشور است ناشی از سیاست گذاری های غلط است.
سیاست گذاری های غلط ظرفیت های غیر ضروری ایجاد کرده و توسعه ی غیر لازم انجام داده است؛ مدیریت ناکارآمد سیاست گذاری ناکارآمد خواهد داشت؛ به طور مثال ضوابط علم سنجی امروز ما ضوابطی نیست که به پرورش نظریه پرداز منجر شود؛ مقررات سنجشی ما مقرراتی نیست که به تولید عالم منجر شود؛ مقرارت کمیت محور و کمیت گرا که هرگز توجه لازم را به کیفیت ندارد؛ گزینه انحرافی است و تا زمانی که ملاک سنجش ما آمار کمی است افراد خود را با آن ملاک ها هماهنگ می کنند و رفتار علمی و تلاش علمی خود را در همان مسیر سوق می دهند.
مهم بودن تولید مقاله، تعداد مقاله و عدم توجه به آثار ان پس از تولید و انتشارو سم مهلک در فرآیند سنجش تولیدات علمی است؛ در گذشته های دور داشتن یک رساله علمی کافی بود تا شخص عالم تلقی شود؛ امروزه تعداد مقاله هدف گمراه کننده ایی است که پژوهشگران ما وقت، فکر، اندیشه و سرمایه ی خود را در آن مسیر صرف می کنند و هرگز نتیجه ی مطلوبی که باید برای ما داشته باشند را در بر نخواهند داشت؛ این نمونه ایی از سیاست گذاری غلط است.
یکی از پدیده های نامبارکی که در جامعه وجود دارد عطش کاذب برای تالیف کتاب است، کتاب هایی که اگر درست مورد ارزیابی قرار می گرفت هرگز از نظر علمی ارزش و صلاحیت چاپ را نداشتند؛ همین که سرمایه ایی صرف چاپ کتابی شود که حرفی برای گفتن ندارد، استهلاک سرمایه است؛ عطش کاذب برای چاپ کتاب باعث شده است بعضا شنیده شود که فردی در یک سال 10 جلد کتاب تالیف کرده است؛ در یک سال 10 کتاب نوشتن ارزشمند است یا در 10 سال یک کتاب نوشتن؟
اگر قوانین ما به گونه ایی باشد که پژوهشگران ما دغدغه ی تولید علم تاثیرگذار، نه محدودیت زمانی و شتابزدگی و اصرار و پافشاری بر اقدامات کمی، داشته باشند تولید علم ما واقعی خواهد بود؛ یکی از مولفه های مدیریت ناکارآمددر حوزه ی علوم انسانی سیاست گذاران با ماهیت و اقتضائات این حوزه است.
از ابتدای انقلاب تا کنون فقط در طی 3 سال وزارت علوم به دست متخصصین علوم انسانی اداره شده است؛ ان هم سال های نخست، بیش از 52 درصد از سابق مدیریت بر این مجموعه سهم علوم پزشکی و 42 درصد سهم علوم فنی و علوم پایه بوده است.
92 درصد در طول انقلاب مدیریت آموزش عالی کشور بر عهده ی متخصصین غیر علوم انسانی بوده است، آیا از این 92 درصد می توان انتظار داشت که علوم انسانی رادر اولویت قرار دهند؟ آیا می توان انتظار داشت سیاست ها مبتنی بر ماهیت علوم انسانی تبیین شده باشد؟ اگر مدیریت بخشی تجربی و بخشی تخصصی باشد، حوزه های علوم انسانی به مدیریت نزدیک ترند یا حوزه های دیگر؟ اگر بخشی از توان مدیریتی ذوقی و ژنتیکی با شد و بخش دیگر دانش تخصصی چه مقدار از حوزه ی علوم انسانی برای این مسئله بهره گرفته شده است؟
هدایت تحصیلی نادرست یکی از خلاء ها و کاستی های موجود در این زمینه است؛ تا زمانی که در فضای آموزش و پرورش انتخاب رشته ها در اولویت اول ریاضی، بعد تجربی و بعد از آن علوم انسانی است معدود نفراتی پیدا خواهد شد که بر اساس علاقه علوم انسانی را انتخاب کنند؛ نتیجه ی طبیعی این امر این است که استعدادهای برتر در طول تحصیل به سمت ریاضی سوق داده می شوند تا مهندسین حاذق شوند و کمتر در حوزه ی علوم انسانی استعدادهای خدادادی بالا وارد می شوند البته این یک حکم کلی نیست زیرا برخی از متخصصین ما با وجود داشتن شرایط ورود به حوزه ریاضی و تجربی و یا حتی پس از تحصیل در آن رشته ها ، به علوم انسانی روی آوردند و در این عرصه توفیقات قابل تقدیر کسب کرده اند.
حاکمیت اگر به دنبال تولید علم کارآمد در حوزه ی علوم انسانی است باید حمایت ویژه ایی از تحصیل در علوم انسانی داشته باشد؛ های برتر کنکور را با حمایت ویژه و تضمین شغل به سمت رشته های تحصیلی مورد نیاز سوق بدهد؛ کافیست از میان رتبه های برتر کنکور با حمایت دولتی در رشته های اقتصاد، مدیریت، علوم اجتماعی و... برای یک دوره ی زمانی تعدادی را وارد کنیم و دکترای پیوسته برای آن ها تعریف شود تا به طور طبیعی تولید علم و نظریه صورت گیرد؛ تا زمانی که سرچشمه آب زلال نداشته باشد، پائین دست رودخانه آب زلال نخواهد داشت.
«خبرگزاری دانشجو»: ازوقتی که در اختیار ما گذاشتید بسیار ممنونم
سلام آقاي پروفسور طاهري نيا
اين مطالب تون باعث تکميل تر شدن مصاحبه ي قبلي شده اميدوارم که همکاران ديگه شما به ياري شما بيايند تا گامي در جهت تغيير تفکرات مسئولين برداشته شود.
لطف کنيد به اين موضوع دامنه و عمق بيشتري ببخشيد تا شفافيت و حساسيت موضوع طرح شده بيش از پيش مشخص شود.
با سلام .مطالب پروفسور طاهري نيا در باب علوم انساني به درستي بيان گرديده با تشکراز دورانديشي ايشان نکته اي را که مي خواستم ياداوري کنم اينکه همانطوريکه ايشان اشاره داشتندلازمه آموزش عالي کارامد،توجه ودقت در تربيت مديران حرفه اي است که اين امرميسر نمي گردد جزتوجه به علوم انساني ومديران کارامد در اين حوزه ؛ وگرنه توجه به کميت گرايي در دانشگاهها وعدم اهتمام جدي در سپردن دانشگاهها به کسانيکه متخصص علوم مديريتي نيستند ،بيشتر دانشگاهها را در دهه هاي آينده به سمتي سوق خواهد داد که از بيشتر دانشگاهها جز بناي يادبودچيزي باقي نخواهد ماند.
اين مطالب تون باعث تکميل تر شدن مصاحبه ي قبلي شده اميدوارم که همکاران ديگه شما به ياري شما بيايند تا گامي در جهت تغيير تفکرات مسئولين برداشته شود.
لطف کنيد به اين موضوع دامنه و عمق بيشتري ببخشيد تا شفافيت و حساسيت موضوع طرح شده بيش از پيش مشخص شود.