کد خبر:۳۱۵۴۹۸
به مناسبت روز بزرگداشت حکیم طوس؛

بی اعتنایی سلطان محمود غزنوی به فردوسی به دلیل شیعه بودن او / واکنش فردوسی به بی اعتنایی سلطان محمود

فردوسی سرودن شاهنامه را سال‌ها قبل از سلطنت سلطان محمود آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، ثروت و جوانی را از دست داد، با این تصور که سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد اما ...

 گروه فرهنگی خبرگزاری «دانشجو» ؛ «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سال 329 هجری در «طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست می‌آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بتدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد.


او از همان زمان که به کسب علم و دانش می‌پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می‌ورزید. همین علاقه به داستان‌های کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او بر می‌آید، مدت‌ها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستان‌های شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است.


او در این باره می‌گوبد:
 بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
بناهای آباد گردد خراب    
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند         
که از باد و باران نیابد گزند


فقر و تنگدستی فردوسی در پی سرودن شاهنامه


فردوسی در سال 370 یا 371، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم برخی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند، او را یاری می‌کردند. ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالها، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد.  چنان که خود او در این باره می‌گوید:
اَلا ای برآورده چرخ بلند   چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی  به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال   پراکنده شد مال و برگشت حال


بی اعتنایی سلطان محمود غزنوی به فردوسی به دلیل شیعه بودن او


فردوسی سرودن شاهنامه را به دلیل علاقه شخصی و حتی سال‌ها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، به تدریج ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاه بزرگی درآورد و با این تصور که سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود، تشویق نکرد. علت اینکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخی گفته اند که به سبب بدگویی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی دینی متهم شد. در حقیقت، ایمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و از این رو، سلطان به او بی اعتنایی کرد.


واکنش فردوسی به بی اعتنایی سلطان محمود


برخی از شاعران دربار سلطان محمود نسبت به فردوسی حسادت ورزیده و داستان‌های شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود، پست و ناچیز جلوه داده بودند. به هر حال، سلطان محمود، شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: «شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم؛ و اندر سپاه من، هزار مرد چون رستم هست». فردوسی از این بی اعتنایی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و مدتی در شهرهای هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می‌رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود «طوس» درگذشت. فردوسی را در شهر «طوس» و در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.


در تاریخ آمده است که چند سال بعد، سلطان محمود از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجویی کنند. اما روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می‌آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می‌بردند. از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود که او نیز هدیه سلطان محمود را نپذیرفت. جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت. منابع مختلف، علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس (چهار مقاله نظامی عروضی) دانسته‌اند.


شاهنامه مهم‌ترین سند عظمت زبان فارسی است


شاهنامه نه تنها بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی به شمار می‌رود.  فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی به دور بود و تا جایی که می‌توانست از به کار بردن کلمه‌های غیر اخلاقی خودداری می‌کرد. او در وطن دوستی، سری پر شور داشت؛ از این رو، به داستان‌های کهن و تاریخ و سنن قدیم عشق می‌ورزید و از تورانیان و رومیان و اعراب - به دلیل صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند - نفرت داشت.


ارادت فردوسی به ائمه معصومین


شاهنامه نگاهبان راستین سنت‌های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می‌شد و اثری از آنها به جا نمی ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می‌دانست و تاکید می‌کرد که:


گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم


فردوسی با شاهنامه فرهنگ ایران و اسلام را در هم آمیخت


فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین شکل ممکن در هم آمیخت. اهمیت شاهنامه تنها در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستان‌های منظوم باشد، تبار نامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته‌های جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت در ستیز بوده است.  شاهنامه از حدود شصت هزار بیت تشکیل شده و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است.


ویژگی‌های قهرمانان شاهنامه


شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی‌اند. جنگ کاوه و ضحاک ستمگر، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش با دسیسه سودابه و.. .  همه حکایت از این نبرد و ستیز دارد. دیدگاه فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه پشتیبان خوبی‌ها در برابر ستم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان به شمار می‌رود، همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می‌گیرد. زیبایی و شکوه ایران نیز آن را در معرض رنج‌ها و سختی‌های گوناگون قرار می‌دهد و از این رو، پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستی این کشور و ارزش‌های ژرف انسانی مردمانش بر می‌خیزند و در این راه، جان خود را نیز فدا می‌کنند.


برخی از پهلوانان شاهنامه، نمونه متعالی انسان‌هایی هستند که عمرشان را به تمامی در اختیار هم‌نوعان خود قرار داده اند؛ پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند. شخصیت‌های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور، وجودشان آکنده از فتنه گری، بدخویی و تباهی است. آنها ماموران اهریمنند و قصد نابودی و تباهی در کار جهان را دارند. قهرمانان شاهنامه ستیزی همیشگی با مرگ دارند و این ستیز، نه رویگردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج پارسایی؛ بلکه پهلوان در رویارویی و درگیری با خطرهای بزرگ، به جنگ مرگ می‌رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ دور می‌سازد. بیشتر داستان‌های شاهنامه، فانی بودن دنیا را به یاد خواننده می‌آورد. با وجود این، آنجا که زمان بیان سخن عاشقانه می‌رسد، فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی خاص خود، موضوع را می‌پروراند.


 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ناشناس
Finland
۲۰ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۷
اثار تاریخی بهترین رهنمای انسانی لست.
شاهنامه واقعا اثری جاوادان و پایدار است
17
5
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۵
ماجرای زن و دختر فردوسی را چرا برمردم آشکار نمی‌سازد خیانتهای زن و دخترش و همبستری با ترکهای غزنوی
12
20
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۷ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۸
کسی تا سفر حسن صباح و خیام و خواجه نظام الملک به مصر در ایران شیعه نبود. عصبانیت سلطان محمود غزنوی بقول علی حاتمی سلطان ترک که بزرگترین حامی زبان ادبی و درباری ترکهای آسیای میانه برگرفته از هند یعنی فارسی ترکهای آسیای میانه بود از آنجا بود که به فردوسی گفت مرد مومن من گفتم تو شاهنامه بسرای و تو میان اقوام ایران یعنی ترک یا تورانیان و سای اقوام جنگ راه انداختی. البته ایران آنوقت از مغولستان تا اروپا بود.
7
20
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۳:۴۹
فردوسی روحت شاد
20
4
م زندیه
Iran (Islamic Republic of)
۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۰
اصلا سراینده شاهنامه همعصر محمود غزنوی نیست. تمام این اراجیف ساختگی است تا هدف کلی شاهنامه که ایجاد وحدت ملی است را مخدوش کنند... سراینده اش را مالدوست جلوه دهند... وقتی شاهنامه سروده شده هنوز رودکی زنده است و اصلا سلطان محمود نوزادی بیش نیست. تاریخ ما سراسر جعل است و باید بازخوانی شود.
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار