گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در 28 اردیبهشت 427 در نیشابور دیده به جهان گشود. وی از ریاضیدانان، ستارهشناسان و شاعران بنام ایران در دوره سلجوقی است. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت. همچنین برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.
شاعری که در مغرب زمین نیز مشهور است
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازه وی بیشتر به واسطه نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند. ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کردهاست که مایه شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
شاگردی خیام در محضر ابن سینا
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاه شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش درباره اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست. شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خواندهاند هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بودهاست، بسیار بعید مینماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشتهاند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود میداند اما این استادی ابن سینا، جنبه معنوی دارد.
تدوین تقویم جلالی
خیام در حدود 436 - 449 هجری - تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی درباره معادلههای درجه سوم تحت عنوان «رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله» به زبان عربی نوشت و از آن جایی که با نظامالملک طوسی رابطه خوبی داشت، این کتاب را پس از نگارش به او تقدیم کرد. پس از این دوران، خیام به دعوت سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان رفت تا سرپرستی رصدخانه اصفهان را بهعهده گیرد. خیام هجده سال در آنجا مقیم بود و به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه شد. علاوه بر این، در همین سالها طرح اصلاح تقویم را تنظیم و تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلالالدین ملکشاه شهرهاست، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت.
اختربینی که اعتقادی به کار خود نداشت
در این دوران خیام هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت اما بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد. در همین سالها مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود با نام «رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس» را نوشت و در آن خطوط موازی و نظریه نسبتها را شرح داد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد و از این رو، اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد.
اوضاع سیاسی در عصر خیام
در زمان خیام فرقههای مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحثها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم میشدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرأت ابراز نظریات خود را نداشت به طوری که حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاستنامه خواجه نظامالملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همه معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت میکوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون میداند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی مانند سقوط دولت آل بویه، قیام دولت سلجوقی، جنگهای صلیبی و ظهور باطینان در عصر خیام رخ داد.
خیام و مرگ اندیشی
خیام شاعری مرگ اندیش است و اندیشه مرگ در جای جای سخنان و رباعیات او حضوری آشکار یا پنهان دارد و همواره اساس اندیشه ها و گفته های اوست؛ به نحوی که تنها بر مبنای همین اندیشه است که می توان 2 ساحت دیگر اندیشه ورزی خیام را نیز فهمید و توضیح داد. این 2 عرصه دیگر تفکر خیامی، عبارتند از: بی خودی و نفی آگاهی ها و تفسیرهای عقل ساخته از هستی و زندگی و غنیمت شمردن مهلتِ بودن. مرگ در نگرش خیام، از یک طرف مانع عمده شناخت و معرفت، ما به شمار می رود و از طرف دیگر شرط اساسی آن محسوب می شود. مرگ در وجه نخست خود، مهلت بودن ما را در این جهان تهدید می کند و ما اگر ضعف و بیماری های دوران زندگی را نیز پیام آوران صادق مرگ بدانیم، جدیت این تهدید و سست بنیادی آن مهلت را ژرف تر در می یابیم.
مرگ خیام را میان سالهای 517-520 هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکرهنویسان نیز وفات او را 503 نوشتهاند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال 502 بودهاست. مقبره وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع شده، قرار گرفته است.
انچه از تاريخ امده چند خيام داشتيم که متاسفانه با هم خلط شده و اشتباه ميشوند و بعضي ها اين اشعار معروف را متعلق به اين دانشمند بزرگ ايراني نميدانند و ايشان بزرگت از اينست که چنين اشعار بگويند.