کد خبر:۳۱۸۴۰۸
بایدها و نبایدهای اشتغال زنان-12؛

وقتی بازار مادری از رونق می‌افتد!

بی‌شک ارزیابی اشتغال زنان در نگاه مدرنیته به زن و زن در مکتب و جامعه ایرانی اسلامی نتایج متفاوتی خواهد داشت...
وقتی بازار مادری از رونق می‌افتد!

گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- زهرا محسنی فرد؛ بررسی ابعاد مثبت و منفی اشتغال زنان، تا حد زیادی به تعریف زن موفق و جایگاه زن در خانواده و جامعه بستگی دارد. بی‌شک ارزیابی اشتغال زنان در نگاه مدرنیته به زن و زن در مکتب و جامعه ایرانی اسلامی نتایج متفاوتی خواهد داشت. در نتیجه لازم است در ابتدا تعریف مکاتب و رویکردهای مختلف در خصوص جایگاه زن را بررسی و پس از آن از مواهب و معایب اشتغال متناسب با این رویکرد‌ها سخن گفت.


هرچند مکاتب غربی مدرن نیز در تعاریفشان از زن و جایگاه آن اختلافاتی دارند اما ریشه‌های قوی اومانیسم، سکولاریسم و نگاه سوداگرانه در همگی آن‌ها مشترک است. زن مدرن، زنی است که خود را نه در کانون خانواده و در خدمت همسر و فرزند خود که در راستای منافع و لذات بیشتر تعریف می‌کند، هدفش و نگاهش به زندگی کاملا بی‌ارتباط به دین است و موفقیت بیشتر را داشتن مقام بالا‌تر در جهان سرمایه داری می‌داند. علاوه بر این، حقوق و وظایف زن در جامعه مدرن غربی نیز در تعریف جایگاه اشتغال برای زنان موثر است. زن در این جامعه از نفقه، مهریه و هرگونه حمایت مالی از جانب همسر خود بی‌بهره است و موظف است در کنار همسر خود در تامین هزینه‌ها ی مالی کار کند.


اما جایگاه زن در اسلام و جامعه اسلامی با این تصویر تفاوت بسیار دارد. زن موجودی است لطیف و محترم که هیچ گونه وظیفه تامین مال و معاش به عهده ندارد، هرچند از داشتن حق اشتغال هم محروم نیست. زن مسلمان سعادت و رسالت خود را بر مبنای اعتقاد دینی‌اش در بستر خانوده می‌جوید، به گونه‌ای که زن موفق دختری خوب برای پدر و مادرش، همسری نیکو برای شوهرش و مادری بی‌نظیر برای فرزندان خود است و کمتر خود را مستقل از خانواده می‌بیند. برای زن در اسلام کسب علم و فرزانگی همانند مرد همیشه مورد توجه بوده است؛ اما اهمیتی که عنصر کار و نان آوری برای مرد موفق در اسلام دارد برای زن مورد توجه نیست.


حال با توجه به این تعاریف باید دید ساختار اشتغال زن ایرانی مسلمان در جامعه ما چگونه است. بی‌تردید این ساختار از ابتدا و تا کنون مردانه تعریف شده است و مناسب کار یک مرد و با شرایط زندگی مردانه طراحی شده است. اهمیت نقش ساختار اشتغال زمانی بهتر خود را نشان می‌دهد که معدود ساختار‌های اشتغال زنانه را که مناسبت بیشتری در مقایسه با دیگر شغل‌ها دارد، در نظر گرفت، تدریس از سطوح پایین مهدکودک‌ها تا دانشگاه‌ها برای زنان از این دست است.


تعریف کار به صورت تمام وقت از مهم‌ترین ویژگی‌های مردانه این ساختار است. این امر موجب می‌شود زن شاغل به علت گذراندن 8 ساعت کار در بیرون از خانه و در عین حال به دوش داشتن وظایفش در داخل خانه فشار مضاعفی را تحمل کند. توقع دیگران از او و در بسیاری موارد توقع خود او از خودش این است که در عین انجام کارش در بیرون از خانه، کارهای درون خانه را نیز به نحور احسن انجام دهد و این امر یعنی خستگی مضاعف و انرژی کمتر برای انجام هردو کار.


از طرفی کار درون خانه کارفرمای بیرونی ندارد، یعنی با وجود اهمیت برخی کارهای روتین روزانه که هر روز می‌بایست انجام دهد، در اغلب موارد این خود زن است که تصمیم می‌گیرد چه کاری را چه زمانی انجام دهد. چه زمانی به نظافت بپردازد، چه روزی را برای مهمانی دادن انتخاب کند، چه زمانی کودکانش را به گردش ببرد و چگونه این کار را انجام دهد. اما در کار بیرون از خانه، زن بر خلاف این ساختار مدام باید فرمان‌های متفاوت را فرمانبری کند و کمتر فرصت اعمال سلیقه در این امر را پیدا می‌کند و این امر فشار استرس زیادی بر او حمل می‌کند. چرا که ممکن است برای مثال درست یکی از روزهایی که باید کاری مهمی را به کارفرمای خود تحویل دهد، همزمان با بیماری کودکش باشد و این تداخل نقش‌ها کار را برای او سخت‌تر می‌کند.


اهمیت اشتغال برای زنان در این روز‌ها متاثر از عوامل مختلفی چون رسوخ نگاه مدرن به زندگی، افزایش تحصیلات زنان و کم اهمیت تلقی کردن «خانه داری» و نقش «مادری» است. جالب است که تحقیقات نشان داده است اغلب زنان خانه دار ایرانی که در روز کارهای مهمی در خانه انجام می‌دهند که برای این کار‌ها می‌توان ارزش افزوده در نظر گرفت و بی‌تردید کار آنان کمک به سبد اقتصاد خانواده است، خود تصور نمی‌کنند که کار مهمی انجم می‌دهند چه رسد به دیگران! و این بسیار تأسف بار است که ارزش زنی که تمام وقت خود را صرف تربیت فرزندان به بهترین شکل و مدیریت خانه برای حفظ آرامش اعضای خانواده می‌کند، در مقایسه با زنی که ناخواسته با اشتغال فرصت کمتری را برای فرزندان و همسر خود دارد در نگاه جامعه و در نگاه خود او پایین‌تر باشد.


مهم‌تر از این، از رونق افتادن بازار «مادری» است، برای اثبات این ادعا کافی است شمار زنان کارمندی که پس از چند سال بلاخره صاحب فرزند شده‌اند و فرزند چند ماههٔ خود را بدون نگرانی، به مادربزرگ‌ها و مهدکودک‌ها سپرده‌اند بررسی کرد. و بر چه کسی پوشیده است که کودک در این دوره سنی بیش از هرچیز تنها و تنها به آغوش مادرش نیازمند است و چه کسی می‌تواند اهمیت نبود مادر در رفتار آینده کودک را رد کند؟ و این مشکل با تغییر مرخص زایمان از 6 ماه به 9 ماه قابل حل نیست، بلکه نیازمند تغییرات عمیق ساختاری اشتغال زنان است.


هرچند نیاز درصد قابل توجهی از زنان به کار صرفا نیاز مالی نیست و ریشه در‌‌ همان کم اهمیت تلقی کردن خانه داری و مادری و نیاز به منبعی دیگر برای «تعریف خود» دارد، نباید فراموش کرد بسیاری از زنان برای گذران زندگی خود مجبور به کار کردن هستند؛ زنانی که سرپرست خانوار هستند و لاجرم باید در بیرون ازخانه کار کنند. در شرایط کنونی که کشور در یک قدمی بحران جمعیتی و حرکت رو به کهنسالی قرار دارد ساختار اشتغال زنان باید به سمتی حرکت کند که فرزند آوری را به یک امتیاز تبدیل کند، نه یک بار مضاعف. زنانی که متاهل و دارای فرزند باشند از امتیاز و حقوق بالاتری بهره‌مند باشند و امکان دورکاری زنان افزایش پیدا کند.


علاوه بر این زن ایرانی خود باید این مسئله را حل کند که نمی‌توان «هم خدا را خواست هم خرما را»، یعنی هم قانونا، شرعا و عرفا مرد خانواده وظیفه تامین مالی تمام و کمال را از زن داشته باشد و زن هیچ وظیفه‌ای در این خصوص نداشته باشد و هم فرصت اشتغال برای زنان و مردان در جامعه یکسان باشد! اشتغالی که برای مردان ضرورت است و نداشتن آن یعنی تاخیر در ازدواج و داشتن زن و فرزند و ضربه سنگین روحی و اجتماعی نداشتن کار و البته برای زن در جامعه فعلی و با ارزش‌های حاکم در جامعه یعنی نداشتن فرصت فعالیت و حضور پر ثمر اجتماعی، انزوا، نداشتن استقلال مالی و نبود منبعی مناسب برای تعریف هویت است. حالا با این اوصاف آیا نبود فرصت شغلی برابر، و داشتن شانس بیشتر مردان و زنان در یافتن کار بی‌عدالتی است؟


مشکل اینجاست که زن ایرانی بخواهد همزمان هم از مواهب و امتیازات زن سنتی بهره‌مند باشد و هم از مواهب و امتیازات زن مدرن، هم کل هزینه‌های زندگی اش به دوش مرد باشد و هم نیازی به این نداشته باشد یک ریال از حقوق خود را صرف خانه کند.


در برخی موارد آنچه مشکل ساز شده است، افزایش تحصیلات زنان است، به گونه ای که گویا به ثمر نشستن تحصیلات زنان فقط و فقط با اشتغال آنان آن هم به صورت تمام وقت و سفت و سخت میسر می‌شود و لاغیر. این در حالی است که اگر فرزانگی و دانشمند بودن سرلوحه زن قرار بگیرد، و زن مقام اشتغال خود را نه به اندازه یک تکنسین و کارمند ساده بلکه استادی برجسته، نویسنده ای توانمند، نظریه‌پردازی تاثیر گذار تعریف کند اوضاع متفاوت خواهد بود.


به طور کلی می‌توان گفت، در کنار مواهب اشتغال زنان، معایب و ضررهای وارده بر خانواده را مهم و قابل توجه ارزیابی کرد و از آنجایی که با شرایط کنونی حذف اشتغال زنان از جامعه ممکن نیست باید به فکر تغییر ساختار کار زنان به سمت ساختاری منعطف‌تر و سازگار‌تر با شرایط جسمی و روحی زنان، چون کمتر شدن زمان کاری، سپردن کارهایی که استرس و فشار کمتری بر زنان وارد می‌کند و بسیاری ملاحظات دیگر بود که یافتن آن به تحقیقات گسترده و نیاز سنجی دقیق از جامعه زنان شاغل نیازمند است.
منبع: نشریه خانه خوبان استان قم

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار