گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ وقتی از جوانان و ازدواج آنها صحبت به میان میآید، غالباً به سبک آشنایی برای ازدواج و انتخاب شریک زندگی آنها اشاره می شود و عموماً بر سر اینکه چه راهی مناسب تر است اختلاف وجود دارد.
برخی از خانواده ها تاکید دارند که انتخاب به عهده آنها باشد و همان روند سنتی که رایج بوده است، ادامه یابد و برخی هم با این سبک مخالفند و ترجیح می دهند خودشان نیمه گمشده شان را بیابند. در مناظره مکتوب این هفته از نظرات آقایان قباد حق محمدی، کارشناس ارشد روان شناسی و مشاور خانواده و حسین باباخانی، کارشناس خانواده و روان شناسی و مشاوره بهره برده ایم.
«خبرگزاری دانشجو»- از نظر شما چه راهی برای آشنایی مناسب تر است؟
حق محمدی: به نظر من هر راهی که امنیت بیشتری برای طرفین ایجاد کند راه مناسبی خواهد بود. حال باید بدانیم در اینجا امنیت چگونه تعریف می شود. می توان گفت موقعیتی امن است که فرد احساس کند آنچه می بیند، آنچه می شنود و ... تفاوت زیادی با آنچه واقعاً هست، ندارد.
در موقعیت هایی که افراد کاملاً سطحی با هم آشنایی پیدا می کنند هر چیزی می تواند غیر واقعی باشد، بنابراین هر چه ما از موقعیت های سطحی به سمت موقعیت هایی که عمق بیشتری دارد، برویم، امنیت بیشتری را تجربه خواهیم کرد.
یک مثال می گویم. یکی از مراجعینم پسری بود که در یک مرکز آموزشی کار می کرد. با توجه به نوع فعالیت آن مرکز، بازاریاب های موسسات خدمات آموزشی با ایشان تماس می گرفتند تا خدمات خود را معرفی کنند. پسر در مکالمه یکی از این بازاریاب ها از صدای خانمی که پشت خط بود خوشش آمده بود. آن صدا را گرم و گویش خودمانی آن خانم را تعبیر به یک حس نزدیکی کرده بود.
نمونه این نوع آشنایی ها زیاد است و اینها نمونه آشنایی های در سطح است. من نمیگویم کسی که مشتری شماست، مورد مناسبی برای ازدواج نیست. اما معتقدم که با توجه به شکل آشنایی باید راه و استراتژی مناسبی برای روند آشنایی در نظر گرفت.
باباخانی : به نظر من ازدواج فرآیندی است که باید برای شناخت طرفین زمان بیشتری گذاشته شود. زمانی که برای شناخت در ازدواج مدرن که در آن حق انتخاب با فرد است و رابطه در قالب آشنایی است، داریم زمان بیشتری است.
طبیعتاً زمان که بیشتر باشد شناخت هم بیشتر است. اما در ازدواج مدرن چون زمان رابطه بیشتر است دختر و پسر ویژگی های واقعی و طبیعی خود را بیشتر بروز می دهند. در ازدواج سنتی ممکن است دختر و پسر یکسری دروغ هایی بگویند، اما زمان برای افشا شدن این دروغ ها کم است. آدمی که دروغ میگوید کم حافظه است و در مدت رابطه آشنایی با اشتباهاتی که ممکن است از او سر بزند خود واقعی اش را نشان می دهد.
در این سبک ازدواج، انتخاب وسیع تر و آزادانه تر است و دختر و پسر حق انتخاب بیشتری دارند و به انتخاب از بین انتخاب شده ها محدود نیستند؛ همچنین مهم این است که بر ملاک اصلی تمرکز بیشتری می شود. در ازدواج سنتی در طی چند جلسه ظاهر را بررسی می کنند و ظاهر که پسندیده شد به تشریفات عروسی می رسند. اما در ازدواج مدرن بر رفتار تاکید بیشتری می شود. رفتار کلامی، غیر کلامی و اجتماعی. وقتی شخص خودش انتخاب میکند حس مسئولیت پذیریاش بیشتر می شود. چون انتخاب خودش است باید مسئولیتش را هم بپذیرد و فرار نکند.
به نظر من ازدواج امری است که در یک فرآیند باید شکل بگیرد. ابتدا باید آگاهی های لازم را داد و زمینه را فراهم کرد. خانواده ها ابتدا باید انتخاب فرزندشان را بیمه کنند. چگونه می توانند این کار را انجام دهند و شادکامی و زندگی خوب را برای فرزندشان فراهم کنند و تا حدودی از آینده زندگی مشترک فرزندشان اطمینان حاصل کنند؟
این در صورتی ممکن است که در طی رابطه دختر و پسر، خانواده هم در جریان باشد و یک مشاور حضور داشته باشد. دلیل حضور مشاور این است که جبهه گیری که خانواده نسبت به دختر و پسر طرف مقابل دارد را مشاور حذف می کند و دیگر اینکه دختر می تواند خیلی از حرف هایی را که به خانواده اش نمی تواند بگوید به روان شناس بگوید. چون در این دوره آشنایی ممکن است خیلی مسائل پیش بیاید که دختر قدرت گفتن آن را به خانواده نداشته باشد. مشاور در حین حضورش در رابطه می تواند فرآیند حل کردن برخی از مشکلات را هم آموزش دهد.
«خبرگزاری دانشجو»- از نظر شما معایب ازدواج هایی که از طریق سنتی، طرفین با هم آشنا می شوند، چیست؟
حق محمدی: ازدواج سنتی یعنی اینکه کسی معرفی شود و همراه خانواده برای دیدن آن فرد و خانواده ایشان بروند و یا بیاییند (برای خانم ها). به اعتقاد من این راه هیچ اشکالی ندارد. به شرط دو چیز اول اینکه آمدن پسر همراه مادر و یا... نباید به منزله خواستگاری محسوب شود. خانواده دو طرف آن را یک جلسه آشنایی با محیط خانوادگی تعبیر کنند. در این حالت خانواده پسر معذب نخواهند شد. دوم اینکه در اثر تایید مرحله اول اجازه آشنایی بیشتر توسط خانواده در چارچوب امنیت های خانوادگی دختر داده شود.
باباخانی: یکی از معایب ازدواج سنتی دخالت خانواده ها در روابط شخصی و یا رابطه بین دو زوج است زیرا قدرت تصمیمگیری از دختر و پسر گرفته می شود و نظرات خانواده است که تحمیل می شود. یک مورد دیگر عدم مسئولیت پذیری بین زوجین است. وقتی خانواده ها انتخاب می کنند و این انتخاب به دختر و پسر تحمیل می شود در آینده هر مشکلی که پیش بیاید حتی اگر این مشکل در حوزه فردی باشد زوجین مسئولیتش را قبول نمی کنند و میگویند این انتخابی است که شما برای من داشته اید و نظر شما در مورد آن مثبت بوده است.
در این سبک ازدواج شناخت کافی و لازم شکل نمی گیرد. ممکن است خانواده ها به شناخت از هم برسند اما ویژگی های فردی در ازدواج سنتی شناخته شده نیست و همین ویژگی های فردی است که در آینده زندگی زوجین را می سازد نه ویژگی های خانوادگی.
در ازدواج های سنتی والدینی انتخاب می کنند که در دهههای گذشته رشد کرده اند و با آن فرهنگ بزرگ شدهاند و دیدگاه هایشان با جوانانی که در این دوره ارتباطات رشد کرده اند متفاوت است. یک مورد دیگر شناخت سطحی و ظاهری است که در طی چند جلسه ملاقات به آن می رسند . در برخی از موارد ازدواج های سنتی که همین امکان هم وجود ندارد.
این چند جلسه فقط برداشت های شخصی دختر و پسر را شامل می شود و نه برداشت های خیلی تخصصی که بتوانند ویژگیهای شخصیتی هم را بشناسند و در این زمان کم، چه دختر و چه پسر ویژگی های مثبتشان را نشان می دهند و نه ویژگی های منفی.
«خبرگزاری دانشجو»- آیا ازدواج سنتی با سبک زندگی جوانان امروزی تناسب دارد؟
حق محمدی: شاید بتوان گفت ازدواج با مدل کاملا سنتی برای نسل امروز پذیرفته شده نیست. اما اگر ازدواج سنتی را حضور خانواده ها به عنوان تسهیل گر و ایمنی بخش به پروسه شناخت بدانیم قطعا جوانان امروز منطق این شکل از آشنایی را خواهند پذیرفت. من مخالف این امر هستم که هدایت روند ازدواج را صرفا خانواده و یا صرفا جوانان به عهده بگیرند. من تعامل دو سویه این دو فضا را صحیح می دانم به نحوی که خلاها و کاستی های هر طرف را طرف دیگر پوشش دهد. در این حالت است که فهم مشترک خانواده و جوان موجب امنیت رابطه می شود.
باباخانی: در دوره جدید ما نمی توانیم به هیچ دختر و یا پسری بگوییم موردی را قبول کن که خانواده ات برایت انتخاب کردهاند یا به پسری بگوییم موردی را بپذیر که خانواده ات می خواهد. به هیچ وجه جوان امروزی این را نمی پذیرد و از طرفی هم دوستی ها کاملا عادی شده چون جوان از زیر ذره بین خانواده بیرون آمده است.
«خبرگزاری دانشجو»- آیا شما با این عبارت که حق انتخاب طرفین در ازدواج سنتی کاهش می یابد موافقید؟
حق محمدی: شاید در ازدواج با مدل کاملا سنتی حق انتخاب طرفین محدود می شد ولی با گذشت زمان نیز این امر کمتر دیده می شود. همانطور که گفتم دوست دارم تعریف جدید ازدواج سنتی را ازدواج خانوادگی بنامم. ازدواج با تعامل دوسویه که در نهایت موجب فهم هر دو طرف از خواسته ها و انتظاراتشان میشود. من مواردی را شاهد بودهام که دختر خانم از پسری خوشش میآمد و این موضوع توسط مادر دختر به پسر منتقل شد.
همین حضور مادر به عنوان تسهیل گر رابطه موجب شد که کمترین آسیب به دو طرف وارد شود. من دلم می خواهد که خانواده ها و جوانان درک کنند که نقش غالب در تصمیم برای ازدواج را هیچ یک از طرفین ندارند. نه خانواده ها و نه جوانان! و نقش غالب را خرد و آگاهی که در بین این دو فضا شکل میگیرد، به عهده دارد.
مثالی بزنیم. شما برای تصمیم گیری در مورد موضوعی در شرکتتان وارد جلسه هیئت مدیره می شوید. مدیران دیگر نیز با نظرات خودشان می آیند. موضوع اعلام می شود و همه نظرات خود را می گویند. مدیر مالی از جوانب مالی و سود و زیان مالی صحبت می کند. مدیر روابط عمومی از میزان اثر در رضایت مشتریان و ... حال اگر بعد از بحث وتبادل نظر در نهایت رئیس هئیت مدیره با توجه به جایگاهش رای نهایی را با سوگیری به سمت خودش اعلام کند قطعا شما احساس خوبی نخواهید داشت.
بهترین حالت این است که همه با اعلام نظر خود آگاهی بیشتری را ایجاد کنند و در نهایت تصمیم درست با توجه به خرد جمعی که بالاتر از هر جایگاهی است حاکم شود. این گونه همه رضایت خاطر خواهند داشت و پشتیبان اجرای آن تصمیم خواهند بود. من معتقدم که نه نظر خانواده و نه نظر دختر و پسر حکم نهایی صادر نکند. هر کس سهمی در انتقال آگاهی به این فضا داشته باشد و در نهایت بدون غرض و سو گیری نتیجه خرد مدار حاصل خواهد شد. در اینجا حق هیچ کس زائل نشده است.
باباخانی: دقیقا همین طور است. در ازدواج سنتی خواستگار ها محدود شده اند و دختر به راحتی نمی تواند به هرکسی بگوید که برای خواستگاری بیاید. چون پسر باید در ازدواج سنتی از انواع فیلتر های خانوادگی رد شود تا به فیلتر دختر برسد. نظرات پدر، برادر بزرگتر و همین طور فیلترهای دیگر باید پشت سر گذاشته شود تا به فیلتر اصلی برسد و محدودیت اول همین جاست که دختر آزاد نیست که طرف مقابلش را خودش انتخاب کند و باید از بین انتخاب شده ها، مجددا انتخاب کند.
«خبرگزاری دانشجو»- راهکار شما برای شروع روابط به قصد ازدواج چیست؟
حق محمدی: من معتقدم که دختر و پسر به نحوی با هم برخورد می کنند، بهتر است از همان ابتدا خانواده ها (نه الزاما همه افراد خانواده بهتر است کسی که احساس نزدیکی بیشتری با او می شود) در جریان قرار بگیرند. شرایط به شکل کلی بررسی شود. و در فضایی با اطلاع و نه الزاما حضور خانواده ملاقات هایی انجام شود. بهتر است تعداد این ملاقات ها خیلی زیاد نباشد.
بعد در صورتی که تا این مرحله، توافق برای ادامه مرحله شناخت حاصل شد ملاقات کاملا راحت و غیر رسمی خانواده ها (بهتر است افرادی که دو نفر با آنها راحت هستند. که عموما مادر های این نقش را دارند) با هم انجام شود. و در ادامه با اطلاع خانواده ها دختر و پسر در فضاهایی امن و قابل شناخت با هم ملاقات داشته باشند. و در میان این ملاقات ها خانواده ها نیز می توانند جهت اطلاع از نقطه نظرات هم با هم و بدون حضور دختر و پسر ملاقات هایی داشته باشند.
من به عنوان یک روانشناس معتقدم که هر رفتار سالمی ماحصل تمرین اصول است. نمی شود هیچ گاه با فرزندمان در مورد موضوعی که حرف نزده ایم و زبان منطق هم را نمی دانیم و حال بعد از چندین سال بیگانگی فکری، بر سر موضوع ازدواج بخواهیم که او با ما همراه شود.
سالهاست که با پدر و مادرمان از عقاید و تمایلاتمان بحث نکرده ایم و شکل استدلال های او را نمی شناسیم و حال برای بزرگترین تصمیم زندگی مان بخواهیم که گفتمان داشته باشیم. نمی دانم خوانندگان این مصاحبه در چه مقطعی از زندگی هستند. ولی در هر مقطعی باشند تمرین کنند که با نزدیکان خود؛ خانواده، همسر ، فرزند، پدر، مادر، خواهر، برادر، کارمندان و ... حرف بزنیم، یاد بگیریم بشنویم، یاد بگیریم افکارمان را برای او تشریح کنیم و در نهایت یاد بگیریم که چطور در یک گفتمان فهم مشترک حاصل می شود. این ها ماحصل شناخت خود و شهامت گفتمان است.
باباخانی: چه کاری میتوانیم انجام دهیم که در عین دوستی، انتخاب آگاهانهتر شکل بگیرد. وقتی یک پسر به دختری پیشنهاد دوستی می دهد و از این طریق به قصد ازدواج وارد حریم خصوصی دختر می شود. این مدل دوستی را ما از مدل های دیگر جدا می کنیم و این سبک مد نظر ماست که سرانجامش به ازدواج ختم می شود. حالا می توانیم یک پروتکل برایش بریزیم. یک پروتکل شش ماهه داریم که در آن علاوه بر آگاهی خانواده ها از رابطه دختر و پسر، حضور یک روان شناس یا مشاور هم نیاز است.
پسری پیشنهاد آشنایی به قصد ازدواج می دهد و از این جا رابطه شروع می شود. در وهله ی اول باید خانواده ها در جریان قرار بگیرند چون اگر پسر واقعا به قصد ازدواج آمده باشد نباید ترسی از آگاهی خانواده ها داشته باشد. در کنار این باید ارجاع داده شوند به مشاوری که بتواند از بیرون حالت های خانوادگی و فردی بین طرفین را شناسایی کند. پیشنهاد حضور مشاور، عاملی است که سره را از ناسره جدا می کند و اگر واقعا طرف مقابل به قصد ازدواج آمده باشد در مقابل این عامل واکنشی نشان می دهد که در راستای شناخت بهتر و کاهش درصد خطا و شکست است. ما این فرآیند را به شش دوره یا از بعد زمانی به شش ماه تقسیم میکنیم تا این انتخاب با کمترین شکست و بیشترین شادکامی و موفقیت به ازدواج ختم شود.
مرحله اول، آشنایی صورت گرفته و به مشاور مراجعه کرده اند. ابتدا باید سلامت روان این دو نفر ارزیابی شود و مشاور با تست ها و مصاحبه هایی که انجام می دهد تشخیص می دهد که این دو نفر از سلامت روان برخوردارند یا نه! نظر یک روان شناس در مورد سلامت روان طرف مقابل پذیرفته تر از خانواده است.
در مرحله دوم فرهنگ ها بررسی می شود. از نظر اعتقادی و فرهنگ بومی و غیره یکسان باشند. در این دوره مشاور یک سری تکلیف هایی را به طرفین می دهد که روشن کننده نقاط اشتراک و افتراق خانواده ها است و شناخت خانوادگی شکل می گیرد. در مرحله ی سوم شناخت عقاید شخصی و تناسب شخصیتی و ظواهر و دیدگاه ها دو نفر مد نظر است. اینکه چرا فلانی را انتخاب کرده ای؟ دلیلت برای ازدواج با این شخص چیست؟
و در مرحله بعد انتظاراتی که طرفین از یکدیگر دارند بررسی می شود.آیا آنچه که در ذهن دارند با هم تناسب دارد؟ تا این مرحله همه موارد مناسب بوده و حال به بررسی موانع و مشکلات ازدواج می پردازیم و آن ها را شناسایی می کنیم و در مرحله آخر برنامه ریزی های لازم برای حل مشکلات شکل می گیرد و آموزش های لازم داده می شود. حضور مشاور در این دوره می تواند از آسیب های این دوره بکاهد و با آگاه سازی به موقع درصد خطا در انتخاب و ازدواج را کاهش دهد.