به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» متن زیر، سخنرانی وحید جلیلی، مسئول شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار در همایش اکرانکنندگان مردمی این جشنواره در شهریور ماه 1393 است که در آن توضیحاتی در باب راهبردهای کلان این جشنواره ارائه شده است.
بحث کار فرهنگی و فعالیت فرهنگی در طی 20، 25 سال گذشته همواره یک مسأله جدی بچه حزباللهیها بوده و دغدغه و انرژی و نگرانی و وقت زیادی صرف آن شده اما اجمالاً هیچکس از وضع موجود راضی نیست و علیرغم همه فعالیت های انجام شده، علیرغم همه بودجه های خرج شده که مقدار آن هم به هیچوجه کم نیست و خیلی کلان است و علیرغم همه شبکه سازی ها و سازماندهی های مختلفی که صورت گرفته، همچنان از بحث فرهنگ و کار فرهنگی، جنگ نرم، تهاجم فرهنگی و از این دست کلیدواژه ها بین بچه حزباللهیها معمولاً با یک نوع نگرانی یاد می شود.
من این عرض را در این چند سال اخیر آن قدری که به عقلم می رسیده و این طرف و آن طرف تریبون وجود داشته به تعابیر مختلف گفتهام. در این جلسه میخواهم یک مقدار صریحتر و بی رودربایستی تر صحبت کنم.
جشنواره عمار و تصحیح استراتژی فرهنگی جمهوری اسلامی
به یک معنا میشود گفت بخش مهمی از استراتژی فرهنگی جمهوری اسلامی شکست خورده است و ما امروز چه در حوزه هنر، چه در حوزه رسانه، چه حتی در حوزه اندیشه و شاید در سال های اخیر خصوصاً در حوزه فرهنگ عمومی با چالشهای جدّی و بعضاً با بحران های در حال هجوم مواجه هستیم. اگر مجموعه فعالیتهایی که صدها هزار بلکه میلیونها فعال فرهنگی جمهوری اسلامی در طول بیست و چند سال گذشته انجام داده اند، ذیل راهبردهای دقیقتری اعمال میشد مطمئناً وضعیت فرهنگی ما امروز نه فقط در داخل جامعه ایران بلکه در فضاهای منطقهای و بین المللی و حتی می شود گفت در فضای جهانی، خیلی بهتر از این بود.
اهمیت جریان جشنواره مردمی فیلم عمار از آنجا مضاعف میشود که نقطه آغاز یا یکی از نقاط آغاز برای تغییر و تصحیح استراتژی فرهنگی جمهوری اسلامی است. این را از این جهت عرض میکنم که شمایی که دارید در شهرستان، در یک مسجد، مدرسه یا حسینیه یک روستا خالصانه و با انگیزه زحمت می کشید و تلاش میکنید، متوجه باشید که کار شما در عین این که خودش «موضوعیت» دارد و هر یک نفر آدمی را که شما بتوانید بیاورید و پای فیلم هایی که بچه های انقلاب ساخته اند بنشانید، فراتر از این کار، شما برای یک جریان سازی بسیار بزرگتر و ایجاد یک تغییر ماهوی در فعالیت های فرهنگی ذیل انقلاب اسلامی «طریقیت» دارد. اگر این اتفاق نیفتد، اگر جمهوری اسلامی راهبردهای فرهنگی خودش را تصحیح نکند، در آینده ای نه چندان دور به بحران های نابودکننده ای خواهد رسید.
متأسفانه امروز جریان «استراتژی تهدیدمحور» به یکی از چالش های اصلی فرهنگ در جمهوری اسلامی تبدیل شده است؛ یعنی استراتژیست ها و فعالانی که ذیل این استراتژی کار میکنند، با این که مدعی هستند میخواهند انقلاب را محافظت کنند ولی آن قدری که به نظر حقیر می آید، ناخواسته و نادانسته دارند به دست خودشان روز به روز جبهه فرهنگی انقلاب را تضعیف و بی بنیه می کنند و در مقابل امواج عظیم شبیخون فرهنگی امروز، روز به روز جبهه انقلاب را بی پناه تر میکنند.
باز هم تأکید می کنم. این حرفی که ما داریم راجع به غلط بودن «تهدیدمحوری» در کار فرهنگی می زنیم به هیچ وجه به معنای بی اعتنایی به تهدیدها و توطئه ها و کیدهای دشمن نیست. این تعبیر امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، فکر میکنم خطبه 34 است که میفرمایند: «تکادون ولا تکیدون»؛ یعنی آنها برنامه ریزی می کنند و شما برنامه ریزی نمی کنید. آنها کید می ورزند و این طرف در مقابل کید آنها هوشیاری لازم به خرج داده نمی شود و طراحی های لازم انجام نمی شود.
در نهایت میفرمایند: «غُلِب والله المُتخاذِلُون». امیرالمؤمنین خطاب به مؤمنان قسم جلاله میخورند؛ خطاب به حزب اللهی ها: غُلِب والله المُتخاذلون. متخاذلون چه کسانی هستند؟ کسانی که همدیگر را یاری نمی کنند، با همدیگر هم افزایی نمی کنند، به یاری هم نمی شتابند، انگشت هایی که با هم مشت نمی شوند، حلقه هایی که به هم نمی رسند. جامعه ای که رهبرش امیرالمؤمنین باشد اگر دچار تخاذل بشود، با قسم جلاله معصوم، سرنوشت حتمی آن شکست و مغلوب شدن است.
«راهبرد فرصت محوری» که راهبرد اصلی جشنواره مردمی فیلم عمار است، با آسیب شناسی راهبردهای غلط گذشته، با نگاه کاملاً واقع بینانه و واقع نگرانه به ظرفیت ها، قابلیت ها، امکانات و فرصت های در دسترس شکل گرفته و در همین مدت نسبتاً کوتاهی که پیش آمده برتری و کارآمدی خودش را در نسبت با استراتژی های قبلی به نمایش گذاشته است.
مهم ترین فایده فیلترینگ؛ خریدن زمان است
البته ما با نگاه های احمقانه و غیر معقولی که قائل به برداشتن فیلترینگ و آزادسازی مجاری ورود انواع و اقسام محتواهای ممیزی نشده به فضای رسانه ای، هنری و فرهنگ عمومی کشور هستند مخالف هستیم، اما نگاه ما و حرف ما در حوزه فرهنگ به اینجا ختم نمی شود.
فیلترینگ میخواهد چه کار بکند؟ در شرایطی که روز به روز، مرحله به مرحله و سال به سال با پیشرفت های تکنولوژیکی که اتفاق می افتد و با هدفگذاری هایی که قدرت های استکباری در مورد جمهوری اسلامی دارند، امکان مداخله مستقیم در پالایش محتوای فرهنگی و رسانه ای مهاجم کاهش پیدا می کند.
مهم ترین کارکردی که فعلاً فیلترینگ دارد این است که در جنگ نرم به ما زمان می دهد. در میدان نبرد، یکی از مهم ترین چیزها زمان است. شما هر چه برای آماده شدن، برای تجهیز، برای آرایش دادن نیروها، برای امکان مقابله و... زمان بیشتری داشته باشید، قاعدتاً امکان پیروزیتان بالا خواهد رفت. اگر شما همه چیز داشته باشی ولی زمان نداشته باشی، چه بسا شکست بخوری. اصل غافلگیری همین است دیگر؛ که فرصت به معنای زمانیش را از رقیب می گیرد. بنابراین طرف می تواند با یک غافلگیری در شرایطی که وقت برای شما این قدر ضیق و تنگ است و امکان به کارگیری امکاناتتان را ندارید، بر شما غلبه کند. حتی یک گروه کوچک می تواند بر یک گروه بزرگی این گونه غلبه کند؛ تا چه رسد به این که سپاه فرهنگی یا ضدفرهنگی که امروز در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده، یک سپاه عجیب و غریب هیولاوار اژدهاگون است. این پمپاژ محتوای عجیب و غریبی که دارد از سمت جهان غرب یا جهان مدرن به سمت جامعه ما میشود، شاید در این حجم و این کمیت هیچ سابقه ای برایش نداشته باشیم.
اگر به این جنگ قائل باشیم، یکی از مهم ترین ابزارها زمان است. یک گروه باید برای نیروهایی که می خواهند در میدان، عملیات بکنند زمان بخرند. به نظر من یکی از مهم ترین کارکردهای فیلترینگ، فعلاً این است اما نکته مهم تر این است که بر فرض، شما آمدید و یک سری فیلترهایی را گذاشتید و زمان خریدید؛ چگونه می خواهید از این زمان استفاده کنید؟ اگر مجموعه مدیریت فرهنگی شما از صدر تا ذیل نسبت به این زمانی که خریداری شده و قیمت آن خیلی بالاست؛ و شاید قیمتش معادل کل فرهنگ شما است؛ بی اعتنا بود، از این زمان برای استحصال گنجینه های فرهنگی خودش کاری نکرد، برای قوی تر کردن سنگرهای فرهنگی خودش بهره ای نبرد، آن موقع چه اتفاقی خواهد افتاد؟
سوزاندن وقت ها و فرصت ها، خودش تهدید است
بنده می خواهم عرض بکنم آن کسانی که از این فرصت ها تا قبل از درهم شکسته شدن همه فیلترها و سدهای مقابله با فرهنگ مهاجم و به اصطلاح سدهای سلبی مقابله با فرهنگ مهاجم استفاده نمی کنند، در عمل کارشان مساوی است با همان کسانی که دارند این شبیخون را صورت می دهند. بعد می بینید بعضی از اینها کلی حمله میکنند به کسانی که مخالف فیلترینگ هستند. به اینها باید گفت: تو خودت برای چه موافق فیلترینگ هستی؟ اگر خیلی موافق فیلترینگ هستی، من باید این را در عمل تو ببینم.
چون واقعیت را که شما میبینید. بالاخره روز به روز از کارآمدی این ابزارها کاسته می شود. یک وقت هم ممکن است به صفر برسد. این مشاهده میدانی واقعی را داریم. پس تقسیم کار صورت می گیرد. خیلی خوب، یک عده سعی کنند فیلتر کنند، ممیزی کنند، جلوگیری کنند، اقدامات سلبی بکنند که حتماً هم لازم است. هرکس بگوید لازم نیست، نه دین و نه آرمانش، بلکه به نظرم عقلش کم است. اما یک عده بزرگ تری باید از این فرصت برای تجهیز منابع داخلی استفاده کنند. هم برای این که موقعی که آن امواج به ما رسید راحت بتوانیم مقابله بکنیم، هم برای حمله متقابل. یعنی از این فضا در بیاییم و دشمن را در سرزمین و جغرافیای فرهنگی خودش درگیر کنیم.
استراتژیِ «بخواه، ببین، به دیگران هم نشان بده» و ابعاد مختلف آن
حرکت هایی از جنس جشنواره مردمی فیلم عمار چه کار می کنند؟ در کنار آن حرکت های سلبی و نکن و نخواه و نبین، پرچم اصلی آنها این است که بخواه و ببین و به دیگران هم نشان بده. سال های سال یکی از مهم ترین ویژگی بخش مهمی از فعالان فرهنگی ما و مدیریت فرهنگی ما این بوده است که نخواه و نبین و نشان نده و... و... و. ما الآن به لشگرها و سپاهیانی محتاج هستیم که اینها دقیقاً با شعار مکمّل آن در جامعه فعال باشند و به جای اینکه بخواهند جامعه را از یک سری چیزهایی ممنوع کنند - که آن هم در جای خودش عرض کردم لازم است - جامعه را باید منصرف کنند. یعنی توجه جامعه را از یک چیزی منصرف کردن و به یک چیز بهتری متوجه کردن. این راهبردی است که ما ناگزیر باید به سمت آن برویم.
یکی از ویژگی های این راهبرد جدید این است که مرحله به مرحله در آن افق های جدیدی گشوده می شود. یعنی آن روز اولی که جشنواره عمار شکل گرفت، ما هیچ ذهنیتی نداشتیم که کار تا این حد گسترده بشود و به اینجاها برسد. همین الآنش هم هر اکران گسترده ای که انجام می شود، از دل آن باز ده ها پیشنهاد در می آید؛ «خود راه، نمایدت که چون باید رفت» را داریم در عمل تجربه می کنیم. ان شاءالله داریم «لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا» را تجربه می کنیم. هر چه پیش می رویم، میبینیم ابتکارات جدیدتری می شود زد. راههای جدیدتری می شود باز کرد. به مخاطبان بیشتری می شود دسترسی پیدا کرد. می شود تأثیر عمیق تر و کیفی تری بر آنها گذاشت. سازماندهی های تفصیلی تر و پیچیده تری را می توان سامان داد. بر خلاف استراتژی قبلی که یک استراتژی سترون است؛ زایشی در او نیست و خیلی زود دچار تکرار و کلیشه می شود، این استراتژیِ ایجابی «کلُّ یومٍ هو فی شأن» است. هر روز دارد یک میوه و ثمره جدیدی از خودش ارائه میکند.
من امروز می خواهم روی این مرحله جدید جشنواره عمار با دوستان صحبت بکنم و انشاءالله دوستان هم در این یکی دو روزی که هستند نکاتشان را در این بحث بگویند. پخته و تکمیل بشود. ببینیم چطور می شود کار را بهتر پیش برد.
گام اول: نهضت توزیع محتوا؛ تثبیت و گسترش کمّی
ببینید، اتفاقی که در مرحله اول در جشنواره عمار افتاد، شماها توانستید یک «نهضت توزیع محتوا» راه بیندازید. محتوایی وجود داشت که دیده نمی شد، جدی گرفته نمی شد، به مخاطب بالقوه خودش نمی رسید؛ به همت شما و با تلاش و انگیزه شما و با ابتکارات شما این اتفاق افتاد. این اتفاق از سوی کسانی هم صورت گرفت که نه ادعایی داشتند و نه امکانات آن چنانی. حرکت شما در مقایسه با بسیاری از دستگاه ها و ستادها و مدیریت هایی که صدها بلکه هزار برابر شما امکانات داشتند، موفق شد؛ حالا در حد خودش.
کار اول ما این است که این گام را تثبیت کنیم. یعنی این نهضت توزیع محتوا باید روز به روز بیشتر ریشه بدواند و گستردهتر بشود و به مخاطب بیشتری برسد. آماری که آقای بامروت نژاد در مورد کسانی که در ارزیابی فیلم های عمار پیامک داده بودند، به من دادند حدود 80 هزار شماره است. به نظرم به نسبت کاری که کرده ایم آمار خوبی است ولی قاعدتاً می تواند خیلی بیشتر از این باشد. وقتی در یک شهر که امکانات آنچنانی هم ندارد، شما پانصد نفر و هزار نفر را پای جشنواره عمار می آورید، معنی ندارد که در فلان محله تهران که ده برابر آن جمعیت دارد و اگر یک مقدار تلاش بشود آنها هم به مخاطبان عمار اضافه خواهند شد، اینها همه اش معطل بماند. وقتی در یک شهر انجام شده و نتیجه گرفته، معلوم است در شهر کناریش هم که از لحاظ طیف جمعیتی، قومی، زبانی به آن نزدیک است می توانسته این اتفاق بیفتد. فقط چهارتا آدم با همت یا یک سازماندهی خوب نبوده که آن ظرفیت ها شکوفا بشوند.
پس گسترش کمّی مطمئناً یکی از اهداف ما است. یکی از علل وجودی چنین نشست ها و همایش هایی هم این است که دوستان بیایند و تجربیات موفق و ناموفقشان را با همدیگر به اشتراک بگذارند. الگوهای درستی طراحی کنند که کسانی که تازه می خواهند به شما بپیوندند، دیگر اشتباهات شماها را تکرار نکنند. از همان جایی که شما شروع کردید شروع نکنند. از چند گام جلوتر شروع بکنند. اگر هم خواستند اشتباهاتی بکنند، اشتباهات جدید بکنند که باز برای بعدی ها عبرت، درس، تجربه و الگو بشود. این یک فاز ماجرا است.
گام دوم: نهضت تولید محتوا
فاز بعدی جشنواره عمار، «نهضت تولید محتوا» است. خواهش من از دوستان، این است که روی این قصه یک مقدار توجه جدی تر بکنند. ببینید، ما چاره ای جز به راه اندازی نهضت تولید محتوا در حوزه جنگ نرم نداریم. هر روش دیگری غیر از این محکوم به شکست است. تولید محتوا یعنی چی؟ یعنی فَأَمّا بِنِعمه رَبّکَ فَحَدِّث. جامعه ای که خدا این قدر به آن نعمت داده، باید این نعمت ها را بازگو کند. گنجینه ها و ظرفیت های فرهنگی که خدا به این ملت داده باید استحصال شود. گام دوم جشنواره عمار را باید با این محوریت برداشت.
مثال: یکی از کارهایی که در جشنواره عمار در سطوح مختلف مورد توجه قرار گرفت، کار «مشتی اسماعیل» بود. جایزه ویژه جنگ نرم را در جشنواره دوم برد. بعد هم در اکران های مختلف مورد استقبال قرار گرفت. مشتی اسماعیل کیست؟ یک پیرمرد کشاورز نابینای شمالی. ما در کشورمان چندتا مشتی اسماعیل داریم؟ یکی؟ دوتا؟ صدتا؟ هزارتا؟ ده هزارتا؟ صد هزارتا؟ چندتا؟ درست است که این فیلم دارد زندگی یک پیرمرد مؤمن زحمتکش صبور و شکور را نشان می دهد اما دارد یک چیز دیگر را هم به ما یادآوری می کند. و آن این است که یک سوژه مثل این، اینقدر می تواند برای انواع و اقسام مخاطبین و حتی مخاطب بین المللی جذاب باشد. پس چرا ما به نمونه های مشابه آن نمی پردازیم؟ هر کدام از شما فکر کنید، یکی، دوتا، ده تا مشتی اسماعیل در شهرتان، در محله و منطقه تان می توانید رصد کنید ولی بسیاری از اینها از دنیا می روند و یک فیلم بلند که هیچ، یک فریم عکس یا یک خاطره دو سطری از اینها باقی نمی ماند. اینها گنجینه های فرهنگی ما است. طرف می گوید: من این فیلم را دیدم، اصلاً نگاهم به زندگی عوض شد؛ کلی امیدوار شدم، نشاط پیدا کردم، گرفتاری های دنیوی مادی پیش پا افتاده مبتذل از یادم رفت، نگاه من ارتقا پیدا کرد و ... و ... و.
جامعه ما از این گنجینه ها کم ندارد. ما باید اینها را استحصال کنیم. نمی توانیم معطل و منتظر دستگاه ها، مدیران، استراتژیست ها و فلان و فلان بمانیم. اگر آنها می خواستند کاری بکنند تا حالا کرده بودند. انتقاد و مطالبه به جای خودش. آستین بالا زدن، همت کردن و گیوه ها را ور کشیدن هم در سطوح ماها به جای خودش.
موج فیلمسازی آماتور با تکنولوژیهای جدید
پارسال دوستان یک بخشی را در جشنواره عمار با عنوان «فیلم ما» اضافه کردند؛ «مدرسه ما»، «مسجد ما»، «شهید ما». شماها به عنوان محوریت جریان عمار در مراکز خودتان یکی از مهم ترین کارهایی که انشاءالله باید در گام بعدی انجام بدهید این است که به ایجاد نهضت های تولید محتوا کمک بکنید. اگر مثلاً ما پارسال 20 تا «مدرسه ما» داشتیم، امسال 2000 تا داشته باشیم. چون این کارها کاملاً شدنی است. این گسترش ابزاری که در اختیار ما قرار گرفته، الآن بحث است. اتفاق جدیدی که در حوزه 3g (تری. جی.) افتاده که مسدود بشود یا نشود، بالاخره این گسترش شبکه تکنولوژی ارتباطات در کشور تا عمق روستاهای شما قاعدتاً یک سری تهدیداتی دارد ولی یک سری فرصت ها و ظرفیت های جدّی هم دارد. یک عده بروند و با تهدیدهایش مقابله بکنند. یک عده که شما هستید، زودتر تلاش کنند از این فرصتش استفاده بشود. شما هستید که باید جنبه فرصتی این امکانات را به جامعه نشان بدهید.
انواع و اقسام ماجراها، انواع و اقسام آدم ها، انواع و اقسام حوادثی که دور و بر ما هست و به تصویر کشیدنو محصول رسانه ای و هنری تولید کردن از آنها میتواند ده تا، صد تا، هزار تا، صد هزار تا، صد میلیون تا مخاطب پیدا کند. باید این اتفاقات کم کم از دل عمار بجوشد. یعنی ما در عین این که باید آن بدنه حرفه ای سینمای انقلاب را تقویت کنیم، با همین کارهایی که دارد می شود و انشاءالله ابتکارات بیشتر و بهتر، باید بدنه تولید محتوای آماتور را در کشور فعال کرد. باید در کنار هر فیلمساز حرفه ای که ما داریم پنجاه هزار فیلمساز آماتور داشته باشیم.
دوستان دارند کارهایی از جهت تکنولوژیک هم می کنند که قالب های جدیدی ابتکار کنند و در اختیار دوستان قرار بدهند که هر کسی با هر امکانی با هر میزان ذوقی، فقط با یک مقدار همت و تلاش بتواند به ساده ترین شکل محتواهای قابل عرضه دور و بر خودش را با تصویر قاب بگیرد، ثبت بکند و قابل انتقال به دیگران بکند.
از 936000 نماز جمعه، دریغ از یک پلان سینمایی
مثال های آن هم بسیار زیاد است. یکی، دوتا، صدتا نیست. حالا چون من اینها را در بحث های مختلف مفصل گفته ام، نمیخواهم خیلی تفصیلی ورود کنم. می گفتم شما این همه کلیسا دیده اید. هیچ کدام از ما که کلیسا نرفته ایم ولی چه جوری کلیسا را کامل میشناسیم؟ مراسم آن را می دانیم، مخلفاتش را، تشریفاتش را، تنوعش را و... و... و. از معماریش، تا جنس مخاطبینش، تا مراسماتش را بلد هستیم. اینها را در سینمای غرب دیده ایم. هر کدام از ما ده ها و صدها بار در فیلم های هالیوودی، غربی و اروپایی کلیسا دیده ایم. مگر کلیسا چی است؟ تجمع هفتگی مسیحی های غرب در یک عبادتگاهی که مخصوص آنهاست. مگر همه مردم غرب کلیسا می روند؟ مگر همه آمریکایی ها کلیسا می روند؟ چند درصد از آمریکایی ها کلیسا می روند؟ 20 درصد، 10 درصد، پنج درصد یا کمتر؟ چقدر؟
حالا شما این را با نماز جمعه مقایسه بکنید. هیچ کدام از من و شما حتی یک پلان نماز جمعه در هیچ کدام از سریال ها یا فیلم های سینمایی مان به غیر از یک استثنا که همین سال های اخیر ساخته شده بود، سراغ نداریم. با یک حساب و کتاب ساده می شود گفت: 500 تا نماز جمعه که الآن 800 تا شده؛ حالا بگوییم 500 تا در طی 35 سال، هر هفته. یکی ضرب کند ببینیم چندتا میشود؟ [یکی از حضار حساب میکند.]
500 ضربدر 52 ضربدر 36. از سال 58 بوده دیگر. چقدر شد؟ 936000 بار! یک پدیده و یک اتفاق اجتماعی در این کشور 936 هزار بار اتفاق افتاده و حتی یک پلانش به سریال های جمهوری اسلامی راه پیدا نکرده است.
فضای هنر و به خصوص هنرهای دراماتیک چه کار می کند؟ فضای تخیل آدم ها است. سیم خاردارهایی کشیده می شود که واقعیت مثبت جامعه ایرانی وارد تخیل این جامعه نشود. چرا؟ چون تخیل او آینده اش را می سازد. این یک مثال خیلی ساده و خیلی بدیهی است. در سینمایی که تقریباً کلّش دولتی است. رسانه ملی که همه اش دولتی است. یک پلان نماز جمعه حق ندارد وارد داستان های شما بشود. میلیونها ایرانی در این مراسم شرکت کردند. اصلاً بعضی ها عادت کردند و هر هفته میروند و ... و ... و. کلی اتفاقات آنجا می افتد. جدا از مسائل سیاسی کلی اتفاقات اجتماعی می افتد. رفاقت ها شکل میگیرد؛ انواع و اقسام فضاهای تربیتی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و حتی اقتصادی و... و... و. ولی اینها در هیچ کجای رسانه ما و هنر ما به طور جدی حضور پیدا نمیکند.
نهضت تولید محتوا؛ یعنی جدی گرفتن تحولات و پدیده های مثبتی که در کشور وجود دارد و دیدن و به رخ کشیدن اینها. این را شماها می توانید انجام بدهید. چه کسی می خواهد بیاید مثلاً از نماز جمعه درود نیشابور فیلم بسازد؟ اتفاقاتی که در آن میافتد، آدم هایی که آنجا زحمت می کشند؟ از ستادش تا امام جمعه اش، تا انواع و اقسام آدمه ای متنوعی که آنجا می آیند. از استاد دانشگاهش تا کشاورزش تا رفتگرش تا معلمش تا... تا... تا.
اگر آن نهضت تولید محتوا شکل بگیرد، آن موقع در حوزه محتوای حرفها هم، شما با یک جهش مواجه خواهید شد. مستندسازانی که ما الآن با آنها در ارتباط هستیم و شما دارید فیلم هایشان را نمایش می دهید، اینها چه جوری مستند می سازند؟ یکی، دوتا، سه تا، ده تا سوژه به آنها پیشنهاد می شود یا می بینند یا مطلع می شوند، از بین آن هفت هشت ده تا سوژه، یکیش را انتخاب می کنند. دو ماه، سه ماه، پنج ماه، بیشتر و کمتر وقت می گذارند و یک کار می سازند. اگر مستندساز ما، اگر فیلمساز ما، اگر هنرمند ما به جای این که سوژه اش را از بین ده تا انتخاب بکند، از بین صدتا انتخاب بکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر از بین هزارتا انتخاب بکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آن عقبه پشتیبانی که برای هنر حرفه ای ما لازم است اینجا به کار می آید.
جشنواره عمار باید کم کم برای کلید زدن این مرحله از راهبرد خودش آماده بشود. باید بنشینید و روی اینها فکر و ایده پردازی کنید و به ابتکارات و ساز و کارهای مناسب برسید که ما چگونه می توانیم اولاً این محتواهای بالقوه ای که قابلیت تبدیل به محصولات رسانه ای، هنری و فرهنگی را دارند شناسایی کنیم؟ ثانیاً چگونه می توانیم اینها را استحصال کرده و بسازیم؟ و ثالثاً چگونه می توانیم اینها را به اشتراک بگذاریم؟
به نظرم این یکی از مهم ترین نکاتی است که در چشم انداز آینده جشنواره عمار باید از سوی دوستان جدی گرفته شود. طراحی هایی هم در دبیرخانه برای آن انجام می شود ولی قاعدتاً هر چقدر که شماها بیشتر فعال بشوید، بیشتر در ایده پردازی ها کمک و مشارکت بکنید، تصمیمات بهتری تولید می شود و انشاءالله نتایج پرثمرتری خواهد داشت.