به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، دوران ابتدایی مان را به یاد بیاوریم! روزهایی که صبح زود تا بعد از ظهر را در مدرسه می گذراندیم و بعد از بازگشت به خانه هم بعد از یک استراحت کوتاه، می رفتیم سراغ درس و مشق مان! گاهاً پدرو مادرهای مان از دستمان و زیاد درس خواندمان عاصی می شدند. اما ما می خواندیم، به خصوص روزهایی که فردایش امتحان داشتیم بیش از هر روز وقت برای مطالعه می گذاشتیم و کتاب به دست می گرفتیم و جواب سئوالات را می خواندیم و زیر لبمان زمزمه می کردیم و خط های آن را از بر می کردیم. و فردا که روز امتحان بود دانش آموزی موفق تر بود که مو به مو از کتاب را روایت کند...
این، ماجرای خیلی از خانه ها و خیلی از دانش آموزها در دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان بود. حالا تفاوت آن چنانی نمی کرد که آن درس علوم تجربی دوم راهنمایی باشد یا زیست شناسی اول دبیرستان یا ادبیات فارسی یا... . به جز استثنائاتی مانند ریاضی و فیزیک و شیمی در برخی مقاطع و رشته های تحصیلی، این ماجرای بسیاری از رشته ها و درس های مدرسه ای بوده که خود ما آن را گذرانده ایم و حالا فرزندانمان دارند از آنها گذر می کنند.
"حفظ کن!" این مهم ترین استراتژی است که شاید از همان روز اول تاسیس مدل نظام مدرسه ای در کشور در اوایل سده سیزدهم شمسی بر عملکرد نظام تعلیم وتربیت این مرز و بوم سایه افکنده. و هنوز که هنوز است با گذشت این همه سال و این همه تغییر در راهبرد کلان آموزش کشور همچنان به سیاق چند ده سال پیش باقی مانده. همه مسئولان هم نسبت به این موضوع کمال تأسف را دارند! اتفاقا تمام نامزدهای ریاست جمهوری و کاندیداهای نمایندگی مجلس هم در نظق های انتخاباتی شان، آموزش و پروش را رکن رکین ملت می خوانند و از لزوم تغییر رویکرد حفظی سازی و ورود به خلاقیت و آموزش خلاقانه سخن می گویند. و اصلاحات جدی در این حوزه را مهم و حیاتی می خوانند. ولی به عمل که کار بر می آید، هنوز که هنوز است ماجرا همانی است که از روز اول تاسیس مدرسه ها در این مملکت بوده:"حفظ کن"!
هنوز که هنوز است تمام مدرسه های ما حافظه محور آموزش می دهند. هنز هم که هنوز است اگر کتاب درسی را از دانش آموز بگیری دیگر چیز زیادی برای عرضه درباره آن درس نخواهد داشت. هنوز که هنوز است وقتی به دانش آموز بگویی فهم خودت را از متن کتاب بگو، نه متن کتاب را، دانش آموز به تته پته می افتد! هنوز که هنوز است نظام درسی ما خیال می کند که با شعار "ایمان، تقوا، عمل صالح" که در تمام کتابهای تعلیمات دینی دانش آموزان آمده، بچه های ما مومن می شوند و متقی و عامل به صالح! و با مدل امتحان گرفتن هایی که فقط و فقط حافظه محور است می تواند بچه ها از محتوای کتل درسی شیر فهم کند.
فارغ از اینکه بچه ها نه تنها اینطوری دل به درس نمی دهند، بلکه بلافاصله بعد از امتحان های خرداد ماهشان، کتاب های درسی آن سال را آتش می زنند و خوشحالی می کنند، یا در حالت خوبش خیلی محترمانه آن ها را می اندازند توی سطل آشغال!
و توقع عجیبی است که از این نظام تعلیم، توقع پیدایش پروفسور حسابی داشته باشیم و پروفسور سمیعی و امثالهم! هر کس هم اگر کسی شده یا به خاطر مجاهدت شخصی ش بوده، یا پدر و مادری که به آموزش های مدرسه ای اکتفا نکرده اند و یا معلم دلسوزی که درسش را فارغ از این فضای خشک حفظی پیش برده است.
نقطه تلخش اما آن جاست که این ماجرا فقط در خود مدارس خلاصه نمی شود. در سال های اخیر که صوت و تصویر(MEDIA) حضور پررنگ تری در زندگی عمومی داشته، در بسیاری از اوقات خلا ورود این ابزار جذاب برای کمک به آموزشش دانش آموزان، بیشتر حس می شده. تا انجا که رسانه ملی بعنوان بزرگترین و مورد اعتماد ترین رسانه کشور به این حوزه ورود کرد و با تاسیس شبکه آموزش و برخی برنامه های دیگر سعی در مدیریت و ایفای نقش موثر در این زمینه کرد.
حالا رسانه ملی با شبکه اش به همه نشان داد که دنبال خلاقیت است و می خواهد بچه ها را با مفهوم آموزش خلاقانه آشنا سازد! و رؤسا مصاحبه کردند که از این به بعد ضریب خلاقیت نوجوان ها بسیار بالا می رود و حافظه محوری کم می شود و بچه و نوجوان ها به برنامه های ما اعتماد می کنند و قس علی هذا!
اما آیا بچه ها به شبکه آموزش اعتماد کردند؟ آیا رسانه ملی توانست خلأ خلاقیت را در آموزش کشور پر کند؟ آیا حافظه محوری در میان نوجوان های ما کم شد...؟
بد نیست از خود بچه ها هم بپرسیم. الان نوجوان ها و محصلین، چند درصد با شبکه آموزش آشنا هستند؟ چند درصد از برنامه های آموزشی ان استفاده می کنند؟ و چند درصد دلشان می خواهد شبکه آموزش را نگاه کنند؟ فارغ از شبکه آموزش، کدام یک از برنامه های مخصوص نوجوانان هست که توانسته باشد از بین دانش آموزها برای خودش مخاطب قابل توجهی دست و پا کند؟ سئوال ریشه ای تری هم هست: اصلا در تمام سال های بعد از "نیم رخ" برنامه جدی برای نوجوان های کشور روی آنتن سیمای ملی آمده است...؟
پاسخ مشخص است. رسانه مای در تمام این سال هایی که ورود این حالتی به مقوله تعلیم، تربیت و فرهنگ سازی کرده باز هم توان تغییر معادلات را نداشته و نتوانسته بازیگر خوبی برای این زمین باشد.
طبیعی هم هست. وقتی در شبکه آموزش به جای استفاده از دریای عظیم ظرفیت های موجود در حوزه صوت و تصویر؛ معلم را در لوکیشن کلاس می نشانیم و از او می خواهیم به جای آموزش دادن به دانش آموزان کلاس، توی دوربین زل بزند و درس را- با همان مختصات آموزش در کلاس- به بچه های داخل خانه بدهد، خب نوجوان امروزی متوجه این می شود که این برنامه، هبچ فرقی با کلاس های درس مدرسه ندارد و حوصله دیدنش هم طبیعتاً نیست!
وقتی تمام خلاقیت ما در آموزش به کودکان می شود پخش چند باره برنامه های اموزشی تولید 25 سال پیش اروپا، و وقتی که اصلا از کیفیت تصویر برداری برنامه می توانی بفهمی برنامه مال یکی دو دهه پیش است، تمام این ها یعنی تو اصلا آموزش خلاقانه را نفهمیده ای! و اصلا راه استفاده از رسانه را برای درگیر کردن ذهن نوجوان برای یادگیری بیشتر متوجه نشده ای! و هنوز شصتت خبردار نشده که پر کردن کنداکتور آنتن رسانه ملی با برنامه هایی که عنوان آموزشی دارد، لزوما به معنای اعتلای آموزش نیست. و هنوز نفهمیده ای که باباجان! کودک و نوجوان، برنامه جذاب می خواهد نه لزوماً یک شبکه جدا و یک ساختمان شبکه شیک و بزرگ!
و همین نگاه پر غلط و بدوی است که باعث می شود تبلیغات تلویزیونی پر شود از تبلیغ کلاس های کنکور. کلاس های کنکوری که فارغ از کلاهبرداری عظیم اقتصادی که بعضا بین شان رایج است، لزوماً دارند حافظه محوری را توی برق و کرنا می کنند و توی بهترین ساعت پخش برنامه ها، وسط فلان سریال پربیننده فریاد می زند که آهای! بیایید ما حافظه تان را آماده می کنیم برای کنکور! و خانواده ها را گول میزنیم که اگر می خواهید کودک دلبندتان را قبل از هفت سالگی باسواد کنید بسته آموزشی ما را بخرید و یک ماه نشده او را سواد دار تحویل بگیرید. دیگر نمی گوییم که آن چیزی که داریم تبلیغش را می کنیم، یاد دادن الفبا و اعداد نیست، تمرین حفظ کردن آن اشکال و علائم است برای بچه. و نمی گوییم این مدل حافظه محوری برای بچه ها شده آفت معلمان اول ابتدایی. چرا که حالا باید اول عادت بدِ حفظ کردن حروف و علائم را از سر بچه ها بیاندازند و بعد تازه شروع به آموزش الفبا و اعداد کنند...!
آن چه امروز در فضای رسانه ای مملکت دارد به نام آموزش و خلاقیت به خورد نوجوانان و کودکان ما می رود، نه تنها اتفاق مبارکی نبوده و نیست، بلکه با وصفی که در بالا آمد روندی نزولی داشته و روز به روز دارد به فضای مرگ خلاقیت و رشد حافظه محوری در نظام تعلیم و تربیت کشورمان می افزاید. مسئولین عزیز ذی ربط هم کلاهشان را بگذارند بالاتر!
"همه جا"تنبلی بیداد میکنه
واقعا حرف های درست و خوبی بودن. ای کاش یه کمی هم عملی بشه!
مثلا من دانشجوی مهندسی شیمی هستم و توی رشته ما آنقدر جای خلاقیت و نوآوری توی شیوه درس دادن و اصلا منابع درسی هست که وقتی فکر می کنی سرت گیج میره، ولی دریغ از یه خورده نوآوری!!
مثلا کتاب موازنه انرژی ما یه قسمتی اش درباره انرژی ها نوشته بود، اول فصل نوشته بود که انرژی هسته ای انرژی بسیار مفیدی هست ولی به خاطر زباله های خطرناک فعلا نمی تونیم استفاده کنیم!!!!!!(من دیگه حرفی ندارم!)
یعنی این کتاب مال 70 یا 80 سال پیشه!(وقتی اینو خوندم دلم می خواست زمینو گاز بگیرم.)
ان شاءالله که درست بشه!