گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ دوران ابتدايي انقلاب را به دلايلي که در ادامه ذکر خواهد شد مي توان دوران بي ثباتي ناميد. دورهاي كه انقلاب اسلامي تازه به پيروزي رسيده است، اما هنوز نظام مستقري وجود ندارد که بتوان بر اساس آن کشور را اداره کرد. دولت موقت به سرپرستي مهندس بازرگان و به دستور امام تشکيل مي شود و ادامه نيز دولت بنيصدر با آراي مردم به رياست جمهوري انتخاب مي شود. در اين ايام برخي افراد و گروه هاي سياسي که قبل از انقلاب مبارزاتي نيز داشتند به دنبال منافع خود و خواهان سهمي در حاکميت هستند.
در اين دوره از انقلاب با وجود کارشکني هايي که توسط برخي از مسئولين ليبرال مسلک کشور صورت مي گيرد اما با درايت امام و بصيرت مردم دشمنان ره به جايي نمي برند. از جمله اقداماتي که در اين دوران صورت گرفت عبارتند از: برگزاري رفراندوم تعيين نظام، تدوين و تصويب قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي، برگزاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي، تشکيل قوهقضاييه و ... بدين ترتيب کشور داراي يک ثبات کلي مي شود. در عين حال در اين ايام ما شاهد وجود نگرشهايي غيرهمسو با اهداف انقلاب از سوي مجريان دولتي هستيم. تضادهاي فکري اعضاي دولت موقت با اهداف فرهنگي انقلاب اسلامي و جنبههاي ضداستکباري انقلاب، اختلافات عميق ميان نيروهاي انقلاب و بنيصدر در اصول انقلاب نشان دهنده اين امر است که در اين دوره دولتها چندان نتوانستند اهداف انقلاب را جامه عمل بپوشانند و اگر نبود درايت و تيزبيني رهبر کبير انقلاب و بصيرت مردم شايد، اصل انقلاب با چالش مواجه شده بود.
پس از اين دوران بين سالهاي ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ را مي توان به دوران تثبيت انقلاب نام برد. در اين دوره مشكلات و درگيريهاي داخلي تا حدود زيادي از بين رفته است، اما کشور دچار يک جنگ خارجي تمام عيار مي شود؛ جنگ در سال ۵۹ شروع و تا سال ۱۳۶۷به طول ميانجامد و طي ۸ سال كيان انقلاب و نظام اسلامي مورد تهديد قرار مي گيرد.
بروز جنگ در اين دوره مشکلات خاص خود را بوجود مي آورد. عملکرد دولت مردان در اين دوران عمدتاً ناظر به مديريت جنگ بود. اين مسئله هم در دولت شهيد رجايي و هم دولت آيتالله خامنهاي قابل طرح است. اين دولت توانست چه در حوزه خدمت رساني به اقشار محروم و چه در مديريت دوران حساس آغاز جنگ وتحريم هاي همه جانبه بين المللي، آن چنان فعاليت کند که امروز هر انديشمند منصفي آن را مي ستايد و اثرات آن هنوز از ذهن جامعه ايران حذف نشده است.
اما دومين دولت طي اين دوره با رياست جمهوري حضرت آيت الله خامنه اي و نخستوزيري مهندس موسوي مقارن بود، مديريت جنگ به نحو شايسته و برقراري آرامش در کشور مهمترين دغدغه مسئولين در اين دوران بود. اين دوران که ، با افول تدريجي فعاليت گروهک ها در داخل و نيز تغيير ورق جنگ پس از تجاوز رژيم بعث عراق به مرزهاي کشورمان همراه شد، مسايل داخلي تا حدود بسيار زيادي تحت الشعاع جنگ واقع شده بود زيرا اختلاف جناح هاي داخلي در مقابل تجاوز دشمن خارجي تا حدودي رنگ مي باخت و از سوي ديگر دولت ومردم با همه توان در جهت پيشبرد جبهه هاي حق عليه باطل و مسايل مربوط به آن قرار داشتند.
از تابستان سال 68 وارد دوران سازندگي ميشويم. دورهاي که تقريبا پس از رحلت جانسوز رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران شروع ميشود. از اين جهت يکي از مقاطع حساس انقلاب اسلامي است. اين دوره به دليل فعاليتهايي که در جهت بازسازي آثار تخريبي جنگ صورت گرفت، به نام دوران سازندگي مشهور شد. اگرچه کشور دراين دوران اين ظرفيت را داشت که در کليه بخش هاي مختلف به پيشرفت خود ادامه دهد ولي تمرکز انحصاري دولت بر روي بحثهاي توسعهي اقتصادي مانع اين امر شد. و از آنجا که معتقد بود مشكل اساسي در دورهي جنگ، شکلگيري اقتصاد دولتي بوده است، مبناي كار را برخصوصي سازي قرار داد و در نتيجه باعث ايجاد اختلاف طبقاتي در جامعه گرديد و طبقات پايين جامعه در تنگنا قرار گرفتند.
نگاه اقتصادي دولت، در سياست هاي خارجي نيز ملموس بود و توسعه يکجانبه اقتصادي باعث تنش زدايي در سياست خارجي مي گرديد. اين امر باعث فاصله گرفتن از برخي از اهداف فرهنگي انقلاب اسلامي شد. به دليل تاکيد بيحد و حصر بر سياست هاي توسعه اي اين دولت حوزه هاي فرهنگي و اجتماعي مورد غفلت واقع شد. ترويج فرهنگ مصرف گرايي، عدم توجه کافي به عدالت اقتصادي و اجتماعي و حتي عدالت سياسي، فراموشي نسبي شعارهاي اصلي انقلاب در زمينه استقلال و عدالت و ناديده گرفتن مساله صدور انقلاب به جهان، نتايج خواسته يا ناخواسته اين دوران است.
از سال ۱۳۷۶، با انتخابات دوم خرداد دولت اصلاحات فعاليت خود را آغاز نمود.اين دولت بر خلاف دولت سازندگي که بيشتر رويکرد اقتصادي داشت تمرکز بر مسائل فرهنگي و سياسي داشت. اما سياست و فرهنگي با رويکرد و جهان بيني غربي.
در اين دولت عدالت و استقلال در حوزههاي سياسي، اقتصادي و حتي فرهنگي مورد غفلت واقع ميشود و در عوض بازار سياست کاملاً داغ و پررونق ميگردد. در اين دوران به علت آزادي هاي بي قيد و بند بسياري از مسائل حياتي تحتالشعاع قرار ميگيرد
.
در اين دوران ما عقبگرد اساسي در حوزه مسائل فرهنگي و شعارهاي اصيل انقلابي داريم. نظريه پردازان جبهه دوم خرداد مشكل اصلي مردم را در كمبود دموكراسي و ضعف جامعه مدني ميدانستند. شکلگيري حوادثي چون كوي دانشگاه، كنفرانس برلين، فاصله گرفتن از علما و مراجع تقليد، تهاجم فرهنگي، ترويج فرهنگ بي حجابي در کشور، بي توجهي به معنويات، نفوذ افراد بيگانه با مباني انقلاب در عرصه انديشه اي و فکري اين دولت و ... از جمله نتايجي است که در اثر عملکرد اين دولت به وجود آمده است.
از تير ماه 1384 با انتخاب آقاي احمدي نژاد دوره اصول گرايي عدالت محور آغاز گرديد. اين دوره را شايد بتوان واکنشي نسبت به دورههاي گذشته دانست؛ چراکه به حق در بدنه اصلي جامعه اين ذهنيت به وجود آمده بود كه ما از چارچوبهاي اصيل انقلاب خارج و دچار انحراف شدهايم و به همين دليل بايد به تجديد نظر و بازسازي افكار و انديشهها و رويکردهاي گذشته بپردازيم. نگاه دولت نهم و در ادامه دولت دهم توجه به نقش مردم در رسيدن به اهداف انقلاب و توجه به آرمان هاي ارزشي انقلاب بر مديريت كشور بود. از جمله مسائل قابل ذکر در اين دولت توجه به مؤلفه عدالت بود. مقابله جدي با مفاسد اقتصادي از ديگر دستاوردهاي عملکردي اين دولت بوده که نتايج آن در بسياري از حوزهها قابل رديابي است. رو آوردن به شعارهاي اصلي انقلاب و سردست گرفتن اين شعارها و آرمان ها باعث شد اقدامات چشمگيري در اين دوران صورت پذيرد. مجموع اقدامات و عملکرد اين دولت اميدها را نسبت به انقلاب اسلامي احيا نمود. هر چند دوسال پاياني اين دولت با حواشي بسياري همراه بود و اين دولت را دچار اشکالات عمده نمود که مجال بحث آن در اين نوشته نمي گنجد.
نتيجه اجمالی
با توجه به آنچه ذکر شد بايد گفت دولت اسلامي به معناي واقعي کلمه در زمان انسان کامل شکل خواهد گرفت. ولي زمينه سازي براي آن دوران، توسط انسان هاي کنوني شکل مي گيرد. براي تحقق اين امر نياز به دولتمرداني مي باشد تا ضمن اعتقاد راسخ نسبت به کارآمدي نظام اسلامي در تمامي ابعاد فردي و حکومتي و آشنايي کامل با مباني دين مبين اسلام، بتوانند کليه دستورهاي آن را در جامعه پياده کنند. تا مادامي که دولتمردان ما اسلامي نشوند و نتوانند اخلاق،رفتار، عملکرد خود را بر طبق موازين شرعي منطبق کنند کشورمان اسلامي نخواهد شد. فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام مؤيد اين مطلب است که فرمود: «الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم» یعنی مردم به حاكمانشان بیشتر شبیهاند تا پدرانشان.
آن وقت است که عمل مسئولين مردم را مسلمان واقعي خواهد کرد. تاريخ ۳۶ ساله انقلاب گواهي مي دهد که اقدامات خوب و مؤثري در راستاي اين امر صورت گرفته است. اميد است مسئولين در وادي عمل کليه جهت گيري ها و اعمال خود را بر پايه اسلام قرار دهند تا به حد نصاب دولت اسلامي هر چه بيشتر نزديک شويم.