- اقتصاد کلان و بودجه
- صنعت، معدن و تجارت
- راه و شهرسازی
- ارتباطات
- نفت و انرژی
- بورس، بیمه و بانک
- کشاورزی و تعاون
- اقتصاد بینالملل
- مبارزه با فساد
- بازرگانی
- اقتصاد سیاسی
- سایر حوزهها
کد خبر: ۴۷۱۵۱۰
کد خبر: ۴۷۱۵۱۰
۱۰:۰۳ - ۳۰ آذر ۱۳۹۴
واکنش دانشجوی دانشگاه زنجان به برف بازی مختلط دانشجویان؛
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از زنجان، پس از بارش برف در دانشگاه زنجان، شاهد شوخی های بی جا و نامتعارف برخی دانشجویان پسر و دختر با یکدیگر بودیم که موجب ناراحتی بسیاری از دانشجویان دیگر شد.
در این راستا حسین مسیبی، از شاعران جوان و دانشجوی این دانشگاه، این فضا را با سرودن قطعه شعری به نقد کشید.
متن این سروده بدین شرح است:
جمعی از نامحرمان وقتی که قاطی می شوند
لاجَرَم مِن بعدِ قاطی نیز پاتی می شوند...
اصل مطلب را بگویم شعرمان کامل شود
کلّ دانشگاه را این مثنوی شامل شود
برف می بارید و شوخی هایشان آغاز شد
با گلوله های برفی قصدشان إبراز شد
ناخَلَف میداد دائم دست با نامحرمان
در دلم گفتم خدایا رحم کن بر این جوان
دختری خوابیده روی برف و آرایش غلیظ !
چهره اش را شست و شو دادند یک عده مریض
پاک شد آرایشش فهمیدم او زیبا نبود!
احتمالاً با همان آرایشش دل می رُبود
گرچه می خوانی و می خندی کمی هم فکر کن
علت این بی حیایی را عزیزم ذکر کن...
علتش هر آنچه باشد، پس نظارت را چه شد؟
دم زدن ها از مسلمانی، حراست را چه شد؟
خانواده بی خبر از وضع فرزندان خویش
آخر بی بند و باری ها نشد جز مات و کیش
بی تعارف عده ای هستند «دانشجو نما«
عمرشان با کارهای نابجا گشته فنا...
کسبِ دانش را رها کرده چه کاری میکند؟
بر روابط های کاذب افتخاری میکند
امر به معروف و نهی از منکری جاری نشد
عده ای مسئول را با ماجرا کاری نشد
پس چه شد آن آرمان های کبیر انقلاب؟
باغ دانش را کویری کرده افکاری سراب
آخرش شاعر! تویی اول ردیف متّهم
گرچه دیدی و نوشتی از حقیقت بیش و کم
حسین_مسیبی
برچسب ها
تعداد نظرات: ۳۶
ارسال نظرات
- خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
- لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
- توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
- با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
آخرش شاعر تویی اول ردیف متهم.............
گرچه دیدی و نوشتی از حقیقت بیش و کم
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
دم شاعر انقلابی مون گرم
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت...
و فقط یک ایراد محتوایی داشت اونم اینکه انداختن بار مسئولیت نهی از منکر به دوش مسئولان از بار مسولیت ما در مورد نهی از منکر کم نمیکند.
خدا حفظتون کنه
ای خدا ما رو از این فضای زشت حاکم بر جامعه و کوچه و خیابونها نجات بده........
زبان گویای شعر شما لطف خداست!
احسنت
دم زدن ها از مسلمانی، حراست را چه شد؟
خانواده بی خبر از وضع فرزندان خویش
آخر بی بند و باری ها نشد جز مات و کیش
این اتفاقهای بی بند و بار دقیق بعد از شروع دولت......شروع شد لعنت بر مسئولانی که راه گناه و بی بندو باری رو هموار کردند و میکنند
موفق باشی
شهوت ما رو خفه کرده و نمیذاره کمی هم به کارامون و به تلف کردن عمر عزیزمون فکر کنیم !!
کاش از خواب بیدار می شدیم !!
ولی مطئمنم یه روز بیدار میشیم که دیره !!!!!!!!
یاعلی