گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ پروژه ساخت خانه محروم است، در یک جمله خلاصه می شود؛ اما هزاران حرف با خود دارد، خانم سودمند زنی سخت کوش و ساکن روستای محروم کلاته سنجر است، روستایی که قرارگاه اردوی جهادی امسال دانشجویان خراسان شمالی شده است، حاج احمد الهوردی که نامی آشنا برای دانشجویان دانشگاه پیام نور است، بچه های بسیج دانشجویی خودش را جمع کرده و کمر همت برای ساخت این پروژه بسته اند و وقتی ما به محل پروژه می رسیم مشغول خالی کردن ماسه از تراکتور هستند.
احمد الهوردی زاده، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور بجنورد که چند سالی است خدمات محرومیت زدایی و خداپسندانه گروه جهادی اش در منطقه گیفان و روستای جودر، امید و محبت را برای کپرنشینان به ارمغان آورده، این بار به خاطر اهمیت و ضرورت این پروژه بیش از 200 کیلومتر دورتر از منطقه ای که تا کنون در آن جهاد می کردند، مشغول فعالیت است.
اینجا ضرورت داشت
می پرسم حاجی شما کجا اینجا کجا، امسال مگر قرار نبود بعد از آشپزخانه مسجد، غسالخانه جودر را بسازید، پاسخ می دهد: این پروژه اولویت داشت؛ چرا که ساخت خانه برای یکی از خانم های بسیار تنگ دست و رنجدیده روستاست، کسی که شوهرش برای کار به این منطقه می آید؛ اما از قضا سرطان گرفته و فوت میشود، آنگاه این بنده خدا با یک دختر و پسر یتیم همین جا ماندگار می شود و بسیار به سختی روزگار می گذراند.
او ادامه می دهد: این بود که با بچه های گروه مطرح کردیم و همگی به اتفاق نظر رسیدند که باید به یاری ایشان بشتابیم؛ لذا 12 نفر از پیام نور بجنورد و پنج نفر هم از دانشگاه دولتی اسفراین و اشراق برای ایام نوروز اعلام آمادگی کردند و هم اکنون کار ساخت این خانه محروم آغاز شده و در مرحله پی ریزی آن هستیم.
می پرسم تا کی اینجا هستید، چیزی از عید نمانده، با لبخند همیشگی اش می گوید: انشاءالله 13 بدر نیز همین جا کنار مستضعفان و کوخ نشینان خواهیم بود.
حاج احمد در خصوص چگونگی تامین مالی این پروژه نیز گفت: پیش از اینکه به روستا بیاییم برادر باغچقی یکی از دانشجویان بسیجی مان را به کمیته امداد فرستادیم و ایشان با توجیه پروژه حمایت آنان را جلب کرد و مبلغی نزدیک به دو میلیون تومان کمک گرفت، همچنین با توجه به اینکه رشته اش معماری است، پس از آزمون، تاییدیه فنی نیز به نام ایشان صادر شد و عملا پروژه کلید خورد، در ادامه وقتی دهیاری و مردم محترم روستا تلاش بی وقفه جهادگران را مشاهده کردند نه تنها آنان هم کمکهای مالی خود را گسیل داشتند بلکه هرکس هر کاری از دستش بر می آمد آورد وسط.
وقتی اردوی جهادی به بچه ها می سازد!
وی تصریح کرد: برخی با نیروی بازوی خود و بیل و کلنگ جهادگران را کمک می کنند و برخی نیز با تراکتور و وانت، خلاصه حضور بچه ها و این پروژه خداپسندانه همبستگی و همدلی خوبی در دل مردمان روستا رقم زده. می پرسم حاجی جمع کردن بچه ها در ایام عید سخت نبود، با خنده جواب می دهد: فکر کنم اردوهای جهادی قبل به بچه ها ساخته است و دید و بازدید را رها کرده و خود را سراسیمه به این محروم ترین نقاط کشور رسانده اند.
احمد می گوید: تا هر مرحله ای که خدا بخواهد و توان و وقت باشد در ایام نوروز کار را جلو می بریم شده شبانه روزی از زمان استفاده می کنیم، آنگاه هر چقدر که بماند در بین دو ترم و خصوصا تابستان که به تعداد جهادگران افزوده می شود برای تکمیلش می آییم، خدا بخواهد تابستان سقف را زده و وارد سفید کاری می شویم، البته غسالخانه را هم به جودری ها قول داده ایم که باید تابستان آنرا شروع کنیم.
دوباره طاقت نمی آورم و می پرسم چطور بچه ها را در ایام نوروز توانستید به این نقاط محروم بکشانید، گفت: اکثر این بچه ها خودشان از طبقه درد کشیده و روستایی هستند؛ بنابراین حضور در مناطق محروم و کمک به این مظلومان پابرهنه آنهم در ایام عید برایشان حل شده است، می دانند چقدر محرومیت و اضطرار سخت است.
آب و هوای شمال یا بیابان های سنجر، مسئله این است
بعد همراه دو سه نفر از بچه های گروه احمد به سمت خانه فعلی خانم سودمند می رویم، یکی از بچه ها می گوید این خانه را هم یکی از خیران به آنان داده تا سرپناهی داشته باشند، وارد منزل می شویم و با استقبال گرم و خوشحالی مضاعف ایشان روبرو می شویم، می گوید شوهرش سالهاست که از دنیا رفته ولی مردم باوجود اینکه در منطقه غریب هستند واقعا مثل کوه پشت سرش بوده اند. خانه بوی نم می دهد و موریانه زده است. این زن محرومیت کشیده می گوید وقتی باران می آید نمی توانیم در خانه بمانیم و تمام زندگی مان را آب بر می دارد.
تازه به اهمیت کار بچه ها به طور کامل آگاه می شوم، دوستان جهادگر چنان شوقی در دل این زن و دو فرزند یتیمش ایجاد کرده اند که حتی یک لحظه از دعای خیر برای پدر و مادر بچه ها غافل نمی شود، علی فرزند یتیم خانم سودمند است که نوجوانی خنده روست، او نیز مانند خیلی از بچه های پیام نور جذب اخلاق خوش و جاذبه احمد شده و مانند پروانه دائم دور او و دانشجویان می چرخد و به بچه ها کمک می رساند.
ایزانلو که اوستا کار بچه های جهادی و از فعالان انجمن علمی فیزیک پیام نور است به واسطه تعلق خاطر شدیدی که از خدمت به محرومین برایش بوجود آمده سالهاست که پای ثابت همه اردوها شده و این بار نیز از درامد آلماتور بندی اش در شهر گذشته و بصورت صلواتی، کار دوشادوش جهادگران را برای ایام نوروز انتخاب کرده است. از او می پرسم خانواده راضی به آمدنت هست، می خندد و می گوید: آنها هم دیگر عادت کرده اند و الان در مسافرت شمال هستند.
غم عشقت بیابون پرورم کرد!
می گویم خودت چطور شد آب و هوای ناب شمال را رها کردی و در این بیابان ها حضور یافتی، جواب می دهد: غم عشقت بیابون پرورم کرد! هرگز این طور نیست که در این آب و هوا نتوانیم طاقت بیاوریم، بلکه اگر اینجا نباشیم و اردوی جهادی برگزار شود، نمی توانیم طاقت بیاوریم! آن موقع که بچه ها بیایند و من همراهشان نباشم در خانه نفسم در نمی آید، می خواهم خفه شوم.
این جهادگران مصداق کلام شهید آوینی هستند که گفت «پرستویی که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد»، این بچه ها خیلی با بقیه فرق دارند، افق نگاه آنان چنان بالا رفته است که فارغ از وابستگی های فامیلی، جغرافیایی، مادی و دنیایی بار سفر به دورترین و محروم ترین نقاط خراسان شمالی بستهاند، نقاطی که نه آب هست و نه امکانات، نه خبری از تلگرام است و نه اینترنت، تا چشم کار می کند بیابان است و محرومیت و این است حکایت جهادی که ادامه دارد.