آخرین اخبار:
کد خبر:۵۰۲۰۱۹
باشگاه دانشجویان/

به هر دینی که هستی اهل دل باش

مردم آقاسی را بیشتر از هر شاعر معاصری می‌شناسند. آنان که شعر را از نظر اصول شاعری بررسی می‌کنند، مدعی هستند هم اشعار متوسط دارد هم اشعار خوب، اما اگر شعر او را از نظر اصول عاشقی بررسی کنید، جز خوبی چیزی نمی‌بینید.

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو -یادداشت دانشجویی*، مردم آقاسی را بیشتر از هر شاعر معاصری می‌شناسند. آنان که شعر را از نظر اصول شاعری بررسی می‌کنند، مدعی هستند هم اشعار متوسط دارد هم اشعار خوب اما اگر شعر او را از نظر اصول عاشقی بررسی کنید جز خوبی چیزی نمی‌بینید.

 

کلا دل‌سوخته‌ی اهل بیت بود و زجرکشیده در دنیا، آن‌چنان مدح زینب می‌کرد که اشک از چشمانت جاری می‌کند (تا قلم لب بر مرکب می‌زند/ بوسه بر جا پای زینب میزند... و الی آخر) یا زمانی که اسارت زینب را توصیف می‌کند: (زینب آیا سر به محمل می‌زند؟ / کاروان را زخمه بر دل می‌زند؟ / مطرب آیا می‌زند راه مجاز؟ / تا بگوید نکته‌ها با اهل راز؟ / آری٬ او تار محبت می‌زند / سر به دیوار محبت می‌زند... والی آخر)

 

آن‌چنان در مظلومیت علی‌اصغر می‌خواند که دل هر انسانی به درد می‌آمد (غنچه می‌بینم دلم پر میزند/ بوسه بر قنداق اصغر میزند)

 

آنگاه که صحنه‌ی حضور علمدار دشت کربلا را در میدان نبرد توصیف می‌کند هر پهلوانی را ناچار می‌کند که سر تعظیم در مقابل ابوالفضل العباس فرود آورد آنگاه چه زیبا مدح را به زمانه‌ی ما منتقل می‌کند و این‌گونه می‌سراید (تاکنون عباس‌ها را دیده‌ای / بوسه‌ای از دست آن‌ها چیده‌ای) و در ادامه‌ی این شعر با زیبایی هرچه تمام‌تر جانبازان انقلاب را شرح می‌دهد.

 

هیچ شاعر معاصری را نمی‌شناسم که به زیبایی این دل‌شکسته‌ی دوران ما مدح پهلو شکسته‌ی حضرت رسول کند انصافا آقاسی چه خوب می‌گفت که (زهرا اگر نبود محمد یتیم بود / پربار نخل سبز ولایت، عقیم بود) و چه زیبا در ادامه شعر را به زمان ما می‌آورد خواهران را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید (در خیابان چهره آرایش مکن / از جوانان سلب آرایش مکن) هنری که به خوبی در اشعار او نمایان است هم همین انتقال شعر از زمان گذشته به دوران ماست.

 

آقاسی برای همه‌ی چهارده معصوم شعر سروده است اما اشعارش در مورد دو بزرگوار چیز دیگری است یکی امیرالمؤمنین و دیگری حضرت ولی‌عصر. آن‌قدر از تنهایی علی، علم علی، غم‌های علی، شب‌زنده‌داری، پهلوانی، قهرمانی علی می‌گوید و بخواهیم دریک جمله بگویم آن‌قدر عاشقانه مدح علی می‌کند که همه را به وجد می‌آورد اشعاری که بیت‌های اول آنان نشان از ادامه‌ی زیبای آن‌ها دارد) کیست علی؟ حیدر دُلدُل سوار صاحب لوح و قلمُ ذوالفقار، از ذکر علی مدد گرفتیم آن چیز که می‌شود گرفتیم، حیدر کرار نیـَم، خانه‌نشینم ولی ...، هر کسی کسی دارد یار نورسی دارد، روز و شب گویم به آوای جلی و ...)

 

اشعار عاشقانه‌اش در مدح ولی‌عصر را بسیار شنیده‌اید. معروف‌ترین اشعارش در بین مردم هم همین‌هاست (خبر آمد خبری در راه است/ سرخوش آن دل که از آن آگاه است) یا (به خوبا سر می‌زنی مگه ما بدا دل نداریم) یا (ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش)

 

قطعا شعر روان و ساده آقاسی به دل مردم می‌نشیند اما دلیلش تکنیک و فن شاعرانه نیست بلکه آن سلوک خود شاعر است که حامی اصلی شعر است:

 

خبر آمد خبری در راه است/ سرخوش آن دل که از آن آگاه است

 

شاید این جمعه بیاید شاید/ پرده از چهره گشاید شاید

 

از اشعار حکمت آمیزش که بگذریم، از اشعار عارفانه‌اش که بگذریم، می‌رسیم به اشعار سیاسی‌اش، اشعاری که به نظر می‌رسد مظلوم‌ترین اشعار آقاسی است و مردم بسیاری حتی یکی از آن‌ها را هم نشنیده‌اند. آقاسی هرچند شاعری مردمی بود. و شاید هم مردمی‌ترین شاعر زمانش. اما آقاسی سیاسی هم بود آقاسی در مورد نظم نوینی جهانی، فضای باز و ادعاهایی امثال این‌که در دوران او و به خصوص دوران کذایی اصلاحات مطرح می‌شد. بسیار شعر دارد به طور کلی بسیاری از اشعار اجتماعی روز آقاسی به نحوی سیاسی بود به گفته‌ی خود مرحوم آقاسی شعرش سیاسی بود اما حزبی نبود. آقاسی به گفته‌ی خودش اصلا احزاب سیاسی به معنای آن روز را حزب نمی‌دانست.

 

آقاسی تکنوکرات ها را این‌گونه مورد خطاب قرار می‌داد آن‌قدر زیبا این جماعت شیفته‌ی غرب را مورد انتقاد قرار می‌دهد که همین یک شعر را بارها خوانده‌ام باز هم خواهم خواند:

 

مسلمانان نمایان تکنو کرات*رهاوردتان چیست جز منکرات

 

شما گر نماینده مردمید*چرا مات و مبهوت و سردرگمید

 

شمایی که دین را به نان می‌دهید*کجا در ره عشق جان می‌دهید

 

نمایندگانی کزین امتند*خداباور و تشنه خدمتند

 

اگر خشم دینی ملایم شود* برین سرزمین غرب حاکم شود

 

الا ای عارفان بی معارف *جهالت پیشه گان شبه عارف

 

اگر فرهنگتان فرهنگ دین است*چرا آهنگتان کفر آفرین است

 

شما گر پیرو خط امامید* چرا دلبسته میز و مقامید

 

یا در جایی دیگر که مسئولین را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید (جان مولا حرف حق را گوش کن/ شمع بیت‌المال را خاموش کن)


آقاسی اعتراض خود را به احزاب سیاسی دوران اصلاحات این‌گونه بیان می‌دارد:

 

به هر دینی که هستی اهل دل باش

گر استقلال خواهی مستقل باش

 

چه‌ها کردند احزاب سیاسی

به غیر از نقض قانون اساسی

 

آقاسی بسیار از دولت اصلاحات و شعار کذایی فضای باز رنجیده بود، آقاسی آن‌چنان فضای باز زمان اصلاحات را به رگبار شعر می‌بندد که تاکنون شاعری را سراغ ندارم که این‌گونه عمل کرده باشد:

 

فضای باز یعنی بی‌حیایی* در انذار عمومی خودنمایی

 

فضای باز یعنی نانجیبی* تظاهر سازی و مردم‌فریبی

 

که میدان داد این نوکیسه‌ها را* حمایت کرد این ابلیسه ها را

 

سر افرازان برای سر افرازی* ضرورت دارد آیا برج‌سازی

 

آقاسی شیفتگان غرب و مسئولین شیفته‌ی غرب زمان خود را این‌گونه مورد خطاب قرار می‌دهد (کسی که در قفس غرب استحاله شود/ به پنجه هوس غربیان مچاله شود (یا در جایی دیگر مسئولین و فراریان به غرب را این‌گونه سرزنش می‌کند (انان که به غرب می‌گریزند/ خائن به امام و انقلابند)

 

آقاسی نظم نوین جهانی و حرف‌های امثال این را شجاعانه مورد نقد قرار می‌داد و معتقد بود که آن‌هایی که آمریکا را دوست دارند یقینا دوست دارند، بیگانه بر سرشان حکومت کند. آفاسی می‌گفت:

 

اگر نظم نوین هر پرده در خون می‌کشد ما را

شهـادت از گلوی غـرب بیـرون می‌کشد ما را

 

رهـــا می‌گــردد آخـر زلف مـا بر نیزه‌ها در باد

فـرو می‌پـاشد از هم هفت بنـد غـرب غـربت زا

 

خودمانی بگویم عده‌ای به خاطر اشعارش اذیتش می‌کردند، قلبش را به درد می‌آوردند. اذیت یک حدش زیاد مهم نیست اما کارهایی که مدیران فرهنگی با حاجی می‌کردند از حد گذشته بود. قصه حوزه هنری و ارشاد و … . آقای مسجدجامعی وزیر ارشاد اصلاحات بود به شعر آقاسی مجوز ندادند (گفت با من نکته دانی اهل دل/ کی خدا گنجد درون آب و گل/ خانه حق چارچوبی تنگ نیست/ حج همین گردش به دور سنگ نیست و الی آخر) اما در همان زمان‌ها کتاب‌ها، رمان‌ها و اشعاری اجازه‌ی انتشار می‌یافت که به معنای واقعی کلمه کثیف‌ترین انواع زمان خود از لحاظ محتوا بودند و هدفی جز تضعیف ایمان مردم به دین و مذهب و انقلاب نداشتند.

 

این خون‌به‌جگر کردن‌های این شاعر دل‌سوخته ‌یکی دو تا نبود. گاهی می‌گفتند آقاسی درویش است. گاهی می‌گفتند آقاسی معتاد است. گاهی می‌گفتند آقاسی ضدانقلاب و ضدولایت فقیه و مرتد و کافر است.

 

آقاسی بیدی نبود که با این شایعات و حرف‌ها بلرزد و از بیان حقایق دست بردارد به گفته‌ی خودش: «کار ما در این عالم چیست؟ آیا در صدر اسلام، همه گروه‌ها و همه اقشار از آقا رسول‌الله (ص) خوششان می‌آمد؟ از آقا امیرالمؤمنین (ع) خوششان می‌آمد؟ در همین زمان خودمان، آیا همه اقشار و گروه‌ها از حضرت امام خمینی (ره) خوششان می‌آمد؟ آیا اگر فردا روزی، ان‌شاءالله آقا امام زمان (عج) بیایند، همه مردم عالم و همه حزب‌ها و گروه‌ها از آقا خوششان خواهد آمد؟ یقینا این‌طور نیست. اگر شعر ما خلاف مسائل مملکتی و نظام جمهوری و حکومت اسلامی‌ و اهانت به شخص یا گروه خاصی هست، ما از این اشعارمان صرف نظر می‌کنیم. اما یک خط کلی نظام هست که سعی ما در این است؛ اون خطوط کلی نظام و شرع مقدس را بفهمیم و در جهت اعتلای نظاممان حرکت کنیم و مشخص هست همه افراد از همه قانون‌ها خوششان نمی‌آید. به قول حضرت امام (ره)، سارق‌ها و قاتل‌ها هم از قانون خوششان نمی‌آید. وقتی می‌گویند جریمه عبور از چراغ قرمز مثلا سی هزارتومان هست، چه کسانی خوششان نمی‌آید؟ مشخصه، آن‌هایی که نمی‌خواهند پشت چراغ قرمز صبر کنند. اگر ما اهانت به شخصی کردیم، حرف شما قبول است و اما در همه جای دنیا نه تنها در ایران در همه جا هست که هر سیستمی‌ که مخالفی داشته باشه، مخالفش را بایکوت و خونه‌نشین کنه».

 

اما بعد از وفاتش در سوم خرداد ۱۳۸۴ در سن ۴۶ سالگی به دلیل عارضه‌ی قلبی و پیام رهبر انقلاب و توصیفاتی که از این شاعر دلسوخته کرد دهان بسیاری از مغرضان آقاسی را بست.

 

آقاسی این‌گونه از زندگی خود می‌گوید: «من محمدرضا آقاسی، فرزند ششم، پسر چهارم که در ۲۴ فروردین ۱۳۳۸ در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمدم پدرم در بازار تهران مغازه کبابی داشت. آخرین مدرک تحصیلی من، سوم راهنمایی است. دو سال هم در هنرستان تجسمی‌ پسران درس خواندم اما از بس با ناظم و اساتید آنجا اختلاف نظر داشتم، در سن ۱۶ و ۱۷ سالگی موجب این شد دو سال ما را مردود و سپس اخراج کنند. من قبل از انقلاب اسلامی (سال‌های ۵۵ و ۵۶) به بعضی از انجمن‌های ادبی آن زمان می‌رفتم و هم اشعار شعرا می‌شنیدم و هم نوشته‌های خودمان را که فکر می‌کردیم شعر هست، می‌خواندیم و به نوعی خودمان را محک می‌زدیم و بعضی وقت‌ها شعرها نقد می‌شد و یواش یواش رسیدیم تا آنجا که بعد از انقلاب از محضر بعضی از دوستان و اساتید خوب همچون استاد مهرداد اوستا و استاد یوسف میرشکاک، درس‌ها گرفتیم و تا به اینجا رسیدیم.»

 

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

حمزه خسروی ـ فعال دانشجویی

 

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
jj
United States of America
۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۳
انصافا هرچند طولانی بود اما قشنگ بود...
خیلی از مردم این مطالب رو در مورد آقاسی نمی دونستند....
19
1
م.جباري
Iran (Islamic Republic of)
۳۰ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۹
بسمه تعالي
شاد روحت اي غزلخوان بهار
وصل را ديدي به فصل انتظار
وا‍‍‍ژه هايت سربه سر اسرار بود
مرحم سوز دل احرار بود ...
روحش شاد و قرين رحمت الهي.
8
1
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۸
شما رسانه هاي ارزشي چرا اين شاعران و هنرمندان مردمي و انقلابي را زود فراموش مي كنيد؟
اينها گنج زمانه ما هستند. وگرنه رسانه هاي نفتي هر چي سكولار و لامذهب هست به عنوان هنرمند به خورد جوانان و ملت خواهند داد
3
2
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۳۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۳
حيف كه قدر امثال آقاسي را نميدانيم،،،،،،،،،
قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهري
8
1
پربازدیدترین آخرین اخبار