تازهترین ناگفتهها از ماجرای پلاسکو/ وقتی که آتشنشانان فداکار اشهدشان را خواندند
.jpg)

صبحانه خورده بودم زمانش دقیقاً خاطرم نیست. حوالی ساعت ۸ و دو، سه دقیقه بود که زنگ مرکز زده شد و مثل همیشه رفتیم. زنگ خوردن در ایستگاهها سیگنال خاصی دارد. مثلاً سه ایستگاه که همزمان باهم زنگ بخورد متوجه میشویم حریق بزرگ است و خودمان را آماده میکنیم. آن روز همین اتفاق افتاد و همزمان زنگ سه ایستگاه زده شد. تجهیزات زیادی مثل بی سیم، نردبان و بالابر با ما فرستادند. سوار ماشین شدیم و زودتر از زمانی که در رسانهها اعلام شد، یعنی تنها ظرف دو دقیقه و دو ثانیه به محل حادثه رسیدیم. آنجا متوجه شدیم که حریق بسیار گسترده است.
به محض پایین آمدن از ماشین دود و شعله های بیرون زده از ساختمان اولین چیزی بود که به چشمم می خورد. طبقات را بالا رفتیم تا به طبقه دهم رسیدیم. در طبقه هشتم یا نهم بود که بخشی از کسبه به عادت روزهای پنجشنبه صبحها که مراسم زیارت عاشورا برگزار میشود، مشغول خواندن زیارت نامه بودند. اصلاً نمیدانستند که طبقه بالای سرشان دچار حریق شده است. حتی گهگاه که برای نفس تازه کردن جابهجا میشدیم، میدیدیم که در مراسمشان آش پخش میکنند.

لحظاتی که طبقه دهم دچار حریق بود کسی در آتش سوزی گرفتار نشده بود؟
نه کسی را ندیدیم که گرفتار حریق شده باشد. مردم اما زیاد بودند.
در اخبار آمده بود که قبل از ریز ساختمان حریق اطفاء شده بود؟!

سه نفر از نیروها مشغول شدند که یک آن صدای وحشتناکی به گوشمان رسید. مثلاینکه ساختمان بریزد. آن لحظه من کنار آسانسور و پلهها ایستاده بودم. وقتی صدا را شنیدم گوشه دیوار پناه گرفتم و دستانم را روی سرم گذاشتم.

حتی بعدها فهمیدیم شهید صفی زاده رئیس ایستگاه ۴ آتشنشانی که صدای بیسیمش در فضای مجازی پخش شد پشت آوار بوده است. اما چون آن را نمی دیدم این موضوع را نمیدانستیم. از انجایی که به ضلع شرقی ساختمان حریق سرایت نکرده بود، آنجا را برای نجاتمان انتخاب کریدم. تصور می کردیم تا اطفاء حریق می توانیم در انجا در امان بمانیم. حتی یک در میلیون هم فکرش را نمیکردیم که ساختمان به طور کامل فرو میریزد.

مغازههای راهروی آن قسمت دارای شیشه میرال بود. سیلندرم را درآوردم و چند بار با قدرت به شیشه زدم که در نهایت شکست. وارد مغازه شدیم. با کولهام شیشه نمای ساختمان را شکستم. به قسمت جنوبی که سفارت ترکیه رو به روی آن بود رسیدیم. همه افرادی که در طبقه دهم بودند با ما همراه شدند. یک فنس توری فلزی جلویمان قرار داشت. فنس یک متر و نیم در یک متر و نیم بود. برای عبور باید فنس را میشکستیم. یکی از بچهها پتک داشت از او خواستیم تا با آن فنس را بشکند. اما با هر ضربه پتک به عقب برمی گشت. وقتی عدم کارآیی اش را دیدیم شروع به ضربه زدن با سیلندر کردیم. آنقدر ضربه زدیم تا از نفس افتادیم. بالاخره توانستیم پایین فنس شکاف ایجاد کنیم. با یکی از بچهها فنس را کشیدیم تا افراد بتوانند از آنجا خارج شوند. همراهمان یکی از فرمانده های مراکز بود که همراهش بی سیم داشت. (فقط معاون یا فرمانده ها بی سیم دارند) فرمانده از طریق بی سیم موقعیتمان را اعلام کرد و خواستار کمک شد. بعد ازمکالمه قرار شد برای پایین آوردنمان نردبان بفرستند. از آنجایی که نردبان نمی توانست ما را پیدا کند. پارچه نارنجیرنگ دو سه متری که در آنجا پیدا کردیم را مدام تکان میدادیم. در این فاصله نردبان سبدش را برای پایین آوردن افراد مقابل پنجره تنظیم میکرد. سبد محدودیت فضا داشت و هر ۴ نفر را در خود جای میداد. برای اینکه بتوانیم پنج نفری در سبد جا شویم کولههایمان را پرت میکردیم تا سبک شویم هر یک دقیقه و نیم زمان میبرد تا افراد پایین آورده شوند. من در یک و دقیقه نیم دوم پایین آمدم.
.jpg)

از زمان مکالمه فرمانده با بی سیم برای کمک تا لحظه ای که ساختمان بهطور کامل فرو ریخت شاید درمجموع چهار دقیقه بیشتر زمان نبرد. تا آن لحظه نترسیده بودم. اما زمانی که نردبان برای پایین آوردنمان آمد از زیر فنس دیدم که تا دو سه طبقه بالای سرمان حریق است. حتی شعلههایش دو سه متر از پنجره بیرون میزد. آنجا بود که ترسیدم؛ گفتم یا ابوالفضل الان است که حریق ما را در خودش بگیرد. اشهدم را خواندم. لحظهای که سوار نردبان شدم مانند افراد ناتوان در سبد پریدم. زمان پایین آمدن برای اینکه دیگر افراد زودتر نجات پیدا کنند به فاصله دو سه متری از زمین بچهها پایین میپریدند. وقتیکه به پایین رسیدیم هرکس که دیگری را سالم میدید شروع به گریه کردن میکرد. بعد از اینکه پایین آمدیم یک دقیقه هم نشد که کل ساختمان فروریخت. به چشمم فروریختن ساختمان را دیدم، خیلی وحشتناک بود.
بسیاری از اخبار در رسانه ها مطرح شد که اتش نشانان در لحظه وقوع حادثه در موتور خانه ساختمان بودند.
آتش نشان ها در موتورخانه نبودند.پارکینگ پلاسکو که فضای وسیعی داشت. در ضلع شمال غربی ساختمان، همان مکانی بود که روز آخر آتش نشانان را از زیر آوار بیرون اوردند و دلیل اینکه چرا عملیات اواربرداری را از ضلع شرقی و جنوبی آغاز کردند به دلیل عدم دسترسی به قسمت شمال غربی بود. اگر می خواستند از انجا کار آواربرداری را انجام دهند باید چند ساختمان دیگر را خراب می کردند.
کدامیک از روایات آتش نشانانی که عکسشان در فضای مجازی پخش شد صحت دارد؟
فکر میکنم آن عکس در طبقه ۹ و حوالی ساعت نه، نه و نیم صبح گرفتهشده بود. بنابراین در زیرزمین نبودند. بچهها کل تجهیزات را در طبقات پایین دپو میکردند. سیلندرشان را عوض میکردند و به ترتیب جای خود را به نیروهای تازهنفس می دادند. دستگاهها نمیتوانند بیشتر از نیم ساعت در حریق باشند افرادی که در عکس دیدید مشغول تعویض سیلندرهایشان بودند. اینکه پیکر اکثرشان را از یک نقطه پیدا کردند به دلیل وجود کانون حریق در آن مکان بود. نیروها نزدیک کانون حریق میایستند تا آن را اطفاء کنند. از این رو عجیب بود که آتشنشان را از جای دیگر . به صورت پراکنده پیدا کنند.
کمبود تجهیزات نداشتید؟

برخی از آنهایی که شهید شدند را میشناختم. همچون شهید محسن روحانی، شهید امیرحسین داداشی، شهید صفی زاده و...

البته در تخصص من نیست اما آهنها دستوپا گیر بودند دود زیادی وجود داشت و علتهای دیگری نیز باعث میشد تا عملیات با سرعت بیشتر پیش نرود.

خوب است؛ نه مشکلی نداریم. چه مشکلی؟

برای اطفاء حریق مشکل خاصی نداریم آقای ملکی میگفت اصلاً نمیشود با هلیکوپتر آب رسانی را بهصورت هوایی انجام داد چراکه با وجود باد مسیر آبپاشی منحرف میشد.

نه! گفتند شرایط روحیتان بد است بهتر است حضور نداشته نباشید.

سختی کار یکی از مشکلات مطرح است. میگویند شورای شهر هم آتشنشانانی که در حین خدمت جانشان را از دست میدهند را شهید خدمت مینامد اما این فقط یک عنوان است مزایای خاصی شامل حالشان نمیشود. چند روز پیش همسر شهید امید عباسی در مصاحبهای اعلام کرد که هیچ مستمری بعد از شهادت همسرش به وی تعلق نگرفته است. کسی که بهاندازه ۳۰ سال خدمت کند حقوق ۳۰ روز در سال را میگیرد ولی فردی که پنج سال خدمت میکند حقوق ۵ روز در ماه به وی تعقل میگیرد. حتی در میان شهدا بودند افرادی که بهصورت آموزشی به عملیات آمدند حتی حقوقشان را هم نگرفته بودند و شهید شدند.

مردم سنگ تمام گذاشتند.


ساختمان غیراستاندارد و فاقد ایمنی زیاد داریم. تنها کاری که از دست آتشنشانی برمیآید بازدید از اماکن است. سازمان طرحی برای بازدید اماکن ازجمله پاساژها، محدوده پمپبنزین و... بهجز ساختمانهای مسکونی دارد. هر ایستگاهی ساعت یازده صبح بازدید را انجام میدهد. هر ایرادی را در قابل گزارش به شهرداری میفرستد و دران اعلام میکند که علیرغم گوشزدها اما مدیران آن ساختمان و محل توجهی به هشدارها نکردند. قانونی که در حال حاضر وجود دارد این است که ساختمان شش طبقه باید تجهیزات آتشنشانی داشته باشد.
چطوری حساب کردید: بیش از دو هفته؟
فردا تازه می شه دو هفته
جسدی که سالها دنیا خرجش رو میده تا رشد کنه وبزرگ بشه حالا دوباره باید خرج دنیا بشه وبه دنیا برگرده
خوشا به حال کسانی که در حالی پا به قبر ودنیای اخرت می ذارن که همین یه بدهی رو هم به دنیا ندارن
خوشا به حال صاحبان جسدای سوخته
درود بر شهدای مظلوم آتش نشانی به ویژه شهدای حادثه پلاسکو
همون قدر که رهبر عزیزمون برای این حادثه دو بار پیام دادند ( هم در حادثه و هم قبل از تشییع شهدا ) نشان از تاسف خاص ایشان و مردم سراسر ایران داشت
از مردم با غیرت و بصیر و فهیم هم تشکر می کنیم که در پیروی از فرمایشات رهبر عزیزمون ، مشت محکمی بردهان یاوه گویانی زدند که در راستای اهداف سیاسی و انتخاباتی قصد تشنج در جامعه را داشتند
همیشه مدیون این گونه جانفشانی ها بوده و خواهیم بود
سایه مقام معظم رهبری مستدام باد