اگر بخواهیم ریشهای اتفاقات تلخ اقتصادی این روزها را بررسی کنیم باید یقه دولت کارگزاران و سیاستهای غربی یا بهتر بگویم سیاستهای لیبرالی و بازار آزاد را بگیریم.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- زهرا براتی، * ترکیبهایی مثل بحران اقتصادی، تعدیل نیرو و یا رکود و تورم اقتصادی را از سال پیش از صدا و سیما شنیده ایم و در آن روزها و شاید تا همین چند سال پیش تصورمان از این ترکیبها و اخبار مربوط به اینها همان تجمعات اعتراضی در اروپا و آمریکا بود. میشود گفت: از این اتفاقات یک تصور غربی داشتیم و فکر میکردیم به سراغمان نمیآید البته اگر مثل من خوش بین بودید و آن مملکت در صلح و صفایی که سیمای جمهوری اسلامی نشان میداد باورتان شده بود. آن صلح صفایی که شاید الان بتوان نامش را آتش زیر خاکستری یا نمیدانم، آرامش قبل از طوفان گذاشت.
اگر بخواهیم به طور ریشهای اتفاقات تلخ اقتصادی این روزها را بررسی کنیم احتمالا باید به سالها قبل بازگردیم و یقه دولت کارگزاران و سیاستهای غربی یا بهتر بگویم سیاستهای لیبرالی و بازار آزاد را بگیریم و احتمالا در ادامه اش دولت اصلاحات و همان روند... و اگر از آن شانزده سال بگذریم مواجه میشویم با نوآوریهای اقتصادی دولت نهم و دهم و اجرای برنامههای اقتصادی و قوانینی که به هر دلیل سر وقتش اجرا نشده بود و در این بخش یک کارشناس اقتصادی هم لازم میشود که بیاید و اقتصاد دولتی و خصوصی را مبسوط برایمان طرح کند که خدا میداند به کجاها برسیم و اینجاست که میرسیم به دولت یازدهم و دوازدهم و میوههای رنگارنگی که از درخت تنومند اقتصاد مملکت برداشت میشود. این طور که مشخص است بعضیها سیب هایش را میچینند و بعضیها هم گلابی و بعضیها که اتفاقا از قشر متوسط و متوسط به پایین و پایینتر از پایینتر از متوسط هستند دستشان به جایی نمیرسد. بماند که از آن طرف آبها داشتند و دارند آب میدهند این درخت را که چوبش را در آتششان بسوزانند.
این زیاده گوییها را بگذارید به پای دلهای پرمان و برویم سراغ اصل مطلب و وضعیت این روز ها. بگذارید از چند سال قبل شروع کنم که از نزدیک با ترکیب تعدیل نیرو آشنا شدم و شما هم اگر در شهرهای صنعتی و با جمعیت کارگری بالا زندگی میکنید با این پدیده از نزدیک رو به رو میشدید. شرکتهای خصوصی و دولتی با روشهای مختلف شروع به تعدیل نیرو کردند، مثلا کارگرانی که سابقه بیشتر داشتند اخراج میکردند که بقیه هم حرفی برای گفتن نداشته باشند یا با اجرای قوانین سختی به هر بهانهای کارگران را اخراج میکردند مثلا به بهانه صحبت کردن با تلفن همراه و بیشتر از یک بار در روز به سرویس بهداشتی رفتن و از این قبیل اتفاقات. کم کم با این ترکیب بیشتر آشنا شدیم و با عبارتهای دیگری مثل عقب افتادن حقوقها هم برخورد کردیم و همین طور با معوقات چند ماهه و چند ساله... مرخصیهای اجباری هم که به این لیست اضافه شد کار رسید به تجمعات اعتراض آمیز و بی سر و صدایی که خب شاید صدایشان به گوش شما هم نرسید.
مثال این مورد کارگران هپکو هستند که چند ماه پیش به برکت فضای مجازی شاید خبر سرکوبشان را شنیده باشید. نزدیک به سه سال پیش بود که یک روز به علتی که نمیدانم برای چند ساعت جلوی استانداری نشستند و خیابان را بستند و البته که هیچ مسئولی این حادثه را به روی خودش نیاورد و مشابه این حرکات اعتراضی در این سالها در چندین کارخانه بزرگ و کوچک دیگر هم انجام شد و به اتفاقات چند ماه پیش و اعتراضات کارگران هپکو و آذرآب رسید که البته تهدیدی برای امنیت ملی شناخته شدند و به لطف خدا و با کمک نیروهای استانهای همسایه قائله ختم به دادن چند ماه حقوق و بسته شدن دهان کارگران برای مدتی کوتاه شد. مگر میشود مردم را با این کارها راضی کرد که به دنبال حق و حقوق خود نباشند؟ آن هم با وضع نقص فنی ماشین اقتصاد که انگار دودش فقط به چشم قشر ضعیف میرود.
این قصههایی را که گفتم میشود در گوشه کنار کشور به شکلهای مختلف دید؛ کارگاهها و کارخانههای بسته شدهای که این وقایع تلخ را شهادت میدهند و تلخترین جای ماجرا اینجاست که صدای معترضین آمریکایی با جزئیات به گوش ما رسید، اما صدای هموطنانمان به جایی نرسید. کمی جزئیتر که نگاه کنیم با کارگرانی مواجه میشویم که در قراردادشان قید شده حق اعتراض ندارند و خدا میداند چه به روز این مردم آورده اند که پای این قرار دادها را هم امضا میکنند، حالا بماند کارخانههایی که پول جان کارگرانش را باید بدهد، اگر بدهد.
اما مگر درد ما همین چند مورد است؟ در این مدت با تجمعات شبانه و نیمه شبانه و سر و صدای مردمی پشت درهای موسسات مالی و اعتباری مواجه شدیم که در یک شب قالب تهی کردند و پیامکهایی که برای مردم فرستاده میشد و حسابهایی و تمام دارایی بعضیها و یک عمر کارشان که خالی شد... بود که باد هوا میشد؛ و بی سر و صداتر از تمام این اتفاقات و اتفاقات مشابه قیمتهایی بود که در این چند سال بالا رفت و فشارش هم اتفاقا روی قشرهایی از جامعه بود که گوشه یی از درد هایشان را گفتیم نمیدانم شاید صدا و سیما اصلا خبر نداشته از این وضعیت و مسئولین هم حق دارند خبر نداشته باشند این اختلاف ارتفاع اجازه برقراری ارتباط نمیدهد! باز هم نمیدانم، اما اگر خبر هم داشتند به این نتیجه رسیده بودند که، چون مردم در این سالها با امید زنده مانده اند باز هم میتوانند با امید زنده بمانند، امید بخورند، امید بریزند توی حسابشان، با امید خرید کنند که انقدر دروغهای امیدوارانه تحویل ملت میدهند.
حالا این مردم بعد از شنیدن این همه دروغ و زیر فشارهای کمر شکن اقتصادی و چشم در چشم تبعیضهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی و هزار یک درد دیگر و گرانیهای عجیب غریب، آن هم بعد کلی وعده و وعید، جانشان به لب رسیده و صدایشان را بلند کرده اند، بعد دولتمردان از این مردم انتظار دارند که هم چنان دندان بر جگر بگذارند و سکوت پیشه کنند و برای بازگشت اموال خود تلاشی نکنند، اما خیلی پیش باید برایشان چارهای در پیش میگرفتند تا امروز تجمعی صنفی تبدیل به مسئلهای سیاسی نشود مگر مردم تا به حال چه میکردند چیزی جز صبر شکیبایی که بعضی امروز دعوتشان میکنند به صبر؟ حالتهای بد بینانه را نمیگوییم و بماند خیلی از حرف ها...
این مردم بصیرت خودشان را ثابت کرده اند به جهان نشان داده اند، حالا وقتش رسیده مسئولین هم کاری به جز حرف زدن و وعده دادن انجام بدهند، این هم بماند که از وقتش گذشته است. شما میتوانید جهت بازدید و دریافت نشریات دانشجویی به سایت پاتوق آزاداندیشی نشریات دانشجویی مراجعه کنید. * نشریه دانشجویی سپیدار دانشگاه تهران نویسنده: زهرا براتی