گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-فردین آریش؛ در جهان فوتبالیستها و مربیان مشهوری زندگینامههای خود را پیش و پس از بازنشستگی منتشر کردهاند. الکس فرگوسن، کارلو آنجلوتی، پپ گواردیولا، آندرهآ پیرلو، آندرس اینیستا، زلاتان ابراهیموویچ و بسیاری دیگر. به همه این اضافه کنید کتابهایی که با رویکرد جامعهشناختی و روانشناسانه و فلسفی درباره فوتبال و مختصات پیچیده آن نوشته و منتشر شده است. در ایران اما بعد از سالها تأخیر به ترجمه کتابهای روز و خواندنی ورزشی توجه شده است. با این همه هنوز در زمینه تألیف ادبیات ورزشی ما نقاط خالی بسیاری وجود دارد.
هنوز مربیان و فوتبالیستهای بزرگ ما به اهمیت ثبت راهی که پشت سر گذاشتهاند پی نبردهاند. جزئیات مسیری که از آنها فوتبالیست بزرگی ساخته است. سالها بعد آنها از دنیا میروند و خاطراتشان نیز رفته رفته فراموش میشود. نسل ما هیچ درکی از همایون بهزادی و صفر ایرانپاک و عزیز اصلی و... ندارد. احتمالا فرزندان ما هم از احمدرضا عابدزاده و مهدی مهدوی کیا و علی دایی جز چند تا کلیپ چیزی نخواهند دانست. کسی درک نخواهد کرد در ورزشگاه ژرلان شهر لیون در آن شب رویایی که ایران در جام جهانی 1998 آمریکا را شکست داد چه گذشت و چه حیف. بهترین راه حل ایده گرفتن از کتابهایی است که با تم تاریخ شفاهی منتشر میشوند. ادبیاتی که با تم خاطرهنگاری دفاع مقدس و انقلاب و گفتگو با رزمندگان و دیگران آماده و منتشر میشود. جدا از اهمیت تاریخی به اشتراک گذاشتن جنبههای دراماتیک زندگی نیز هست. اگر بپذیریم که فوتبال مانند زندگی پر از فراز و فرود و لحظات پیشبینینشده و بکر است، خواندن کتابی از یک فوتبالیست بزرگ نیز واجد چنین لذتی خواهد بود.
با این همه، در ادبیات ورزشی ایران رونق اگر نیست، صفا هست. در این بین، حمیدرضا صدر مهمترین آدم فعال ادبیات ورزشی ایران است. کسی که از سالها پیش هم ترجمه کرده، هم تألیف. ترجمه رمان جذاب «یونایتد نفرینشده» که دربارهي حضور چهل و چهار روزهي برايان کلاف مربی پرآوازه انگلیسی است. رمانی پر از اوج و فرود و گریز به گذشته و جملاتی کوتاه که با ریتمی تند مخاطب را با خود همراه میکند.
صدر بعدتر به روایت تجربههای شخصی خود از فوتبال روی آورد. «پسری روی سکوها» روایت سمپاتیک و صمیمی از تماشای بازیهای ملی و باشگاهی بسیاری کنج یکی از سکوهای سرد امجدیه است. کتابی که به نوبه خود جزو اولین هاست و آغازگر زمینهای تازه در ادبیات ورزشی ایران. کتابی که یکجور خاطرهنگاری ورزشی است و البته مستندنگارانه و تاریخی.
مهمترین حُسن نوشتههای حمیدرضا صدر (چه در کتابها و چه در یادداشتهای ژورنال) و البته پاشنه آشیل نوشتههایش، پژوهش و اطلاعات جزئی و دقیق است. خواندن آثار حمیدرضا صدر به مثابه روبرو شدن با گنجینهای از اطلاعات ریز و درشت فوتبالی از گذشته و امروز سوژهای است که دربارهاش مینویسد. اطلاعاتی که بخشی از آن به حافظه آماده صدر برمیگردد (که بارها آن را در برنامههای تلویزیونی و بکارگیری بداهه از آن دیدهایم) و بخشی نیز آرشیو قدیمی او از روزنامههای ورزشی و البته تسلط بر زبان خارجه و ترجمه. محور همه اینها نیز روحیه جهانگردی و میل به سفر است. او بسیار سفر کرده و از نزدیک و در مواجهه بیواسطه با فوتبال (و هر آنچه به فوتبال مربوط است، ورزشگاهها، مربیان، فوتبالیستها و شاید مهمتر از همه هواداران) را مشاهده کرده و به خاطر سپرده است.
اما همین امتیاز در عین حال به کار او آسیب زده است. نوشتههای صدر نمیتوانند خود را از دام اطلاعات بسیار خود نجات دهند و در نتیجه ظاهری زمخت و گسسته پیدا میکنند. در آثار او، ادبیات (و روایت) فرع بر اطلاعات است. در واقع اطلاعات در متن هضم نشدهاند و همه چیز در سطح و رو به مخاطب منتقل میشود. در نتیجه خواندن نوشتههای صدر مستقل از بار دانشی و اطلاعاتی آن لذت دیگری (لذت زیباشناختی از فرم و متن) بدست نمیدهند.
نثر حمیدرضا صدر در همه نوشتههایش یکسان است. جملات کوتاهی که پشت سر هم قرار میگیرند و ریتم تندی ایجاد میکنند. ریتم تند خواندن را سرعت میبخشد اما اگر بر حس و موقعیت سوژه مطابق نباشد ناکارآمد میشود. یکجور نوشتن اگر فاقد منطق باشد نه سبکی ایجاد میکند نه امضای خالق میشود بلکه به اثر و مواجهه مخاطب خلل وارد میکند. برای نمونه نوشتن از لحظه مرگ یا موقعیتی که بار عاطفی اندوهناکی دارد ریتم کندتری میطلبد. گویی زمان کش پیدا میکند و با مکث بیشتری سپری میشود. این مسألهای است که تا حدی به نوشتههای صدر آسیب میزند.
اما حمیدرضا صدر در آخرین کوشش خود به سراغ مردان فوتبال رفته است. فوتبالیستهای بزرگ تاریخ از گذشته تا اکنون. از بازیکنانی که چیز چندانی از آنها نمیدانیم، مثل ریکاردو زامورا (که جایزه بهترین دروازهبان لیگ اسپانیا را هر سال به نام او میدهند) و جوزپه مئاتزا (نام ورزشگاه خانگی باشگاه اینترمیلان) تا بعدیها که کم و بیش آوازهشان به گوش نسل ما هم رسیده است، مثل مارادونا و پله و روماریو تا ستارههای امروز دنیای فوتبال، نیمار و رونالدو و مسی.
«پیراهنهای همیشه؛ مردان فوتبال: تکنگاریها» روایت حمیدرضا صدر است از اوج و فرود زندگی فوتبالیستها، انسانهایی که زندگی بسیاریشان با فوتبال آغاز شد و به پایان رسید. در جهان فوتبال هر بازیکنی سرنوشتی دارد و قصهای. و این کتاب بازخوانی و مرور همین قصهها و خاطرات است. به قول خودش (در مقدمه کتاب): «بازی زمانی تمام شده که توپ نخواسته برابر سرنوشتش کرنش کند ولی سوت را کشیدهاند و توپ آرام گرفته. همینطور بازیکن و عاشق سینه چاک. آفتاب رفته و پرده را پایین کشیدهاند. بازیکن کفشها را در آورده، بوسهها بر توپ زده و در تاریکی مسیر رختکن گمشده. هم عاشق سینه چاک اشک ریخته و هم توپ. عاشق سینه چاک مانده و هزار هزار خاطره. این دفتر بازگوکنندهی چند تا از آن هزارهزار است، نه بیشتر.»