خبرگزاری دانشجو: جنبش دانشجویی زمانی زبان گویای مردم بوده، اما به نظر میرسد که در حال حاضر نه مردم حرف جنبش دانشجویی را میفهمند و نه جنبش دانشجویی حرف مردم را به نظر شما دلیل از بین رفتن این فهم مشترک چیست آیا جنبش دانشجویی نباید دوباره به مردم رجوع کند؟
ببینید گاهی وقتها جنبش دانشجویی را وسط دو قطبی مردم و مسئولین قرار میدهند و بعد از آن میخواهند حرف مردم را، چون تریبونی ندارند به مسئولین برساند از طرفی هم گاهی وقت ها، چون مسئولین نمیتوانند با مردم مفاهمه کنند از جریان دانشجویی میخواهند که حرفهای آنها را به مردم منتقل کنند. بنده کلا با این کارکرد مشکل دارم، چون وظیفه جنبش دانشجویی وصل کننده ارتباط بین مردم و مسئولین نیست در واقع این کارکرد بهترین خاصیت را برای مسئولینی دارد که نخواهند حرف مردم را بشنوند.
مسئول در جمهوری اسلامی باید حرف خود را بدون واسطه به مردم بزند البته گاهی وقتها نمایندگان مردم با مسئولان حرف میزنند، اما سوال این است که آیا جنبش دانشجویی نماینده مردم است؟ حرف بنده این است چه کسی حق نمایندگی مردم را به جنبش دانشجویی داده که امروز مدعی آن هستند؟ جنبش دانشجویی حداکثر فرزندان این مردم محسوب میشوند و به نوعی اطلاعاتی دارند، اما نکته این است که آیا جنبش دانشجویی میداند اجاره خانه یعنی چه و میداند نشستن عرق شرم به پیشانی یک پدر که دولت نتوانسته قدمی برای او بردارد یعنی چه؟
معتقدم جنبش دانشجویی یک فرد آرمان گرای واقع نگر است که به عنوان یک عنصر بیرونی نظاره گر زمین گفتگو بین مردم و مسئولان است با این وجود اگر مردم مطالبهای از مسئولین داشته باشند، ولی از مطالبه خود کوتاه بیایند آن وقت جنبش دانشجویی باید بگوید چرا کوتاه آمدید حق شما بیش این است. از طرفی هم اگر مردم یک رفتار نادرست اجتماعی داشته باشند جنبش دانشجویی نه به عنوان نماینده مسئولین بلکه به عنوان نماینده کنشگری خودش باید به مردم بگوید رفتار آنها و سبک زندگی آنها اشتباه است در هر حال اگر جنبش دانشجویی این حرفها را از طرف مسئولین بزنند مردم آنها را قبول نمیکنند.
حرف بنده این است که، چون جنبش دانشجویی درد استضعاف را نچشیده پس نمیتواند به عنوان نماینده مستضعفین حرف آنها را بزند، اما متاسفانه عدهای از دوستان ما خودشان را به عنوان نماینده مستضعفین جا میزنند و همین افراد وقتی در کشور مسئول میشوند هیچ چیز آنها به استضعاف نمیخورد.
جنبش دانشجویی باید به عنوان یک ناظر عمل کند. مثلا وقتی که حاشیه نشینی در تهران یا مشهد را میبیند باید در محیط دانشگاهی در مورد این مشکل اندیشه کند و بعد از مسئولین و یا در موارد دیگر از مردم به مطالبه گری بپردازد.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما مرز رابطه جنبش دانشجویی با قدرت تا کجاست؟
چهار مدل رابطه بین جنبش دانشجویی و قدرت وجود دارد. در مدل اول بخشی از جنبش دانشجویی به عنوان یک عنصر بیرونی به نقد قدرت میپردازند بی آنکه باری از قدرت و حاکمیت را به دوش بکشند. در مدل دوم بخشی از جنبش دانشجویی معتقد است اگر به راس قدرت نرسند نمیتوانند اصلاحی انجام دهند. در واقع این جریان برای رسیدن به راس قدرت وارد جنبش دانشجویی شده است.
جریان دیگری در جنبش دانشجویی وجود دارد که هیچ کاری با قدرت و حاکمیت ندارند، اما میگویند ما با مردم حرف میزنیم و اگر توانستیم آنها را با خود همراه کنیم بعدا هم تاثیر اجتماعی میگذاریم و آرمانهای خود را به نتیجه میرسانیم.
همچنین یک جریان دیگر در بدنه جنبش دانشجویی وجود دارد که به عنوان یک ناظر بیرونی هم به نقد قدرت میپردازد و هم زمانی که پدیدهای مانند زلزله کرمانشاه اتفاق میافتد احساس تکلیف کرده و با حضور در مناطق خسارت دیده زیر بار مسئولیت میرود؛ و این همان جنبش دانشجویی مسلمان ایران است.
به گفته شهید بهشتی آنقدر کار در نظام اسلامی و جامعه وجود دارد که بدون هیچ حکم و پست و مقامی بتوان آنها را انجام داد و ما به این اعتقاد داریم که امروز به عنوان یک عنصر زیر بار مسئولیت جمهوری اسلامی هستیم و در زیر بار این مسئولیت گاهی مطالبه میکنیم و گاهی هم که میتوانیم از دیگران کار را بهتر انجام دهیم زیر بار مسئولیت میرویم.
معتقدم جنبش دانشجویی اگر میخواهد به سمت جلو حرکت کند ناگزیر است در جاهایی زیر بار کار نظام برود از طرفی باید به عنوان یک ناظر دقیق عمل کند. جنبش دانشجویی یک وقتهایی باید با مردم صحبت کند، چون مدت هاست که مسئولین با مردم صحبت نمیکنند و مردم هم حرف مسئولین را گوش نمیدهند.
جنبش دانشجویی اجازه نمیدهد لاشخورهای سیاسی و آقازادهها به اسم اسلام سیاسی حقوق مردم را تضیع کنند به همین دلیل جلوی چنین کسانی ایستاده و تبعات آن را نیز پذیرفته است. جنبش دانشجویی خیلی وقت است به این قاطعیت رسیده که باید با کسانی که با رابطه خانوادگی و بدون داشتن هیچ تخصصی آمده اند تا پستی بگیرند و به سفره انقلاب دست درازی کنند مبارزه کند و البته جایی هم باید کمک کند تا افراد صالح مسئولیتها را به دست بگیرند.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما اینکه جنبش دانشجویی عملکرد خود را با گذشته این جنبش مقایسه میکند در حالی که اقتضائات آن زمان با حال حاضر فرق کرده اند کار درستی است؟
یک وضعیتی در جنبش دانشجویی وجود دارد که بر اساس آن هر نسلی فکر میکند نسل قبلتر از او بهتر عمل کرده است مثلا با نسل دهه ۶۰ جنبش دانشجویی هم که بحث میکنیم آنها نیز میگویند جنبش دانشجویی فقط جنبش دانشجویی زمان شاه، اما بنده به این موضوع اعتقاد ندارم، چون هر دورهای اقتضائات خاص خود را دارد.
ببینید در اوایل انقلاب دو حرکت نوستالژیک شامل تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب فرهنگی در دانشگاهها توسط جنبش دانشجویی صورت گرفت سوال بنده این است که اگر این اقدامات از طرف حکومت و امام خمینی (ره) مورد حمایت قرار نمیگرفتند چه اتفاقی میافتاد آیا این اقدامات مثبت بودند یا منفی؟ قطعا اگر حمایتی صورت نمیگرفت این اقدامات جزو افتخارات نبودند، چون پیش از آن نیز سفارت آمریکا تسخیر شده بود، اما در ۱۳ آبان ۵۸ تسخیر مجدد سفارت از حمایت حاکیت برخوردار بود.
واقعیت این است که امروز به غیر از رهبر معظم انقلاب کسی حتی وزیر علوم تشکلهای دانشجویی را قبول ندارد و به نوعی ادای حمایت از جنبش دانشجویی را درمی آورند. چون جنبش دانشجویی یک جنبش مطالبه گر است و تحمل اینکه عدهای زیر سوال بروند سخت است به همین دلیل میخواهند جنبش دانشجویی و تشکل دانشجویی وجود نداشته باشد.
سوال بنده این است که در جریان مذاکرات هستهای چه جریانی بیشتر از همه به صورت تشکیلاتی علم نقد علمی و دقیق برجام را برداشت آیا غیر از این بوده که جنبش دانشجویی و ادوار این جنبش دست به چنین اقدامی زدند؟ به نظر من اگر مواضع منطقی جنبش دانشجویی از روز اول و در دهه ۸۰ که پرونده هستهای به جریان افتاد تا به امروز چاپ شوند قطر آن به چند متر برسد.
واقعا اگر از بنده این سوال را بپرسند که تشکلهای دانشجویی در چه دورهای بهتر بوده اند میگویم دورهای که تشکلها در محدودیت و تنگنا فعالیت میکنند نه در دورهای که مورد حمایت حاکمیت هستند.
خبرگزاری دانشجو: برخی سیاسیون بی عرضگی خود را از جنبش دانشجویی مطالبه میکنند مثلا توئیت میزنند جنبش دانشجویی بی عرضه است، چون برجام تصویب شد آیا این نوع برخورد اجحاف در حق جنبش دانشجویی نیست؟
ببینید بنده که متولد ۷۰ هستم خیلی وقتها حرف بچههای هم سن و سال خودم را نمیفهمم، اما نمیدانم چرا عدهای که سنی از آنها گذشته به راحتی جنبش دانشجویی را نقد سنی میکنند. سوال بنده از این آقایان این است که صفحه اینستاگرام آنها چه تعداد فالوئر دارد و آنها چقدر توانسته اند با نسل امروز صحبت کنند.
ببینید جنبش دانشجویی امروز مانند آن نسل که باید از میدان انقلاب تا آزادی در کف خیابان باشد نیست در هر حال شاید در گذشته نیاز بوده که جنبش دانشجویی ماهی یکبار و یا شش ماه یک بار حضور اجتماعی داشته باشد، اما امروز فعالان دانشجویی را بروید و ببینید که چگونه از ساعت ۲۰ تا ۲۴ در فضای مجازی فعالند و جریان سازی می کنند با این وجود برخیها با اینکه هنوز نمیتوانند در فضای مجازی یک توئیت منتشر کنند میگویند این جنبش دانشجویی کجاست؟
معتقدم جنبش دانشجویی باید ذهنیت نوستالژیک نسبت به این جنبش را کنار بگذارد، چون معصومه ابتکار و ابراهیم اصغرزاده در دوره دانشجویی به وظیفه دانشجویی خود عمل کرده اند و لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند، اما سوال این است که جنبش دانشجویی امروز قرار است کدام لانه را تسخیر کنند؟ ببینید رهبر معظم انقلاب با تسخیر هر سفارتخانهای در کشور مخالفند و ما هم در جامعه اسلامی دانشجویان مخالف این قضایا بوده ایم و معتقدیم برگزاری هر گونه تجمع و اعتراضی باید با مجوز قانونی صورت بگیرد. اما متاسفانه عدهای قائل به گرفتن مجوز نیستند و هزینه هم درست میکنند.
امروز کسانی در جنبش دانشجویی هستند که به صورت عقلی و مستدلی فعالیت میکنند، اما عدهای هم هستند که با پروپاگاندا و فضاسازی رسانهای میخواهند بگویند زیادیم و جنبشیم. معتقدم بدنه جنبش دانشجویی امروز ضعیف است با این وجود امروز باید این جریان با هم نسلهای خود و مردم صحبت کند، چون همین مردم هستند که پای انقلاب مانده اند.
بحث بنده این است که جنبش دانشجویی از تحلیل مردم، دانشجویان و ضد انقلاب اطلاعی ندارد با این وجود این جریان در یک فضای نوستالژیک ذهنی مختص به دهه ۶۰ میخواهد جنبش دانشجویی داشته باشیم، اما این اتفاق نمیافتد. اگر به این باور رسیدیم که میخواهیم برای آینده کار کنیم و پذیرفتیم که آینده تشکیلات را دانشجوی ورودی جدید و هم صحبت شدن با او و مردم درست میکند آن وقت تا چند سال دیگر وضعیت اصلاح میشود، ولی اگر با همین وضعیت فعلی حرکت کنیم هیچ چیز اصلاح نخواهد شد. در این شرایط حتی یک عدهای به فکر حکومت و رژیم بعدی هستند به گونهای که تعدادی از بچههای های جنبش دانشجویی هم که بچههای انقلابی نیز به حساب می آیند در همین فکرند، چون نمیخواهند مبارزه کنند.