حسین زینلیان بروجنی از ادوار اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان گفت: امروز تکلیف جریان دانشجویی تحقق دولت اسلامی است، چون قرار نیست یک دانشجوی آمریکایی و عربستانی یا کسی که ضد آرمانهای انقلاب است برای ما دولت اسلامی ایجاد کند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محسن عبدالعلیپور، اهمیت جنبش دانشجویی یا بهتر است بگوییم در زمانه فعلی تشکلهای دانشجویی در ساختار کلی نظام اسلامی و نقش راهبردی آن در پیشبرد اهداف انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در سالیان متمادی جنبش همواره با نقاط قوت و ضعفی همراه بوده که تاثیرات آن بلافاصله در بدنه جامعه ایرانی خودش را نشان داده است. آیا جنبش دانشجویی توانسته به اهداف اولیه خود دست یابد؟ امروزه ما در مرحله جنبش قرار داریم یا تشکل؟ آیا نیروهای تربیت شده در فعالیتهای دانشجویی در بدنه مدیریتی نظام کارآمد بودهاند؟ و بسیاری از این دست سوالات ما را بر آن داشت تا در برنامه «خط کش» به گفتوگویی صریح و بیپرده با فعالین گذشته و حال جنبش دانشجویی بنشینیم. مهمان این هفته ما در تحریریه خبرگزاری دانشجو حسین زینلیان بروجنی ازادوار اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به نقد جنبش دانشجویی پرداخته است که بخش اول این گفتگو را در ادامه می خوانید.
خبرگزاری دانشجو: تعریف شما از تشکل دانشجویی و جنبش دانشجویی چیست و آیا بین آنها تفاوت وجود دارد؟ به لحاظ لفطی تشکیلات مجموعهای متشکل از افراد با عقاید و آرمان مشترک است که حول یک برنامه انجام یک کار خاص را دنبال میکنند، اما اگر بخواهیم تعیینیتر در این رابطه بحث کنیم تشکیلات یعنی مجموعهای منسجم که دارای ساختار و ورودی و خروجی معین و حدود و ثغور مشخص است. با توجه به این تعریف یکی از معضلات جمهوری اسلامی همین مسئله تشکیلات سازی است به گونهای که گاهی وقتها احساس میشود کار بی در و پیکر پیش میرود اگر چه جنبش دانشجویی از حیث تشکیلات سازی از سایر اقشار جلوتر است. اما در مقابل جنبش به معنای جریان، حرکت و موجی است که ساختار مشخصی ندارد با این وجود میتوان گفت: جنبش دانشجویی نیز به مانند یک جریان و حرکت است که تشکلها و افراد در آن نقش ایفاء میکنند.
مهمترین تفاوت ماهوی تشکل دانشجویی و جنبش دانشجویی در ساختار است و اگر بتوانیم این موضوع را درک کنیم خیلی از اختلافات حل میشود. ببینید اگر فردی عضو تشکل دانشجویی باشد طبیعتا جزو جنبش دانشجویی نیز محسوب میشود، چون یک حرکت و کنش اجتماعی انجام میدهد، اما در مقابل خیلی از دانشجویانی هستند که خود را جزو جنبش دانشجویی میدانند در حالی که در دانشگاه ساختاری را نپذیرفته اند و تشکیلاتی نداشته اند اگر چه ممکن است در مجموعههای متنوعی هم فعالیت کرده باشند.
بحث در مورد تشکل دانشجویی یا جنبش دانشجویی زمانی جدی میشود که به این سوال پاسخ دهیم که آیا جزو جنبش دانشجویی بودن افتخار است یا نه؟ بدون شک هر دانشجویی اعم از مارکسیست و معتقد به نظام سرمایه داری میتواند مدعی شود که من جزو جنبش دانشجویی ایران هستم و در این جنبش فعالیت میکنم با این وجود اختلاف از همین جا آغاز میشود.
ببینید تشکلها و اتحادیههای دانشجویی معتقدند جنبش دانشجویی مسلمان ایران را نمایندگی میکنند با این وجود آنها هیچ وقت این اداعا را نداشته اند که سردمداران تمام جنبش دانشجویی کشور هستند و در این مدل هم کسی قیم نیست به گونهای که هیچ کس نمیتواند بگوید من رئیس هستم و یا اینکه کسی بخواهد از دیگری تبعیت کند. در هر حال تشکلها و اتحادیههای دانشجویی به عنوان مجموعههایی که داری تشکیلات اسلامی، ساختار منسجم، اهداف، مرامنامه و چشم انداز مشخص هستند عضوی از جنبش دانشجویی مسلمان و به طبع عضوی از جنبش دانشجویی کشور محسوب میشوند.
خبرگزاری دانشجو: برخیها معتقدند جنبش دانشجویی پیش انقلاب فاقد تشکیلات بوده با این وجود آیا از نظر شما بعد از انقلاب ما به همان جنبش دانشجویی بدون تشکیلات نیاز داشتیم و یا این اینکه اصلا بدون تشکیلات بودن جنبش دانشجویی قبل از انقلاب را اشتباه میدانید؟ ابتدا باید بررسی کنیم که تشکلهای اسلامی در دانشگاهها چه زمان به وجود آمده اند. ببینید بعد از سال ۱۳۲۰ که انگلیسیها حکومت دیکتاتوری رضا شاه پهلوی خاتمه میدهند و محمد رضا شاه را روی کار میآورند یک دو قطبی عجیب پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان دو قطبی سرمایه داری به سردمداری آمریکا و سوسیالیسم به سرمداری شوروی در جهان شکل میگیرد به گونهای که این دو قطبی بر روی دانشگاههای ایران هم اثر میگذارد و یک جریان غرب زده سعی میکند تفکرات و اندیشههای امپریالیسمی را پیش ببرد و یک جریان نیز که شرق زده هستند در قالب حزب توده تلاش میکنند تا در دانشگاه به یارکشی بپردازند تا نهایتا بتوانند ضمن همراه ساختن جنبش دانشجویی با خود جریانی را همسو با جریانات جهانی در کشور ایجاد کنند و یا حداقل زمینه مفاهمه و گفتگو با مردم را برای خود به وجود بیاورند. در این شرایط نیروهای اسلامی احساس کردند اگر در دانشگاهها وارد مباحث اندیشه ای، تربیتی و تشکیلاتی نشوند نمیتوانند با دو جریان لیبرال و سوسیالیسم مقابله کنند در نتیجه انجمنهای اسلامی دانشجویان به جود آمدند.
یکی از اهداف اصلی انجمنهای اسلامی دانشجویان در بدو تاسیس برداشتن علم اسلام در قالب تضارب اندیشه با تفکرات و جریانات چپ و یا جریان روشنفکر غرب زده بوده است. در هر حال در آن برهه از زمان حرکت دانشجویان مسلمان ایران در مقابل جریانات لیبرالی و مارکسیستی نیازمند یک تشکیلات بوده از این رو انجمنهای اسلامی دانشجویان شکل گرفت و این انجمنها نیز بعضا در تشکیلات سازی موفق عمل کردند.
ببینید در بحبوحه انقلاب و در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به دلیل فضای اجتماعی حاکم بر کشور تشکلهای دانشجویی توانستند ضمن همراهی با انقلاب و امام خمینی (ره) نقش موثری در پیروزی انقلاب ایفاء کنند و در نتیجه علم جنبش دانشجویی مسلمان را نیز بردارند. در هر حال با توجه به آنچه گفته شد پیش از انقلاب نه تنها بحث تشکیلات سازی توسط جریان دانشجویی مسلمان وجود داشته حتی در گروههای چپ گرا هم بحث تشکیلات مطرح بوده است. با این وجود کسانی که میگویند جریان دانشجویی باید بعد از انقلاب جنبشی باقی میماند حرف باطلی میزنند و شهید بهشتی به عنوان اسوه تشکیلاتی نیز بارها این موضوع را نقد کرده اند.
دو تجربه تاریخی شامل تجربه نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت در کشورمان وجود دارد که به دلیل فقدان تشکیلات سازماندهی شده در بین نیروهای انقلابی هر دو آنها به مسیر دیگری رفته اند. از این رو متاثر از این تجربیات تلخ همواره یکی از پاردایمهای اصلی شهید بهشتی و رهبر معظم انقلاب تشکیلات سازی بوده است. در هر حال پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجموعهای از تشکلها از جمله تشکلهای دانشجویی وجود داشته اند که بهترین پاسدار ارزشهایی بودند که مردم به خاطر آنها قیام کردند و بر همین اساس بود که امام خمینی (ره) خطاب به انجمنهای اسلامی دانشجویان در دانشگاههای مختلف گفتند بروید تحکیم وحدت کنید و اینگونه بود که اتحادیه دفتر تحکیم وحدت شکل گرفت. معتقدم تشکیلات دانشجویی به عنوان ساختاری دارای قاعده، هدف و آرمان مشخص اگر آرمانش همان آرمان پاسداشت از انقلاب باشد بهترین ساختار است که میتواند از انقلاب دفاع کند. با این وجود میتوان گفت: حیات جنبش دانشجویی بدون تشکیلات امکانپذیر نیست.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما تشکیلات دانشجویی پس از پیروزی انقلاب در مسیری که طی کرده است چه مواقعی درست و چه مواقعی اشتباه عمل کرده است؟ بنده بیشتر به تشکل اسلامی دانشجویی قائل هستم تا جنبش دانشجویی اسلامی و خیلی وقتها تشکل اسلامی دانشجویی را مفیدتر و ساختارمندتر میدانم.
ببینید ادوار جنبش دانشجویی پیش از انقلاب دستاورد بزرگی به نام انقلاب را به دست ما رسانده اند و بعد از انقلاب نیز در استقرار جمهوری اسلامی نقش مهمی را ایفاء کردند با این وجود ما امروز پاسدار انقلاب اسلامی و نظام اسلامی هستیم، اما سوالی که وجود دارد این است که وظیفه امروز تشکلهای اسلامی دانشجویی در کنار پاسداری از انقلاب اسلامی چیست؟ معتقدم امروز وظیفه و تکلیف جریان دانشجویی پس از تحقق انقلاب اسلامی واستقرار نظام اسلامی، محقق کردن دولت اسلامی به عنوان مرحله سوم مراحل پنج گانه انقلاب اسلامی است، چون قرار نیست یک دانشجوی آمریکایی و عربستانی یا کسی که مدعی آرمانهای انقلاب نیست برای ما دولت اسلامی ایجاد کند.
نقد ما در این ۳۰ سال به برخی از مسئولان این بوده که چرا دولت اسلامی تشکیل نداده اند. دولت اسلامی دولتی است که تمام کارگزاران آن در تمام سطوح بر مبنای جهت گیری اسلام و اندیشه اسلامی کشور را اداره کنند با این وجود سوال این است که آیا وضعیت امروز کشور ما اینگونه است؟ خیر. ما در این مرحله گیر کرده ایم و اینگونه نیست که همه چیز را سریع حل کنیم. جمهوری اسلامی در حال حاضر چهار هزار نفر مدیر عالیرتبه دارد و در لایههای میانی هم تعداد زیادی با دولت همراهی میکنند با این وجود وقتی نتوانیم این موضوع را که ما باید دولت اسلامی داشته باشیم محقق کنیم شکی نیست که صحبت کردن در مورد حرکت انقلاب به سمت آینده یک بحث تخیلی محسوب میشود.
اگر قرار است تشکلهای دانشجویی ایران کاری را انجام دهند یکی از مهمترین کارویژههای آنها تربیت نیرو برای انقلاب و به صورت مشخص تربیت نیرو برای دولت اسلامی است. با این وجود وقتی میگوییم تربیت نیرو برای دولت اسلامی منظور این نیست که تشکلهای دانشجویی باید وزیر، وکیل و رئیس جمهور تربیت کنند بلکه منظور این است که باید عنصری را تربیت کنند که قرار است احساس تکلیف کند و مثلا برود و در دور افتادهترین نقطه کشور موثر باشد.
ببینید اول انقلاب برخی از گروهکها برای تجزیه کشور وارد عمل شدند با این وجود گروههای مختلف دانشجویی از جمله دانشجویان انجمنهای اسلامی در آن برهه احساس تکلیف کردند و برای برخورد با ضد انقلاب به سمت کردستان، خوزستان و گنبد رفتند. بحث بنده این است که دانشجویان در آن زمان احساس تکلیف کردند و در مقابل ضد انقلاب ایستادند و هدف آنها هم دفاع از انقلاب بود در واقع میخواهم بگویم دانشجویان آن زمان به خاطر اینکه در انقلاب نقش ایفاء کرده بودند این تصور را نداشتند که باید رئیس حکومت جمهوری اسلامی شوند، اما امروز ما در بین جنبش دانشجویی در این رابطه با مشکل برخورده ایم به گونهای که یک سری از افراد که نیروهای انقلابی هم هستند در مواجه با حکومت اسلامی و دولت اسلامی میخواهند در راس قرار بگیرند.
معتقدم اگر دولت اسلامی به ما هو دولت اسلامی برای ما ارزش پیدا کند جنبش دانشجویی در تربیت نیرو به گونهای عمل خواهد کرد که این نیرو در سرمایه زیر ۲۰ درجه کردستان و چهار محال و بختیاری حاضر به خدمت میشود. جریان دانشجویی اگر در مسیر امثال شهید وزوایی، رجب بیگی و امثالهم که در جنبش دانشجویی برای تحقق آرمانهای انقلاب تلاش کرده اند گام بردارد هیچ وقت خرمشهر را که امروز با مشکلات فراوان و عدم توجه مسئولان مواجه است رها نمیکند.
خبرگزاری دانشجو: تربیت نیروی طراز انقلاب اسلامی همواره یکی از شعارهای جنبش دانشجویی بوده به نظر شما این شعار تا چه حد محقق شده و از طرفی چرا کسانی که از بدنه این جریان وارد قدرت شده اند یا عملکرد مناسبی نداشته اند و یا مفید نبوده اند؟ کسی که امروز به نام تشکل اسلامی در دانشگاه فعالیت میکند باید اسلام را در زندگی فردی و اجتماعی به عینیت برساند و به قول شهید بهشتی وقتی جامعه اسلامی نمونه شکل بگیرد هیچ تبلیغی به اندازه ساخته شدن این جامعه برای اسلام تاثیرگذار نخواهد بود. در هر حال تشکلهای دانشجویی نیامده اند تا به قدرت برسند بلکه آمده اند تا یک جامعه اسلامی نمونه درست کنند.
مسئله دیگر اینکه هر کسی وارد تشکیلات اسلامی میشود باید رشد پیدا کند به گفته شهید بهشتی نیز تشکل اسلامی باید سازنده و آسان کننده خودسازی برای ما باشد با این وجود اگر قرار نیست تشکیلات دانشجویی موجب رشد دانشجو شود پس چه لزومی دارد دانشجو در تشکیلات فعالیت کند؟ هدف متشکل شدن این است که هم بتوانیم اسلام را به عینیت برسانیم و هم خودمان رشد کنیم، اما امروز یکی از مشکلات جنبش دانشجویی مسئله سودمندی است.
ببینید مدل آرمانی خروجی تشکل دانشجویی شهید چمران است، اما اگر تشکلی توان این کار را نداشته باشد و دانشجوی عضو آن توانست ۱۰ پله از نظر معرفتی رشد کند آیا میتوانیم بگوییم این تشکل بد عمل کرده است قطعا نمیتوانیم بگوییم.
دانشجو وقتی وارد تشکیلات دانشجویی میشود اولا در چندین پارامتر رشد میکند و بعد وارد مثلث تربیت میشود یعنی آموزش میبیند، امکان آزمون و خطا در اجرا برای او فراهم میشود و قوه نظارتی بر او نظارت میکند و همین مسائل باعث میشوند که نیرو تربیت شود. اما واقعیت مسئله این است اکثر دانشجویان نمیدانند چرا وارد تشکل دانشجویی میشوند با این وجود وقتی دانشجو نداند چرا و چگونه و با چه قاعدهای باید در تشکل فعالیت کند امکان ندارد روحیه او روحیه متناسب با مثلا بسیج دانشجویی باشد، چون او از اول اشتباه وارد این تشکل شده است. در چنین وضعیتی طبیعی است که به این دانشجو میگویند چرا بسیجی وار رفتار نمیکنی.
معتقدم اگر دانشجویی وارد یک تشکل شود که روحیه فعالیت در آن را ندارد باید او را به مجموعهای که متناسب با روحیاتش است هدایت کنیم در واقع باید به این دانشجو کمک کنیم تا از آن تشکل برود، چون اگر بخواهیم برای حفظ ساختار تشکل مانع رفتن او به مسیری که رشدش در آن رقم میخورد، شویم باید در قیامت پاسخگوی او باشیم. در هر حال دانشجویانی که اینگونه وارد تشکل دانشجویی شده اند امروز یا سر خورده اند، یا منحرف شده اند و یا مانع ورود دیگر دانشجویان به تشکل دانشجویی میشوند. متاسفانه ادوار و فعالان فعلی جریان دانشجویی نیز در این زمینه دلسوزی لازم را ندارند.
هر تشکل دانشجویی مانند یک دریاست با این وجود هر کسی به اندازه لیوان خودش از این دریا آب برمی دارد؛ اما اگر کسی با پشتوانه و وسع شهید چمران توانست لیوان خودش را از این دریا پرآب کند رشد مییابد. در هر حال اگر تشکلهای دانشجویی بتوانند پشتوانه لازم را در دانشجویان ایجاد کنند آنها احساس میکنند که برای جامعه مفید هستند.
همه ی این حرف هایی که گفتین درست بودن ولی یه چیزی یادتون رفت بگین اون اینه که همه ی این کارا برای دانشجو باید در اولویت دوم به بعد باشه و اولیت اول باید پیشرفت علمی و عملی باشه