به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، مدتی است مسئله "طب اسلامی" تبدیل به عرصه کارزاری برای ابراز مخالفت یا حمایت از آن شده و طیفهای مختلفی در گود این منازعه قابل مشاهدهاند.
بخشی از چهرههایی که در طیف مخالفان طب اسلامی قابل ارزیابی هستند، چهرهها و مسئولان ارشد وزارت بهداشت و ادارهکل طب ایرانی هستند که اتفاقاً طی یکی دو سال اخیر با تمام توان، منادی عدم وجود طبی بهنام طب اسلامی بودهاند و طرح آن را جریانی انحرافی در مسیر ترویج و توسعه طب سنتی و ایرانی میدانند و در این مسیر تلاش وافری را نیز برای همراه نشان دادن مراجع عظام تقلید با این تلقی خود داشتهاند.
اما سررشته جریانی از مخالفت با طب اسلامی را باید در خارج از مرزهای کشورمان جستوجو کرد و گاهی ظهور و بروز آن را در رسانههایی مانند BBC یا چهرههایی مانند عبدالکریم سروش میتوان مشاهده کرد.
در نقطه مقابل و در طیف موافقان طب اسلامی نیز حداقل دو طیف اصلی قابل رصد است؛ طیفی که چهرههای اصلی آن برخی از حوزویان قائل به طب اسلامی هستند که صرفاً با تکیه و استناد به آیات و روایات اسلامی شاید بهنوعی مروج دیدگاه اخباری در طب اسلامی هستند؛ چهرههای اصلی این طیف، چندان قائل به لزوم استفاده از مبانی طب سنتی و اصول درمانی طب نوین نیستند و منابع اسلامی موجود در حوزه طب اعم از آیات، روایات و احادیث طبی را برای ترسیم و ایجاد شاکله مکتب مستقل طبی بهنام طب اسلامی کافی میدانند.
اما در نهایت میان طیف موافقان طب اسلامی، جریانی از چهرههای برجسته حوزوی، اساتید مطرح طب سنتی و برخی پزشکان مسلط به مبانی طب ایرانی قائل به "طب اسلامی" هستند و طب اسلامی را مجموعهای از آموزههای مرتبط با حفظ سلامت و درمان بیماریهای روان و جسم میدانند که با استنباط و تحقیق و پژوهش از منابع وحی به دست میآید.
این طیف از موافقان طب اسلامی ضمن برشمردن برخی انحرافات موجود میان منادیان حال حاضر طب اسلامی، طب اسلامی اصیل را مسیری میانبر برای جامعه گرفتار امروز و حتی مردم اقصینقاط عالم میدانند که با تکیه بر مبانی دینی و روایی، عقل و تجربیات دانش طبی نوین، میتواند نظام سلامت مستقل اسلامی را ترسیم کند که با تکامل و تکمیل خود با سرعت و قدرت، سطح سلامت عموم مردم را ارتقای چشمگیری خواهد داد.
چهرههای این طیف تأکید دارند که علت مخالفت برخی با طب اسلامی نه برخاسته از ادله عقلی و اشراف به مسئله بلکه میتواند بهواسطه برخی سوءتفاهمات، طرح مصادیق ناقصی از طب اسلامی در جامعه امروزی و یاناشی از غرضورزیهای مختلف باشد.
جالب اینکه چهرههای اصلی این جریان اخیر موافق طب اسلامی، بهخلاف طیف مخالفان طب اسلامی، استدلالها، ادله و مستندات خود در اثبات و وجوب طب اسلامی را در قالب کتب مستقلی، تألیف، تدوین و بهچاپ رساندهاند از جمله در قالب دو مجلد "طب اسلامی در آینه وحی" و "نظام سلامت در اسلام" بهصورت مبسوط ضمن تشریح مبانی طب اسلامی به اشکالات و شبهات مخالفان طب اسلامی پاسخ دادهاند.
برای بررسی برخی ابعاد منازعه بر سر مسئله طب اسلامی و تشریح مستقیم دیدگاههای اساتید موافق طب سلامی، میزگردی با حضور استاد ساعیفرد پژوهشگر در حوزه طب اسلامی، دکتر رضا منتظر پزشک، مؤلف و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و طب اسلامی، دکتر سید سعید اسماعیلی صابر، پزشک، PhD طب سنتی و پژوهشگر در حوزه طب سنتی و اسلامی ترتیب دادیم که در چند ماه گذشته در قالب 5 شماره منتشر شد.
مدتی است که مسئله انکار طب اسلامی از سوی وزارت بهداشت و اداره کل طب سنتی این وزارتخانه بهشدت در دستور کار قرار گرفته است؛ از سویی شاهد دیدگاههای متفاوتی در مواجهه با طب اسلامی از سوی اساتید و فعالان حوزه طب سنتی هستیم؛ برخی از اساتید طب سنتی قائل به طب اسلامی به عنوان یک مکتب درمانی با تکیه بر منابع دینی و روایی در حوزه طب هستند و طب سنتی و طب اسلامی را مکمل یکدیگر میدانند اما برخی دیگر از این اساتید قائل به طب اسلامی بهعنوان یک مکتب درمانی مستقل نیستند؛ در مقابل برخی از حوزویانی که در این مسئله ورود کردهاند با دیدگاهی اخباری صرفاً قائل به طب اسلامی برگرفته از منابع روایی و قرآنی مستقیم هستند و سایر مکاتب درمانی دستاورهای طب سنتی مستقل از طب اسلامی را رد میکنند؛ موضع و دیدگاه شما درباره طب اسلامی و نحلههای فکری مختلف در این حوزه چیست؟
استاد ساعیفر: در ابتدا مقدمهای را از جهت نگاه حوزوی عرض میکنم؛ آنچه که در حال حاضر بهعنوان طب اسلامی معرفی شده و مخالفان طب اسلامی هم سعی در برجسته کردن آن دارند این است که گروهی بر اساس روایات معتبر و نامعتبر وارد عرصه درمان شدهاند و بدون اینکه تخصصی در طب داشته باشند، اصرار دارند تا طب اسلامی را در تضاد کامل با طب سنتی و پزشکی کلاسیک معرفی کنند.
در مقابل این گروه، اساتیدی که سالها بهصورت تخصصی در حوزه طب اسلامی کار کردهاند، چنین نگرشی ندارند و پیشرفتهای طب مدرن را بر مبنای اصول طب اسلامی میپذیرند و با همین نگاه مبانی و تجربیات طب سنتی را هم به کار میگیرند اما متأسفانه منافع عدهای در برجسته کردن طیف اول و نگاه افراطی این گروه است.
در حال حاضر اگر مخالفتی با طب اسلامی از سوی برخی مراجع و دلسوزان میشود، مصداق بارز آن، این نگاه خاص و افراطی است که نمود زیادی پیدا کرده است و بسیاری از بزرگان ما که از موافقان و مروجان طب اسلامی هستند این دیدگاه افراطی را بر نمیتابند.
بنابراین اگر قرار باشد هر روایتی در حوزه طب مبنای عمل قرار بگیرد، بدون اینکه سند و متن آن بررسی شود و نوع دلالت عام یا خاص آن و ارتباطش با سایر روایات و اصول طب اسلامی تبیین شود، ما نیز چنین دیدگاهی را به عنوان معیار طب اسلامی قبول نداریم.
با این توضیحات حضرتعالی، اینکه برخی از اساتید حوزوی به اسم طب اسلامی، وارد عرصه درمان شدهاند و در روال کار خود صرفاً به روایات و منابع دینی در حوزه طب توجه دارند را غلط و انحرافی میدانید؟
استاد ساعیفر:در حال حاضر یک شیوه پذیرفته شده در درمان داریم یعنی شما باید براساس مبانی و اصولی طبابت کنید مثلاً طب سنتی یا طب کلاسیک با مبانی خاص خود پذیرفته شدهاند؛ حال اگر کسی براساس روایات طبی، اصول و مبانیای را تعریف کند که با این دو شیوه، تمایزاتی داشته باشد، ما آن را هم باید بپذیریم همانگونه که بسیاری از طبهای وارداتی مثل طب سوزنی به عنوان طب مکمل یا جایگزین پذیرفته شدهاند و این مسئله هیچ مشکلی ندارد.
البته شرط این مسئله آن است که اصولی باشد یعنی اگر کسی میخواهد براساس روایات طبابت کند باید یکسری مبانی و مقدمات را بگذراند اما مشکل این است که الان طب اسلامی محدود شده به کسانی که بدون اشراف بر مبانی طب اسلامی، مدعیاند با چند روایت، تمام بیماریها را درمان میکنند در حالی که طب اسلامی منحصر به این نگرش غیر اصولی نیست و بسیاری از متخصصان طب سنتی و طب رایج، قائل به طب اسلامی بوده و معتقدند میتوان با اتکا به آموزههای اسلامی از طب سنتی و رایج نیز به شکل کاملتری بهره برد.
دکتر منتظر: بنده یکی دو نکته را در تکمیل صحبتهای استاد ساعیفر بیان میکنم؛ در منابع اسلامی از جمله آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم و اهل بیت علیهمالسلام به موضوعات طبی و به موضوعاتی در حوزه سلامت، ورود شده است و در حال حاضر کسی نمیتواند آیهای که راجع به زنبور عسل در قرآن آمده است را رد کند؛ این یک موضوع طبی و مربوط به سلامت است و ما شکی در صدورش از ناحیه وحی نداریم و میدانیم که این یک موضوعی مربوط به سلامت است.
متاسفانه در این حوزه، برخی دچار سوءتفاهمهایی شدهاند و در جامعه ما ممکن است مصادیقی به عنوان طب اسلامی مطرح شده باشد که مصادیق ناقصی است یا همراه با خطاهایی از طرف افراد اتفاق افتاده باشد.
ممکن است بنده به عنوان یک پزشک علاقمند به طب اسلامی یک اشتباهی در برداشت و در معالجه یا در نحوه برخوردم با بیمار داشته باشم؛ متاسفانه این مصادیق آمده به اسم کل طب اسلامی تعمیم داده شده و بعضی افراد این مصادیق را نفی کردهاند و منجر به این شده که در برخی مواقع در ظاهر کل طب اسلامی و نه مصادیق غلط آن نفی شود بنابراین در آیات و روایات مباحث طبی و سلامت جسم و روح مطرح شده که میتواند دستمایه ما برای استفاده بردن در حوزه سلامت واقع شود منتهی در هر موضوعی سوءاستفادهها وجود دارد کما اینکه در همه جا وجود دارد اما این سوءاستفادهها یا عملکرد بد برخی افراد نباید منجر به این شود که برخی بخواهند کل طب اسلامی را نفی کنند.
مخالفتهای امروز با طب اسلامی، حرف تازهای نیست/ ارائه پاسخ به این مخالفت ها در کتاب "طب اسلامی در آینه وحی"
بنده سه سال طول کشید کتاب "طب اسلامی در آینه وحی" را نگارش کردم؛ در این کتاب، تمام مخالفتهایی که در این 10 سال گذشته با طب اسلامی انجام شده را جمعآوری کردیم و یک به یک بهصورت مستند به آنها پاسخ دادیم؛ بسیاری از مخالفتهایی که در حال حاضر با طب اسلامی میشود، برای ما حرف تازهای نیست و دقیقا در این کتاب پاسخ آن را دادهایم و تعریف خودمان را از طب اسلامی ارائه کردهایم.
در این کتاب آوردهایم که طب اسلامی مجموعه آموزههای مرتبط با حفظ سلامت و درمان بیماریهای روان و جسم است که با استنباط و تحقیق و پژوهش از منابع وحی به دست میآید.
منظور از اینکه گفتهایم "به دست میآید" یعنی ما در طب اسلامی در یک مسیر و راه قرار داریم و هنوز به انتهای آن نرسیدهایم لذا هیچ وقت نمیگوییم که در حال حاضر طب اسلامی جوابگوی تمام مشکلات بشر است کما اینکه طب رایج هم جوابگوی همه مشکلات نیست.
هیچ مکتب درمانی ادعای جوابگویی به تمام بیماریها را ندارد
اساساً عدهای، مخالفتشان با طب اسلامی سر این قضیه است یعنی اشکال آنها این است که طب اسلامی کامل نیست یا جوابگوی تمام نیازهای امروز نیست؛ چنین استدلالی کاملا غلط است چرا که هیچ مکتب درمانی، ادعا ندارد که جوابگوی تمام بیماریها است.
در طب اسلامی نیز در یک مسیر است و ما یک تعریف آیندهنگر از آن ارائه دادهایم؛ در حوزه طب اسلامی، گفتهایم آموزههایی است که در آینده با پژوهش، استنباط و عقل هم به دست میآید یعنی عقل را رد نمیکنیم کنار نگذاشته و صرفاً بر اساس یک روایت، نسخه نمیدهیم بلکه تمام تجزیه و تحلیلها را انجام میدهیم و نهایتا آن منابع دینی و روایی در حوزه طب را به آزمون میگذاریم و اگر در مورد یک بیماری خاصی جواب داد، به عنوان طب اسلامی از آن استفاده میکنیم.
در حال حاضر مخالفتهایی که با طب اسلامی میشود را میتوان به دو یا سه طیف تقسیم کرد:
بخش عمدهای از این مخالفتها به خاطر ندانمکاری بعضی از موافقین طب اسلامی است؛ برخی از این مخالفتها به خاطر جهل به موضوع است (الناس اعداء ما جهلوا)، برخی چون نمیدانند که تعریف ما از طب اسلامی چیست و چه افرادی در این حوزه کار کردهاند و چون حرف حساب را نشنیدهاند، با مشاهده برخی مصادیق انحرافی، با اصل موضوع طب اسلامی مخالفت میکنند!
اما طیف زیادی از مخالفتها هم به خاطر غرضورزی است یعنی عدهای عامدانه با طب اسلامی مخالفت میکنند، این طیف دقیقاً میدانند که چه کار میکنند؛ بیشتر افراد این طیف، آن طرف آبیها هستند به طور مثال خطی که بیبیسی و امثال سروش دنبال میکنند از این سنخ مخالفت با طب اسلامی است؛ این طور نیست که این افراد ندانند بلکه میدانند و عمداً با طب اسلامی مخالفت و مبارزه میکنند.
علت مخالفت و مبارزه عامدانه این جریان با طب اسلامی چیست؟!
در پاسخ به این سؤال باید گفت که وقتی ما تاریخ پزشکی را میخوانیم و با دقت در عملکرد مستشرقین متوجه میشویم که یکی از اهداف اصلی آنها، مبارزه با "علوم اسلامی" بوده است؛ این جریان، سالیان سال در پی این بوده که به جامعه مسلمین القا کند که مسلمانان چیزی از خودشان ندارند و باید وابسته به غرب باشند.
افرادی مانند "ادوارد براون" و "سیریل الگود"که پزشک دربار قاجار بود از ابتدا، تئوریپردازی کردند که اسلام ورودی به مباحث دنیایی ندارد و طب هم یکی از آنها است!
اسلام برای مباحث دنیایی از جمله "طب" برنامه دارد
اما در مقابل آن جریان میبینیم که در سالهای اخیر، تعدادی پزشک یا اساتید حوزی که تحصیلات آکادمی پزشکی را هم دارند و مباحث طب سنتی را هم مسلط هستند، میگویند که اسلام در طب حرف دارد؛ این امر، تمام تلاش چند صد ساله جریان مخالف با علوم اسلامی را برباد میدهد یعنی جریان اصیل حامی طب اسلامی میخواهد بگوید که اسلام برای مباحث دنیایی از جمله طب برنامه دارد.
بنابراین طبیعی است که دشمنان این بیداری، تمام تلاششان را براین متمرکز میکنند که این اتفاق نیفتد؛ اگر به اینجا برسیم که اثبات شود بگوییم اسلام برای سلامت مباحث دنیا برنامه دارد، در سایه این خودباوری ممکن است عدهای دیگر بگویند اسلام در اقتصاد، سیاست و ... هم برنامه دارد و تمام مسائل را دنبال خودش میآورد، پس آنها باید همان خط اول را که قائل به طب اسلامی است به شدت را بکوبند.
این دشمنان بیرونی و نفوذیهای وابسته به آنها که به آن اشاره شد، بهشدت فرصتطلب هستند و میروند مثلا برخی مسئولان ارشد وزارت بهداشت را بهگونهای تشویق و تحریک میکنند که یا خود جلوی این حرکت(طب اسلامی) بایستند یا وقت بگیرند و بروند دیدار مراجع و صورت مسئلهای خیلی وحشتناک از طب اسلامی ترسیم کنند و بگویند که چه نشستهاید؟ عدهای به اسم طب اسلامی دارند مردم را میکشند و آبروی اسلام را میبرند!
خب با چنین فرضی ممکن است برخی مراجع هم بگویند چنین چیزهایی غلط است.
لزوم تفکیک مبارزه عامدانه با طب اسلامی از مخالفتهای ناشی از جهل
پس باید تلاشهای عامدانه در مبارزه با طب اسلامی را بشناسیم و آن را از مخالفتهایی که ناشی از جهل به موضوع است تفکیک کنیم؛ پس آن حرکتی که از خارج از کشور مدیریت میشود، یک عقبه تاریخی دارد؛ دشمنان دقیقاً متوجه شده و شناسایی کردهاند که چه اتفاق مثبت و بزرگی میتواند با تکمیل رویکرد به طب اسلامی و اتکا به آن در نظام سلامت کشورمان روی دهد.
اگر با طب اسلامی، نظامسازی شود و محتوایی که در این حوزه داریم را استخراج و پالایش کنیم منجر به تحول بزرگی در سایر رشتههای علمی و حوزههای دیگر مانند اقتصاد و ... نیز میشود مانند یک دومینو چرا که اگر در طب موفق شویم و بگوییم اسلام برای طب و سلامت برنامه دارد، این دومینو آغاز و باعث میشود دشمنان سنگرهایی را که طی دهها سالها با زحمت فتح کردهاند را نیز از دست بدهند و اهمیت مسئله طب اسلامی همین جاست در این مسئله است لذا باید محکم پای طب اسلامی بایستیم و به صورت اصولی کار را جلو ببریم.
اینکه شما اشاره داشتید که ما در مسیر تکامل طب اسلامی هستیم آیا بهمعنای آن است که این طب هنوز موفق به ترسیم و ایجاد نظام مدون مخصوص به خود نشده است اما با تکامل طب اسلامی قادر به ایجاد یک نظام سلامت مستقل بهاسم طب اسلامی خواهد بود؟
دکتر اسماعیلی: اگر اجازه بدهید تعریف طب اسلامی را کامل کنم بعد به این سؤال شما بپردازیم؛ ممکن است تصور غلطی راجع به طب اسلامی وجود داشته باشد که برخی افراد توقع دارند که برای هر بیماری جدیدی مانند ایدز و هپاتیت یا هر بیماری جدیدی، یک روایت یا یک آیه قرآن داشته باشیم!
اگر ما به موضوع به این شکل بخواهیم بپردازیم، طبیعی است که راجع به بسیاری از موضوعات فقهی که امروز با آن مواجهیم نیز آیه و روایت مستقیمی نداریم مثلاً شما راجع به بانک، بیمه و بسیاری از مسائلی که مسائل روز است، آیه مستقیم یا روایت نداریم اما مراجع تقلید ما براساس آن اصولی که در دست دارند، میتوانند راجع به این موضوعات جدید فتوا صادر کنند یعنی به جایگاهی رسیدهاند که براساس اصول اولیهای که از آیات و روایات و یکسری قواعد عقلی بهدست آوردهاند، میتوانند در موضوعات روز فتوا صادر کنند، موضوعات جدیدی که قبلاً در فقه سابقه نداشته و مستقیماً در آیه و روایات اثری از آن نمیبینیم.
برخی میگویند لفظ "طب اسلامی" در آیات و روایات وجود ندارد!
حال نیز برخی میگویند لفظ "طب اسلامی" در آیات و روایات وجود ندارد! مثلاً لفظ طب اسلامی را بهصورت مستقیم در روایتی نداریم همانگونه که اقتصاد اسلامی یا روانشناسی اسلامی بهصورت مستقیم در منابع روایی نداریم؛ قرار هم نیست در روایات به این موضوعات پرداخته شود بلکه اصولی از روایات و آیات دستمان میآید که میتوانیم بر اساس آن اصول، نیازهای روز خودمان را استخراج کنیم.
این مسئله فقط در موضوعات اسلامی مطرح نیست بلکه در بسیاری از مکاتب طبی رایج دنیا نیز صادق است مثلاً "هومیوپاتی" از یک جمله شروع شده که "مشابه، مشابه" را درمان میکند و در حال حاضر با توسعه و تکامل آن، هومیوپاتی برای خود تبدیل به یک مکتب درمانی شده است بنابراین برای داشتن یک "مکتب طبی" ضرورتاً نیازی به انبوهی از آیات و روایات نداریم.
وقتی صحبت از "مکتب طبی" یا نظام طبی مبتنی بر اسلام میشود، این نظام یا مکتب باید از چه مبانی، بخشها و اجزایی برخوردار باشد که بتوان آن را یک مکتب مستقل تلقی کرد و آیا اساساً با منابع روایی و قرآنی که امروز در دست داریم، میتوانیم یک نظام سلامت و درمان مستقل بهنام "نظام سلامت طب اسلامی" ایجاد کنیم؟
دکتر اسماعیلی: آیات و روایات مختلفی در حوزه طب داریم که بعضی از آنها بسیار ارزشمند است؛ در حال حاضر ما مانند افرادی هستیم که میگوییم در این کوه، گنج وجود دارد، بیایید این گنج را استخراج و از آن استفاده کنیم اما عدهای کنار ایستادهاند و میگویند گنجی وجود ندارد!
ما میگوییم بخشی از این گنج را پیدا کردهایم، چیزهایی در منابع دینی خودمان در دست داریم که در هیچ جای دیگری نیست، مردم به آن نیاز دارند اما بعضیها کنار ایستادهاند و بدون تحقیق و بعضاً بدون اینکه بدانند ما در مورد چهچیزی صحبت میکنیم، با آن مخالفت میکنند!
توانایی و امکان ارائه یک "نظام سلامت اسلامی" وجود دارد
نکتهای که شما سؤال کردید که آیا اسلام توانایی طراحی یک "نظام سلامت اسلامی" برای پاسخگویی به نیازهای مردم را دارد، میگوییم "بله" دارد.
منابعی که در این نظام سلامت اسلامی از آن استفاده میکنیم آیات، روایات، عقل و تجربه کنار یکدیگر است؛ آقای دکتر غلامرضانورمحمدی، کتابی را تألیف کردهاند بهنام "نظام سلامت در اسلام" که بخشهای مختلف این نظام سلامت را توضیح داده و تشریح کردهاند که چگونه میشود در بخشهای مختلف ورود و نظامسازی کرد.
افراد مختلفی که با طب اسلامی، مخالفت یا آن را انکار میکنند، بهجای این مخالفتها باید کمک کنند تا به سلامت مردم از این طریق کمک شود؛ هدف ما این است که مردم ما سالمتر باشند، کمتر بیمار شوند و اگر بیمار شدند با بهترین، سادهترین و ارزانترین روشها درمان شوند؛ در طب اسلامی، ظرفیتهای بالایی داریم که باید از این ظرفیتها استفاده کنیم.
رویکرد ما به طب اسلامی، رویکرد پژوهشمحور است و دید سطحی یا اخباری نداریم که روایت را بگذاریم جلوی خودمان و فقط براساس برداشت شخصی از آنها، بخواهیم تجویزی را انجام دهیم بلکه این منابع بر اساس تحقیق و تجربه بهکار گرفته میشوند.
اشاره داشتید که در بخش عملی طب برای استفاده از منابع اسلامی حوزه طب و سلامت صرفاً باید "پزشک" ورود داشته باشد و استدلال شما این بود که پزشک بیماریها و تجویزها را میشناسد؛ اگر این استدلال را بپذیریم، اساتید طب سنتی غیرپزشک نیز کاملاً چنین تسلطی را دارند؛ با این اوصاف آیا اساتید طب سنتی نمیتوانند در حوزه پیشگیری یا درمان بیماران از منابع دینی و روایی استفاده کنند؟!
دکتر اسماعیلی: طب یک بحث عملی دارد و یک بحث نظری؛ در بحث نظری که بحث ماده خام این طب است، در مورد آیات و روایات طبی، قطعا حوزه باید ورود کند، درباره سند روایات، ترجمه صحیح روایات، اینکه این روایات در چه موضوعی به کار رفته، روایات مشابه و معارضآن و ... که مانند پازل در کنار هم قرار میگیرند و در اختیار پزشک گذاشته میشود؛ بخش نظری را قطعا حوزه میتواند عهدهدار شود اما متاسفیم که در این چند سال، حوزه ورود لازم به این مسئله را نداشته است.
دکتر منتظر: در بحث علمی فرد باید هم مسلط به مبانی طب سنتی باشند و هم پزشکیِ رایج را خوانده باشد؛ فردی که میخواهد از روایات طبی و سایر منابع دینی در حوزه طب استفاده کند باید مبانی مزاج شناسی را بداند؛ مزاجشناسی در طب اسلامی یک مبنای مهم است و از این حیث طب اسلامی با طب سنتی مشترک است.
بنابراین فرد باید مباحث طب سنتی را خوانده باشد و خصوصیات مزاجهای گرم، سرد، خشک یا تر را بشناسد؛ بر این مباحث باید مسلط باشد و بعد ورود کند.
در پاسخ به این سؤال که از طب اسلامی به چه شکلی میشود استفاده کرد، میگوییم طب اسلامی حاوی اصول و مبانی ای است؛ در فصل آخر کتاب "طب اسلامی در آینه وحی" برخی مبانی و اصول آن را برشمردهایم؛ اگرچه این بخش هنوز کامل نشده است اما به نظرم همین مقدار هم میتواند تا حد زیادی جوابگوی حرکت ما در طب اسلامی باشد.
نباید در تجویز دارو و درمان بیمار عجله کرد
اینکه گفته شد در طب اسلامی لازم نیست که انبوهی از روایات طبی داشته باشیم یا برای هر بیماری یک روایت داشته باشیم، دقیقا به همین دلیل است؛ باید در ابتدا با استخراج اصول و مبانی طب اسلامی پیریزی این بنا را انجام دهیم مثلا یکی از مبانی طب اسلامی مزاجشناسی است؛ مبنای دیگر این است که در درمان بیماری "شتاب" نباید داشت؛ در این زمینه حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام در نهجالبلاغه فرمودهاند "امش بدائک ما مشی بک" یعنی "با بیماری خود راه برو(مدارا کن) تا وقتی که با تو راه میآید" یعنی در درمان بیماری عجله نکن.
این جمله کوتاه، یک اصل بسیار مهم در طب اسلامی است؛ بر این اساس باید در مواردی که خطر جانی بیمار را تهدید نمیکند و شرایط اورژانسی نیست، در تجویز دارو و درمان عجله نکرد؛ پس طب اسلامی بر پایه یک سری اصول و مبانی استوار است و در نسخه دادن خلاصه نمیشود.
یکی از دلایلی که منکران طب اسلامی بیان میکنند این است که منابع دینی و روایی در باب طب بسیار محدود و محصور است و لذا نمیتوان بر اساس این آیات و روایات، نظامی تحت عنوان "طب اسلامی" پایهریزی کرد اما در مقابل چنین استدلالی شاهد احادیثی از معصومین هستیم که با وجود کوتاه بودن میتوانند اساس یک نظام درمانی مستقل و متفاوت از طب نوین را پایهریزی کنند و اساسا نوع نگاه در بیان ائمه اطهار با برخی مسلمات پذیرفته شده در طب نوین کاملا متفاوت است مانند همین کلام اخیر از حضرت امیرالمومنین(ع) که میفرمایند "با بیماری خود راه برو(مدارا کن) تا وقتی که با تو راه میآید" با این اوصاف آیا با وجود چنین احادیثی در منابع دینی، نمیتوان یک نظام سلامت متفاوت و مستقل را بنا نهاد؟
دکتر منتظر: در طب رایج، انسان مانند یک ماشین و بیماری خراب شدن اجزای این ماشین است؛ وقتی اجزای این ماشین خراب شد باید تعمیر یا تعویض شود!اما در مبانی طب اسلامی تعریف بیماری این نیست برای همین است که میفرمایند سریع دست به دارو نشو و به بدن فرصت بده، خودش را درمان کند.
در طب اسلامی "بیماری" حکمت دارد
کلام حضرت امیر(ع)(امش بدائک ما مشی بک) چهار کلمه است اما همین بیان مبنایی را برای ما باز میکند و آن این است که در طب اسلامی، بیماری حکمت دارد؛ هیچ بیماریی تصادفی و شانسی نیست، بر این اساس آن بیمار و طبیب هیچگاه ناامید نشده و همواره برای رسیدن به درمان تلاش میکنند.
این امر از نظر فکری، آرامشی را برای پزشک و بیمار ایجاد میکند یعنی در طب اسلامی، مبانی علمی و عملی داریم که حتی در طب سنتی به این شکل نیست و این مبانی، بنایی مستقل را پیریزی میکند که در و پنجره آن، نسخه و دارو میشود.
استاد ساعیفر! همانطور که دکتر منتظر اشاره داشتند متاسفانه تا به امروز حوزههای علمیه ورود جدی در امر تدوین و تحقیق در منایع دینی حوزه طب و سلامت نداشتهاند؛ علت این امر چه بوده است؟
استاد ساعیفر: اگر بخواهیم عقبه طب اسلامی را جستجو کنیم از صدر اسلام و از زمان پیامبر اکرم(ص) روایات طبی داریم و بسیاری از اصحاب هم به مطالبی که حضرت میفرمودند، عمل میکردند و همین طور در زمان سایر ائمه مطالب فراوانی از لسان آنان راجع به موضوعات طبی بیان شده است.
در بسیاری از علوم اسلامی این سیر و تطور طبیعی را داریم؛ بنابراین توقع اینکه از قرن اول هجری، تمام مسائل علوم اسلامی تدوین شده باشد، توقع درستی نیست حتی خود فقه اسلامی به معنای فقه اجتهادی که ما امروزه از آن صحبت میکنیم، آرامآرام از قرن سوم و چهارم شروع شده و شما اگر اولویتبندی هم کنید، دینی آمده که میخواهد شرک و بتپرستی را بردارد، طبعا اول مباحث اعتقادی و رفتارهای شخصی و بعد مباحث حکومتی و عرصههای مختلف وجودی خود را محکم میکند و بعد به سایر مباحث میپردازد.
در مورد پزشکی هم، آرامآرام از قرن دوم و سوم کتابهای طب النبی، طب الائمه نگارش شده و در کتابهای رجال میبینید که خیلی از بزرگان از قرن دوم و سوم همپای بقیه علوم در طب هم پیش آمدند اما الان زمانی است که پزشکی و طب در تمام دنیا، توسعه افراطی پیدا کرده است، در حالی که قبلا این طور نبود و یک حکیم و طبیب برای یک شهر کافی بوده است اما در حال حاضر در هر کوچهای چند متخصص دارید لذا طب اسلامی هم باید خودش را به رشد و بالندگی لازم برساند.
فاصله اندک دستورالعملهای طب سنتی با منابع دینی و روایی
در گذشته علمای ما میدیدند که دستورالعملهای طب سنتی که در جامعه وجود دارد و به آن عمل میشود، اختلاف جزئی و فاصله اندکی با روایات و منابع دینی دارد بنابراین نیازی به توسعه و تشریح مبانی طب اسلامی نمیدیدند اما در حال حاضر این فاصله و شکاف در حال زیاد شدن است و ما ناچار از پژوهش در مبانی و گسترش طب مبتنی بر آموزههای اسلامی هستیم.
از چه زمانی اختلاف و فاصله بین مبانی طب اسلامی و طب سنتی با طب نوین زیاد شد؟
استاد ساعیفر: تا قبل از اینکه طب نوین این قدر مسلط شود یعنی تا 400 ـ 300 سال پیش، میبینید که کتب طب روایی زاویه چندانی با طب سنتی ندارد اما در حال حاضر این طور نیست یعنی به اندازهای فاصله بین طب مدرن و طب اسلامی و روایات ما زیاد شده که احساس میشود باید دوباره برگردیم و بازتعریفی از مبانی داشته باشیم.
"طب مدرن" به محض بروز کوچکترین علائم بیماری، آن را با تجویز انواع داروها سرکوب میکند
به طور مثال همین کلام حضرت امیر(ع) که جناب دکتر منتظر به آن اشاره داشتند به این معنی که بر درد صبر کن و با آن راه بیا همچنین روایات معتبر هم مضمون با آن؛ به ما تفهیم میکند که بیماری را نباید فوراً سرکوب کرد اما طب مدرن، به محض بروز کوچکترین علائم بیماری، آن را با تجویز انواع مسکنها، آنتیبیوتیکها، آنتیهیستامینها و ... سرکوب میکند!
این میشود یکی از زاویههای طب اسلامی با طب مدرن؛ اینکه حضرت علی(ع) چنین بیانی را دارند، آیا میخواهند یک دستور ریاضتی بدهند که مثلا شما مثل مرتاضها، درد بکشید؟! خیر، منظور این نیست بلکه منظور این است که بدن، هوشمند است و قوه مدبره در بدن انسان، مقاومت لازم را در مورد آن بیماری ایجاد میکند و پس از آن به بیماری خطرناکتر یا درد شدیدتری مبتلا نمیشوید.
در حال حاضر طب مدرن با معضلات بزرگی روبهرو است و شاهدیم که غالب افراد جامعه از یک مقطع سنی بهصورت دائم با بیماریهای مزمن دست به گریبان هستند و بیماریهای خطرناک، شیوع بیسابقهای پیدا کرده است؛ طبعاً باید به منابع دینی در حوزه سلامت و طب بازگردیم، همان طور که سازمان بهداشت جهانی نیز سالیان سال است بهصورت رسمی خواستار بازگشت و احیای طب مکمل در کشورهای مختلف جهان شده است.
اگر میخواهیم به داشتههای خودمان بازگردیم باید "طب اسلامی" در اولویت باشد
امروزه دنیا به این نتیجه رسیده که طب مدرن با روشهای مرسوم خود، جوابگوی نیازهای بشر در تامین سلامت جسمی و روحی نیست لذا هر کشوری به سراغ یک مکمل یا جایگزینی رفته است؛ چینیها، هندیها و ... به سراغ طب خودشان رفتهاند، ما هم اگر می خواهیم به داشتههای خودمان برگردیم، باید "طب اسلامی" اولویت ما باشد.
وقتی میگوییم طب اسلامی حداقل بر اساس اعلام مسئول پژوهشکده دارالحدیث، 6 هزار روایت طبی داریم (البته تا 12 ـ 10 هزار روایت طبی هم ذکر شده است) لذا بهترین راه این است که به این آموزهها بازگردیم؛ موافقان طب اسلامی حرف عجیب و غریبی نمیزنند؛ ما میگوییم به همان اندازه که چینیها به آموزههای 2 هزار سال پیش خود اعتقاد دارند و به آن بازگشته و نتیجه گرفتهاند، ما هم به همان اندازه برای آموزههای اسلامی و فرمایشات معصومین در درمان و سلامت ارزش قائل شویم.
البته این نکته را هم باید متذکر شد که وقتی میگوییم طب، همه میروند سراغ موضوعات درمانی در حالی که طب مجموعهای از کل موضوعات مربوط به سلامت اعم از پیشگیری، سلامت روحی و روانی و ... است و راجع به تمام این موضوعات، روایت داریم که بعضی مواقع این روایات در پاسخ به یک سؤال و شبههای است که در جامعه مطرح شده و بعضی مواقع این روایات در برخورد امام با یک فردی است که طبیب بوده است؛ امام با برخی اطباء مناظره داشتند، بعضی اوقات در جلسهای، طبیبی مطلبی گفته و امام نقد کردند یا حرف او را اصلاح و مطلب درست را بیان فرمودهاند.
دکتر اسماعیلی: علما از صدر اسلام تا به امروز سعی کردند این روایات را مثل بقیه روایات جمعآوری کنند؛ از نخستین منابع حدیثی شیعه مثلا کتاب کافی تا علامه مجلسی در بحارالانوار روایت طبی جمعآوری شده است؛ علاوه بر این برخی از علما، مقداری از این روایات طبی را در مجموعههایی به نام طبیالنبی یا طب الائمه جمعآوری کردهاند و در بعضی از مواقع شرحهایی بر این احادیث نوشتهاند و کتابهای مستقلی از این دست داریم که خود این امر نیاز به یک پژوهش کتابخانهای مفصل دارد.
مثلاً مرحوم علامه طباطبایی در کتاب سنن النبی، موضوعات مختلفی که مربوط به حوزه طب بوده را جمعآوری کردند یا آیتالله جوادی آملی در کتاب "مفاتیح الحیات" در بخشی از آن به روایاتی که مربوط به سلامت و طب است، اشاره داشتهاند یا آیتالله محمدی ری شهری در کتاب "دانشنامه احادیث پزشکی" احادیث پزشکی را جمعآوری کردهاند.
جناب آقای ساعیفرد! مطلبی عنوان کردند که در زمان قدیم بین دستورات طب سنتی و آنچه در روایات آمده شکاف و فاصله زیادی وجود نداشته؛ آیا این عدم وجود فاصله ناظر بر این نبوده که بسیاری از مبانی طب سنتی برگرفته از مبانی روایی و دینی بوده است؟ یعنی حکمای ما در حوزه طب سنتی خودشان قبل از اینکه حکیم تن باشند حکیم جان و به منابع اسلامی مسلط بودند و در شیوههای درمانی خود بهنوعی از منابع دینی و روایی هم استفاده میکردند؟
استاد ساعیفرد: طب مزاجی دارای قدمت چند هزار ساله است و بسیاری از گونههای طبی موجود در دنیا برگرفته از همین طب مزاجی یا طب تعادلی است، طبی که معتقد است عوامل متضادی در بدن وجود دارد که برای حفظ سلامتی و درمان نیازمند تعادل هستند.
چینیها و هندیها هر کدام تعریف جداگانهای از این نوع طب دارند، این طب قدمت چندهزار ساله و طبق روایات ما ریشه الهی دارد یعنی طب مزاجی که امروزه آن را بیشتر به اسم طب سنتی میشناسیم، ریشه الهی دارد.
اهلبیت(ع) نیز راجع به مطالب طبی صحبت و مبانی آن را در کلماتشان تأیید کردهاند، علما نیز پس از ائمه این طب را ادامه دادند بنابراین طب مزاجی پیش از اسلام نیز وجود داشته اما احادیث طبی، نقش هدایتگری بیبدیل را در این زمینه دارند.
طب مزاجی یا طب سنتی در زمان جالینوس، بقراط و دانشمندانی که بعد از اسلام مطرح شدند راه تکامل و پیشرفت را پیش گرفته و البته اشتباهاتی هم داشته و گاه دچار انحراف شده است کما اینکه انجیل و تورات نیز تحریف شدند و بدیهی است که کتب بقراط و جالینوس نیز میتواند دچار تحریف شده باشد.
سخنان اهلبیت(ع) ناظر به این طب است و هر فردی که طب سنتی یا مزاجی را قبول دارد، به فرمایشات ائمه نیز معتقد است.
آیا حضرتعالی این دیدگاه را تأیید میکنید که حتی ممکن است برخی بزرگان طب سنتی به شیوه درمانی خاصی رسیده و آن را تدوین کرده باشند اما در سیر و تطور تاریخی برخی از این سرنخهای اسلامی یا الهی بودن این آموزهها گم شده باشد؟
استاد ساعیفرد: بله؛ جالینوس تصریح میکند که طب، منشأ الهی دارد و این موضوع در کتب جالینوس آمده است؛ در کتاب "شرح ایمان" بقراط نیز مفصل بحث شده که طب، منشأ الهی دارد، این دانشمندان قبول داشتند که طب منشأ الهی دارد اما همانند یهودیت که به اصول ادیان ابراهیمی معتقدند در برخی از مباحث دینی آنها تحریفاتی صورت گرفته است.
اکنون بحث من این است که آن شکاف از چهزمانی بهوجود آمد؟ یعنی این مسیر طبی که از قدیم و از زمان انبیاء وجود داشته تا برههای از زمان دچار مشکل نشد و فقط ده تا 15 درصد اختلاف در آن بهوجود آمد به همین دلیل هیچ فردی بحث طب اسلامی و طب غیراسلامی را تا 300 سال پیش مطرح نکرده اما اکنون اختلافات زیاد شده و البته این امری طبیعی است.
حتی اکنون در بحث پزشکی (چه در مباحث درمانی و چه در مباحث علوم پایه پزشکی) آرام آرام فاصله پیدا شده، بهطور مثال برخی از فیزیولوژیستها در بحث همجنسگرایی میگویند تمایل به جنس مخالف مسئلهای غیراختیاری است یعنی از نظر فیزیولوژیکی انسانها را باید به چند بخش تقسیم کرد، عدهای همجنسگرا، عدهای دگرجنسگرا، عدهای دوجنسگرا هستند؛ این دسته از فیزیولوژیستها میگویند با بررسی فعل و انفعالات مغزی به این نتیجه میرسیم که عدهای ذاتاً همجنسگرا هستند و نمیتوان آنها را بیمار و نیازمند درمان دانست!!
بنابراین اگر در بحث پزشکی سراغ ریشهها بروید قطعاً متوجه میشوید که بخشی از پزشکی مدرن با اصول ادیان و اصول اسلامی مخالف است و امکان ندارد خداوند عدهای را از نظر مغزی و بهلحاظ تمایلات جنسی همجنسگرا قرار داده باشد و بعد دستور بدهد که این افراد باید مجازات شوند.
امروز اگر بگوییم همجنسگرایی از نظر اسلام مشکل دارد، میگویند حرف شما از نظر فیزیولوژی و ژنتیک غلط است و مدعی میشوند که بدن انسان اینگونه آفریده شده است! میگویند "چرا قصد دارید همه را مثل خودتان دگرجنسگرا قرار دهید؛ بسیاری دوجنسگرا و همجنسگرا هستند؟"!! میخواهند بهصورت بهظاهر علمی این مطالب را بهخورد ما بدهند.
پس میبینیم که شکافها در حال عمیقتر شدن است؛ حال چرا میگوییم باید به اصول طب اسلامی بازگردیم، برای اینکه مسیر اصلی و مرزها مشخص شود، انحرافی در 400-300 سال قبل شروع شده و آن زمان واضح نبوده است اما اکنون ما نتیجه آن را میبینیم.
مدتی پیش همایشی با عنوان "پزشکی شخصی" برگزار و در آن همایش عنوان شد که پزشکی را باید شخصی کنیم چون بسیاری از بیماریها درمان عمومی ندارد و درمان باید شخصی شود، یعنی در حال بازگشت به گذشته هستند، این یعنی همان حرف طب اسلامی و مزاجی که در درمان باید بیمار را دید نهفقط بیماری را.
ما میگوییم باید زودتر به اصولمان بازگردیم، امروز پزشکی مدرن، پس از 400-300 سال که با انبوهی از فرضیههای شکستخورده مواجه است، گوشههایی از این مطالب را میگوید.
اکنون موضوعاتی را مطرح کرده و برای ما خوابهایی دیدهاند یعنی قصد دارند با ظاهر علمی در آینده، همجنسگرایی را در کشورهای اسلامی رواج دهند و عنوان کنند این بحث علمی است و اسلام اشتباه کرده و با علم مخالفت میکند!
اگر به اصولمان برگردیم و آن را اصلاح کنیم بسیاری از مشکلاتمان حل میشود.
دکتر اسماعیلی: مطلبی به ذهنم رسید که بهنظرم به بحث کمک میکند، خوب است که از خود بپرسیم؛ بشر از کجا فهمید چه غذایی باید بخورد، چه غذایی نخورد، زمان مریضی چگونه خودش را درمان کند، کدام غذا برایش مفید و کدام مضر است؟
اگر عقلانی فکر کنیم به این نتیجه می رسیم که پس از خلقت آدم و حوا و آمدن آنها روی این کره خاکی، اگر بهحال خودشان رها میشدند، همان ابتدا نسل بشر منقرض میشد یعنی عقلاً آدم نمیتواند به نقطهای برسد که در صورت بروز بیماری، چگونه بدون وجود بیمارستان، درمانگاه یا هر امکاناتی درمان شود یا اینکه چه غذایی بخورند، غذایی که در دسترس آنها قرار میگرفت، سمی، خوراکی یا دارویی بود.
بنابراین انسان نیاز به اطلاعات اولیهای داشته که قرآن به این اطلاعات اولیه اشاره کرده است، خداوند در همان ابتدا حقایق مورد نیاز حضرت آدم را به او تعلیم داده، در روایات نیز تصریح به این معنا وجود دارد، انبیاء دیگر هم بعضاً به مسائلی که به آدم آموخته شد از جمله نجوم و طب، اشاره کردهاند.
بههرحال آنچه مورد نیازشان بود، داده شد و عقلاً نیز قابل قبول است.
بهطور مثال راجع به حضرت سلیمان آمده است که وقتی در محراب عبادت میایستاد، گیاهی میرویید و حضرت سلیمان با آن گیاه گفتوگو میکرد و میگفت "اسمت چیست؟ خواصت چیست؟"و بعد آن گیاه را در مکانی میکاشتند، طبیعتاً این آموزشها از طریق انبیاء به مردم منتقل شده و مردم هم از آن استفاده کردند اما همانطور که آموزههای الهی مربوط به شریعت و دین دچار تغییر و تحریف شده بسیاری از موضوعات طبی هم میتواند در طول زمان دچار تغییر و تحریف، اضافات و کم شدنها شود.
در دوران نبی مکرم اسلام(ص) نحوه برخورد پیامبر و ائمه(ع) با موضوعات طبی را مشاهده میکنیم، در برخی موارد دیده شده که همان مطالب و مسائل طب مزاجی مانند سردی و گرمی، خشکی و تری، صفرا سودا، دم و بلغم را تأیید کردهاند.
اینها حقایقی هستند که مورد تأیید پیامبر و اهلبیت(ع) قرار گرفتهاند و مجموع آنها در طب اسلامی طبقهبندی میشود.
یعنی عقبهای از سایر انبیاء ناشی از منبع الهی وجود داشته و به پیامبر و اهلبیت رسیده که آنها بعضی موارد را تأیید کردهاند؛ موارد تأیید و تصحیح شده، طب اسلامی را شامل میشود و مطالب نفیشده توسط اهلبیت(ع) از بحث طب اسلامی خارج میشود.
مثلاً اینکه فرمودهاند "در حرام شفا نیست" قاعدتاً هر موضوع حرامی در منابع طب سنتی پیدا کردیم، آن را از دایره طب اسلامی خارج میکنیم؛ در دوران اهلبیت اتفاق دیگری هم افتاد، آن زمان با حاکمانی مواجه بودیم که نسبت خوبی با اهلبیت(ع) نداشتند و تمام تلاششان این بود که اهلبیت به حاشیه بروند، این موضوع در دوران بنیامیه حالت سرکوب مستقیم پیدا کرد، در دوران بنیعباس، سرکوب شکل و شمایل تازهای پیدا کرد بهطوری که دانشهای دیگر از ممالک دیگر به کشورهای اسلامی وارد و همزمان با توسعه کشورهای اسلامی، منابع و کتب یونانی ترجمه شد.
در عالم اسلام بسیاری از اطبایی که در دربار بنیعباس حضور داشتند، اروپایی یا ایرانیهایی بودند که بسیاری از آنها مسیحی بودند، آنها همان دانش طب یونانی را ترجمه کرده و این ترجمه دستمایه اطبای سنتی ما قرار گرفت یعنی افرادی مانند علیبن عباس اهوازی، رازی، جرجانی و بوعلی سر این سفره نشستند؛ سفره ترجمهشده از یونانی به زبان عربی که منابع این افراد برای طب بود.
بنابراین یکی از دلایلی که باعث شد این بزرگان برای امور طبی کمتر به روایات مراجعه کنند شاید این باشد که نوعی تهاجم فرهنگی از غرب آن روز به عالم اسلام وارد شد و اگر کسی علاقمند به طب بود و قصد مطالعه داشت باید کتب بقراط و جالینوس را میخواند، بسیاری از بزرگان ما نیز در حالی که تحت تعقیب بودند، این کتابها را نوشتند و شرایط مانند شرایط امروز که در جمهوری اسلامی میتوانیم مرکز تحقیقات داشته باشیم، نبود؛ مثلاً در زمان بوعلی سینا، احادیث و روایات بهمیزانی که اکنون در دسترس ما است، در دسترس آنها نبوده است.
اگر روایات طبی و احادیثی که امروز در اختیار ما قرار دارد، به دست دانشمندانی همچون ابنسینا میرسید، چه اتفاقی میافتاد؟
دکتر اسماعیلی: حتماً از روایات استفاده میکردند و اتفاقات مهمی میافتاد؛ ابنسینا در کودکی کتب بقراط و جالینوس را که در دسترس بود، مطالعه کرد چون آن کتب از یونانی به عربی ترجمه شده و آنها را در مکتبها درس میدادند.
بنابراین خلئی از نظر تاریخی اتفاق افتاد، حاکمان بنیعباس با تعمد این علوم را وارد اسلام کردند البته در برخی موارد مناظرههایی نیز اتفاق افتاد مثلاً در زمان منصور مناظرهای بین امام صادق(ع) و طبیب هندی انجام شد، در آن مناظره امام صادق(ع) بسیاری از مطالب طبیب هندی را نفی و نقد کردند.
در زمان مأمون عباسی نیز اطبا در حضور امام رضا(ع) جمع شده و مناظراتی انجام شد بنابراین موضع اهل بیت نسبت به طب، انفعالی نبود و مواضع فعال داشتند در برخی موارد تأیید و در برخی موارد اصلاح صورت میگرفت.
اکنون برخی از علمای ما در صحبتهایشان ذکر میکنند که طب اسلامی نداریم و همین موضوع دستمایه مخالفان قرار میگیرد؛ برخی افراد در بوق و کرنا کردند که فلان مرجع تقلید و عالم گفته طب اسلامی وجود ندارد.
این حرکات بهنوعی دو طیف دارد: یک طیف افرادی فرصتطلب و مغرض دنبال نفی طب اسلامی هستند، طیف دیگر شامل علمایی میشود که این نظر را دادهاند.
طبیعتاً افراد فرصتطلب فرصت را از دست نمیدهند؛ حرف عالمی که گفته طب اسلامی نداریم به این معنی است که هنوز این طب کامل نشده و پژوهش کامل روی آن انجام نشده است و منظور وی این نیست که نمیتوانیم طب اسلامی داشته باشیم.
دکتر منتظر: دکتر اسماعیلی اشاره داشتند که بهخاطر محدودیتهایی که در سدههای قبل داشتیم، تا به امروز طب اسلامی مدون نداریم؛ معنی آن این نیست که اکنون هم نمیتوانیم داشته باشیم؛ زمان بوعلی سینا 110 جلد کتاب روایات که علامه مجلسی 400 ــ 300 سال پیش جمعآوری کرده است، نبود، این به آن معنی نیست که اکنون نمیتوانیم این کار را انجام دهیم و طب اسلامی داشته باشیم.
عدهای در بوق و کرنا کردند که اصلاً روایات ارزش ندارد و تیتر کردند که مرجعی گفته در روایات، احادیث و آیات چیزی بهنام طب اسلامی نداریم و طب اسلامی، تحریف بوده است! هیچ زمان آقای مکارم چنین مطلبی نگفتند؛ بهعکس فرمودند آیات و روایات مربوط به طب بسیار ارزشمند است، این را نگفتند که نمیتوانیم طب اسلامی داشته باشیم.
انتظار ما از رسانه، از افراد مصاحبه شونده و علمای حوزه این است که مراقب باشند مورد سوءاستفاده افراد مغرض قرار نگیرند و اگر نظری میدهند همه جهات را در نظر بگیرند، بعد از تحقیق و استماع مطالب اساتید و پزشکانی که در موضوع طب اسلامی کار کردهاند و بعد از مطالعه تألیفات آنان نظر دهند تا نظرات آنها مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
من عرض میکنم ما طب اسلامی داریم هرچند هنوز نقایصی دارد اما همین اندازه هم ما را بسیار پیش میبرد.
هر مسلمانی اذعان دارد که دستورات دقیق، گسترده و همراه با جزئیات کامل در دین مبین اسلام در حوزه سلامت چه در بحث سلامت روح و چه در سلامت جسم وجود دارد و هر فردی بسته به سطح دانش و تقید عملی به این مبانی و دستورات، خود را ملتزم به آن میداند؛ با این اوصاف کسانی که طب اسلامی را انکار میکنند، در واقع چهچیزی را انکار میکنند؟
دکتر اسماعیلی: این نوعی تفکر "سکولار" است (تفکری که خود را مسلمان بداند و منکر طب اسلامی باشد)، ما نمیتوانیم سکولار باشیم، نمیتوانیم خطکشی کنیم و مسائل مربوط به جسم را به اطبا و مسائل مربوط به روح را به دین بسپاریم!
نمیتوان گفت خواندن یا نخواندن نماز صبح، ساعات خواب، روزه گرفتن و ... بر سلامت جسم تأثیرگذار نیست؛ مثلاً روزه گرفتن یک دستور شرعی است که هدف آن طبق بیان قرآن، ایجاد تقواست اما تحقیقات نشان داده که روزه در سلامت جسم نیز مؤثر است، در روایات نیز اشاره شده که روزه گرفتن جدا از تأثیرات مثبت روحی و روانی، در سلامت جسم نیز مؤثر است.
بسیاری از دستورات اسلامی ما اینگونه است و نمیتوانید بگویید اسلام در بخش مربوط به حوزه جسم، ورودی ندارد؛ حتماً اسلام در این بخش نیز ورود کرده است، سلامت بدن برای انجام اعمال عبادی لازم است؛ انسان باید سالم باشد تا بتواند اعمال عبادی را بهجای بیاورد.
گاهی این شبهه توسط برخی از پزشکان، متخصصان طب نوین و دستاندرکاران نظام سلامت مطرح میشود که توصیههای طب اسلامی برای زمانی بوده که بیماریها محدود به برخی امراض خاص بوده و در آن زمان، خبری از بیماریهای نوظهور و عجیب و غریب امروزی مانند انواع سرطانها، ایدز، هپاتیت و ... نبوده! و اینگونه استدلال میکنند که با وجود طیف گسترده بیماریهای امروزی، دستورات طب اسلامی بر اساس آیات و روایات قابل استفاده و مکفی برای جامعه امروز نیست! برای چنین توجیه و شبههای چه پاسخی دارید؟
دکتر اسماعیلی: این حرف را راجع به خود دین نیز میزنند و میگویند اسلام برای 1400 سال پیش بوده است، میگویند چگونه با مطالب مطرحشده در چند صد سال پیش میتوان زندگی کرد؟!
همین تحقیقات اندک و محدود انجامشده در کشور نشان میدهد که با آیات و روایات طبی میتوان در حوزه سلامت مردم ورود کرد و شاخصههای سلامتی مردم را بهنحو احسن ارتقا داد و تأمین کرد.
از مخالفان طب اسلامی تقاضا میکنم جست وجوی سادهای در اینترنت داشته باشند، بهطور مثال روایتی از پیامبراکرم(ص) نقل شده که میفرمایند "سیاهدانه شفای هر دردی است بهجز مرگ"؛ مخالفان در مقالات علمی دنیا جستوجو کرده و ببینند تا چهاندازه راجع به سیاهدانه و تأثیر آن بر سرطان، دیابت، کمکاری تیروئید و... کار تحقیقاتی در آزمایشگاهها و مراکز مطالعاتی انجام شده است.
فرد مسلمانِ دغدغهمند، احادیث صحیحالسندی را که امروز از پیامبر اکرم(ص) به دست ما رسیده روی چشم خود میگذارد؛ ما باید متوجه حکمت فرموده پیامبر اکرم(ص) بشویم.
بسیاری از دانشمندان در خارج از کشور که تعداد زیادی از آنها مسلمان و بعضاً اهلسنت هستند، روی فرمایشات پیامبر(ص) کارهای تحقیقاتی گستردهای دارند؛ ما چرا باید خودمان را محروم کنیم؟ هر کدام از این روایات دنیای جدیدی بهروی ما میگشاید و پاسخی به نیازهای جامعه امروزی ما است.
بسیاری از بیماریها در حال حاضر با استفاده از همین روایات درمان میشوند؛ اگر بخواهم ساده بگویم، بیماران مراجعهکننده به ما چک برگشتیهای طب جدید هستند یعنی از آن طب جواب نگرفته و به ما مراجعه میکنند و با همین توصیههای سادهای که ما از طب اسلامی آموختیم بسیاری از این بیماران درمان شده و میشوند.
دکتر منتظر: اگر منابع طب سنتی را مطالعه کنید، متوجه میشوید برای سنگ کلیه حداقل 50 قلم دارو وجود دارد که سیاهدانه نیز یکی از آنها است.
منِ پزشک که به طب اسلامی عقیده دارم بعد از مطالعه روایات سیاهدانه تأثیر آن را در سنگکلیه به آزمایش گذاشتم؛ برای مثال فردی به ما مراجعه کرد، سونوگرافی، اندازه سنگکلیه وی را یک سانتیمتر تعیین کرده و پزشکش به او گفته بود این سنگ قابل دفع نیست و باید جراحی یا سنگشکن شود؛ ما به وی 40 روز دارویی که ترکیب اصلی آن عسل و سیاهدانه است، دادیم و بعد از سونوگرافی مجدد مشخص شد سنگ کاملاً حل شده و دیگر وجود ندارد!
با استفاده از این داروی ساده تا چهمیزان هزینههای درمانی پایین میآید؟
بنده خاصیت سیاهدانه را با مطالعه و تحقیق بهروی یک روایت به دست آوردم، داروهای زیاد دیگری نیز برای سنگکلیه وجود دارد اما بنده بهخاطر آن روایت سراغ سیاهدانه رفتم، مقام معظم رهبری میفرمایند که "شما راههای میانبر را پیدا کنید"، در بحث علم ما معتقدیم که طب اسلامی راه میانبر است؛ طب اسلامی، طب سنتی را نفی نمیکند بلکه آن را زیر ذرهبین قرار داده و در تحقیقات برای مواردی از آن که در روایت آمده است، اولویت قائل میشود.
آیا منظور شما از "راه میانبر" این است که اگر روی منابع روایات اسلامی، دینی و وحیانی، وقت گذاشته و کار تحقیقاتی انجام شود، تحول و نتایج درمانی بسیار بزرگی را شاهد خواهیم بود؟
دکتر منتظر: اصلاً فرض کنیم که سند برخی روایات طبی، صحیح نباشد یا ضعیف باشد؛ اشکالی ندارد چون ما در نهایت با ابزار تشخیصی مثل سونوگرافی اثر درمان را ارزیابی میکنیم؛ من بهعنوان یک محقق اثر سیاهدانه را روی سنگهای کلیوی بررسی کردم، سایر محققان میتوانند این موضوع را در قالب یک مقاله تحقیقاتی اثبات و به دنیا اعلام کنند.
حال آیا بنده که با الهام گرفتن از یک روایت، اثرات سیاهدانه را بر سنگکلیه به دست آوردم، حق ندارم آن را به اسلام نسبت دهم؟! وقتی از احادیث و منابع اسلامی به این نتیجه رسیدیم، آیا باز هم میتوانیم مدعی شویم که طب اسلامی وجود ندارد؟!
امکان دارد برخی انتقاد کنند که سیاهدانه عوارضی نیز دارد و نمیشود برای همه تجویز کرد؛ بله همین طور است، باید بدانیم سیاهدانه را برای چهکسی تجویز کنیم، مثلاً خانم باردار نباید سیاهدانه بخورد یا مثلاً اگر فرد گرممزاج باشد و سیاهدانه زیاد مصرف کند ممکن است دچار درد و التهاب گلو شود؛ در این موارد سیاهدانه باید با مصلح آن تجویز شود، برای این منظور سیاهدانه را باید چند روز در سرکه خیساند و بعد آن را در سایه خشک کرده و مصرف میکنیم؛ یعنی زمانی که کار توسط طبیب مسلط به مبانی طب ایرانی ــ اسلامی انجام شود که به تمامی جوانب موضوع آگاهی دارد و مشکلی پیش نمیآید.
دکتر اسماعیلی: بنده از رژیم غذایی که در رساله ذهبیه امام رضا(ع) مطرح شده در پایاننامه دکترای خود استفاده کردم؛ نحوه غذا خوردن در این رژیم غذایی مطرح شده، این رژیم غذایی را به یک گروه از بیماران مبتلا به سندروم متابولیک دادیم؛ سندروم متابولیک مجموعهای از بیماریهای فشار خون، چربی و قند خون است که طبق آمار رسمی اعلامشده توسط منابع علمی، حدوداً 30 درصد افراد در کل دنیا مبتلا به آن هستند یعنی از هر سه نفر یک نفر مبتلا به این بیماری میشود، در کشور ما نیز تقریباً همین آمار وجود دارد البته این آمار برای کشورهای توسعهیافته آمریکا و اروپا است.
این دسته از بیماران در معرض دیابت، فشار خون، سکتههای قلبی و مغزی هستند، رژیم غذایی استخراجشده از رساله ذهبیه امام رضا نشان داد که بسیاری از مشکلات مبتلایان به این بیماری را میتوان با یک رژیم غذایی یکی دو ماهه کنترل کرد و مشکلات این افراد با انجام این رژیم غذایی بسیار کاهش پیدا کرد.
اگر با یک رژیم غذایی بتوانیم وضعیت 30 درصد افراد را که در معرض دیابت، فشار و چربی خون هستند، اصلاح کنیم، دیگر از طب نوین چه میخواهیم که طب اسلامی آن را ندارد؟!
جناب آقای ساعیفرد! برخی از منکران یا معاندان طب اسلامی میگویند بخش عمدهای از احادیث و روایات طبی که امروزه به دست ما رسیده (که بخشی از این احادیث در کتاب دوجلدی "دانشنامه احادیث پزشکی" گردآوری شده) احادیث صحیح السندی نیست؛ بهطور مثال برخی از دستاندرکاران ادارهکل طب سنتی وزارت بهداشت بهصراحت میگویند که بخش زیادی از این احادیث طبی جمعآوریشده، صحیحالسند نیستند و نمیتوانند امروز دستمایه ما در حوزه طب قرار گیرند و شاکله طب اسلامی را پیریزی کنند!
اینجا این سؤال پیش میآید چهمیزان از این احادیث طبی که امروز به دست ما رسیده، صحیحالسند و قابل استناد هستند؟ اگر حدیثی امروز دست ما رسید که سند رجالی محکمی برای آن نداشتیم، آیا باید آن را کنار بگذاریم و بگوییم در حوزه طب قابل اتکا و استناد نیست؟! یا اینکه همان طور که آقای دکتر منتظر اشاره کردند میتوان رویکرد دیگری داشت و بگوییم درست است که فلان حدیث سند روایی محکمی ندارد اما در حوزه تجربه آن را آزمایش کرده و میبینیم نتیجه مثبت دارد یا خیر؛ بهنظر شما چه رویکردی در مواجهه با احادیث طبی صحیح است؟
استاد ساعیفرد: بحث ضعف سند، مختص روایات طبی نیست و تمامی روایات ما در مباحث مختلف لزوماً صحیحالسند نیستند یعنی با ورود به فِقه میبینیم برخی از روایات ما سند صحیح اصطلاحی ندارد، سند سنجهای است که با آن روایت را بررسی میکنیم اما ملاکهای دیگری نیز وجود دارد که میتوانیم از طریق آنها، اعتبار روایات را بررسی کنیم.
بهعنوان مثال یکی از اصلیترین کتب روایی ما، کتاب "کافی" مرحوم کلینی است؛ این کتاب در رتبه نخست از کتب اربعه شیعه است و بر سایر کتب اصلی روایی ما (من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از نظر زمانی و جامعیت و اعتبار، مقدم است، از منظر شخصیت نیز محدثین شیعه به شیخ کلینی اضبط و اثبت میگویند یعنی وی از نظر دقت و ضبط، نخستین فرد است.
کتب کافی هشت جلد است؛ جلد یک و دو مربوط به اصول و اعتقادات، پنج جلد بعدی فروع و فقه و جلد آخر نیز روضه کافی است؛ این مجموعه شامل اعتقادات، فقه، تاریخ، اخلاق و طب است و تمام سندهای آن نیز تقریباً مشابه هم است یعنی نمیتوانید بگویید که سند روایات طبی در کافی با روایات اعتقادی آن فرق میکند؛ سندها مشابهاند، برخی بسیار قوی، برخی متوسط و اسناد غالباً مشترک هستند یعنی کسی که روایت طبی نقل کرده روایت اعتقادی و فقهی نیز دارد.
با این توضیحما روایت ضعیف کافی را دور نمیریزیم، کافی نیز روایت ضعیفالسند دارد اما بسیاری از آنها از نظر متن جزو معتبرترین روایات است، همیشه اینگونه نیست که سند روایت صحیح باشد؛ "سند" یکی از موضوعاتی است که میتوانیم اعتبار روایت را با آن احراز کنیم بنابراین افرادی که میگویند روایات طبی، روایات ضعیفی است، مطالعه ندارند و آن دقت لازم را بهخرج ندادهاند.
ممکن است در طب، دو یا سه رساله کوچک داشته باشیم که در سندیت آن عدهای بحث داشته باشند، در فقه و اعتقادات نیز چنین کتابهایی وجود دارد، استناد طرفداران طب اسلامی منحصر به آن دو، سه جزوه نیست؛ بر سر آن دو، سه رسالهای که در آن اختلاف است (طب النبی(ص)، طب الائمه(ع) و طب الرضا(ع)) همیشه دعوا بوده چون سند آنها ضعیف است و نیاز به شاهد دارد البته بسیاری از مطالب عنوانشده در این رسالهها با سند معتبر در کتب دیگر وجود دارد، کل روایتهای این سه کتاب به 400 تا 500 روایت نمیرسد در حالی که 6 تا 11 هزار روایت طبی بنا بر نقلهای مختلف داریم.
عدهای از ضعف این چند روایت سوء استفاده کرده و میگویند کل روایات طبی ما ضعیف است؛ در کتاب کافی حدود یکهزار روایت داریم که مرتبط با مباحث طبی است، در کل کتب کافی حدود 16 هزار روایت وجود دارد، یکشانزدهم روایات، مرتبط با مباحث طبی است پس افرادی که میگویند روایات طبی ما ضعیف است، حرف درستی نمیزنند.
بهطور مثال ما بسیاری از مباحث غیرطبی را با روایت ضعیف ثابت میکنیم؛ با وجود اینکه روایت از نظر سند ضعیف است اما متنش آنقدر قوی است و قرائن خارجی دارد که اصلاً نیازی به سند ندارد، مثلاً میگویند "زیارت شعبانیه" سند نمیخواهد نه اینکه سند ندارد، دارد، اما آیا فردی بهغیر از وجود امیرالمؤمنین علی(ع) میتواند حتی دو خط از آن را بگوید؟
در روایات طبی نیز همینطور است، بهروشنی میبینیم فردی غیر از معصوم نمیتواند این روایت را گفته باشد، مثلاً راجع به سیاهدانه که عنوان شد، چهکسی میتواند بگوید که سیاهدانه درمان تمام بیماریهاست یعنی بیماریهای موجود و بیماریهایی که خواهد آمد؟ اگر بقراط چنین حرفی بزند کسی قبول نمیکند، مگر میداند که در آینده چه بیماریای بروز میکند؟ پس غیر از معصوم کسی نمیتواند چنین حرفی بزند و این نیاز به سند ندارد البته راجع به سیاهدانه روایتهای بسیار محکمی، هم توسط شیعه و هم توسط اهلسنت نقل شده که جزو سندهای بسیار محکم و قوی است.
آنهایی که میگویند روایات طبی، ضعیف است یا بیاطلاعاند یا مغرض مثلاً در مورد سند حجامت تشکیک میکنند که روایات حجامت ضعیف است، اینگونه نیست، بیش از 600 روایت داریم که تواتر معنوی بر ضرورت حجامت دارند، هم اهلسنت نقل کردهاند و هم شیعه، مبارزهای که امروزه بهاشکال مختلف با حجامت میشود قطعاً کاری سازمانیافته است چون از نظر روایات معتبر، تأکید فراوانی بر حجامت شده و متأسفانه عدهای با لباس روحانیت و گروهی به اسم طب سنتی یا مدرن در حال مبارزه با حجامت هستند.
آیا در طب اسلامی، درمان مشترک هم داریم و چرا در طب ایرانی ـ اسلامی، حجامت برای بسیاری از بیماریها تجویز میشود؟
استاد ساعیفرد: بله؛ در طب اسلامی، درمانهای مشترک وجود دارد، حجامت یکی از این درمانهاست که آثار وسیعی دارد؛ برای مثال زمانیکه شک میکنید بیمار، غلبه صفرا یا دم دارد، او را حجامت میکنید چون میدانید حجامت روی هر دو (غلبه صفرا یا دم) کم و بیش اثر دارد، علاوه بر آن حجامت در شرایط اورژانس نیز کاربرد دارد؛ در روایات متعدد و معتبر وارد شده است که انجام بهموقع حجامت میتواند از مرگ جلوگیری کند همچنین در روایات داریم که ائمه (ع) گاهی در شب حجامت میکردند، این نشان میدهد حجامت بعضاً به اندازهای اهمیت دارد که نباید حتی چند ساعت صبر کرد تا صبح شود اما متأسفانه طب مدرن از ابتدا به دنبال قلع و قمع کردن حجامت بوده است چون حجامت بسیاری از بیماریها را به صورت ریشهای درمان میکند.
در طب مدرن نیز گزینههای درمانی وجود دارد که در زمان اشراف کامل نداشتن به نوع بیماری، آن گزینهها بهعنوان مراحل اولیه درمان اعمال میشود؛ به عنوان مثال، پزشک عفونتی را در بدن بیمار تشخیص میدهد اما تشخیص نوع باکتری زمانبَر است لذا به سرعت به سراغ تجویز آنتی بیوتیکهای وسیعالطیف میرود، یعنی دارویی تجویز میکند که روی انواع باکتریها اثر کند.
برخی از اساتید طب سنتی تاکید دارند که در منابع طب سنتی و طب اسلامی آنچه از "حجامت" مدنظر بوده است، حجامت غیرشرطیه یعنی بدون خراش و خونگیری منظور بوده است؛ آیا این مسئله مستند به روایات و منابع طب سنتی است؟
اصلاً حجامت با "شَرط" است یعنی با خراش دادن و خونگیری و این مطلب در روایات معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد؛ در کتاب "صحیح بخاری" آمده که شفا در سه چیز است: شربت عسل، تیغ حجامت و داغ گذاشتن البته داغ گذاشتن بیشتر در روایات اهل سنت آمده است اما در روایت شیعه نیز وجود دارد.
حجامت جزو درمانهای اولیه در طب اسلامی است؛ در کتاب سننالنبی علامه طباطبایی به نقل از جعفریات آمده که پیامبر(ص) هر وقت بیمار میشدند به حجامت پناه میبردند.
آیا بر اساس این حدیث که "پیامبر(ص) هر زمان بیمار میشدند به حجامت پناه میبردند" هر فردی در صورت بیمار شدن میتواند برای خود حجامت تجویز کند؟! چرا که آیتالله ریشهری هم در مقدمه کتاب دانشنامه احادیث طبی خود متذکر شده که احادیث طبی نباید باعث شود که هر فردی که تسلطی به طب ندارد، صرفاً همین احادیث را مبنای درمان خود قرار دهد و مثلا بگوید که الان مریض شدهام، پس باید حجامت کنم!
استاد ساعیفرد: بله درست است؛ زمانیکه شما مریض شدید به طبیب مسلط به طب ایرانی ـ اسلامی مراجعه میکنید و اگر او لازم دانست، حجامت را برای شما تجویز میکند.
در مورد حجامت اشاره کردید که این طبیب است که تشخصیص میدهد آیا حجامت برای فلان بیمار لازم است یا خیر؛ اما به طور مثال در حدیثی که درباره حجامت به آن اشاره شد، هیچ قید و شرطی نیامده و حضرت فرموده "پیامبر(ص) هر زمان بیمار میشدند به حجامت پناه میبردند"؛ این مسئله را چطور توضیح میدهید؟
استاد ساعیفرد: روایت القاء به عموم شده یعنی زمانیکه پیامبر(ص) میفرمایند نماز صبح را دو رکعت بخوانید، این موضوع را به همه اعلام کردهاند یا زمانیکه میگویند سیاهدانه بخورید این موضوع را به همه اعلام کردهاند.
اما در طول زمان و با تخصصی شدن امور، همان روایت دو رکعت بودن نماز صبح و روایت سیاهدانه به دست فقیه و طبیب رسیده است، اگر من در مواضع ضروری به طبیب دسترسی نداشته باشم، ناچارم به روایتی که به دستم رسیده عمل کنم اما اگر به مشاور مطمئنی چه در فقه چه در امر اعتقادات و چه در امور طب، دسترسی داشتم باید به آنها مراجعه کنم.
پیامبر (ص) فرمودند "سیاهدانه درمان هر بیماری است" این روایت را من نوعی بهتر متوجه میشوم یا فردی که طب مخصوصا طب سنتی را آموزش دیده؟ ضمن اینکه از پیامبر (ص) فقط این روایت نرسیده است مثلاً حضرت در جایی فرمودند که درمان هر دردی در سیاه دانه است اما در جای دیگری فرمودند درمان هر دردی در حجامت است؛ حال، فهم اینکه از کدام یک از این روایات در کجا استفاده کنیم، نیاز به تخصص و کار تخصصی دارد.
اتفاقاً یکی از اشکالات و ادعاهای منکران طب اسلامی همین مسئله است! آنها بهدلیل وجود برخی احادیث طبی که ظاهراً در تضاد با هم هستند، مدعی عدم امکان استناد به این احادیث در حوزه درمان میشوند؛ به طور مثلا در جایی پیامبر (ص) فرمودند که برای بیماری این کار را انجام بدهید اما در جای دیگر میفرمایند که درمان بیمار در فلان چیز دیگر است؛ چه پاسخی برای این اشکال دارید؟
استاد ساعیفرد: ممکن است در تفسیر قرآن هم به آیهای برخورد کنید که در بدو امر با آیه دیگر تعارض داشته باشد اما زمانیکه این آیات در دست اهل فن قرار گیرد خواهید دید نه تنها با هم تعارض ندارند بلکه از تفسیر آنها، مطالب جدیدی نیز دریافت میکنید.
تعارض ظاهری در روایات طبی به این معنی نیست که روایات قابل استفاده نیستند، اتفاقاً این نشاندهنده فنی بودن قضیه است و اینکه باید روی روایات طبی بیشتر تحقیق و کار شود؛ این موارد در طب سنتی و پزشکی نوین نیز وجود دارد! بیمار به پزشکی مراجعه میکند و آن پزشک به بیمار میگوید باید جراحی کند اما پزشک دیگر به بیمار میگوید باید پرتودرمانی انجام دهد، پزشک دیگر با دارو و پرهیز درمان میکند، پس این تعارضها طبیعی است.
این تعارضها، تعارض در برداشتها است که در تمام علوم وجود دارد؛ این تعارضها در پزشکی مدرن نیز وجود دارد، برداشتها مختلف است و گرنه قطعاً میدانیم که بین گفتههای اهل بیت (س) تعارضی وجود ندارد.
آقای دکتر منتظر! جنابعالی به دیدارتان با آیتالله ریشهری اشارهای داشتید و گفتید که آیتالله ریشهری تأکید کردند که شاید نتوان برای برخی احادیث طبی، سند محکمی پیدا کرد اما اهل فن در حوزه طب میتوانند با به بوته آزمایش گذاشتن دستورالعملهای ذکر شده در این دسته از احادیث، صحت یا عدم صحت این دسته از روایات را مشخص کنند؛ دقیقاً منظور ایشان از این مسئله چیست؟
دکتر منتظر: بنده به اتفاق دکتر اسماعیلی در یک جلسه خصوصی در دانشگاه علوم حدیث خدمت آیتالله ریشهری رسیدیم؛ آن زمان بحث سند "رساله ذهبیه" یا همان طبالرضا (ع) بالا گرفته بود، آقای ریشهری گفتند "ما از نظر سندشناسی طبالرضا را تأیید نمیکنیم، سند قوی ندارد اما این به معنای انکار آن نیست؛ شما اگر به عنوان پزشک مسلط به مبانی طب سنتی تحقیق کرده و مطالبی از این رساله را از نظر علمی اثبات کنید، امتیاز رساله نزد ما بالا میرود."
تأکید آقای ریشهری این بود که اگر برخی از روایات طبی از نظر سند روایی ضعیف باشند اما در عمل اثر درمانی و پزشکی آنها را اثبات کنیم، این دسته از احادیث هم قابل اتکاء و پذیرش خواهند بود؛ تعریف ما نیز از طب اسلامی همین است و تضادی وجود ندارد؛ ما به عنوان پزشک مسلط به طب ایرانی ـ اسلامی بر روی روایات تحقیق کرده و اگر نتیجه داد به آن عمل کرده و به سایر افراد نیز توصیه میکنیم اما اگر نتیجه نداد آن را انکار نمیکنیم.
در روایات به صراحت آمده که شما حرف ما ائمه (ع) را انکار نکنید؛ عدهای در محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدند و گفتند فلانی دروغگو است، حرفهایی را از قول شما میگوید ما این حرفها را بپذیریم یا نه؟ حضرت فرمودند که آن فرد روز را شب معرفی میکند یا شب را روز؟ یعنی مسئلهای را که نادرست بودنش بدیهی است به من نسبت میدهد؟ گفتند خیر در این حد نیست، حضرت فرمودند پس حق ندارید انکار کنید یعنی اگر روایتی ضعیف است و قابل تأیید نیست، انکار نیز نمیشود و چه بسا در سالهای بعد به نتایج دیگری برسند؛ صحبت آقای ریشهری نیز همین بود که برای ما مایه قوت قلب شد.
منظور شما این است که امکان دارد بشر امروز نتواند برخی از این روایتها را از نظر علمی اثبات یا حکمت آن را درک کند اما در سالهای بعد به افقهای جدیدی برسد که دال بر صحت آن کلام معصوم باشد؟
دکتر منتظر: بله؛ برای همین نباید انکار کرد؛ اگر روایت تضاد واضح و روشن با آیات قرآن کریم داشته باشد، رد میشود اما اگر اینگونه نبود نباید آن را انکار کرد.
دکتر اسماعیلی: برای تکمیل این بحث، مطلبی را که در مقدمه کتاب دانشنامه احادیث پزشکی توسط آیتالله ریشهری بیان شده برای شما میگویم و ابهامات موجود با این توضیح حل میشود.
در مقدمه آمده است: "با توجه به اینکه ضعف سند احادیث طبی نمیتواند دلیل عدم صدور قطعی آنها باشد، اگر حدیثی ضعیف بود آن را دور نمیریزیم چون نمیتوانیم قسم بخوریم و بگوییم که این حدیث توسط امام صادق(ع) بیان نشده، میتوانیم بگوییم سند آن ضعیف است اما نمیتوانیم آن را کنار بگذاریم"
آقای ریشهری اینگونه نوشتند و با توجه به وجود زمینه جعل احادیث، به منظور پالایش آنها و بهرهمند شدن مردم و مراکز علمی از ذخایر علمی، چند سال پیش تصمیم به جمعآوری احادیث و تنظیم آنها گرفتند تا زمینه تحقیق پژوهشگران فراهم شود بنابراین مخاطب اصلی دانشنامه طبی ایشان، پژوهشگران علوم پزشکی هستند البته این دانشنامه در مورد پیشگیری از بیماریها همچنین خواص خوراکیها میتواند مورد بهرهبرداری عموم قرار گیرد.
این دانشنامه در دو بخش تنظیم شده است؛ یک بخش از آن مربوط به توصیههای پیشگیری است مانند خواص خوراکیها که همه مردم میتوانند از آن بهره ببرند مثلاً عنوان شده در میوهها چه خواصی وجود دارد؛ به استثنای فصلهای مربوط به درمان بیماریها که در بخش سوم آمده سایر بخشهای این دانشنامه برای عموم قابل استفاده است.
جناب آقای دکتر منتظر! آیا نمونههایی عینی از احادیث طبی را سراغ دارید که تا به امروز بر اساس دانش طب نوین هنوز نتوانسته باشیم آن را اثبات کنیم اما در عین حال داری سند روایی محکمی هم باشد؟
دکتر منتظر: بله؛ به عنوان مثال دستوری مشهور درباره نحوه نوشیدن آب وجود دارد که در رسالههای احکام هم آمده است؛ در روایتی فرمودهاند "در روز ایستاده و در شب نشسته آب بخورید" بنده در مطالعات خودم و در مطالب طبی، علت و حکمتی برای این توصیه پیدا نکردهام؛ قطعاٌ سند این روایت صحیح است که فقهای ما آن را پذیرفته و در بحث آب خوردن بیان کردهاند لذا ما خود اجرا میکنیم و به مردم هم میگوییم اجرا کنند اما دلیل علمی آن را هنوز کشف نکردهایم.
از طرف دیگر امکان دارد سند برخی از روایات طبی ضعیف باشد اما عمل به آنها نه خطری و نه هزینهای دارد و نه وقتی از کسی میگیرد، پس چه اشکالی دارد به این دسته روایات عمل کنیم؟ اگر صحیح باشند از فواید آن بهرهمند میشویم و اگر صحیح نباشند ضرر نمیکنیم و چه بسا در آینده به دلایل علمی آن روایات نیز پی ببریم! رویکرد ما به روایات طبی در بسیاری از مواقع میتواند اینگونه باشد و بدیهی است در این موارد نیاز چندانی به دقت در سند روایت نداریم.
نقطه مقابل این موضوع را نیز توضیح میدهید که بهطور مثال صد سال پیش، حکمت یک روایتی را نمیدانستیم اما امروز با پیشرفت علم، ابعاد پنهان آن و صحت آن به لحاظ علمی نیز به اثبات رسیده باشد!
دکتر منتظر: بله؛ مثلا خداوند در قرآن کریم فرموده مادرها دو سال به بچه خود شیر دهند که ابوعلی سینا نیز در بحث شیردهی به مادران میگوید همین دستور قرآنی باید رعایت شود؛ سالها قبل پزشکان غربی مثل "ادوارد براون" و "سیریل الگود" میگفتند این آیه در قرآن مسلمانها با عقل جور در نمیآید اما با گذشت زمان صحت این مطلب اثبات شد؛ اکنون مراکز علمی دنیا مانند سازمان جهانی بهداشت اعلام کردهاند که مادر باید دو سال به فرزندش شیر دهد!
دکتر اسماعیلی: اکنون علم روز به مواردی دسترسی پیدا کرده است به عنوان مثال درباره سیاهدانه به این نتیجه رسیدهاند که "مصرف آن باعث تقویت سیستم ایمنی بدن میشود" یعنی سیاهدانه میتواند باعث تقویت سیستم ایمنی بدنهای ضعیف شود همچنین بیماریهایی وجود دارد که در آن سیستم ایمنی علیه خود بدن شروع به فعالیت میکند، در این بیماریها نیز سیاهدانه مؤثر و تنظیمکننده سیستم ایمنی بدن است؛ امروزه میتوانیم آثار سیاهدانه را بر سلولهای خونی اندازه بگیریم که مثلاً پلاکت فردی که پایین آمده با مصرف سیاهدانه بالا میرود یا خیر و این که مصرف آن بر روی سلولهای ایمنی چه تاثیری دارد.
این یافتههای جدید حکمت فرمایشات ائمه (ع) را برای ما روشن میکند؛ در بسیاری اوقات با انجام آزمایش، درصدد نیستیم که درستی یا غلطی آموزههای دینی را پیدا کنیم بلکه قصد داریم حکمت و جنبههای بیشتری از آن مطلب را روشن کنیم؛ ممکن است برخی از آیات قرآن یا فرمایشات پیامبر(ص) و ائمه (ع) را اکنون متوجه نشویم یا اینکه برخی از قسمتهای آن را متوجه شده و برخی از قسمتها را نفهمیم و بعضی ابعاد در تحقیقات جدید یا در آینده برای ما روشن شود.
در روایات مربوط به حجامت بر انجام آن در نیمه دوم ماه قمری تاکیده شده است؛ در دهههای گذشته دلایل علمی این تاکید برای مسلمانان مشخص نبود اما امروز ظاهراً دلایل علمی متقنی برای انجام حجامت در نیمه دوم ماه قمری یافت شده؛ این مسئله را بیشتر توضیح میدهید ...
حجامت ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها، "زمان" انجام آن است؛ در روایت معمولاً بر انجام آن بعد از نیمه ماه قمری تأکید شده البته در برخی روایتها نیز روزهای خاصی را برای انجام حجامت تعیین کردهاند.
اثر جاذبه ماه بر زمین و روی فعالیت بدن حتی بر موجودات زنده دیگر مانند کرمها و میکروبها دیده شده است؛ در آن ایام جوشش خاصی در بدن انسان و طبیعت ایجاد میشود که تأثیر حجامت را بیشتر میکند به این موضوع در منابع طب سنتی نیز اشاره شده و عموماً نیمه دوم ماه قمری را زمان مناسب برای حجامت دانستهاند؛ در حوزه علوم جدید مانند انگلشناسی و میکروبشناسی نیز کارهای جدیدی انجام شده، خلاصه در این ایام اتفاقات خاصی میافتد که بشر پیش از این به آن اشراف نداشته و اکنون به این نتایج رسیده است و امروز تا حدی به واسطه پیشرفت علوم متوجه چرایی تاکید بر انجام حجامت بعد از نیمه ماه قمری شدهایم!
در حال حاضر شاهدیم در حوزه "درمان"، وزارت بهداشت بهشدت انحصاری برخورد میکند و درمان را منحصر در "پزشک" و ورود غیر پزشک در حوزه درمان را غیرقانونی میداند و در حوزه طب سنتی نیز اجازه درمان را منحصر به افرادی کرده که فارغالتحصیل دانشکدههای طب سنتی باشند! با این اوصاف، طیف گستردهای از اساتید حاذق و پیشکسوت طب سنتی و طب ایرانی ـ اسلامی کشور که همگی معترف به تسلط آنها در درمان طیف گستردهای از بیماریهای صعبالعلاج هستند نیز عملاً حق طبابت نخواهند داشت! حتی پزشکانی هم که سالیان سال در حوزه طب سنتی و طب اسلامی تحقیق و پژوهش کردهاند نیز با رویه فعلی وزارت بهداشت، حق طبابت طب سنتی نخواهند داشت!! تکلیف اساتید طب ایرانی ـ اسلامی درمقوله درمان با این تنگنظریها چیست؟
استاد ساعیفرد: در حوزه روایات طبی همانگونه که گفته شد یکسری روایت وجود دارد که به راحتی میتوان به آن عمل کرد؛ به طور مثال در طب سنتی هم میگوییم یکسری از داروها عمومی است یعنی مثلاً اگر فردی دچار نشانههای سردی در دستگاه گوارش شد، عرق نعنا برای وی خوب است؛ این را به معنای کار تخصصی نمیدانیم؛ در پزشکی مدرن نیز همینطور است و برخی داروها بدون نسخهاند (OTC)؛ شما میتوانید استامینوفن را بدون نسخه پزشک تهیه کنید؛ زمانیکه فهم و دانش جامعه بالا رود، فرد میتواند تشخیص دهد که مشکل به وجود آمده در وی مثلاً از سردی است و حاد نیست، هر چقدر سطح فرهنگ و دانش مردم بالا رود، در این بخشها میتوانیم مردم را آزادتر بگذاریم یعنی در این موارد نیاز نیست در همان قدم اول به پزشک مراجعه کنند.
قطعاً یکسری روایات داریم که مردم با مختصر آموزش میتوانند به راحتی از آنها استفاده کنند اما بخشهایی هم قطعاً تخصصی است.
اما اینکه میگوییم وزارت بهداشت، طب سنتی یا طب اسلامی را نباید محدود کند به این معنی است که وزارت بهداشت شناخت چندانی از طب سنتی و اسلامی ندارد یعنی شیوه درمانی که اثربخشی آن برای اساتید این حوزه به اثبات رسیده نباید ممنوع شود همچنین کسانی که در درمان با روشهای غیرکلاسیک حاذق هستند یا برخی از آنها تحصیلات آکادمیک پزشکی هم دارند باید طبق ضوابطی بتوانند بدون دغدغه به درمان بیماران بر اساس این آموزه ها بپردازند.
یکسری از محدودیتها ضروری است به شرطی که علمی و آگاهانه باشد؛ متاسفانه نوع نگاه برخی از مسئولان حوزه نظام سلامت به مقوله طب اسلامی و سنتی بهعنوان یک سرگرمی است و در اثر همین خودباختگی تا جای ممکن، این دو طب را محدود کردهاند.
ما به این نگاه کاری نداریم اما اگر بخواهیم به موضوع به صورت واقعی نگاه کنیم باید هر فردی که در طب سنتی و اسلامی کار میکند، دارای تخصص و حداقل مجموعه روایات طبی را دیده باشد و اصول لازم در فهم حدیث و تشخیص اعتبار روایات را بداند؛ اینکه از روی فلان کتاب ترجمه شده غیر معتبر بنشیند و به مردم بدون تخصص طبی نسخه بدهد، قطعاً مورد تایید ما هم نیست.
البته در روایات طبی ما خطر قابل توجهی وجود ندارد؛ بنده بر روی تکتک روایات طبی کار کردم، اصلاً نسخه خطرناک در روایات طبی نداریم و اینگونه نیست که کسی با مصرف نسخه روایی حتی اگر نسخه نابهجا باشد، جانش در خطر بیفتد.
بله ممکن است فردی در شرایط عادی 30 بار حجامت کند و مبتلا به کم خونی شود؛ این حرف دیگری است یا مثلاً برای فردی که گرممزاج و خشکمزاج است بهصورت افراطی سیاهدانه تجویز شود، این تجویز خطرناک میشود؛ کسی که میخواهد طب اسلامی کار کند باید حداقلهایی را بداند چون طب اسلامی، تکملهای بر طب مزاجی است و اگر این فرد، اصول طب مزاجی را نداند قطعاً برای مردم و بیماران خود مشکل ایجاد میکند.
دکتر اسماعیلی: من برای روشن شدن موضوع به چند روایت اشاره میکنم؛ یک روایت از امام سجاد (ع) است که میفرمایند "کسی که بیماریاش را نشناسد، درمان کار او را بدتر میکند" روایت دیگر از امام علی (ع) است که فرمودند: بر امام مسلمین لازم است که اطباء جاهل را از طبابت ممنوع کند، در روایتی دیگر پیامبر اکرم (ص) فرمودند که "اگر کسی طبابت کند و به عنوان طبیب شناخته شده نباشد (یعنی مردم او را عرفاً به عنوان طبیب نمیشناسند، تحصیلاتی ندارد و کار مطالعاتی نکرده)از نظر شرعی ضامن است".
دانش، معیاری مهم در منابع ما است یعنی فرد باید بفهمد چه میکند؛ این فهمیدن ممکن است با این روش به دست بیاید که فردی مانند بنده پزشکی بخواند، سپس متخصص طب سنتی شود و فعالیت کند یعنی دانشی داشته باشد و مردم هم او را به عنوان طبیب شناخته و به او مراجعه کنند اما این احتمال هم هست که فرد هیچ مدرک دانشگاهی نداشته باشد.
افرادی هستند که ما شاگردهای آنها بودیم و طب سنتی را از آنها آموزش دیدیم، مگر میتوان درباره کسی که به ما طب سنتی آموزش داده، بگوییم او نمیتواند طبابت کند و ما میتوانیم؟ این عقلاً غلط است، قرار بود وزارت بهداشت به خبرگان طب سنتی (افرادی که ممکن است پزشک نباشند اما دانش طب سنتی را دارند) اجازه طبابت دهد اما عملاً این کار انجام نشد.
بخواهیم یا نخواهیم افرادی در کشور هستند که از سطوح مختلف آگاهی و دانش در طب اسلامی و طب سنتی برخوردارند؛ باید دایره فعالیت این افراد را معلوم کنیم، مثلاً ممکن است فردی به صورت تجربی آموزش دیده و بتواند نافگیری کند اما من متخصص طب سنتی آن را فرا نگرفته باشم، پس به جای اینکه در را ببندیم باید برای هر کس محدودهای از فعالیت تعریف کنیم مثلا بگوییم فلان فرد تولگیر است فرد دیگر حجام، عطار و ... است و به آنها آموزش نیز بدهیم تا در محدودهای قانونمند اجازه فعالیت داشته باشند.