جشن صدسالگی تاسیس دانشگاه خوارزمی درحالی برگزار شد که انتظار مدعوین و منتظران را با آنچه که تصور میکردند، برآورده نکرد.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، وقتی صحبت از جشن میشود، اذهان مجالسی با شور و نشاط را تصور میکنند، وقتی صحبت از جشن یکصد سالگی میشود ذهن به سمت ضیافتی باشکوه و گرم در کنار خانوادههای همراه با این یکصد سال میرود. حال تصور کنید جشن یکصد سالگی دانشگاهی بزرگ که اولین دانشگاه ایران پرافتخار نام گرفته چه باید باشد؟
ما هم مثل شما انتظار جشنی مجلل و باشکوه همچون جشنهای هزاره را داشتیم که سرتاسر خیابان و مسیرها چراغانی است و شادمانی پایانی ندارد؛ اما جامعه آموزش عالی کشور شاهد جشنی معمولیتر از معمولی بود، جشنی که با کنفرانسها و همایشهای متعدد دانشگاهی تفاوتی نداشت و جز سخنرانان عالی و چند پیشکسوت، خبری از شور و هیجان جشنهای مورد انتظار نبود.
آموزش عالی کشور و دانشگاه خوارزمی در حالی صدمین سال تاسیس خود را جشن گرفتن که به گفته مسئولان این دانشگاه ۴ سال است، برای آن برنامه ریزی کردند و همه چیز از قبل آماده بود؛ از این رو ما مشتاقانه به سمت مراسم رفتیم تا اولین جشن صدساله دانشگاهی کشور را ببینیم.
ساعت ۸:۳۰ صبح شد و موعد آغاز جشن فرا رسید، در خیابانهای منتهی به دانشگاه فقط دو پلاکارد ساده راهنمایی ورود به مراسم خودنمایی میکرد، به سالن ابوریحان رفتیم، مهمانان از هر طرف وارد سالن میشدند و وزیر علوم و معاون اول رییس جمهور جزو مهمانان ویژه بودند. دیری نگذشت که تالار ابوریحان دانشگاه خوارزمی پر از دانشجو و استاد و مدیر شد؛ اما دریغ از یک آهنگ پرشور یا یک چراغانی و ریسمان کشی خاص که مهمانان را تا شروع مراسم سرگرم کند و جو کسل کننده اول صبح شنبه را از بین ببرد.
به محض ورود اسحاق جهانگیری؛ معاون اول رییس جمهور فضای کوچک و سرد سالن، ساکت شد و فقط خبرنگاران بودند که پشت سر همه مهمانان، اعتراض میکردند. گویا مسئولان برگزاری جشن باوجود دعوت و تهیه لیست مهمانان، درب را به روی برخی از آنها باز نمیکردند به این بهانه که در سالن جایی برای نشستن نیست؛ اما در بین خبرنگاران جامانده از برنامه، مهمانان ویژه هم حضور داشتند از جمله بانو شکوه نوابی نژاد پیشکسوت دانشگاه خوارزمی که قرار بود جزو اولین سخنرانان مجلس باشد، اما به حکم دیرآمدن پشت در مانده بود.
با لطف مسئولان روابط عمومی وزارت علوم و دلسوزی برخی بادیگاردهای محترم غلامی و جهانگیری در به روی خبرنگاران و مهمان ویژه باز شد و جایی یافتند و با تمام احترامشان به جشن سکوت کردند.
ضعفهای جشن که البته ما نام زیبای جشن را روی آن نمیگذاریم و تنها به گفتن یک مراسم عادی بسنده میکنیم، یکی دو تا نبود و برنامه ریزیهای ۴ ساله برای برنامهای با این ابهت نام، چنگی به دل نمیزد. سرود دانشگاه بی روح و آهسته نواخته شد و بازهم خبری از ذوق و شور در مراسم نشد.
سخنرانان یک به یک بالا آمدند و هریک مطلبی از تاریخچه دانشگاه را عنوان کردند، اما بیشتر از هرچه که لازم بود بگویند، اصرار داشتند که دانشگاه خوارزمی اولین دانشگاه ایران است و نه دانشگاه تهران! گویی آنها فقط این نکته برایشان اهمیت داشت و تنها پیروزی خود را این میدانستند تا اینکه وزیر علوم سخنرانی کرد و اولویتهای دیگر کاری دانشگاهیان را مهم شمرد و نه اول یا دوم بودن تاسیس دانشگاه را.
مراسم معمولی یکصدمین سال تاسیس دانشگاه خوارزمی درحالی که باید جزو پرشکوهترین جشنهای آموزش عالی کشور نام میگرفت به گونهای برگزار شد که هیچ کس شاد نبود و برای همه این یکنواختی و یکسانی با سایر همایشها جای سوال داشت. آنقدر یکنواخت که برخی استادان دانشگاهی به جای توجه به سخنرانی ها، عکاسان را به دور خود جمع میکردند و اصرار داشتند با ژستهای مختلف از آنها عکس بگیرند. شاید قصد داشتن جشن را در صفحه اینستاگرام یا تلگرام خود به گونهای دیگر و به نوعی بزرگ و زیبا جلوه دهند.
هیچکدام از سخنرانیها از صحبتهای رییس دانشگاه خوارزمی که برگه سخنرانی خود را اشتباه آورده بود(!) تا پیشکسوتان دانشگاه درخور مراسم جشن صدساله نبود و حتی برای خبرنگاران هم ارزش خبری چندانی نداشت. چشم امیدها به وزیر و معاون اول بود و بعد از سخنرانی آنها تک تک صندلیها بی توجه به اینکه جشن تمام شده یا نه خالی شد.
جالب است بدانید که بیرون از تالار برای جاماندگان تلویزیونی گذاشته و صندلی چیده بودند تا بی فیض نمانند.
جشن یکصدسالگی اینگونه سپری شد. بدون آنکه خبری از برنامه ریزی برای فعالیتهای آینده آموزش عالی باشد، بدون آنکه برنامهای جدی برای صده دوم در نظر گرفته شود، گویی همه ذهنها معطوف به برگزاری یک جشن صرف و پیشتر دانستن خود نسبت به دانشگاه تهران بود و دیگر مهم نیست که سالهای آتی چگونه قرار است که بگذرد، لااقل اگر هم اهمیت دارد برای عموم عنوان نشد و همچون بقیه سیاستهای پنهانی نقش بست.
کاش مسئولان برگزاری مراسم با دیدی دیگر برنامههای جشن را میچیدند و از آیینهای بزرگ و پرشکوه الگوبرداری میکردند، کاش به مبارکی قرار گرفتن سالگرد تاسیس دانشگاه در روزهای میلاد بانوی دوعالم، با دعوت از مولودی خوانان و گروههای موسیقی رنگی دیگر به مراسم میدادند و سکوت مجلس را در هم میشکستند.
کاش مسئولان قدری به خود آیند و بدانند که رونمایی از تندیس، سردیس و تعیین رنگ خاص آبی سورمهای برای یک دانشگاه نه برای دانشجویان آموزش و کار و نه برای مردم آب و نان میشود پس به امید آنکه صدسال دیگر فرزندان ما روایتهای شیرین از جشنهای صدساله دانشگاهی بنویسند و برنامههای خلاقانه جای برنامههای یکنواحت و کپی شده روزمره را بگیرند.