عراقیها هرگز توجهی به زمزمههایی که سفیر آلمان در گوششان میکرد، نداشتند بلکه چیزی که برایشان مهم بود، این بود که آلمان چه چیزهایی به آنها میفروشد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «مارگارت تاچر» بدون سر و صدا اعتقاد داشت که میتواند روی نفت دریای شمال که وابستگی انرژی او را به نفت خاورمیانه کاهش میداد، حساب باز کند. این رفتار صلح گرایانه به بریتانیا اجازه داد که به طرفین متخاصم، محصولات دارویی، تجهیزات خودرویی و ماشینهای مورد نیاز را بفروشد.
از نظر نظامی، دولت انگلیس دو قانون محدود کننده وضع کرد: نخست؛ احترام به قراردادهای ثبت شده تا قبل از آغاز جنگ. دوم. عدم فروش هرگونه تجهیزات حساس که موجب افزایش قابل توجه ظرفیتهای نظامی هر یک ازطرفین جنگ شود.
دولت انگلیس با تفسیر منعطفی از دستورالعملهای خود، به ایرانیها و عراقیها، موتور و قطعات یدکی تانکهای چیفتن و اسکورپیون تحویل داد که به ایران اجازه میداد تا پارک زرهی خود را که از زمان شاه دریافت کرده بودند، حفظ کنند و عراقیها نیز بتوانند تانکهای به غنیمت گرفته شده از ایران را تعمیر و حاضر به کار کند.
لندن، قطعات موشک زمین به هوای «راپیر» و تجهیزات جنگ الکترونیک را در اختیار تهران قرار داد و نیز مدرن سازی شبکه محلی کشف هوایی را تأسیس کرد. بدین ترتیب جمهوری اسلامی ایران پس از عربستان سعودی دومین شریک بریتانیا در خاورمیانه شد. انگلیسیها برای حفظ موازنه، ۳۰۰ لندرور و سامانههای راداری هدایت آتش توپخانه را به عراق تحویل دادند.
آنها تعداد زیادی دانشجوی عراقی را برای دورههای آموزشی در مراکز آموزشی نظامی خود پذیرفتند و آموزش پایهای بخشی از خلبانان صدام را تأمین کردند. آنها همچنین به مقامات عراقی پیشنهاد دادند که یک کارخانه کلیدی برای مونتاژ ۲۰۰ فروند هواپیمای آموزشی «هاوک» در عراق بسازند. این مذاکرات به درازا کشید و عراقیها هواپیماهای آموزشی مورد نیاز خود را از جمهوری چک، سوییس و برزیل خریداری کردند.
در آلمان، هلموت اشمیت؛ صدر اعظم این کشور با استناد به قانون اساسی، حالت بی طرفی را تصویب کرد که کشورش را از وارد شدن در یک درگیری مسلحانه برحذر میداشت. اما استدلال او به اندازه بریتانیاییها جنبه تجاری داشت. واقعیت این است که در عمل برای سالیان متمادی، ایران اولین شریک تجاری آلمان در خاورمیانه بود و دو کشور روابط نزدیکی از طریق قراردادهای احیا شده پس از انقلاب اسلامی داشتند.
تعداد معتنابهی از خودروهای با اصلیت آلمانی در شهرهای ایران در رفت و آمد بودند. چرا که کارخانهها، به لطف واردات ماشین آلات صنعتی پیشرفته از آلمان به کار خود ادامه میدادند. شاهدی بر این مدعا، این است که درحال حاضر ایران، یک چهارم شرکت معروف «کروپ» را در اختیار دارد. صدراعظم اشمیت تصمیم گرفت تا برای جلوگیری از قربانی شدن این روابط برجسته دست به هر کاری بزند.
برای همین اقلام نظامی مانند کامیونهای مرسدس بنز، تانک بر و مهماتهای کالیبر کوچک ساخت کارخانه «ورنر» را به ایران عرضه کرد. آلمان، برای ساکت کردن کشورهایی که از نظر سیاسی هم طراز خودش بودند، عنوان کرد که این تجهیزات به هیچ وجه تهاجمی محسوب نمیشوند. با این حال، دولت آلمان برای توجیهِ گفتگوهای مربوط به فروش زیر دریاییهای فوق پیشرفته از نوع ۲۰۹ با مشکلات عدیده روبرو شد.
واشنگتن، پاریس و ریاض فشار زیادی را وارد کردند تا این مذاکرات به نتیجه نرسد. در واقع این شکست (شکست مذاکرات) توجیه کننده گروگان گیری دو تبعه آلمانی در لبنان به اسامی «رودولف کوردس» و «آنود اشمیت» است. این دو نفر تلاش داشتند تا با مبادله پول، «بن» را برای از سرگیری مذاکرات و در عین حال آزادی یک تروریست شیعه ایرانی الاصل که توسط آلمان دستگیر شده بود، مجاب کنند.
وزیر خارجه آلمان به منظور خارج کردن این وضعیت از بن بست بوجود آمده، برای مسافرت به تهران تردیدی به خود راه نداد. او به صراحت و آشکارا اقدامات غربیها که با هدف منزوی کردن ایران صورت گرفته بود را «اشتباهات قابل توجه» خواند.
با به قدرت رسیدن هلموت کهل هیچگونه اصلاحی در سیاستهای آلمان تا پایان جنگ بوجود نیامد. مقامات آلمانی با انجام بازی دوگانه به همراه تسلط زیاد و لبخندهای تصنعی روابط صمیمانه خود با بغداد را حفظ کردند.
وقتی پیچاندن را بلد باشیم میتوانیم به رژیم بعثی نشان دهیم که چرا از دشمنانش حمایت میکنیم! عراقیها هرگز توجهی به زمزمههایی که سفیر آلمان در گوششان میکرد، نداشتند بلکه چیزی که برایشان مهم بود، این بود که آلمان چه چیزهایی به آنها میفروشد. مرسدس بنز، ماشین آلات صنعتی، ترکیبات شیمیایی برای مهندسین مسئول ساخت سلاحهای غیر متعارف، تانک بر و کامیونهای با تناژ بالا برای ارتش.
بن، برای اعتماد سازی هرچه بیشتر پزشکان نظامی عراقی را آموزش داد و تعداد زیادی بیمارستان صحرایی در اختیار بغداد گذاشت.
کمکهای آلمان به عراق و نقض بی طرفی
آلمان همچنین ۶۰ فروند بالگرد BO-۱۰۵ مجهز به موشک وحشتناک ضد تانک هات به عراق فروخت. این بالگردها به صورت محرمانه و توسط اسپانیا که مونتاژ قسمتی از آنها را بر عهده داشت، تحویل عراق شد تا نقض بیطرفی آلمان در برابر طرفین درگیر آشکار نشود.
دولت آلمان همچنین از واکنش طبق معمول اسرائیلی ها که به شدت با فروش سلاحهای پیشرفته به عراق مخالف بودند، حذر میکرد. آنان باتوجه به تاریخ تراژیک کشورشان کوچکترین اقدامی که با امنیت اسرائیل مربوط باشد، انجام نمیدهند. برای همه آشکار بود که آلمان و ایتالیا به دنبال حفظ روابط تجاری خود با عراق و ایران هستند.
«فرانچسکو کوسیگا» رییس جمهوردموکرات-مسیحیِ ایتالیا، بی طرفی خود را اعلام و خواهان حفظ روابط با بغداد و تهران شد. او به شدت تأکید کرد که قراردادهای منعقد شده پیش از آغاز جنگ، قابل احترام و اجرا هستند، برای همین دستور تحویل ۲۴ فروند بالگرد شنوک به همراه موتورهای آنها، قطعات یدکی، دهها سامانه جنگ الکترونیک و ۱۳ دستگاه رادار مراقبت ساحلی به ایران را صادر کرد. هم زمان دولت وی، اجازه تحویل میلیونها مهمات و صدها هزار مین، به عراق را صادر کرد که بعضی از آنها از طریق سنگاپور ترانزیت شدند.
به زعم او، متاسفانه بی ثباتی دولت، که حیات سیاسی مردم ایتالیا از آن رنج میبرد، و مخالفتهای ائتلافِ عمدتاً گروههای چپ، بلافاصله موجب سقوط و توفیقاتش شد و فروش هر نوع سلاح به طرفین ممنوع شد.
تعلیق مذاکرات تسلیحاتی با ایران
قراردادهایی که در حال مذاکره بودند، به حال تعلیق در آمد و این خبر بسیار بدی برای شرکت فین کانتری (Fin cantieri) بود که در آستانه به نتیجه رساندن قرارداد فروش ۱۱ فروند ناو جنگی (۴ فروند فریگیت، ۶ فروند ناوچه و یک فروند ناو سوخت رسان) به عراق و ۷ فروند ناوچه گشتی به ایران، قرار داشت.
مقامات ایتالیایی ظرف چند ماه موفق به بهره برداری از عصبانیت طرفین درگیری شدند، که با داد و فریاد خواهان تحویل کشتیهای قول داده شده بودند. طی چند سال، این دو پرونده مزاحم، روابط بین رم با تهران و بغداد را مسموم کرده بود و موضوع خوبی برای به زحمت انداختن دیپلماتهای ایتالیایی به حساب میآمد. این تحریم آن چنان مسئله ساز شد که برای حفظ اشتغال کارگاههای سازنده ناوها، دولت ایتالیا دستور ساخت ناوهای جنگی برای عراق را صادر کرد.
به محض خاتمه ساخت، این ناوها در اسکله پهلو گرفتند و در انتظار ارسالِ بسیار بعید به خلیج فارس ماندند. دولت ایتالیا این پروژه را این گونه پایان برد که حق مالکیت کشتیهای جنگی خود را به نیروی دریایی عراق منتقل کرد و این کشور با نام گذاری جنگی براین ناوها، تعدادی خدمه برای بر عهده گرفتن مسئولیت آنها به ایتالیا اعزام کرد.
با این وجود، این ناوها مجاز به ترک دریای مدیترانه نبودند، بنابراین در جنگ شرکت نکردند. مقامات ایتالیا برای آرام کردن عصبانیت عراقیها و ایرانیها چشمان خودرا بر روی قاچاق سلاحهای سبک، مین و مهماتی که شرکتهای «فرا آلپی» به مقصد دو طرف در گیر جنگ حمل میکردند، بستند.
دولت ایتالیا با همه اینها، با دستگیری روسای موسسه «والسلا» (وابسته به گروه فیات و با تخصص مونتاژ مین) که مقررات تحریم وضع شده توسط رم را نقض کرده بودند، مخالفت ورزید. اسپانیا و یونان که کاملاً وابسته به نفت خاورمیانه بودند، طرفداری از یکی از طرفین درگیری را رد کرده، اما در عین حال به آنان اطلاع دادند که حاضرند به منظور کسب درآمدهای ارزشمند تجاری به صورت محرمانه سلاح و مهمات مورد نیاز آنها را تامین کنند. این دو کشور به منظور کاهش بحرانهای اقتصادی خود که مدت مدیدی با آنها دست و پنجه نرم میکردند، به این درآمدها نیاز مبرم داشتند.
استفاده حداکثری اسپانیا از حمله عراق به ایران
دولتهای اسپانیا و یونان، قطعات یدکی فانتوم را در اختیار ایران قرار میدادند، چرا که ناوگان هوایی این کشور از این هواپیما استفاده میکرد. اسپانیا حداکثر استفاده ممکن را از فرصت جنگ ایران و عراق به عمل آورد و با فروش سلاحهای سبک، توپهای ضد تانک بدون عقب نشینی، لندروهای سانتانا و نیز بالگردهای BO-۱۵۰ که مشترکاً با آلمان میساخت، خزانه خود را پر کرد.
در مقابل کشورهای اسکاندیناوی به مانند بنولوکس رفتاری کاملاً مستقلانه از خود به نمایش گذاشتند. آنها هر دو کشور ایران و عراق را به خاطر این که به صورت دو جانبه وارد یک منازعه احمقانه و جنایتکارانه شدهاند، محکوم کردند. این کشورها به دلیل دسترسی به نفت دریای شمال، وابستگی کمتر به نفت خاورمیانه و نداشتند منافع قابل توجه در منطقه، توانستند آزادی عمل خود را بدون نگرانی از اقدامات تلافی جویانه، حفظ نمایند.
البته آنها هم با به نتیجه رساندن چند قرارداد شیرین با هریک از طرفین، دستهای خود را تا حدودی آلوده کردند. به طور کلی، همه کشورهای اروپایی جمعاً با فروش ۲۷ میلیارد دلار تجهیزات نظامی به عراق و ایران، یک چهارم خریدهای نظامی این دو کشور را به خود اختصاص دادند.
پیر رازو (pierre Razoux)، یکی از پژوهشگران و نویسندگان فرانسوی است که در این زمینه دست به تحقیق و نگارش کتابی تحت عنوان «جنگ ایران و عراق» (La guerre Iran-Iraq) زده است. این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده، ولی تا کنون به زبان فارسی ترجمه نشده است.
از همین رو «هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی» برای بهره گیری پژوهشگران داخلی، بخشهایی از نسخه اصلی کتاب را ترجمه کرده است. این ترجمه توسط سرهنگ ستاد علی سجادی از متن اصلی آن که به زبان فرانسه میباشد انجام شده است و مطالب فوق بخشی از این کتاب را شامل میشود.