دبیر اسبق واحد خواهران دفتر تحکیم وحدت گفت: در فضای سیاسی چند سال اخیر با افرادی مواجهیم که پیشینهای ندارند، اما در لیستهایی قرار میگیرند و به واسطه سر لیست به کرسی قدرت میرسند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، همیشه تاثیرگذاری بر قدرت و جلوگیری از انحراف آن جزو دغدغههای جنبش دانشجویی بوده است. در سالیان پس از انقلاب همواره نوع برخورد با پدیده انتخابات محل اختلاف نظر فعالین دانشجویی بوده. عدهای ورود مستقیم به عرصه را راهحل دانستند و گروهی دیگر نظارت و مطالبهگری را چاره کار میدانند. در دوره پیشروی مجلس شورای اسلامی همه جریانات دانشجویی با تفکر خودشان کنشگری خواهند داشت. عدهای از ادوار کاندید شدهاند و برخی دیگر تنها شاخصها را تبیین میکنند و مردم را آگاه.
حال ما سراغ جریانات مختلف دانشجویی رفتهایم تا در مورد نحوه ورود جنبش دانشجویی به موضوع انتخابات بیشتر بحث کنیم. دومین مهمان برنامه شاخص با موضوع انتخابات زهرا سادات رضوی علوی، دبیر اسبق واحد خواهران دفتر تحکیم وحدت است.
رضوی: در مورد قدرت باید بدانیم قدرت را چه تعریف میکنیم آیا منظورمان از قدرت همان حضور در فعالیتهای سیاسی و در کنار جریانات سیاسی است یا اینکه قدرت تعریف دیگری دارد؟
قدرت برای جریان دانشجویی و دوستان دانشجو باید تعریف دیگری داشته باشد؛ یعنی آنچه برای دانشجویان قدرت محسوب میشود، این است که بتوانند ارتباط موثر و صحیح با جامعه بگیرند و مفاهیمی که در فضای جامعه ما کم رنگ میشود و یا دستمایه احزاب و جریانات سیاسی قرار میگیرد را تعریف و بازتعریف کنند؛ به عبارت دیگر یک ارتباط موثر دو سویه بین مردم و دانشجو برقرار شود؛ یعنی قدرت باید با پشتوانه مردمی و به سمت تغییر رویکرد سیاسیون باشد و اساسا قدرت سیاسی را به این معنا که جریانات سیاسی پشت دانشجو یا دانشجویان به سمت آنها متمایل شوند را برای فضای دانشجویی خطرناک میدانم.
ما یکسری اصولی در انقلاب اسلامی داریم، ولی بعضا جریانات سیاسی این اصول را متناسب با منافع خودشان و متناسب با آنچه که برایشان قدرت بیشتری به همراه میآورد؛ تغییر میدهند، اما جایی که جریان دانشجویی باید خط و مرز مشخصی با جریانات سیاسی داشته باشد، همین جاست که سر این اصول بایستد و این اصول را باز و متناسب با شرایط جامعه شفاف سازی کند؛ اگر قرار است آگاهی بخشی صورت بگیرد.
مثالهایی از این دست در فضایی دانشجویی وجود دارد؛ مثلا بحث مقابله با فساد را یک فضای دانشجویی استارت میزند و مردم پشت این قضیه میآیند و در آخر مسئولین مجبور به پاسخگویی میشوند؛ باید این طور جایگاه قدرت را برای جریان دانشجویی توضیح داد و تعریف کرد.
تشکلهای یک بار مصرف، ابزار دست قدرتمندان سیاسی
وقتی درون یک تشکل دانشجویی شروع به فعالیت میکنیم و هویت و رسمیتی که برای خودمان داریم از آن تشکل است؛ زمانی هست که به عنوان یک فرد و شخص هستم و میتوانم در مورد نحوه کنشم به صورت فردی تصمیم بگیرم، اما یک موقع یک عقبه تاریخی پشت من است و نباید راحت آنچه گذشتگان یک تشکل به دست آورده اند و آنچه قرار است در چارچوب ساختار و قوانین آن تشکل پیش برود؛ دستمایه بازی سیاسی شود.
وقتی شروع به فعالیت در تشکل میکنیم باید به اساسنامه و مرام نامه تشکل دانشجویی معتقد و مقید باشیم؛ یعنی باید باید مرز واضحی با یک حزب و جریان سیاسی داشته باشیم؛ خیلی اهمیت دارد که تشکل دانشجویی را آزاده و مستقل از جریانات سیاسی بدانیم و وقتی وارد یک تشکل دانشجویی میشویم، بدانیم قرار است پرچمدار حق و انصاف باشیم و اشتباه یک فرد سیاسی را حتی اگر به تفکر ما نزدیک باشد، لاپوشانی نکنیم؛ تفاوت تشکل دانشجویی با دیگر تشکیلات مانند یک حزب که افراد در راستای منافع آن حرکت میکنند اینجا مشخص میشود.
در تشکل دانشجویی انقلابی آنچه واضح و اصل است، اصول انقلاب است ما تشکلهای یک بار مصرف هم داریم که نزدیک انتخابات یک حرکت و تحرکی دارند و دقیقا ابزار دست قدرتمندان سیاسی هستند و بعد از انتخابات در خواب زمستانی فرو میروند تا دوره بعدی.
اگر قرار است تشکلی به معنایی که در اساسنامه و مرام نامه مشخص شده واقعا تشکل دانشجویی باشد باید حد و مرزش را با وابسته بودن مشخص شود. اینجا استقلال است که حرف اول را میزند.
ضرورت نفوذ ناپذیر بودن تشکلها در برابر جریانات سیاسی
اما درباره نزدیک شدن جریانهای سیاسی به فضای دانشجویی در تاریخ جریان دانشجویی هم آن را مشاهده میکنیم و از این جهت طبیعی است چرا که یکی از بهترین و بکرترین نقاطی که به درد جریانات سیاسی میخورد فضای دانشجویی است؛ فضایی فعال، پویا و پای کار که اگر به این نقطه برسد که این فرد و جریان سیاسی، جریان مطلوبش هست پای کارش میآید و زمین را باز میکند.
اما مسئله این است در گذشته از سیطره جریانهای سیاسی بر فضای دانشجویی آسیب دیدیم؛ اولا مقطعی بوده؛ یعنی سیطره نزدیک انتخابات اتفاق میافتاده و بعد از آن تمام میشده یا اینکه عملا آزادی را از آنها میگیرند و فضای دانشجویی را پیاده نظام خودشان میکنند از این جهت برای جریانات سیاسی بهترین فرصت است و طبیعی است که به سمت فضای دانشجویی بیایند و این خود دانشجویان و تشکلهای دانشجویی هستند که باید به گونهای فعالیت کنند و در فعالیتشان بروز باشند که نشان بدهند این تشکل نفوذ ناپذیر است یا قابلیت سوء استفاده ندارد.
مخصوصا سنی که دانشجویان فعالیت میکنند سنی هست که احساس و شور در این سن بیشتر است؛ یعنی غلیان احساس بالاست و از این جهت فضای خوبی است؛ اما متاسفانه فضای دانشجویی ما از فضای گفتگو، منطق و.. دور شده و فضای هیجانی به آن غالب است که این کار جریانات سیاسی را راحتتر میکند.
در خصوص تاریخ جنبش دانشجویی و ورود مستقیم دفتر تحیکم برای دفاع از یک شخص همانطور که پیشتر گفتم به شدت مخالف دفاع کردن علنی یا استفاده سیاسی از موقعیت تشکلها برای جریانات و انتخابات هستم و به نظرم درس گرفتن از گذشته ما را به این نتیجه میرساند.
در سالهای قبل در دفتر تحکیم میبینیم که سیطره افراد سیاسی به قدری زیاد میشود که گاهی بعضی از جلسات داخلی یک اتحادیه در منزل افراد اصلاح طلب تشکیل میشود وقتی جلوتر میآییم میبینیم فضا به قدری رادیکال و تند میشود که به مجموعه آسیب میزند.
طرح مسائل درست به جای حمایت از فرد
به نظرم وظیفه ما در فضای دانشجویی این است که مسئله درست را سر دست بگیریم و آن را نشان دهیم؛ نه اینکه قائم به فرد و به دنبال اشخاص باشیم مانند این مدلی که قبلا از یک نفر حمایت صد درصدی میشد و نتیجهاش را دیدیم که نهایتا منجر به عبور از همان فرد شد و مشابه یا نزدیک به همان فضا را در جریانهای اصلاح طلب و مدافع و حامیان دولت میبینیم، در برههای تشکلهای اصلاح طلب علنا از روحانی حمایت کردند و الان خودشان نمیتوانند مسئله را جمع کنند.
اما درباره اینکه برای انتخابات چه باید کرد به نظرم ما فرد ایده آل یا کامل نداریم؛ اینکه بتوانیم سطح آگاهی را در جامعه بالا ببریم رسالت ماست؛ اگر سطح آگاهی را در جامعه افزایش دادیم و شاخصهای درستی را به جامعه اعلام کردیم جامعه میتواند افراد را بررسی کند و فرد منتاسب با شاخصها را پیدا کند.
اگر ما رسالتمان را درست انجام داده باشیم، نیازی نیست که حتما اسم یک نفر را مطرح کنیم و این اجازه را به مردم دهیم که خودشان شاخصها را بررسی و به گزینه مطلوب برسند؛ اساسا هزینه حمایت از فرد خیلی زیاد است، چون ما فعل و حال را میبینیم و در فضای سیاسی هم بارها اتفاق افتاده که افراد دچار نوسانات و تغییراتی شدهاند؛ از آقای هاشمی گرفته تا آقای احمدی نژاد و افراد دیگر.
اینکه بتوانیم توقع جامعه را درست تنظیم کنیم؛ یعنی توقع جامعه را متناسب با آنچه باید باشد بالا ببریم؛ کفایت میکند؛ متاسفانه در فضای سیاسی همواره یکسری گزینه محدود داریم و ناچاریم خودمان را به این چند نفر محدود کنیم و بعد میگوییم از بین این گزینهها فلانی بهتر است من در این سالها ندیدم که ما به نقطهای برسیم و بگوییم این همان است و تمام و همه ویژگیهای لازم برای کسوت ریاست جمهوری یا نمایندگی را داشته باشد؛ معمولا وقتی گزینههای موجود را بررسی میکنیم به کاهش سطح توقع میانجامد و این تلاش افراد سیاسی را کم میکند؛ افراد سیاسی به آنچه هستند قانعاند و تلاشی برای جهش و حرکت بیشتر نمیکنند؛ چرا که میدانند از روی شخص به گزینه میرسیم، اما اگر از اصول به گزینه برسیم، تغییری در نگرش افراد سیاسی هم ایجاد خواهد شد.
برای مثال اگر در مورد مجلس شورای اسلامی صحبت کنیم توجه داشته باشید مجلس فعلی چقدر سطح نمایندگی و شان نمایندگی را پایین آورده؛ اگر مسئله صرفا این باشد که به چند نفر برسیم میگوییم نفرات خوب هستند و وارد مجلس شوند مانند همین اتفاقی که الان در مجلس افتاده و افراد فکر میکنند میتوانند با هر سطحی از توانمندی وارد مجلس شوند؛ ولی اگر جریان دانشجویی محکم بایستد و بگوید شان مجلس این است؛ امام (ره) گفتهاند مجلس در راس امور است و این شاخصههای یک فردی است که لیاقت نمایندگی مردم را دارد و اگر افرادی که وارد عرصه سیاسی میشوند آن شاخصهها را ندارند جریان دانشجویی از آنها حمایت نکند آن موقع اوضاع تغییر میکند. شاید زمانبر باشد، ولی در بلند مدت جریانهای سیاسی را مجبور به تغییر میکند؛ یعنی بهتر است جریان دانشجویی وارد فضای انتخاب بین بد و بدتر نشود.
اما در خصوص حمایت دفتر تحکیم از خاتمی فکر میکنم قضیه متفاوتتر است و عوامل دیگری هم در رادیکال شدن فضا و عبور از خاتمی موثر بودند؛ ولی در کل وقتی یک جریانی از آبروی خودش هزینه میکند طبیعتا بعد از بالا آمدن او، دنبال سهم خواهی است و میخواهد به یکسری از خواستههایش جامه عمل بپوشاند.
فهم کاریکاتوری تشکلهای اصلاح طلب از دولت روحانی
یک بخشی در فضای دانشجویی فهم کاریکاتوری از مقامات سیاسی است که تصورشان این است این آمده معجزه کند درحالی که از حال او اطلاع دارند؛ یعنی دوستان اصلاح طلب که پشت روحانی ایستادند میدانستند روحانی بعد از یک دوره حضور دولت فشلی دارد، ولی فکر میکردند اگر رای بیاورد میتواند اوضاع را تغییر دهد. از طرف دیگر بعضا تصور اشتباهِ سهم خواهی نیز اتفاق میافتد و میخواهند سهم خودشان را از انتخابات بگیرند، ولی وقتی وارد فضای سیاسی میشوند و به آن خواسته نمیرسند؛ حرکات تند و واکنشهای عجیب و غریب نشان میدهند.
در این بین تشکلهای یک بار مصرفی که سر برآورده اند با خود این گونه فکر میکنند که با آمدن یک نفر میتوانند از خیلی از اصول عبور کنند، اما بعد میبینند قوانین و قوای موجود این اجازه را نمیدهد و شرایطش فراهم نیست یعنی توهمی از فضای ریاست جمهوری دارند که آنها را به این نقطه میرساند.
برای مثال هدف امثال افشاری در دوره اصلاحات، حمایت از خاتمی نبود تا او هم در چارچوب نظام رفتار کند؛ بلکه هدفشان این بود در بلند مدت و در طی ۸ سال به تغییر اساسی در نظام منجر شود.
نفرات و گروههایی که آن وقت نقش آفرینی میکردند مانند حزب مشارکت، امثال افشاری و ... هدفشان ضربه زدن به نظام بود نه اینکه خاتمی ضربه نزد، ولی آن ضربهای که منتظرش بودند را نزد.
در مورد خاتمی این را راحتتر میشود گفت، چون زمان سپری شده؛ کنشها و رفتارهای افشاری و امثال او در مسیر زمان دیده شده و جنس فعالیت حزب مشارکت واضح شده، اما در مورد دولت فعلی زود است به این نقطه برسیم.
تشکل ها در راس تغییرات و روشنگری قرار بگیرند
توقع ما از فضای دانشجویی این است که به سمت تفکر متعالی سوق پیدا کند و اینکه خودش را در راس تغییرات و روشنگری قرار دهد؛ نمیخواهم ناامیدانه از فضای دانشجویی صحبت کنم به خاطر این که با مجموعههای مختلف دانشجویی ارتباط دارم و شاهد فعالیت جدی و عمیق برخی مجموعهها هستم، اما در برخی مواقع خاص و اتفاقا سیاسیتر و نزدیک انتخابات شاهد هستیم که دانشجویان دچار خطا در تحلیل میشوند، چون مطالعات عمیقی ندارند و بحثهای تاریخی را عمیق و جدی بررسی نمیکنند.
در تشکلهای اصلاح طلب زیاد حرکات مشترک میبینم و با خودمان فکر میکنیم آیا واقعا فکر جمعی پشت این بوده یا یک نفر در نقطهای نشسته دستوری داده و بقیه عمل کردند؟
فکر میکنم یک نفر در یک نقطه نشسته و دستور داده و همین است که آسیب ایجاد میکند و سرخوردگی میآورد؛ اگر بچهها با رعایت حق و انصاف به مطالعه، تحقیق و بررسی بپردازند و خودشان مسیر را انتخاب کنند یک دفعه پشت جریانی نمیآیند که بعدش متوجه اشتباهشان شوند.
سال ۹۶ در مورد تشکلهای اصلاح طلب این اتفاق افتاد که از تغییر در اقتصاد کشور حرف میزدند، ولی چندی بعد از اینکه گزینه مورد نظرشان رای آورد تجمعاتی را در اعتراض به فضای اقتصادی کشور تشکیل دادند؛ به نظرم تناقض در این نقطه است.
با توجه به شرایطی که فعلا در فضای سیاسی کشور وجود دارد به نظرم رسالت دانشجو این است که شانیت و جایگاه مسئولیت در جمهوری اسلامی را محکم نگه دارد و به افراد بگوید شمایید که باید به این نقطه و ایده آل برسید و شاخصها را در ذهن جامعه پررنگ کند تا آگاهی بخشی اتفاق بیافتد.
در شرایط فعلی اگر عملیاتیتر صحبت کنیم معتقدم نه جریان اصلاح طلب و نه اصولگرا جریانی نیستند که در نقطه اصل و درستشان قرار گرفته باشند و از این جهت به نظرم حرکت دانشجویان به سمت جریانات سیاسی به شدت خطرناک است، اما پیدا کردن نقطه تعامل سخت نیست؛ نگرانی این است که باز هم مثل گذشته جریانات سیاسی بخواهند برای جنبش دانشجویی مسیر فعالیت تعریف کنند.
جریان های سیاسی باید به شاخص های جنبش دانشجویی برسند
جریان دانشجویی باید از اینکه انتخابات را نقطه اصل خودش بگذارد، فاصله بگیرد؛ یعنی جریان دانشجویی مدام و دائم باید به این فکر کند که چطور میتوان جمهوری اسلامی را دو پله بالاتر ببرد و این جریانات سیاسی هستند که باید دنبال جریان دانشجویی بدوند و تلاش کنند به شاخصهای تعریف شده برسند.
اگر ما در نقطهای قرار داریم که امسال نمیتوانیم اثرگذار باشیم؛ یک مسیر تعریف کنیم؛ یک حرکت مستمر و دائمی؛ برای اینکه آغازگر تغییر باشیم البته نه به این معنی که در ایام انتخابات منفعل باشیم.
یک مدلی را در دورهای از انتخابات تجربه کردیم به این صورت که از بین اصولی که معمولا در کشور رایج بود لیستی را تهیه کردیم مانند تخصص، تعهد، نوع نگاه به استکبار، نوع تعریف عزت ملی و تمام افراد هر دو لیست را با این شاخصها مورد سنجش قرار میدادیم و حتی اینطور نبود که بگوییم این اصلاح طلب و آن اصولگرا؛ مقایسه کردنها از صحبتهای کاندیداها انجام میشد و آن را در اختیار مردم قرار میدادیم؛ در واقع ما دادهها را در اختیار مردم قرار میدادیم و انتخاب را به مخاطب واگذار میکردیم.
گاهی اوقات این سیر معکوس طی میشود که درست نیست یعنی از فرد به شاخص میرسیم و نه از شاخص به افراد درحالی که باید چندین شاخص را تعیین کرد و در بین کاندیداها به دنبال فردی گشت که حداکثر شاخصها را داراست البته نه اینکه شاخصها را به زور به یک نفر نسبت دهیم! و طبیعتا این شاخصها را باید از گفتمان انقلاب اسلامی، امام خمینی و حضرت آقا استخراج کنیم.
ضرورت شکستن فضای سهم خواهی در لیست های انتخاباتی
در فضای سیاسی چند سال اخیر با افرادی مواجهیم که پیشینهای ندارند، اما در لیستهایی قرار میگیرند و به واسطه سر لیست به کرسی قدرت میرسند و زمان میبرد تا متوجه شویم چه فردی وارد مجلس شده؛ در انتخابات مجلس باید به این نکته توجه کنیم.
یک زمانی لیستی رای دادن و لیست بستن حاصل یک تفکر مشترک بود و این با زمان حال که لیست حاصل سهم خواهی است متفاوت بود؛ در حال حاضر سهم خواهی لیستها باید شکسته شود و به صورت شکسته بررسی شود چرا که نمیتوان افراد غیرهم فکر و متناقض را به اسم اتحاد و ائتلاف در یک لیست قرار داد.
فضای دانشجویی باید لیستها را بشکند و کامل آنها را بررسی کند و هم درباره تناسب کاندیداها با شاخصها سوال بپرسد و هم مهمتر از آن بپرسد حول چه وحدت کردید و معیارتان برای وحدت کردن چیست؟
ممکن است در فضای دانشجویی هم موضع اشتباه گرفته شود، اما مسئله ابعاد و تاثیر این خطاست و اینکه موضع ما بعد از متوجه شدن اشتباه چیست؟ عذرخواهی و اصلاح است یا اینکه حالت منتقد به خود میگیریم و دوباره به جای دیگری ضربه میزنیم.
در فضای سال ۹۶ آن چه شاهدش بودیم این بود که جریان دانشجوییِ حامی دولت، چشمش را بر واقعیات بست و از روحانی حمایت کرد؛ این در حالی بود که ۴ سال از دولت آقای روحانی و نحوه مدیریت او تجربه وجود داشت؛ حالا پس از این اتفاق حامیان آن انتخاب بجای مسئولیت پذیری و پاسخگویی، در موضع طلبکار قرار میگیرند.
در زمان احمدی نژاد هم مشابه این اتفاق افتاد، اما در فضای دانشجویی اشتباه بودن این مسئله را میپذیرفتیم و از طرف دیگر میگفتیم احمدی نژاد نسبت به زمانی که به او رای دادیم تغییر موضع داده و تغییرات او در دو سال آخر غیر قابل دفاع است، اما روحانی همچنان همان خطی را میرود که همان روز اول به آن معتقد بود.
اما بعید میدانیم که دانشجویان اصلاح طلب و حامی دولت عذرخواهی کنند و سعی بر جبران اشتباهشان داشته باشند کنند شما ببینید دوباره ۱۴۰۰ چه اتفاقی میافتد.
حضور در عرصه انتخابات آزمون پیش روی ادوار جنبش دانشجویی
درباره اینکه چرا ادوار جریان دانشجویی به سمت انتخابات مجلس و کاندیداتوری باید بگویم برخی ادوار جنبش دانشجویی در زمان فعالیت به شدت منتقد جریانهای سیاسی بودند، ولی حالا احساس میکنند میشود از حالت منتقد و مطالبه گر در نقطه دیگری قرار گرفت و اثرگذار بود؛ نفس آمدن بچههای ادوار جنبش دانشجویی به نظرم حرکت مثبتی است به شرط این که به چشم یک پروسهی بلند مدت به این حرکت نگاه کنیم.
بچههای گذشته جنبش دانشجویی معتقدند که فضای دو قطبی اصلاح طلب و اصولگرا درست نیست و باید شکسته شود؛ انحصاری که در دست سیاسیون قدیمی است باید شکسته شود و یک سری افراد جدید شروع به فعالیت کنند، اما یک خطر اینجا وجود دارد و آن اینکه نگاهمان این باشد مجلسی که تا الان سرکار بوده کاری نکرده و ما هم کمکم یاد میگیریم و خانه ملت را به عرصه آزمون و خطا و آموزش خود تبدیل کنیم.
اینکه چقدر تجربه سیاسی دارند و چقدر میتوانند واقعا نماینده مردم باشند یک مسئله مهم است؛ یعنی از نظر من شروع خیلی خوبی است و راه برای کلید خوردن حضور جوانان فراهم میشود، اما صرف جوان مومن انقلابی بودن کافی نیست در واقع انتظار از ادوار جریان دانشجویی بیشتر است؛ چرا که آرمانخواهی را به معنای واقعی کلمه تجربه کردهاند و سطح مجلس را در ذهنشان و افراد دانشجویی که دورشان هستند را نباید پایین بیاورند.
نکته دیگر اینکه افراد جوانی که وارد عرصه سیاسی شدند اگر قرار است دوباره سر سفره همان سیاسیون قدیمی بنشینند و همانی بشود که تا به امروز شده این نقطه خطر دیگر است چرا که ما معتقدیم باید مسیر تغییر کند اگر قرار باشد در همان فضا پیش رویم فایدهای ندارد.
از طرف دیگر این ساده اندیشی است که ادوار جنبش دانشجویی فکر کنند میتوانند وارد لیست شوند و بعد کار خود را پیش برند چراکه اگر فرد قدرتمندی بودند خودشان رای میآوردند و نیازی به ورود در لیست نداشتند پس وقتی با قدرت و اسم دیگران وارد فضای سیاست میشویم طبیعی است که یکسری تبعات و محدویت به همراه دارد.
با کاندیدا شدن ادوار جنبش دانشجویی یک آزمون پیشروی جریان دانشجویی قرار گرفته تا حرف از آزادگی و نفی قبیله گرایی را به عرصه عمل بنشاند؛ اگر جنبش دانشجویی میگوید باید یک اتفاق مثبت در فضای سیاسی کشور بیافتد پس خودش نباید در همان پازل قدیمی و اشتباه بازی کند؛ یعنی صرف اینکه این افراد به جریان دانشجویی نزدیک بودند و هستند دلیل کافی و منطقی برای حمایت نیست از این جهت میگوییم یکی از آزمونهای بزرگ جریان دانشجویی در پیش است.