گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو_ زهرا زمانی فر؛ برداشت پایانی: هوا رو به تاریکی بود. دخترمان آگهی امروز را هم با اندکی امید به استخدام در روزهای آینده مچاله کرد و با کنایه با خود گفت سرشان سلامت، حق دارند. با قدم های سست و لرزان راهی خانه شد. درد و دلش زیاد بود، اما با زبانی خاموش به رویاهایش فکر می کرد، به همان روز هایی که با شوق قبولی در رشته مورد علاقهاش شبانه روز درس می خواند. نیش و کنایه های آن دوره را هنوز به خاطر داشت که پس از۴ سال پشت کنکوری بودن قید درس و دانشگاه را زده بود. پتک ۱۶ سال درس خواندن بر سرش کوبیده می شد که پس از سال ها، حالا بدون هیچ مهارت اساسی و ارزیابی درزمان تحصیلاش، باید به هر دری می کوبید تا شاید جایی مشغول به کار شود که متناسب با تواناییهایش باشد. امروز روز تولد ۲۸ سالگی دخترمان بود و به راه های رفته و نرفتهاش فکر می کرد. حالا عمیقتر رویای دختر خانواده، همسر و مادر بودن را در سر میپروراند و به بن بست روزهای آموزش، اشتغال و فرصت های بهتر زندگیاش میرسید.
برداشت ابتدایی: مسیر پر پیچ و خم دنیای تحصیل و اشتغال این روزها باعث می شود، جنس زن از برچسبهای ناتوانی، بی مهارتی و بیکاربودن گله مند باشد. دختری که از همان کودکی به مدرسه ورود پیدا می کند و این دستور را می پذیرد که درس های تئوری خود را پشت سر بگذارد و بدون اینکه فایده ای از یادگیری آن ها برای او تعریف شود، سال های تحصیلاش را سپری میکند. مقطع متوسطه حالا، زمان تعیین سرنوشتشان است و انتخاب رشتهای که هر چه نظریتر باشد کلاساش بیشتراست. پس اولین فاکتور موفقیت که نمره باشد را در نظر بگیریم، برای آن بجنگیم، به کنکور پیش رو فکر کنیم و تمام آینده خود را معطوف به آن بدانیم. اما گذشته از این نگرشی که آینده دختران را بر باد می دهد، توقعات اطرافیان نیز نسبت به جوانان اوج میگیرد که انتظار دارند متکی بر مهارت، توانایی و شناختشان از بازار کار در طی سال های آموزش، حالا باید کسب درآمد کنند. اما چطور؟
در مسیر انتقال به شرایط نوین و با تحولات اجتماعی_اقتصادی، جوامع امروز و دنیای اشتغال زنان و دختران دچار دگرگونی های عمیقی شده است. در این رهگذر یکی از مقولات بسیار مهم، رسالت آموزش و پرورش در تربیت دانش آموختگانِ دختر این است که از همان ابتدا و با سن حداقلی، مهارت های مهم و اساسی زندگی فردی و مسئولیتهای اجتماعی را به شکل ایدهآل و متعارف به آنها بیاموزد. دختران باید بتوانند توانایی و قابلیت های کلیدی متناسب با نیازهای بازارکار را فرا گرفته و بدانند که فعالیت اجتماعی برای زنان تنها در اشتغال خلاصه نمیشود. پسف این آموزش ها نباید یک سویه باشد و علاوه بر مهارت ها، باید مسائلی را بیاموزند که به ازدواج، تحکیم خانواده و فرزند پروری نیز کمک اساسی می کند. دو نیازی که مکمل یکدیگرند و آموزش آن از سنین کودکی باعث ایجاد هماهنگی صحیح بین زندگی، کار و فعالیت اجتماعی دخترانِمان در بزرگسالی میشود.
نگاهی گذرا به بخش آموزش و پرورش نشان می دهد کمبود مهارت آموزی، نبود بستر مناسب برای ایجاد اشتغال دختران و همچنین جوانان باعث می شود نظام آموزشی و محتوای درسی تئوری، بی فایده و فرسوده داشته باشیم. نکته حائز اهمیت این است، تا زمانی که نظام آموزش کشور در بخش دخترانه و پسرانه متناسب با نیاز هر دو جنس و مهارت آنان اصلاح نشود، تحول اساسی در بخش اشتغال و آینده شغلی نیز صورت نخواهد گرفت.
بررسی تمام تحقیقات روانشناختی و مطالعات نشان می دهد فهم، درک و بلوغ فکری دختران و پسران با یکدیگر متفاوت است و این همان اصلی است که باید مورد توجه نظام آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی باشد. اما در نظام آموزش و پرورش کشورهر دو در یک سیستم آموزشی، در بازه زمانی و ساعت آموزشی یکسان تحصیل میکنند. این در حالی است که سیستم آموزش کشور باید متناسب با شرایط و گاه اولویتِ دختران و پسران به آن ها دروس را آموزش دهند. به گونه ای که در برخی مواقع، مهارتآموزی پسران باید سریعتر از دختران اتفاق بیفتد تا بتوانند زودتر وارد بازار کار شوند. از طرفی؛ دختران پس از خروج از مدرسه بتوانند با توجه به مهارتی که آموزش دیده اند کار کنند و فعالیت اجتماعی در اجتماع و حتی خانه داشته باشند و به اصطلاح خانه نشینِ بیکار نباشند.
سینا کلهر، عضو هیأت علمی مرکز پژوهشهای مجلس اظهار کرد: مشکل بنیادی نظام اشتغال از نظام آموزش ما است. زمانی که دختران و پسران ما، ۱۲ سال تحصیلی را با ۱۲۰۰۰ تا ۱۳۰۰۰ ساعت آموزش را پشت سر میگذارد. ناچار هستند در شرایط یکسان تحصیل کند، این مسئله در آینده و در محیط های شغلی با شرایطی سخت کاری نیز اتفاق می افتد و بسیار عادی به نظر می رسد. گذشته از اینکه محتوای کتابی های درسی در سال های تحصیلی به چه میزان میتواند برای دانشآموز دختر و پسر مفید باشد، نظام آموزشی کشور حداقلِ تناسب سازی را نیز فراهم نکرده است. این در حالی است که آموزشِ مهارت باید متناسب با ظرفیت، توانمندی و استعداد دختران و همچنین پسران باشد.
وی افزود: به راحتی این امکان وجود داشت که ۱۲ سال تحصیلی دانش آموزان به ۸ سال تقلیل پیدا کند. ۴ سال باقی مانده نیز میتوانست برای آن ها دورهی مهارت آموزی و کارآموزی باشد که متناسب با توانایی فردی از هنرهای بانوان گرفته تا بسیاری از موارد اقتصادِ خلاق در بخش اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادِ دانش بنیان که بسیار علم محور است را بیاموزند و این بخش در مقطع دبیرستان فعال باشد.
مهم ترین آفت موجود در نظام آموزش و پرورش فعلی این است که زیر ساخت ها و زمینه کافی برای مهارت آموزی دانشآموختگان فراهم نکرده است. آنان پیش از ورود به دانشگاه هیچ بستر مناسب و تسهیلات قابل توجهی برای ایجاد شغل و کارگاه هایی برای فراگیری مهارت ندارند. چراکه دانشآموزان در رشته های دبیرستانی هم نیاز به فراگیری برخی مهارت ها دارند و تنها آموزش آ« ها دز هنرستان ها کافی نیست.
اما مسئله مهم دیگر این است که نظام آموزشی امروز، هیچ ارزشی برای مدارک تحصیلی درسطح مدارس قائل نیست. در اصل ریشه آن نپذیرفتن زنان به عنوان فردی شاغل در جامعه است و نگاه کوته بینانه فرهنگی نیز روزبه روز بر مشکلات دختران جامعه می افزاید. اگر اشتغال زنان و مدرک تحصیلی دختران قبل از ورود به دانشگاه اهمیت ویژهای داشت، زمینه مهارت آموزی، متناسب با رشته تحصیلی و استعداد دختران نیز فراهم می شد.
در واقع نظام آموزش و پرورش در راستای عدالت و توسعه اقتصادی باید شرایط و فرصت متناسبِ تربیتی را بین دختران و پسران ایجاد کند، بستر مناسبی فراهم سازد تا آنها متناسب با علاقه و انگیزه خود، بتوانند در آینده شغل مورد نظرشان را داشته باشند.
کلهر درباره بیکاری جوانان و نبود فرصت شغلی مطرح کرد: میزان بیکاری در بین دختران جوانِ تحصیلکرده در میانگین سنی ۱۸ تا ۳۵ سال، ۳۰ درصد است. بخشی از نیرویی که تحصیل کرده و انرژی و زمان خود را به امید فراهم بودن فرصت شغلی، صرف می کند. حالا همه برنامه های او به شغل مورد علاقه اش گره می خورد اما بعد از سال ها و پس از اتمام تحصیل خود باید خانه نشین باشند. همچنین جامعه به این مسئله توجه نمی کند که چه بلایی ممکن است از نظری روحی و روانی بر سر این دختر بیاید.
وی تاکید کرد: امروزه بسیارند دخترانی که مدرک فوق لیسانس و دکتری می گیرند، هنوز مهارت کار ندارند و فرصتی برای آنها فراهم نیست. آمار عجیبی در بیکاری سال های اولیه دانشگاه و دختران تازه فارغ التحصیل شده وجود دارد که تعداد آن ها بیش از ۸۰ درصد است. بخشی از آنها خانه نشین میشوند و اندکی ممکن است، مدت ها بعد به وسیله آزمون های استخدامی یا شرکت ها به شغل های بی ربط گرایش پیدا کنند. این مسئله به ما نشان می دهد نیازمند تغییری اساسی در آموزش و پرورش کشور هستیم، که موقعیتی را پیش از ورود دختران به دانشگاه فراهم سازد و آنها بتوانند مهارت های لازم را برای بازار اشتغال کسب کنند.
اما علاوه بر آن در جامعه پر دغدغه برای جوانانِ امروزی، باید زمینه ای در راستای رشد و تعالی مفهوم خانواده و تحکیم آن نیز در نظام آموزشی ما فراهم باشد. مواردی که مدت ها قبل رئیس کمیته زنان و جوانان مجلس پیشین بدان اشاره کرد و درباره افزایش سن ازدواج گفت: مسئولیتپذیری، تفاهم و فداکاری را به جامعه جوان نیاموختیم و آن را در خانواده جستجو میکنیم؛ در صورتی که باید آن را در آموزش مدارس دنبال کنیم.متأسفانه خانوادهها از سنین کوچکی فرزندانشان را آموزش نمیدهند بنابراین برای آنها زندگی مشترک معنا پیدا نمیکند و البته مباحث اقتصادی هم میتواند دلایل دیگری برای افزایش سن ازدواج باشد.
تحلیل اهداف آموزش و پرورش عمومی و همچنین بررسی اصول مورد نظر آن، روشن می کند ارتباط معنادار و قابل قبولی بین آموزش، پرورش و بازار کار وجود دارد. همچنین به روشنی میتوان گفت، نظام اموزشی کشور با چنین اهداف و اصولی باید در راستای تربیت نیروی انسانی متناسب با بازار کار قدم بردارد.
اما وجود نارسایی در عمل سبب شده است نظام آموزشی ما در ایجاد و تقویت آن دسته از توانایی هایی که باعث بهبود وضعیت شغلی دانش آموختگان در مدرسه ها خواهد شد، با کاستی های فراوانی روبه رو باشد.
متاسفانه باید گفت که این کاستیها نه تنها در آموزش های عمومی و نظری، بلکه به شکل گستردهتر و محدود کنندهتری در آموزش های فنی و حرفه ای نیز مشاهده می شود. برخلاف ادعای ایجاد شغل برای جوانان در این رشته ها، این مسئله در مرحله اجرایی شدن نیز به بن بست رسیده است.
سیاست گزاران آموزشی باید با اصلاح محتوای درسی، خود نیز در جهت تحقق اهداف زیر متهد شوند:
۱.توانایی دانش آموزان را در خواندن و درک مطلب، مهارت ارتباط نوشتاری و گفتاری، روش های حل مسئله و پردازش اطلاعات افزایش دهد.
۲. فرصت های بیشتری را برای دانش آموزان ایجاد نمایند تا در گروه های کاری مختلف فعالیت نمایند و متناسب با روحیات و استعداد خود پیشرفت کنند. همچنین با تغییرات سازگار باشند و توانایی رهبری خودشان را آشکار سازند. مسئولیت پذیری را بپذیرند و بیاموزند.
۳. یادگیری، تعریف درست و اهمیت تحکیم خانواده، سبکِ زندگی متعارف و ایجاد بستر مناسب برای ازدواج و تشکیل خانواده باید حائز اهمیت در کنار کار و فعالیت اجتماعی باشد.
۴. احترام به تنوع و تفاوت های فرهنگی را افزایش دهند.
در نهایت باید این حقیقت را پذیرفت که آینده دیگر تکرار گذشته نیست و امروزه با تفکرات و روش های سنتی نمی توان به پیش بینی تغییرات آینده پرداخت. چراکه دنیای اشتغال زنان و دختران وابسته به نظام اقتصاد و بخشی از اقتصاد وابسته به بانوان در جامعه است. پس، علاوه بر آموزش و پرورش که نیازمند چاره اندیشی اساسی از جانب مسئولان است، اگر همه اهداف این بخش تحقق یابد ولی بستر و تسهیلات شغلی برای زنان در جامعه فراهم نشود، عملا همه اقدامات نیز بی فایده خواهد بود.
ای خدا
کار اول برای پسر واجبه(واجبههههه)چون تمام عالم و آدم از پسر توقع دارن و البته ما هم مشکلی نداریم باهاش چون پسر باید کار کنه وگرنه دیوانه میشه،،حالا شما ی مطلب گذاشتی ک دختران بیکار؟! الان اصلا کار درست حسابی هست ک دختران ن پسران بخوان برن انجام بدن؟؟ و همچیمون برعکسه!! بابا شما چرا سلسه مراتبو رعایت نمیکنید چرا اولویتها رو درنطر نمیگیرید؟ میخوایین دختران برن سرکار ماها بشینیم تو خونه اگه مشکلی ندارین؟ جدیدا همچیو بنفع دخورا میگید عجیبه، ی سری چیزا اولویت با پسره یچیزایی هم با دختر