در نظام آموزشی جدید کشور (۶، ۳، ۳) از سال ۱۳۹۵ به استناد مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش، آموزش سواد رسانهای به طور خاص در برنامه درسی پایه دهم قرار گرفت که تالیف کتاب آن به عصر قبل از تلگرام باز میگردد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، محدثه ظفرمند- این روزها چشمهای غرق در صفحه گوشی همراه، تکراریترین تصویری است که ما از کودک و نوجوان خود در خانه میبینیم. دانش آموزی که بیشتر از هر زمانی دیگری در خانه، کنار ما حضور دارد؛ اما هوش و حواسش معطوف به دنیایی دور از ما است. شرایط کنونی جهان، فضاهای مجازی را به مهمترین محیط یادگیری بدل کرده است. آمارها نشان میدهد در ژانویه ۲۰۲۰ تعداد کاربران اینترنت در ایران ۵۸.۴۲ میلیون نفربوده که نفوذ اینترنت را به ۷۰ درصد رسانده است. در این میان ۳۳.۴۰ میلیون نفر فقط کاربر شبکههای اجتماعی بوده اند. مدت زمانی که افراد به صورت آنلاین میگذرانند، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است؛ اما، به طور میانگین در جهان یک کاربر متوسط اینترنت هر روز ۶ ساعت و ۴۳ دقیقه را به صورت آنلاین میگذراند.
اگر تقریباً ۸ ساعت در روز برای خواب وقت بگذاریم، این بدان معناست که در حال حاضر بیش از ۴۰ درصد از زندگی بیداری خود را با استفاده از اینترنت میگذرانیم. یونیسف (Unicef) نیز در گزارش مطبوعاتی خود در ۱۵ آوریل ۲۰۲۰ اعلام کرد بیش از ۱.۵ میلیارد کودک و جوان تحت تأثیر تعطیلی مدارس در سراسر جهان قرار گرفته اند. اما همه کودکان دانش، مهارت و منابع لازم را برای حفظ امنیت آنلاین خود ندارند. در این گزارش توصیههایی به دولتها، صنایع فناوری اطلاعات، مدارس و والدین شده است. مهمترین توصیه به والدین گفتگوهای آزاد با کودکان در مورد چگونگی و ارتباط با دانشآموزان خود در اینترنت و کارکردن با آنها جهت تعیین قوانینی برای نحوه، زمان و مکان استفاده از اینترنت خود است.
حالا که زیست دیجیتالی جزء جدایی ناپذیر عصر حاضر است و بخش مهمی از تکوین و تعالی هویت کودکان و نوجوانان ما از این نوع حیات نشات میگیرد، در مورد رسانهها به مقولهای از جنس مهمترین نیاز بشر میپردازیم؛ یعنی تربیت. فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۳۹۰ تدوین شده است علاوه بر دستگاه آموزش و پرورش که کارکرد اصلی و تخصصیاش تربیت است، باید مبنای نظری تمام تصمیم گیریها و برنامهریزیهای کشور قرار گیرد. در این سند، رسانه به عنوان یکی از ارکان تربیت معرفی شده است. در این سند ذکر شده که رسانه در دنیای معاصر بیشتر به صورت عامل محیطی بیرونی و البته با کارکرد بسیار موثر بر تربیت به شمار میآید. رسانه فرصتها و تهدیدهای فراوانی را در مسیر تحقق اهداف تربیت به دنبال دارد و لذا لازم است برای مواجهه فعال و هوشمندانه با انواع رسانه تدابیری مناسب اندیشیده و اقداماتی شایسته از سوی همه عوامل سهیم و موثر و تمام نهادهای تربیتی طراحی و اجرا شود. تربیت یافته رسانهای کیست؟
در نظام آموزشی جدید کشور (۶، ۳، ۳) از سال ۱۳۹۵ به استناد مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش، آموزش سواد رسانهای به طور خاص در برنامه درسی پایه دهم قرار گرفت. دو واحد درسی با کتاب «تفکر و سواد رسانه ای» است که جهت گیری خود را توانایی نقد و بررسی هوشمندانه، تولید موثر پیام و مدیریت بهره مندی از رسانهها معرفی میکند.
با وجود اینکه اینگونه آموزشها در مدارس میتواند محور بسیاری از برنامههای تربیتی در مواجهه با رسانهها باشد، مورد غفلت قرار گرفته است. حسین حق پناه، عضو شورای سیاستگذاری و تالیف کتاب درسی «تفکر و سواد رسانهای» درباره آسیبهای تحقق اهداف این واحد درسی میگوید: «باید هر درسی را به صورت یک بسته یادگیری ببینیم که یکی از اجزای آن کتاب است. اهداف این درس بدون سایر اجزای این بسته یادگیری مثل معلم، ارزشیابی مناسب، ابزارها و محتواهای کمک آموزشی (برای معلم، دانش آموز و والدین) محقق نمیشود. کتاب تفکر و سواد رسانه بر اساس نیاز آن روز تولید شد که هیچ درس و محتوایی در حوزه رسانه ها وجود نداشت. اما بعد از تولید آن در سال ۹۵ متاسفانه چند اتفاق مهم باید صورت میگرفت که درباره آن کوتاهی شد. یک؛ این کتاب نیازمند بهروزرسانی است. مثالهای کتاب و اساسا دروس کتاب باید بازطراحی شود و حتی در مورد بعضی بازتالیف صورت گیرد؛ به جهت اینکه در این پنج سال اتفاقهای رسانهای زیادی رخ داده است. ما از عصر پیش از تلگرام وارد عصر پسا تلگرام شده ایم.
لزوم تعلیم سواد رسانه به معلمان در دانشگاه فرهگیان
موقعی که کتاب نوشته شد، تلگرام خیلی جدی نبود. بعد از آن تلگرام جدی شد و خیلی مورد استفاده قرار گرفت. دوبار فیلتر و یک بار رفع فیلتر انجام شد. در این میان مردم شبکههای اجتماعی مختلفی را تجربه کردند. تلویزیون و رسانههای جدید تغییرات زیادی داشته اند؛ درنتیجه کتاب باید اصلاح شود. نکته دوم در مورد معلمان است. اکنون وظیفه ی تربیت معلم سواد رسانهها را نهادهای مردمی و خصوصی برعهده گرفته اند. ما معتقدیم که اساسا در دانشگاه فرهنگیان درس سواد رسانه باید در برنامه درسی معلمان به صورت اجباری باشد. نکته آخر؛ اگر آن موقع درس تفکر و سواد رسانهای برای پایه دهم تالیف شد، برای این بود که فضای دوازده ساله آموزش و پرورش خالی از عریضه نباشد؛ اما حالا که دیگر نیاز شدید به سواد رسانهای در همه کشور مشخص است، مطالبه اصلی باید این باشد که انشاالله مباحث سواد رسانهای از ابتدای دوره آموزش حتی از پیشدبستانی وارد طرح درسهای آموزشی شود. نه اینکه لزوما در قالب یک کتاب باشد تا به حاشیه برود؛ بلکه باید مطالب و عنوانهای سواد رسانهای از پیش دبستانی در خلال سایر کتابها و درکل، در برنامه درسی مطرح شود. این تجربه جهانی است و خیلی از کشورها به این سمت رفتهاند.»
سواد اطلاعاتی و رسانهای یک سرفصل علمی شناخته شده در دنیا
البته رویکرد آموزش و پرورش در ارتباط با تربیت رسانهای نباید صرفا آموزش سواد رسانه باشد. در این باره حسین غفاری، معلم و پژوهشگر فرهنگ ورسانه میگوید: «سواد رسانهای و تربیت رسانهای دو مفهوم با ظاهر مشابه هستند که مقصود و مرادشان با هم متفاوت است.«سواد اطلاعاتی و رسانهای» یک سرفصل علمی شناخته شده در دنیا است که تعاریف پشتیبان دانشگاهی برای آن وجود دارد؛ اما، تربیت رسانهای یک مبحث مشخص دانشگاهی نیست. یک واژه آکادمیک نیست؛ لذا آموزش و پرورش باید خودش «تربیت رسانهای» را تعریف کند و شایستگیهای مطلوب تربیت یافته رسانهای را مشخص کند.
در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، شایستگیهای مرتبی در شش ساحت: تربیت دینی و اخلاقی؛ تربیت سیاسی و اجتماعی؛ تربیت زیستی و بدنی؛ تربیت هنری و زیبا شناختی؛ تربیت اقتصادی و حرفه ای؛ تربیت علمی و فناوری تعریف میشود. نگاه سند تحول به رسانه یک نگاه ابزاری است؛ یعنی رسانه میتواند در هر یک از این شش ساحت دخالت داشته باشد یا نداشته باشد. در شایستگیهای دانشآموختگان نظام تعلیم و تربیت ایران، «رسانه» به عنوان یک عامل مستقل در نظر گرفته نشده است تا برای آن برنامه ریزیهای تربیتی صورت بگیرد. هرچند سند تحول به رسانه و نقش آن در آموزش (رسانههای آموزشی، فناوری آموزشی) توجه دارد؛ اما رسانه را به عنوان جزئی از ابعاد انسان در نظر نمیگیرد.
به نظر میرسد انسان در دنیایی زندگی میکند که دو بخش ملموس و ناملموس دارد که بخش ناملموس، همان فضای مجازی و شبکههای رسانهای است. به نظر من، تربیت رسانهای یعنی در این شش ساحت تربیتی که در سند تحول ذکر شده است، بُعد رسانه مطرح شود. گویی تربیت رسانهای شش ساحت دارد. پس اقدامات تربیتی باید به گونهای باشد که مثلاً در بعد اقتصادی متربی بتواند هم در جهان ملموس و هم در جهان ناملموس، زندگی اقتصادی سالمی داشته باشد. در ساحت اجتماعی یعنی اینکه نوجوان بتواند در ارتباطات عاطفی و دوستیابی در فضای مجازی، زیست سالمی مشابه فضای غیرمجازی داشته باشد. تربیت رسانهای در ساحت زیستی و بدنی یعنی انسان طوری از رسانه استفاده کند که به جسمش آسیب نزند. تربیت رسانهای درساحت علمی و فناوری یعنی از رسانه چگونه استفاده کند تا دانش و مهارتهای خود را توسعه دهد. تربیت رسانهای در ساحت اقتصادی وحرفهای یعنی متربی بتواند در فضای رسانه کسب درآمد و خرید و فروش کند.
رسانه ابزار نیست، محیطی برای زندگی ماست. اگر قرار است هر شش ساحت تربیتی در زندگی طبیعی و مادی ما رشد کند، باید در زندگی رسانهای هم رشد کند. از آموزش و پرورش باید این گونه مطالبه شود که چرا برای این شش ساحت تربیتی، ابعاد رسانهای دیده نشده است تا متربی رشد رسانهای سالمی داشته باشد؟
در گام اول باید بدانیم که تربیت رسانهای مساوی با سواد رسانهای نیست. اگر سواد رسانه به بهترین شکل آن محقق شود و آنگونه که باید در تار و پود آموزش و پرورش ایران جاری شود، باز هم تربیت رسانهای محقق نمیشود. البته سواد رسانهای یک لایه دانشی را در بعضی از ساحتهای تربیتی پوشش میدهد؛ مثلاً در ساحت زیستی و بدنی، اجتماعی - سیاسی و علمی-فناورانه حرفهایی برای گفتن دارد. اما در ساحت عبادی و اعتقادی اینگونه نیست. سواد رسانه جزء کوچکی از تربیت رسانهای است. پس الزاماً با توسعه سواد رسانهای به تربیت رسانهای دست نمییابیم. سواد رسانهای یکی از مقدمات و ملزومات تربیت رسانهای است؛ اما وقتی اصل و فرع جابجا شود، آموزش و پرورش میپندارد که در صورت پر رنگ کردن سواد رسانهای، تربیت رسانهای محقق خواهد شد.
تربیت رسانه ای بدون خانواده بی معنی است
گام دوم در تربیت رسانه این است که ما بدانیم تربیت رسانهای بدون خانواده بیمعنی است. آموزش و پرورش برای تحقق تربیت رسانهای باید از خانوادهها شروع کند، با خانوادهها همراه شود، با آنها گفتگو کند و آموزشهای کاربردی و جامعی را ترتیب ببیند. خانواده محور تربیت رسانهای است؛ زیرا فرزندان عادتها، سلیقهها و رفتارهای رسانهای خود را تحت اشراف خانواده شکل میدهند. در اوضاع کنونی و در شرایط کرونا نیز تقریباً همه مدیریت بر عهده خانواده است. آموزش و پرورش تا نسبت خود را با خانواده تعیین نکند و نحوه تعامل خود را با خانواده مشخص ننماید، نمیتواند تربیت رسانهای را محقق سازد.»
حضور پررنگ والدین
به نظر میرسد نیاز به آموزشهای همگانی، الزامی و فراگیر برای والدین به شدت احساس میشود. مهمترین نهادی که باید متولی آگاهسازی خانوادهها باشد، آموزش و پرورش است. چهارمین هدف عملیاتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، «تقویت بنیان خانواده و کمک به افزایش سطح تواناییها و مهارتهای خانواده در ایفای نقش تربیتی متناسب با اقتضائات جامعه اسلامی» است. برای این هدف چندین راهکار ذکر شده که دو مورد آن در ارتباط با رسانه قابل توجه است.
راهکار۱: آموزش و ارتقای مدیریت خانواده در استفاده مناسب از ابزار رسانه در محیط خانواده همسو با اهداف نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی.
راهکار۲: تدوین اصول راهنما و پودمانهای آموزشی برای تبیین نقش مدرسه، رسانهها و خانواده در تامین پیشنیازهای ورود کودک به مدرسه و ایجاد ساز و کارهای لازم برای هماهنگی و همسویی آنها با هم و با اهداف نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی.
سعید مدرسی، کارشناس و پژوهشگر تربیت و رسانه، درباره نقش خانوادهها میگوید: «چند نکته باید برای مادران ما جا بیوفتد؛ یک اینکه نقش مادری نقش تربیت فرزند است. وقتی من یک سیر تربیتی طراحی میکنم قطعاً یک وضع موجود از فرزند خود در ذهن دارم و یک وضع مطلوبی هم برای خود تصور میکنم. آن مسئله اصلی که یک مادر دغدغهمند باید بداند این است که این تکنولوژیهای جدید که قطعاً فرصتهای بیمانندی را برای تربیت فرزندشان ایجاد کرده است و تهدیدهای بیمثالی را هم زمینه سازی کرده است، آثارش بر تربیت مد نظر آن مادر چیست؟ نکته دوم این است که خانوادههای محترم باید مد نظر داشته باشند که کسانی که این درگاهها و محتواهای رسانهای را مثل انیمیشن، اپلیکیشنها و فیلمهای سینمایی درست کردهاند، لزوما دغدغهشان تربیت فرزند ما نیست. مادر دغدغه مندی که برای تربیت فرزندش با مباحث روانشناسی و تغذیهای آشنا میشد، امروزه باید حتما با مباحث تربیت رسانهای به طور عمیق آشنا شود؛ وگرنه حتما در آیندهای نه چندان دور با فرزند خود دارای شکاف دیجیتالی میشود. الان دانش آموزان با فضاهای رسانهای آموزش خود را پیش میبرند. طبیعتاً دانش این دانشآموزان در زمینهی رسانه نسبت به والدین خود بیشتر است. بعد از مدتی این پدر و مادر دیگر مرجعیتی برای آن فرزند نخواهند داشت.
در مواجهه با فرزندان، شش یا هفت مهارت در باب تربیت رسانه ها مطرح است که سواد رسانهای بخشی از آن است. یکی از این مهارتها، ارتباط عاطفی عمیق و موثر با بچهها است. پژوهشها نشان داده است که در خانوادههایی که والدین در تعاملات عاطفی خانواده عنصر موثر هستند، ابتلائات رسانهای فرزندان به شکل حداقلی کاهش مییابد. به تعبیر دیگر خیلی از مسائل فرزندان ما در رسانهها ریشه در مشکلاتشان در زندگی واقعی دارد. صرفا با یادگیری سواد رسانهای مشکل آسیب رسانهای فرزندانمان حل نمیشود. این بنای مستحکم ستونهای دیگری نیز دارد که ارتباط عاطفی عمیق و موثر اولین ستون است. نمیگوییم مشکل از فضای مجازی نیست؛ اما ریشه حقیقی جای دیگری است. مهارت بعدی اقتدار منطقی و منعطف است. کلیدواژه آن قانون است. قانونگذاری در فضای خانواده یک مهارت است. والدین ما وقتی با فضای رسانهای مواجه میشوند سه دسته هستند. بعضی خیلی خوشبین هستند. این خانوادهها از سر انفعال و استیصال بچهها را در فضای رسانه رها کردهاند. بعضی خانوادهها کاملا بدبین هستند. اینها هم منفعل هستند و فقط با نفی و نهی با فرزندان برخورد میکنند. خانوادههایی هم هستند که دستشان به تسلیم بالا نرفته، کاملا فعال و اهل برنامهریزی هستند. ایشان والدین واقع بین هستند. فرصتها و تهدیدهای این عرصه را برای تربیت میشناسند و برای استفاده حداکثری از فرصتها و صیانت کامل در این عرصه برنامهریزی میکنند.»