به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، چهارشنبه شب، طی گفتگوی مجازی با دانشجویان دانشگاههای کشور، به موضوع مذاکرات اخیر وین و بازخوانی تجریه ایران در طی دو دهه اخیر در این زمینه پرداخت و مسائلی را روایت کرد.
سعید جلیلی در ابتدای صحبتهای خود گفت: از همان ابتدا روی این موضوع مانور داده شد که میتوانیم خیلی از مشکلات را با گفتگو با غربیها حل کنیم که این مسئله به صورت خیلی اغراقآمیز مطرح شد و حتی گفتند مشکل آب خوردن را نیز باید با مذاکره حل کنیم. بعد از به نتیجه رسیدن توافقات نیز، آن را فتحالفتوح و آفتاب تابان یا هدیه خدا دانستند. آن افرادی هم که به دنبال این مسئله بودند، اذعان داشتند که این مسیر را به درستی طی کرده و به نتیجه مطلوب خود رسیدهاند.
جلیلی افزود: در حال حاضر نیز بعد از گذشت هشت سال و دو دوره ریاست جمهوری، دوباره همین مسائل اغراقآمیز را مطرح میکنند و میگویند در این صد روز آخر نیز باید به ما مجال داده شود تا کارمان را در مذاکرات به پایان برسانیم. اینکه یک کشور هشت سال از عمر خود را صرف فقط یک راهحل بکند، جای تأمل بسیار دارد و باید آن را روایت کنیم. امروز مردم در کوچه و بازار این مسئله و نتایح آن را مشاهده میکنند و میگویند که اگر نتایج مذاکرات، این وضعیت نامطلوب بود، راهحل معتبری نیست.
وی در ادامه بیان کرد: این گفتگوهایی که در حال حاضر در وین، انجام میشود با چه هدفی است؟ روز پنجشنبه آمریکا یک بیانیهای انتشار داد و رسماً بیان کرد که ما در گفتگوهایی که داریم، تحریمها را سه دسته کردهایم. اولین آن است که یکسری تحریمها قابل برداشتن نیست. دوم اینکه طرف ایرانی باید امتیازات و تضمینهایی به ما بدهد که تحریمهای هستهای را بردایم و به آن گفتگوهای زرد میگویند. سومین این است که در صورتی برداشتن همه تحریمها، ایران باید همه تعهدات خود را انجام دهد. به عبارتی واضح میگویند که همه تحریمها را برنخواهند داشت و ایران نیز باید به تعهدات خود بازگردد و امتیازات بیشتری به ما دهد.
نامه آقای روحانی به البرادعی
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بازخوانی برخی مذاکرات در دهه هشتاد، گفت: گفتگوهای هستهای ۱۸ سال زمان برده و از سال ۸۴ این مسئله شروع شده است. در گفتگوهای سعدآباد، پاریس و بروکسل که در این گفتگوها بیان میشود که یکسری فعالیتهای ما تعلیق خواهد شد و بعد از اعتمادسازی از تعلیق آنان، میتوان یکسری امتیازات را به ایران داد. حتی بعد از گفتگوهای سعدآباد نیز، آقای روحانی طی نامهای به آقای البرادعی در سال ۸۴، گفته بودند که ما همه تعهدات خود را انجام دادهایم، اما شما هیچ امتیازی به ما ندادید و به نوعی طرف مقابل تحقیرآمیز برخورد کرد. این روایت به ما ثابت میکند که مذاکره یک راهحل معتبر هست یا خیر.
نتیجه مذاکرات دولت هاشمیرفسنجانی با اروپا، صدور حکم جلب رییسجمهور بود
جلیلی بیان کرد: حتی سال ۷۱ و ۷۲ نیز یکسری گفتگوهای انتقادی با اتحادیه اروپا انجام شد که بعد از آن حکم جلب رئیس همان دولت صادر شد. بعد از این ماجرا نیز موضوع گفتگوی تمدنها مطرح شد که در نهایت منجر به این شد که ایران محور شرارت شناخته شود. اگر راهحلی برای حل مشکلات گوناگون در جامعه ما مطرح میشود، باید آن راهحل را در سیر تاریخی بررسی کرد که چه مسائلی متناسب با آنان وجود داشته است. آیا ملت میتوانند معطل این راهحل باشند یا خیر؟ حال این سوال مطرح میشود که کلاً با توجه به تجربیات تاریخی موجود، باید مذاکرات را کنار گذاشت؟
وی در ادامه اظهار کرد: این را باید درنظر گرفت که به گفته خود آقایان، مسیر گفتگو به صورت کامل طی و انجام شد و حتی ۱۵ بار خود آژانس طی بیانیههایی اعلام کرده که ایران تمامی تعهدات خود را انجام داده است. سوال اساسی همینجاست که اگر ما توافقی انجام میدهیم، این توافق چه میزان محکم و متقن خواهد بود؟ مسئله نیز به این صورت نبود که عدهای بگویند برخی نگذاشتند ما تعهدات خود را انجام دهیم و اینکار باعث جری شدن طرف مقابل شده است.
سیاست خارجه منحصر در مذاکره نیست
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، با تأکید بر نسبت مذاکره با سیاست خارجه گفت: یکی از بحثهای مهمی که وجود دارد، نسبت مذاکره با سیاست خارجه کشور است. آیا مذاکره مساوی است با سیاست خارجه و یا سیاست خارجه منحصر در مذاکره است؟ باید گفت سیاست خارجه فراتر از این مسائل است و یک بخش آن دیپلماسی و مذاکره است. سیاست خارجه یک مؤلفههای تشکیلدهنده دارد که باید آنها را شناخت. در عرصه جهانی یکسری مسائل وجود دارد که باید آنان را دقیق دانست و حرکت کرد. اگر بخواهیم، یک حضور و ظهور و بروز قوی در جهان متناسب با شأن کشورمان داشته باشیم، باید اینگونه مسائل را دقیق بشناسیم. همان چیزی که تحت عنوان قدرت از آن یاد میشود. میبایست از لحاظ حقوقی، علمی و فنی، اقتصادی، دفاعی، همبستگی ملی، توانمندی داخلی و... تسلط کامل داشت و بتوان از منافع و حقوق کشور دفاع کرد. عرصه سیاست خارجه، عرصهای است که ما بتوانیم از سرمایههای یک کشور، دفاع کرده و ارتقا دهیم. اینکه بیاییم از توانمندیهای خود کوتاه بیاییم تا از طرف مقابل امتیازاتی بگیریم، اشتباه است و بعد از مدتی میبینیم که آن توانمندیهای خود را نیز از دست دادهایم. عرصه سیاست خارجه باید پویا و فعال باشد و مرتب باید قدرت فزاینده تولید کند تا بتوانیم متناسب با آنان، در صحنه مناسبات بینالملل از حقوق کشور دفاع کنیم.
مذاکره مطلوب؛ مذاکره با پشتوانه قدرت
جلیلی افزود: در عرصه سیاست خارجه، یکی از مسائل مهم گفتگو و دیپلماسی است، اما این گفتگو چه زمانی میتواند به افزایش و تثبیت قدرت کمک کند؟ اینکه با دیپلماسی از حقوق خود دست بکشیم، هنر نیست و اتفاقاً طرف مقابل را جریتر میکند. از مذاکره با پشتوانه قدرت، به خوبی میتوان بهره گرفت. مذاکره دو نوع شکل دارد. یک موقع برای صرف همکاری، در بخشهای مختلف است. اما زمانی موضوع مذاکره، حق یک ملت است و ابزار مذاکره، یک اهرم فشار خواهد بود. این نوع مذاکره که تحت عنوان تنشزدایی مطرح میشود، اشتباه است. به عبارتی تعلیق یک حق در مقابل دفع یک تهدید، اتفاق میافتد. در سال ۸۴ بعد از دو سال تعدیل حق و ندادن امتیازات از سوی طرف مقابل، گفتند که باید در مرحله بعدی تعطیل و حتی تخریب کنید. اگر گفتگو مبتنی بر قدرت نباشد، یک امر لرزان خواهد شد و با اندک چیزی دچار نوسان خواهیم شد.
سعید جلیلی بیان کرد: سه قطعنامه از شش قطعنامه شورای امنیت در دولت احمدینژاد، در زمان آقای لاریجانی صادر شد. از سه قطعنامه دوران بنده هم، یکی از آنها جنبه بیانیه داشت و بر قطعنامههای قبلی تاکید میکرد. اما دو تای دیگر زمانی صادر شد که به لحاظ حقوقی، با آژانس به عنوان مرجع رسمی و بینالمللی به توافق رسیدیم و این قطعنامهها در واکنش به این توافق صادر شد؛ گفتگوهای ما به اذعان آژانس به ثمر رسید و غربیها این موفقیت را برنتافتند. همین دوستانی که در سالهای ۸۲ تا ۸۴، فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشور را تعطیل کردند، آن زمان توجیهشان این بود که دولت بوش، افغانستان و عراق را اشغال کرده و این موضوع خطرناک است، اما همین وزارت خارجه دولت بوش در سالهای ۸۵ تا ۸۷ برای ما نامه مینوشت و از ما درخواست میکرد که در عراق به آنها کمک کنیم.
اروپاییها در دهه هشتاد اذعان داشتند که عقربه پیشرفت فنی شما تندتر از عقربه مشکلات تحریمی است
وی در پایان با اشاره به برخی تجربیات مذاکرات در سالهای قبل بیان کرد: مذاکره یک امر انتزاعی و جدا از سایر موضوعات نیست و اتفاقاً یک امر پیوسته به سایر موضوعات است. چه چیزی باعث میشود که موضوع مذاکره را ما و نه آنها تعیین کنیم؟ باید یکسری مؤلفههای قدرتی شکل بگیرد که او ناچار شود، در مقابل این مؤلفهها عقب بنشیند. سال ۸۶ که بنده مسئول مذاکرات بودم، تا جایی قدرت داشتیم که به ما گفتند، تولید ۳۰۰۰ سانتریفیوژ را فعلا با مکث روبه رو کنید و میخواستند برروی این مسئله مذاکره کنند. به عبارتی خودشان اذعان داشتند که عقربه پیشرفت فنی شما تندتر از عقربه مشکلات تحریمی ما است. قطعنامهها علیه ما زمانی صادر شد که ما قدرت خود را ثابت کرده بودیم. اگر ما بخواهیم مذاکره کنیم، نباید گزینه روی میز باشیم و اتفاقاً باید پشت میز و طرف مذاکره باشیم. بعد از آن طرف مقابل میآید و ابزار مذاکره را کنار میگذارد و جنگ ۳۳ روزه را، شروع میکند. بعد از این ماجرا بود که دولتی در آمریکا بر سر کار میآید که گفتمان تغییر خصوصا تغییر در سیاست خارجه را دارد.