به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مهندس ممبینی از رزمندگان تخریب چی دوران هشت سال دفاع مقدس است او در خاطرهای درباره همرزمش شهید عبدالحمید شجاعی برجویی، مسئول تخریب منطقه ۸ سپاه روایت میکند: عبدالحمید شجاعی یک تنه میتوانست عملیات را پیش ببرد. در هر جایی که احساس خطر میکرد، پیشقدم میشد. چون در دل او ترسی وجود نداشت. یاد میآید اواخر اسفندماه سال ۱۳۶۱ در منطقهی تنگه چزابه با هم بودیم. قبل از عملیات باید منطقه را پاکسازی میکردیم. من و عبدالحمید برای پشتیبانی گروه در آن عملیات حضور داشتیم.
عصر بود و همه منتظر بودیم تا هوا تاریک شود. باید بعد از تاریکی هوا به سمت خطمقدم حرکت میکردیم. از سمت چپ ما دشمن به تپههای رملی تنگه چزابه مشرف بود و هر جنبدهای را با گلولهی مستقیم از پا درمیآورد. قرار بود امکاناتی را ببریم جلو و به بچهها برسانیم. ماشین آمادهی حرکت بود.
در مرحلهی اول کسی پیشقدم بردن ماشین نشد و همه به هم نگاه میکردند. خطر اصابت گلولهی مستقیم به ماشین ۱۰۰درصد بود. واقعاً عبور دادن ماشین در محدوده تپههای رملی دل میخواست. مقداری مهمات به وسایل پشت لندکروز اضافه کردند و اگر تیر مستقیم به آن اصابت میکرد، راننده پودر میشد.
عبدالحمید بلند شد و گفت: «من آنها را میبرم.» ما به صورت نشسته و سینهخیز خودمان را به خطمقدم رساندیم. حرکت چرخهای ماشین در تپههای رملی به کندی صورت میگرفت. استفاده از نور در شب هم امکانپذیر نبود. دشمن از صدای موتور ماشین به راحتی میتوانست حرکت آن را حدس بزند؛ برای همین، همینطور بیهدف به سویش شلیک میکرد.
وقتی عبدالحمید رسید، بچهها دورش را گرفتند. او گفت: «از بس گلوله از بیخ گوشم ردشد، گوشهایم به شدت درد گرفتهبود.» بچهها به شوخی گفتند: «تو چاق هستی و جای تیرخوردن زیاد داری.»
عبدالحمید شجاعی، برای نیروهای عملیات فرد قابلاطمینانی بود. بچههای عملیات را با نام کوچک صدا میکرد و علاقهمندی خود را به آنها پنهان نمیکرد. وقتی در ستاد صحبت میکرد، بیشتر در مورد کمبود وسایل تخریب، آموزش و رفع مشکلات بچههای عملیات بود.
برگرفته از کتاب «انتهای معبر» به کوشش افتخار فرج و سیده نجات حسینی صفحه ۱۱۴.