به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی برنامه چراغ مطالعه، خبر درگذشت پروفسور یوزف فان اس آلمانی، اسلا شناس برجسته آلمانی و استاد دانشگاه توبینگن اولین خبر برنامه بود. وی عضو انجمن حکمت وفلسفه ایران نیز بوده است. خبر دیگر اینکه کتاب «در فاصله دونقطه» ایران درودی پس از درگذشت وی پرفروشترین کتاب این روزهای بازار نشر شده است. انتشار شماره نوزدهم سیاست نامه از دیگر اخبار این بخش برنامه بود. خبر انتشار کتاب ایران ساسانی در بستر عهد باستان متاخر نوشته تورج دریایی با ترجمه مهناز بابایی آخرین خبری بود که خوانده شد.
اما در بخش چی را چطور بخوانیم، گودرزرشتیانی درباره چطورخواندن تاریخ ایران سخن گفت.
وی گفت: ایرانیان از معدود ملتهایی هستند که تاریخ سه هزار ساله مدون دارند. بدون اغراق و هیچ گونه حس ناسیونالیستی برای شناخت این تاریخ کهن معرفی چند کتاب بسیار دشوار است. اما من به عنوان پژوهشگر تاریخ اگر بخواهم کتابی به شما معرفی کنم پیش از همه کتاب «روزگاران» عبدالحسین زرین کوب را معرفی میکنم. این اثر کتابی است که با آن میتوان تاریخ ایران را به خوبی شناخت. با غمهای ایران گریست و با شادی آن خندید.
رشتیانی افزود: کتاب دیگر کتاب «تاریخ جامع ایران» است که نویسندگان متعدد داخلی و خارجی دارد و در بیست جلد منتشر شده است. این اثر یکی از جامعهترین آثاری است که درباره تاریخ این سرزمین نوشته شده است و با وجود آن، دیگر نیازی به رجوع آثاری مثل تاریخ کمبریج نیست. این کتاب دربردارنده تاریخ ایران از همه زوایای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تا روزگار پایان قاجاریه است. کتاب سوم «تاریخ ایران زمین» نوشته محمد جواد مشکور است. مشکور هم تحصیلات سنتی نظام آموزشی ایران را داشت و هم در دانشگاههای اروپایی تحصیل کرده بود و با زبانهای قدیم و اروپایی آشنایی داشت. «تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در گذر از عصر ساسانی به عصر اسلامی» نوشته محمد محمدی ملایری اثر دیگری است که تداوم و پیوستگی فرهنگ و سنتهای ایران از دوران باستان به دوران اسلامی و تاثیری که فرهنگ ایرانی و اسلامی بر فرهنگ عربی داشته را بررسی کرده است. این اثر شامل شش جلد است.
در بخش فارسی وار سجاد نجفی، مجری برنامه با نصرالله حدادی، پژوهشگر حوزه تهران درباره زبان فارسی و لهجه تهران گفتگو کرد.
نجفی در ابتدای گفتگو از حدادی پرسید که آیا همین زبان معیاری که استفاده میشود زبان فارسی است یا زبان و گویش مجزایی دارد؟
حدادی پاسخ داد: نمیتوانیم قاطعانه بگوییم که مردم تهران زبان داشته اند یا نداشته اند. تا قبل از روز یکشنبه 22 اسفند سال 1164 تهران پایتخت ایران نبوده است. تا سال 1246 اینگونه بود که شمال آن خیابان امیرکبیر، جنوب تهران مولوی میشده، شرق آن خیابان ری، غرب آن خیابان وحدت بوده است و به آن حصار طهماسبی گفته میشد در 17 آذر 1246 ناصرالیدن شاه تصمیم میگیرد حصار ناصری درست کند. در این حصار جنوبش خیابان شوش، شمالش خیابان انقلاب، شرقش هفده شهریور و غربش هم تقریبا خیابان کارگر میشود. در سال 1306 خندقهای پر میشود و دیگر محدوده شهر تهران از بین میرود.
وی افزود: ما سندی نداریم که تهران در زمان حصار طهماسبی چقدر جمعیت داشته است، اما براساس صدای باقیمانده آن دوران که صدای مظفرالدین شاه قاجار است متوجه شویم که او هم تقریبا به همان زبانی که ما امروز صحبت میکنیم سخن میگفته است. آنچه که مسلم است که تا زمانی که مرحوم قائم مقام روی کار بیاید ملفوظ و مکتوب دو تا بوده است. بین سالهای 1200 شمسی که مرحوم قائم مقام در راس حکومت در تبریز قرار میگیرد بسیاری از محاورات به نوشتهها راه پیدا کرد. آنچه که در چرند و پرند دهخدا آمده تبلور چیزی است که در محاورات مردم میآمده است.
این تهران پژوه اضافه در ادامه چند شعر از دهخدا و سید اشرف الدین گیلانی خواند.
حدادی گفت: در تهران ما چند محله داریم که نامشان برگرفته از شهرها و مناطق دیگر است. مثلا درخونگاره. در به معنی دشت است. خان هم به معنی بستر آب. گاه هم به معنی موقعیت. این محله منطقه و بستر آب است که اتفاقا به خاطر نشت آب یکی ازمساجد معروف محل هم که بسیار قدیمی است آسیب دیده است. عودلاجان نام منطقه دیگری در تهران است. جلال آل احمد کتابی به نام اورازان دارد. اُ به معنی آب و رازان به معنی جوشش. پس این محله هم معنی اش یعنی محلهای که جای جوشیدن آب بوده است. همه اینها مهاجرپذیر بودن تهران باعث شده که خرده فرهنگهای مختلف به تهران بیایند و در تهران شکل بگیرد و این شکل گرفتن باعث شده که به استانهای دیگر منتقل شود. مثلا در غرب استان مازندران وقتی میخواستند بگویند فلا چیز را باز کن میگفتند ولات، اما الان میگویند بازآبا. بسیاری از سریالهایی که امروز میبینیم فقط تقلید لهجه است. مثلا اگر فردی در سریال قزوینی است برای اینکه نشان دهند او قزوینی است یک «بالام جان» اضافه میکنند، چون تکیه کلام مردم این شهر است.
این پژوهشگر تهران ادامه داد: استاد ستوده ادعا دارند که مردم تهران زبان دارند، اما همین کتابی که تحت عنوان «زبان مردم تهران» تالیف شده است را که میخوانیم، میبینیم زبان استفاده شده مردم تهران زبان کوچه و بازار بوده است. عبدالله مستوفی میگوید بخش مهمی از زبان مردم تهران زبان داش مشتیها و زبان کسانی بوده که ارتباط نزدیکی با مردم در مجامع عمومی مثل زورخانهها، قهوه خانهها و.. داشتهاند. علاقمندان به دانستن این اصطلاحات میتوانند به کتاب «شرح ز ندگانی من» نوشته عبدالله مستوفی مراجعه کنند. مرتضی احمدی هم که روی فرهنگ تهران کار کرده است میگوید، مردم تهران لهجه ندارند زبان دارند. زبان مردم تهران، ز بان اصطلاح است و زبان زایش داشته است.
حدادی افزود: بسیاری از فنون کشتی برگرفته از مشاغل و زبان مردم تهران بوده است. فیتیله پیچ، کفتربند و حصیرمال، مشک سقا و... همگی در تهران نامگذاری شده است. وقتی زبان مردم تهران، نزول پیدا میکرد میگفتند چرا به زبان چاله میدونی صحبت میکنی. دلیل استفاده از این اصطلاح این بود که برخی از مناطق گودهایی داشت که در آن افرادی ساکن بودند که دارای ادبیات خشن بودند و این ادبیات مورد پسند افراد نبود به همین دلیل زبان نزول پیدا میکرد و در این نوع زبان بسیاری از کلمات شکست.
آنچه که مسلم است اینکه امروز زبان مردم تهران، زبان قالب کشور شده است، خواهش من از صداوسیما این است که کلماتی که ریشه و بنیان ندارد را استفاده نکند. کلمه «خفن» چه ریشه و بنیادی دارد که استفاده میشود. در روزگار ما زبان عقیم شده و فشضای مجازی هم به این موضوع دامن زده است.
در بخش تجربه خواندن مجید اِسطیری، نویسنده مدرس داستان نویسی تجربه خواندن مجموعه شعر «دوربین قدیمی» عباس صفاری را با بینندگان چراغ مطالعه به اشتراک گذاشت.
وی گفت: من خاطره شیرینی با خواندن اولین مجموعه شعر عباس صفاری دارم. زمانی که دانشجو بودم، دوستی خواندن مجموعه شعر «دوربین قدیمی» را به من پیشنهاد داد. سالهایی که دانشجوی شهر خرم آباد بودم این مجموعه شعر را در اتاق انجمن شعر دانشگاه دیدم و برایم عجیب بود که آن کتاب آنجا بود، چون معمولا در چنین اتاق هایی، مجموعه اشعار و آثار شاعران معروف مثل سهراب سپهری و شاملو و اینا هست. بدون اجازه کتاب را برداشتم و شروع به خواندن آن شدم و تاثیر شگرفی روی من گذاشت و با آن لحظات فوق العاده نابی را با آن تجربه کردم.
اسطیری افزود: صفاری استفاده متعادلی از تمام عناصر شعر سپید انجام میدهد. در اشعار صفاری از نگرش به ادبیت متن که برگرفته از سنت شاملویی هست وجود دارد تا منطق محاورهای شعر سیدعلی صالحی. از همه اینها بالاتر، ویژگی اصلی اشعار صفاری، کشفهایی است که از دل زندگی میکند و اینها شعرش را به سمت تصویرگرایی و استفاده از روایت میبرد. من در طی این سالها شعرهای بعدی صفاری را مرور کردم و بیست سال سابقه شعری او را در سه مجموعه دوربین قدیمی، کبریت خیس و خنده در برف دنبال کردم.
وی در ادامه یکی از اشعار مجموعه دوربین قدیمی را خواند.