به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی برنامه چراغ مطالعه، در دومین شب از برنامه چراغ مطالعه درباره کتاب «رقص برزیل با شیطان؛ جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی» نوشته دیو زرن با علی عرب زاده مترجم این اثر گفتگو شد.
نجفی در ابتدای سخنانش از عرب زاده مترجم این اثر پرسید که فوتبال و ورزش سیاسی است یا خیر؟
عرب زاده پاسخ داد: بله. نویسنده کتاب که یک خبرنگار با سابقه ورزشی است ایدهای در این کتاب وسایر آثارش دارد و آن هم این است که فوتبال یک امر سیاسی است. منظور از سیاسی بودن ورزش این است که ورزش هم مثل خیلی از نهادهای دیگر سازوکاری برای اعمال، بازتولید قدرت و توزیع قدرت است؛ بنابراین نویسنده میخواهد نشان دهد که در ابررویدادهای ورزشی قدرت توسعه پیدا میکند. دیو زرن از المپیک 2004 در آتن تا المپیک 2016 در برزیل را رفته است و ماجراهای کف خیابانی را بررسی و بیان کرده که در این رویدادها ثروتمندان، ثروتمندتر شدند، آزادیها محدود شدند و قدرتمندان قدرت بیشتری گرفتند.
وی افزود: ویژگی خاص برزیل برای نویسنده این بوده که مهد فوتبال است. نویسنده کار جالبی که در کتاب انجام میدهد این است که خیلی جدی سراغ تاریخ و زمینههای اجتماعی برزیل میرود و در گفتگوهایی که با مردم انجام میدهد بیان میکند که فوتبال برای برزیلیها فقط یک ورزش نیست بلکه یک جز و نحوی از بودنشان است.
مترجم کتاب «رقص برزیل با شیطان» اضافه کرد: ادعای کتاب این است که دلالتهای سیاسی ورزش خصوصا در دورههایی مثل جام جهانی و المپیک دلالتهایی است که اصلا بابت آنها این ابر رویدادها طراحی شده است. این کتاب در سال 2014 منتشر شده است دیو زرن از سال 2004 همه رویدادهای المپیک و جام جهانی را حضور داشته است و در همه اینها به یک بافت مشترک میرسد و آن هم اینکه در چنین رویدادهایی کسی که باید هزینه دهد مردمند و کسی که نفع میبرد مردم هستند.
عرب زاده ادامه داد: واقعیت این است که در ایام المپیک و جام جهانی گردش مالی وجود دارد، ولی این گردش مالی به جیب مردم نمیرود و به صورت عادلانهای خرج نمیشود. درمورد کشور خودمان هم باید بگویم ما هیچوقت میزبان رویدادی در این ابعاد نبودیم، بنابراین تجربه واقعی از جام جهانی و المپیک نداشتیم.
وی اضافه کرد: مثلا در آفریقای جنوبی یک کمپانی فرانسوی زیرساختی برای تلفن همراه فراهم میکند، اما بعد از جام جهانی کمپانی تمام زیرساختها را جمع میکند و از آنجا بیرون میبرد، چون مردم آفریقا اصلا به آن حجم از سیم کارت و اینترنت و زیرساخت احتیاج ندارد و متنساب با شرایطش نیست و اگر قرار باشد آن کمپانی و سازه هایش آنجا بمانند ضرر میکنند.
نجفی سپس پرسید پس چرا دولتها با اشتیاق سراغ برگزاری این رویدادها میروند؟
عرب زاده پاسخ داد: به خاطر گردشهای مالی زیاد. ولی گردشمالی که فقط برای قشر خاصی است نه مردم. مثلا تصور کنید که مغازهای در یک راسته توریستی دارید و شهردار هم با شما شریک باشد، او هرکاری میکند که آن راسته بیشتر توریست جذب کند حتی اگر به قیمت دیوار کشیدن میان بخش اصلی شهر با آن منطقه برای دیده نشدن زشتیها وفقر شهر باشد. دولتی هم در برزیل موقع المپیک سرکار است، دولت لولا داسیلواست که یک دولت کارگری است. او بارها برای رییس جمهور شدن تلاش میکند که موفق نمیشود، اما وقتی موفق میشود به بی رحمانهترین شکل ممکن سازوکارهای اقتصاد بازار آزاد را تحمیل میکند که اولش یک رشد اقتصادی غیرعادی، اما بعدش فساد و فقر زیادی اتفاق میافتد.
این مترجم درخصوص دکترین شوک که در کتاب آمده گفت: یکی از ایدههای کتاب این است که این ابر رویدادهای فرصتی را برای قدرتمندان و دولت فراهم میکنند که رویههایی که در حالت عادی امکان اعمال آنها وجود ندارد، اعمال شود؛ بنابراین برگزاری جام جهانی به دولتها فرصت میدهد که به بهانه این رویداد آزادیها را محدود کنند، اقتصاد بازار آزاد را توسعه دهند و ... براساس ایده دکترین شوک پاندمی کرونا هم فرصتی برای دولتها فراهم کرد تا کارهایی که نمیتوانستند تا قبل آن انجام دهند را، انجام دهند. 90 درصد از کارگرانی که در حال حاضر برای ساخت شهر جام جهانی قطر کار میکنند، کارگران مهاجر و بیشتر برای نپال هستند که در بدترین حالت قابل تصور زندگی میکنند. پیش بینی هزینهای که برای ساخت این شهر در قطر شده حدود 100 میلیون دلار است. مرگ روزانه کارگران نپالی در قطر به خاطر شرایط نامناسب اقتضای این نوع اقتصاد است در واقع لازمه شکل گیری چنین اقتصادیپرداخت چنین تاوانی است.
مترجم کتاب «رقص برزیل با شیطان» در پایان بیان کرد: این کتاب اصلا نباید با رویکرد علیه ورزش و فوتبال خوانده شود منتها نویسنده آن را یک امر مردمی میبیند. کتاب به ما شوکی وارد میکند و آن هم اینکه ابررویدادهای جهانی با هزینه و تاوانی آمده که ما باید به این فکر کنیم که این هزینه از کجا آمده است. اتفاق خوب این کتاب هم این است که ناامیدانه تمام نمیشود و داستان افرادی که در برابر نابودیها مقاومت کردند هم روایت میکند.
اما در بخش تفکر انتقادی این هفته آراز بارسقیان درباره تفکر انتقادی سخن گفت.
وی گفت: من در اوایل با تفکر انتقادی آشنایی نداشتم و فکر میکردم نام مکتبی در فرانکفورت است بهرحال معمولا عنوان تفکر انتقادی به مکتب فرانکفورت در اوایل قرن بیستم بر میگردد که این یک اشتباه جاافتاده است. اشتباه به این معنا که هروقت شما با یک معضل فلسفی مواجه میشوید مجبور به نقد میشوید و کار فلسفه هم به نوعی نقد است. کار فیلسوفان غرب نقد و نوع تفکرشان انتقادی بوده که با آن تفکر به سامانههای ذهنی خودشان شکل دادند.
بارسقیان افزود: ممکن است بپرسید این تفکر به چه درد من میخورد؟ چون ممکن است برای خیلیها یک واژه فلسفی و سنگین باشد. پاسخ این است که شما در مواجهه با تفکر انتقادی با یک شمشیر دولبه مواجهید. یک لبه آن لبه فلسفی و سنگین آن است، اما لبه دیگرش لبهای است که ما در امور روزمره خود داریم از تفکر انتقادی استفاده میکنیم. تمام حرفهایی که من در این بخش قرار است بزنم این است که باید بتوانید یک چیزی را به چیزهای دیگر نسبت دهید و به مثالهای دیگر گسترده کنید. «تعمیم دادن» یکی از مهمترین عوامل پیشرفت بشر است. نکته مهم این است که همه ما این قدرت را داریم. در تفکر انتقادی از تعمیم دادن بسیار استفاده میشود، چون در تفکر انتقادی در یک مواجهه قرار میگیریم و اولین مواجهه هم مواجهه با باورها و عقاید خودمان است. قابلیت پذیرش و گشودگی ذهنی هم در تفکر انتقادی خیلی اهمیت دارد و اتفاقا این خصیصه را هم تقریبا همه ما داریم. تا وقتی گشودگی ذهنی نداشته باشیم و به صورت آگاهانه از آن استفاده نکنیم وارد وادی تفکر انتقادی نمیشویم. پیش فرضها هم در روند زندگی روزمره برای ما مهم هستند، چون ما بسیاری از کارهایمان را با پیش فرض انجام میدهیم.