به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بیشک واقعه عاشورا و نهضت امام حسین (ع)، یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ است که برخلاف بسیاری از رویدادهای دیگر، گذر زمان هرگز نتوانسته آن را به دست فراموشی بسپارد و علت زنده بودن چنین رویدادی این است که عاشورا، هر روز و هرسال برای انسان پیامهای تازهای مخصوصاً در زمینه آزادیخواهی و ظلمستیزی دارد.
در این باره با حجتالاسلام سیدامینالله دادگر، رئیس حوزه ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، گفتگو کرده ایم که در ادامه میخوانید:
به نظر شما چه دلایلی موجب واقعه عاشورا و جنگ و شهادت امام حسین (ع) شد؟
برای بررسی عوامل مؤثر در ایجاد واقعه عاشورا، آن هم پس از گذشتن حدود پنجاه سال از حکومتی که پیامبر اکرم (ص) آن را بنا نهاد، باید به سراغ بررسی جامعه آن زمان رفت و پرسید چرا این جامعه در حالی که خود شاهد محبت بیمثال پیامبر به امام حسین (ع) بود و خواص آن در جنگها در کنار پیامبر (ص) شمشیر میزدند و نسبت به ایشان ارادت داشتند، چنان به انحراف کشیده شد که نوه پیامبر را خارجی نامید و به اسم اسلام، سر از بدن او جدا کرد و اهل بیتش را به اسارت برد؟
پاسخ به این پرسش درسی به ما میدهد که مختص یک برهه زمانی محدود یا یک شرایط اجتماعی خاص نیست. مطالعه دوران پس از وفات پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) نشان میدهد که جامعه اسلامی و به خصوص خواص این جامعه که روزی در کنار پیامبر اکرم (ص) به زهد، تقوا، جهاد و مبارزه مشهور بودند، وضعیتی پیدا کردند که عملاً موجب عقب رفت جامعه خود شدند. تمام آموزههایی که پیامبر در طول عمر با برکت خود چه در دوران تبلیغ و چه در دوران ایجاد حکومت اسلامی بنا نهاده بودند، پس از ایشان به انحراف رفت. عامل اصلی و اساسی این انحراف هم همین خواص بودند که عملاً موجب تغییر ارزشها در جامعه اسلامی شدند؛ تغییر ارزشها بود که جامعه اسلامی را به جایی رساند که دیگر مبنای برتری یکی بر دیگری نه تقوا بلکه اموال او بود. حاکمان و خواص جامعه عملاً تمام آنچه که از عدالت، مبارزه با ظلم، محبت ایمانی میان اعضای جامعه و... را که از آموزههای اسلام به جا مانده بود کنار گذاشتند.
طبیعی است که این جامعه، مبنایی برای پذیرش حق ندارد و عملاً به دوران پیش از حاکمیت اسلام بازگشته ولو آنکه اسم خود را اسلامی بگذارد. در این جامعه قیام نوه پیامبر (ص) برای مبارزه با حاکمی که اسلام را به انحراف کشانده، قابل پذیرش نیست. این جامعه به دنبالهروی از خواص خود، تمامی ارزشهایش را تغییر داده و دچار یک دگردیسی اجتماعی شده است. جامعهای که اینچنین تغییر کند، یقیناً در مقابل یزید ابن معاویه، کوتاه خواهد آمد یا حداقل نسبت به آنچه که او در جامعه اسلامی اجرا میکند، بیتفاوت است.
بیتفاوتی در برابر ظلم، بیخیال بودن نسبت به انحراف اسلام، مالدوستی و دنیاپرستی، انحراف در عبودیت از جمله عواملی است که موجب میشود آن هنگام که حسین بن علی (ع) به کربلا میرود، جامعه اسلامی او را یاری نکند و حتی در مقابلش شمشیر بکشد، زیرا از نظر این جامعه، امام جامعه باید شخصی همچون یزید ابن معاویه باشد. هنگامی که مبنای فکری وجود ندارد، راهی برای شناخت حق و حقیقت در مقابلمان نیست، ۱۸ هزار بیعت با مسلمابن عقل به ناگاه با ترساندن مردم به دستگیری و شهادت او ختم میشود که در نهایت فاجعه کربلا رقم میخورد.
برخی تاریخنویسان و تحلیلگران معتقدند امام حسین (ع) تا سر حد امکان از جنگ پرهیز کردند و حتی پیشنهاد دادند که راه ما را باز کنید تا به سمت دیگری غیر از کوفه برویم، این نقل چقدر درست است و نشانه چیست؟
برای آنکه بخواهیم به این موضوع بپردازیم بهتر است علل قیام امام حسین (ع) را مرور کنیم تا ببینیم آنچه که از ایشان نقل شده است تا چه حد قابل پذیرش خواهد بود و تا چه حد خیر؟ آنچه که از نهضت اباعبدالله (ع) به دست میآید این است که این حرکت نه نبردی برای قدرت طلبی بلکه حرکت برای اصلاح اجتماعی است. به همین دلیل است که ایشان در برهههای زمانی مختلف، اصلاح جامعه اسلامی را به عنوان هدف حرکت عنوان میکنند نه مبارزه و جنگ و شهادت را.
در مسیر اصلاح، آنچه که اهمیت دارد، پذیرش اصلاحگری از سوی جامعه است که نامه بیعتهای مختلف از سوی مردم کوفه این پیام را به حضرت داد که این مردم به دنبال تغییر شرایط و ایجاد حکومت اسلامی به سلوک پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و حضرت علی (ع) هستند. الگوی حضرت اباعبدالله (ع) در اجرای این رویکرد اصلاحگرایانه پدر و جدشان بود؛ بر طبق این الگو، دعوت به تغییر آنچنان که پیامبر اکرم (ص) صورت دادند، اقدامی متناسب با حد درک و توان مردم جامعه و به زبانی نافذ و نرم است و هیچ صحبتی از اجبار در آن به چشم نمیخورد و بر طبق آنچه که بر حضرت امیرالمومنین (ع) گذشت، هنگامی که مردم به آن درجه از رشد نرسند، هیچ تغییری صورت نخواهد گرفت؛ به همین دلیل است که حضرت ۲۵ سال خانهنشینی را تجربه کردند؛ لذا میبینیم امام حسین (ع) بعد از دریافت نامههای دعوت مردم برای ایجاد تغییر، عزم حرکت به سمت کوفه را پیدا میکنند؛ بنابراین حرکت امام حسین (ع) نه یک جنگ نظامی، بلکه یک اقدام اجتماعی برای تغییر و رشد جامعه اسلامی است. این گزاره هنگامی مجدداً اثبات میشود که ایشان در برابر حر بن یزید ریاحی و هنگامی که او راه را بر ایشان میبندد، میفرمایند: فإذا کنْتمْ على خلاف ما أتتْنی به کتبکمْ و قدمتْ به علیّ رسلکمْ فإنّنی أرْجع إلى الْموْضع الّذی أتیْت منْه؛ یعنی اگر اکنون رأى شما بر خلاف نامهها و پیامهاى شماست که براى من فرستادید، من به همان جایى که از آنجا آمدهام بازمىگردم.
در واقع باز هم درخواست امام (ع) برای بازگشت از ادامه مسیر، نظر مردم است. به همین دلیل این درخواست امام (ع) فرار از مهلکه نیست، زیرا ایشان برای جنگ حرکت نکردهاند. در همان ابتدا که حر در مقابل امام قرار میگیرد و راه را میبندد، زهیر بن قین به امام (ع) عرض میکند:ای پسر رسول خدا، جنگ با این گروه برای ما آسانتر از جنگیدن با کسانی است که بعدا خواهند آمد. به جان خودم سوگند سپاهی عظیم به جنگ ما خواهد آمد که قبلا هرگز کسی ندیده است که امام حسین (ع) در پاسخ میفرمایند: من شروع کنندۀ جنگ نخواهم بود.
درباره پیام عاشورا نظرات زیاد و متفاوتی گفته شده است؛ اما آیا عاشورا پیامی ثابت دارد یا در هر دوره پیامی متفاوت با دوره و عصر دیگر دارد؟ به نظر شما پیام اصلی عاشورا چیست؟
آن بخش قابل تأمل که از رخداد عظیم کربلا به دست ما رسیده این است که قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و واقعه عاشورا، نه یک رخداد سیاسی و اجتماعی خاص حاضر در سال ۶۰ هجری، بلکه یک واقعه تکرار شده و قابل تکرار است که از آدم به ارث رسیده و تا ظهور ادامه دارد. واقعه کربلا همان رویارویی همیشگی حق و باطل است. در یک سو باطل با تمام امکانات خود ایستاده و در سوی دیگر حق اگرچه اندک است و اگرچه شاید در ظاهر شکست میخورد، اما در طول تاریخ ماندگار میماند؛ بنابراین اولین و مهمترین مواجهه ما با عاشورا باید این باشد که میدان حق و باطل را بشناسیم؛ جمله «کلّ یومٍ عاشورا و کلّ أرضٍ کربلا» مبیّن همین نکته است که هر لحظه زندگی ما، میدان مبارزه میان حق و باطل است. نکته دیگری که در خصوص واقعه عاشورا باید مد نظر داشت، مقایسه مداوم جامعه آن زمان با وضعیت کنونی خودمان است. آنهایی که آن روز برای حضرت نامه نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت کردند، هم مسلمان بودند و هم منتظر؛ باید از خود بپرسیم چه شد که منتظران امام (ع)، حمایت خویش را از ایشان برداشتند و واقعه کربلا رقم خورد؟ مقایسه کنیم که آیا وضعیت کنونی ما با آن مردمان قابل مقایسه است؟
واقعه عاشورا این پیام را به تاریخ و به خصوص جامعه اسلامی میرساند که اگر چنانچه یک جامعه رشد پیدا نکرد، ارزشهای آن تغییر کرد، معیارهای برتری افراد تغییر کرد، مردمش اهل فکر نبودند، اهالی جامعه به دنبال تذکر و اصلاح نبودند، به انحراف خواهد رفت ولو آنکه این جامعه را رسول اکرم (ص) بنا نهاده باشند؛ بنابراین وظیفه اساسی ما در پیامی که از عاشورا دریافت میکنیم، مراقبت از خود در وهله اول و مراقبت از جامعه خویش در مرحله بعدی است که اگر چنین نشود، مشخص نیست در نبرد عظیم بعدی حق علیه باطل در کدام سو ایستادهایم.
امروز در موضوع عدالت اجتماعی اگرچه کارهایی شده، اما هنوز عقب هستیم، هنوز ساختارهای اقتصادی ما به سمت حمایت از اقشار ضعیف حرکت نمیکند و بیشتر سود دلالان و کاسبان تامین میشود. در زمینه اخلاق اجتماعی، هنوز باید کار کنیم تا به جامعه ایدهآل برسیم. در خصوص تبدیل ضدارزشها به ارزش، ما دچار ضعفهای جدی هستیم که بخشی از آن به دلیل سبک زندگی مسئولین است؛ بنابراین معتقدم پیام عاشورا یک پیام مهم برای تمام اعصار است که ما همواره در نبرد میان حق و باطل هستیم، چه بسا چندسالی بر مبنای حق زندگی کرده باشیم، آن را بشناسیم و تشخیص دهیم، اما اگر مراقبت نداشته باشیم، ممکن است در مسیر باطل قدم بگذاریم شبیه آنچه که در کربلا رخ داد.
عاشورا و یادآوری هر ساله آن چگونه میتواند به اصلاح وضعیت دینی و اخلاقی جامعه کمک کند و در سالهای اخیر چه تاثیری در جامعه ما داشته است؟
ابعاد مختلف واقعه عاشورا درس زندگی صحیح مبتنی بر اصول دینی و اسلامی است. آنچه که در واقعه عاشورا دیده میشود نمونه متعالی مفاهیم انسانی همچون: وفاداری، محبت، بخشش، ایثار، صبر، استقامت، صداقت، مبارزه با ظلم، عبودیت، تکلیفمداری، بیتفاوت نبودن و اصلاحگری، نفی نژادپرستی و... بود. در کنار این مفاهیم تحلیل وضعیت سیاسی و اجتماعی آن دوران جامعه اسلامی، میتواند نقش مهمی در عدم انحراف جامعه اسلامی ما که اکنون منتظر ظهور است ایفا کند. نکته مهم این است که بتوانیم مصادیق حرکت حق علیه باطل را بشناسیم.
به نظر شما رشد مناسک و مراسم عزاداری چگونه به رشد دینی و اخلاقی مردم کمک میکند؟
یکی از ویژگیهای مهم مناسک و مراسم عزاداری در کشور ما، پیوند خوردن آن با مردم است. مراسم عزاداری ائمه معصومین (ع) از جمله معدود کارهای فرهنگی است که برگزاری آن به دست دستگاهها و ارگانهای فرهنگی نیفتاده است و این خود مردم هستند که این آیین عظیم را زنده نگه داشتهاند. به این موضوع از دو بعد میتوان نگاه کرد؛ ابتدا آنکه این مراسم و مناسک مرتبط با اهل بیت (ع) اگر قرار بود رویکرد مردمی نداشته باشد و توسط الگوهای فرهنگی که در این سالها به دنبال اجرای آن بودهایم، اجرا میشد، یقینا چیزی از آن باقی نمیماند. به بیان دیگر برگزاری مناسک و مراسم عزاداری یک اقدام دستوری نیست بلکه نشان از یک جوشش درونی دارد.
موضوع دیگر این است که این جوشش درونی برگرفته از یک محبت و علاقه و باور عمیق شده دارد. شاید بسیاری بر حسب قضاوت ظاهر بگویند جامعه ایران از دینداری فاصله گرفته است. شاید توجه به مظاهر دینداری آنها را به این نتایج رسانده باشد، اما رجوع به آیینهای دینی همچون محرم، غدیر و مطالعه مفاهیم اخلاقی همچون مبارزه با دروغگویی، جهل، ریاکاری، ظلم و ستم و... نشان میدهد که جامعه ایران اسلامی، بر خلاف آنچه که دشمن به دنبال القای آن است و برخلاف تبلیغات گسترده ضداخلاقی، اتفاقا کنشگری دینی بیشتری نسبت به گذشته دارد.