کارآفرینی در روزگار سخت؛ شجاعت ساختن در دل بحران
دکتر فردین شورج نویسنده و مدرس دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو گفت: کارآفرینی نسخهای برای تمام دردها نیست، اما یکی از معدود مسیرهای واقعی برای بازسازی امید، عدالت اقتصادی و رشد ملی است.
سوم اردیبهشت را نباید تنها به عنوان یک مناسبت تقویمی دید، بلکه باید آن را به نقطهای برای تجدید عهد با آیندهای بهتر بدل کرد. آیندهای که در آن، هر جوان ایرانی بداند برای ساختن زندگی، منتظر نیست؛ بلکه آغازگر است.
کارآفرینی در روزگار سخت؛ امیدی در دل اقتصاد ملتهب
سوم اردیبهشت، روز کارآفرین، در تقویم رسمی ایران فرصتی برای ارجگذاری به کسانی است که در دل شرایط سخت اقتصادی، به جای تسلیم شدن، راهی برای ساختن میجویند. اما آیا در ایران امروز، با تورمی فرساینده، نرخ بالای بیکاری، نبود امنیت اقتصادی و مشکلات معیشتی، میتوان از کارآفرینی سخن گفت؟ واقعیت این است که نهتنها میتوان، بلکه باید از کارآفرینی کمک خواست. چرا که در میان همه بحرانها، کارآفرینی نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی ملی است.
وضعیت کنونی اقتصاد ایران
با نگاهی به شاخصهای اقتصادی، درک دشواری شرایط کنونی آسان است:
نرخ تورم نقطه به نقطه در بسیاری از ماههای اخیر از ۴۰٪ فراتر رفته و قیمت کالاهای اساسی بهشدت افزایش یافته است.
نرخ بیکاری جوانان طبق آمار رسمی بیش از ۲۰٪ است، و بیکاری پنهان افرادی با مشاغل کمدرآمد و بیثبات، به مراتب بیشتراز این است. بنگاههای اقتصادی خرد و متوسط، درگیر چالشهای نقدینگی، مالیات سنگین و هزینههای تولید هستند. در همین حال، امید اجتماعی به آینده کاهش یافته و بسیاری از جوانان انگیزهای برای مشارکت اقتصادی ندارند.
تأثیرات اقتصاد جهانی
آنچه مسلم است اقتصاد ایران بخشی از یک اقتصاد جهانی است؛ هرچند دیوار تحریمها این ارتباط را بسیار محدود کرده، اما نباید غافل بود که بحرانهای جهانی مانند رکود تورمی، بحران انرژی، تغییرات اقلیمی و کاهش تجارت جهانی، همگی بر اقتصاد داخلی اثرگذارند. از سوی دیگر، رتبه ایران در شاخص سهولت کسبوکار بانک جهانی و شاخص جهانی نوآوری (GII) جایگاه خوبی ندارد؛ امری که نشان میدهد کارآفرینان ایرانی، نیاز به مسیر هموارتری برای آغاز و توسعه کسبوکار دارند.
با این وضعیت چرا هنوز باید از کارآفرینی سخن گفت؟
در بسیاری از کشورها، کارآفرینی ابزاری برای فرارو نجات از بحرانهای مختلف اقتصادی بوده است. در ونزوئلا، پس از فروپاشی اقتصادی، هزاران کسبوکار خرد در حوزه خوراک، پوشاک، آموزش آنلاین و خدمات دیجیتال شکل گرفت. در ترکیه، با وجود نوسانات شدید ارزی، شرکتهای فناور و نوآور، صادرات خدمات را توسعه دادهاند. حتی در کشورهای پیشرفته توجه بیشتر به کارآفرینی عامل نجات آنها بوده است.
به نظر من به عنوان یک معلم کارآفرینی در چنین شرایطی، این علم و حرفه سه کارکرد اساسی دارد:
۱- ایجاد اشتغال پایدار و غیر دولتی
۲- تقویت تابآوری اقتصادی
۳- بازسازی اعتماد اجتماعی از مسیر موفقیتهای ملموس
این رویکرد عاملی برای فرار و نجات مشکلات اساسی اقتصادی و راه حلی برای رفع بحرانها خواهد بود.
چالشهای اصلی مسیر کارآفرینی در ایران
در ادامه فهرست وار به معرفی چالشهایی میپردازیم که شناخت آن میتواند در پیدا کردن مسیر رفع مشکل بسیار موثر باشد:
- نبود دسترسی به سرمایه (مخصوصاً برای جوانان و زنان)
- پیچیدگی مجوزها و کاغذبازیهای طولانی
- فضای ناامن کسبوکار (از نگاه حقوقی، اقتصادی و سیاسی)
- نبود آموزشهای کاربردی در نظام آموزشی
- فرهنگ عمومی وابسته به «استخدام دولتی»
- ضعف در شبکهسازی کارآفرینان و فقدان نهادهای مردمی حامی
چه باید کرد؟
آنچه که ضروری مینماید وقت شعار دادن تمام شده است. امروز ما به راهکارهایی برای احیای کارآفرینی در ایران ونیاز اصلی کشور نیاز داریم. برای آنکه کارآفرینی به موتور محرکه اقتصاد کشور بدل شود، باید مجموعهای از اقدامات در سطوح مختلف انجام گیرد:
۱. دولت و سیاستگذاران
- اصلاح قوانین دستوپاگیر: حذف یا سادهسازی فرآیندهای صدور مجوز، کاهش موانع مالیاتی و بیمهای برای کسبوکارهای نوپا.
- ایجاد امنیت سرمایهگذاری: با ثبات در سیاستهای ارزی، مالیاتی و حقوقی، سرمایهگذار داخلی را تشویق به فعالیت سازنده کرد.
- تقویت صندوقهای حمایت از نوآوری و اشتغال: تزریق منابع هدفمند به استارتاپها، تعاونیها و مشاغل خانگی.
- توسعه زیرساختهای دیجیتال: اینترنت ارزان و پرسرعت، بستر تجارت الکترونیک، درگاههای پرداخت و خدمات مجازی، تسهیلکننده نسل جدید کارآفرینیاند.
- شفافیت و مبارزه با فساد: اعتماد عمومی بدون شفافیت، امکانپذیر نیست. کارآفرین باید اطمینان داشته باشد که موفقیتاش در گروی رانت و رابطه نیست.
۲. دانشگاهها و نهادهای آموزشی
- آموزش کارآفرینی از دبستان تا دانشگاه: ایجاد سرفصلهایی در حوزه تفکر خلاق، حل مسئله، ریسکپذیری، بازاریابی و مالی.
- ایجاد مراکز رشد و شتابدهنده در دانشگاهها: دانشگاه باید از محیط نظری صرف، به فضای تولید کسبوکار واقعی تبدیل شود.
- حمایت از پایاننامههای مسئلهمحور: پروژههای دانشجویی باید به حل چالشهای بازار و جامعه بپردازند، نه صرفاً به تحقیق نظری.
۳. رسانهها و فرهنگ عمومی
- الگوسازی از کارآفرینان بومی: معرفی و مستندسازی داستان موفقیتهای بومی به جای تمرکز صرف بر غولهای جهانی مانند ایلان ماسک و جف بزوس و ....
- ترویج فرهنگ پذیرش شکست: شکست در کسبوکار، بخشی از مسیر یادگیری است. رسانهها باید این نگاه را جا بیندازند.
- تغییر نگرش جامعه به کار مولد: از کار در کارگاه، تولید خانگی، استارتاپ کوچک و حتی فروش در فضای مجازی نباید شرم داشت. ارزش، در خلاقیت و تلاش است.
۴. خود کارآفرینان و نسل جوان
- به جای صبر برای فرصت، فرصت بسازیم: فضای اقتصادی اگرچه دشوار است، اما ایدههای نو، راه خود را باز میکنند.
- اتحاد و شبکهسازی: کارآفرینان باید با یکدیگر در ارتباط باشند، تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و با هم پیمان همکاری ببندند.
- یادگیری مستمر: کارآفرینی بدون آموزش حرفهای ممکن نیست. دورههای آنلاین، وبینارها، کتابها و کارگاههای تخصصی باید بخشی از زندگی هر کارآفرین باشد.
- ریسکپذیری با تحلیل: ریسک نابینایانه شکست میخورد؛ اما ریسک حسابشده، لازمه موفقیت است.
در پایان لازمست گفته شود که امروز، بیش از هر زمان دیگری، ایران به نسلی نیاز دارد که «خودآفرین» باشد؛ نسلی که از دل محدودیت، راه باز کند. کارآفرینی نسخهای برای تمام دردها نیست، اما یکی از معدود مسیرهای واقعی برای بازسازی امید، عدالت اقتصادی و رشد ملی است.
سوم اردیبهشت را نباید تنها به عنوان یک مناسبت تقویمی دید، بلکه باید آن را به نقطهای برای تجدید عهد با آیندهای بهتر بدل کرد. آیندهای که در آن، هر جوان ایرانی بداند برای ساختن زندگی، منتظر نیست؛ بلکه آغازگر است.
«شجاعت، یعنی آغاز کردن، حتی وقتی هیچ تضمینی برای موفقیت نیست.»