فریاد زخمهای هاری و سکوت قانون/وقتی خیابانها برای بازی کودکان امن نیستند
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، در سالهای اخیر، اخبار دلخراشی مانند «سگی در خیابان کودک را درید»، «حمله سگی ولگرد به اهالی محله منجر به ابتلای فردی به هاری و مرگ او شد» و دهها عنوان مشابه، هر روزه در رسانهها تکرار میشوند. اگرچه این عناوین شاید در محتوا تکراری به نظر برسند، اما میزان قربانیان و زخمهای روحی گوشهای از عمق این بحران را به نمایش میگذارند. در واقع آنچه این رخدادها را به معضلی جدی تبدیل کرده، افزایش روزافزون آمار تلفات و صدمات ناشی از سگهای بلاصاحب و صاحبدار است؛ معضلی که تا کنون مسئول واحدی برای حل آن پیدا نشده و بهنظر میرسد ساماندهی جمعیت سگها در کشورمان نیازمند قانونی فراگیر است.
هر بار که خبری با عنوان «حمله سگ ولگرد به کودک»، «مرگ مردی بر اثر ابتلا به هاری» یا «وحشت خانوادهها از حضور سگها در پارکها» در رسانهها منتشر میشود، تنها تصویری تکراری از فاجعهای دیده میشود که دیگر به بخشی از روزمرگی جامعه تبدیل شده است. اما آنچه در پس این اخبار نهفته است، چیزی فراتر از یک حادثه است: گواهی است بر بیقانونی، بینظارتی و غفلت نهادهایی که باید حافظ سلامت و امنیت عمومی باشند. این حوادث فقط روایت دردناک چند کودک یا خانواده نیستند، بلکه نشانههاییاند از بحرانی پنهان که سالهاست در حاشیه شهرها، کوچهها، بوستانها و حتی خانهها در حال رشد است؛ بحرانی به نام رهاشدگی جمعیت سگها.
در نبود یک قانون جامع و الزامآور، مرز میان حیواندوستی و تهدید سلامت عمومی در ایران از بین رفته است. شهرداریها، سازمانهای مسئول و حتی قانونگذار، هر یک توپ مسئولیت را به زمین دیگری انداختهاند، در حالیکه خیابانها و پارکها، هر روز بیشتر به قلمرو بیمهار سگهای بلاصاحب و حتی خانگی تبدیل میشوند.
خلأ قانونی در ساماندهی سگهای خانگی و ولگرد
نگاهی به متون حقوقی و مصوبات موجود نشان میدهد که در ایران قانون مدونی برای کنترل و مدیریت جمعیت سگها تدوین نشده است. تنها اشارهی قانونگذار را میتوان در بند پانزدهم ماده پنجاه و پنج قانون شهرداریها یافت که شهرداریها را به پیشگیری از انتشار امراض ساریه و دفع حیوانات بلاصاحب در شهرها مکلف کرده است. این ماده قانونی، اما هرگز در عمل به توصیف تولیدی سگها نپرداخته و تنها بر دفع جانوران آلوده یا مضر تأکید دارد.
در همین حال، دخل و تصرف فرهنگ اجتماعی نیز در این خلأ قانونی بیتأثیر نبوده است. در سالهای اخیر رواج نگهداری سگ بهعنوان حیوان خانگی در خانههای بسیاری از خانوادههای شهری افزایش یافته؛ پدیدهای که قانونی برای تنظیم آن پیشبینی نشده و در نتیجه صاحبان سگ بدون ملزم بودن به تهیه تجهیزات حفاظتی، واکسیناسیون یا عقیمسازی الزامی، حیوانات را به اماکن عمومی میآورند. پارکها که زمانی محل امن کودکان برای بازی و تفریح بودند، اینک محل گردش و رهاسازی سگها شدهاند؛ مسئلهای که علاوه بر به خطر انداختن سلامت جسمانی مردم، آلودگی محیط را نیز تشدید میکند.
هزینههای نادیدهگرفتهشده یک بیقانونی شهری
در اغلب کشورهای توسعهیافته نگهداری حیوان خانگی با قوانین دقیق و الزامآور همراه است؛ از جمله الزام به همراه داشتن کیسه مخصوص برای جمعآوری فضولات حیوان، واکسیناسیون منظم، و پرداخت مالیات یا عوارض مربوط به نگهداری حیوان. اما در ایران هنوز سازوکار مشخصی برای الزام به پاکسازی فضولات، نظارت بر واکسیناسیون و کنترل جمعیت سگها وجود ندارد. به گفته محمود مرعشی، دامپزشک متخصص حیات وحش، فضولات سگها را میتوان بمبهای بیولوژیکی دانست که حامل انواع ویروسها و انگلها هستند. این واقعیت در کنار نبود الزامات قانونی، به رهاسازی بیملاحظه مدفوع سگ در پارکها و خیابانها منجر شده و کودکان و افراد مسن را در معرض خطرات جدی قرار میدهد.
در زمینه رفتار مجرمانه سگگردانان نیز تکیه بر قانون مجازات اسلامی امکان مقابله کافی را فراهم نمیآورد. ماده ۱۹۱ قانون تعزیرات، دفع غیربهداشتی فضولات دامی را ممنوع اعلام کرده و حبس تا یک سال برای مرتکبین در نظر گرفته است، اما سازوکاری برای پایش مداوم و پیگرد قضایی اغلب موارد مشاهدهشده وجود ندارد. افزون بر این، تشخیص تهدید علیه بهداشت عمومی و اعلام جرم بر عهده وزارت بهداشت و سازمان حفاظت محیط زیست است؛ دو نهادی که هنوز برنامهای جامع برای برخورد با سگگردانان تدوین نکردهاند.
فاجعه گزیدگیها
در طرف دیگر معادله، تعداد گزیدگیهای ثبتشده بر اثر حمله سگها هر سال افزایش مییابد. رئیس اداره مبارزه با بیماریهای قابل انتقال از حیوان به انسان وزارت بهداشت اعلام کرده است که سال ۱۴۰۲ بیش از ۳۲۰ هزار مورد حیوانگزیدگی در کشور ثبت شده که حدود ۸۰ درصد آنها به سگ اختصاص دارد و از این تعداد تنها در سه ماه نخست سال ۱۴۰۳ پنج نفر بر اثر هاری جان خود را از دست دادهاند. این آمار نشان میدهد که بیتوجهی به کنترل سگها و نبود آگاهی کافی در میان نگهداران حیوان خانگی، به بحران سلامت عمومی در کشور تبدیل شده است.
ماده ۵۰۱ قانون مجازات اسلامی نیز افرادی را که با رفتار خود سگها را به حمله علیه انسانها وادار کنند، مسئول میداند، اما این ماده تنها ناظر بر پس از وقوع حادثه است و جنبه پیشگیرانه ندارد. بهاینترتیب وقتی حادثه تلخ حمله دو سگ به دختربچهای ده ساله در لواسانات تهران، با آسیبهای جسمی و روانی فراوان، خبرساز میشود، تنها میتوان به دیه و پیگرد قضایی متوسل شد؛ در حالی که میشد با قوانین پیشگیرانهای مانند الزام به بستن قلاده، واکسیناسیون اجباری و اعمال محدویت مکانهای حضور سگها، از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کرد.
آمار قربانیان و مصدومان انسانی تنها بخش کوچکی از هزینههای اجتماعی این معضل است. از سویی دیگر ازدیاد بیرویه جمعیت سگهای ولگرد هزینههای بالایی را بر بودجه عمومی تحمیل میکند. برآوردها نشان میدهد هر فرد دچار گزیدگی برای پیشگیری از هاری به طور متوسط بیش از ۱۰۸ دلار هزینه دارو و مراقبت میپردازد و با مصرف نیم میلیون دوز واکسن هاری در سال، دستکم دوونیم میلیون یورو صرف واردات واکسن میشود. همچنین هر واحد سرم ضدهاری ۵۰ یورو هزینه دارد و برخی مصدومان نیازمند آن میشوند. افزون بر این، سازمان جهانی بهداشت بار اقتصادی هاری را سالانه ۸.۶ میلیارد دلار برآورد کرده است.
در زمینه مدیریت جمعیت حیوانات بلاصاحب، شهرداریها موظف هستند سگها را جمعآوری، واکسینه، عقیم و در مراکز ویژهای دور از مناطق مسکونی نگهداری کنند. اما در عمل این وظایف با کمکاری نهادهای شهری همراه بوده و شهروندان خود با هزینههای جانی و روانی، پیامدهای این غفلت را میپردازند. آخرین اظهار نظر رسمی شهرداری تهران در فروردین امسال بر ممنوعیت ورود سگها به بوستانها تأکید داشت، اما گشتوگذار چند دقیقهای در همین فضاها نشان میدهد که حضور حیوانات خانگی هنوز به یکی از معضلات اصلی خانوادهها مبدل شده است.
مشتی از خروار
امیرحسین، کودک ۴ ساله در دزفول
امیرحسین خردسالی در شهرستان دزفول مورد حمله یک سگ هار قرار گرفت و با علائم شدید به بیمارستان منتقل شد. آزمایشهای تخصصی، ابتلای او به هاری را تأیید کردند. اگرچه خانوادهاش برای ادامه درمان او را به تهران اعزام کردند، اما پس از ۳۱ روز تلاش بیثمر پزشکی، این کودک معصوم در ۲۱ خردادماه جان خود را از دست داد.
ضحی، دختر ۸ سالهای که قربانی کوچههای نکا شد
در شهر نِکای مازندران، دختربچهای به نام ضحی هنگام عبور از کوچه مورد حمله یک سگ ولگرد قرار گرفت. این حمله منجر به جراحات عمیق در صورت و پای چپ او شد. علیرغم اقدامات درمانی، ضحی نیز جان باخت و طبق گزارش پزشک معالج، علت مرگ هاری اعلام شد. این واقعه واکنش گسترده افکار عمومی را در پی داشت و تصاویر آن از شبکههای محلی نیز پخش شد.
کودک ۵ سالهای که توسط سگها تکهتکه شد
در حادثهای دیگر، کودک پنجسالهای هدف حمله چند سگ ولگرد قرار گرفت؛ سگها بهطور هماهنگ قسمتهای مختلف بدن او را گاز گرفتند. شدت جراحات بهقدری بود که این کودک پیش از رسیدن به بیمارستان جان سپرد.
مداخله مرگبار پلیس لندن در برابر حمله سگها
اگرچه بیشتر نمونهها از داخل کشور گزارش شدهاند، اما موارد مشابه در خارج نیز وجود دارد. در یکی از خیابانهای لندن، زنی هدف حمله دو سگ قرار گرفت. با وجود اخطار پلیس، صاحب سگها از تحویل آنها خودداری کرد. در نهایت پلیس برای مهار خطر، هر دو حیوان را در محل از پای درآورد و مالک را با شوک الکتریکی دستگیر کرد.
این موارد تنها گوشهای از واقعیت تلخ زندگی در خلأ قانونی کنترل جمعیت سگهاست؛ حقیقتی که در صورت بیتوجهی، میتواند بیش از پیش قربانی بگیرد.
سگگردانی بیضابطه
علاوه بر مخاطرات مستقیم حیوانی، انتقال باکتریها و انگلها از طریق فضولات سگها نیز نگرانکننده است. کمپیلوباکتر، سالمونلا، اشریشیاکلی، کلستریدیوم دیفیسیل و انگلهایی مانند توکسوکاریازیس یا اکینوکوکوس همگی از طریق مدفوع سگ به انسان منتقل میشوند و باعث بروز اسهال، درد شکم، تب، و در موارد حاد، کیستهای متعدد در اندامهای حیاتی بدن میشوند. افزایش موارد کیست هیداتید نیز با ارتباط مستقیم به رشد بیمهار جمعیت سگهای آلوده در ارتباط است.
ریشههای افزایش جمعیت سگهای ولگرد به فرهنگ غلط «غذارسانی» به جانوران بازمیگردد؛ عملی که هواداران آن را نوعی انساندوستی میدانند، اما در عمل با فراهم کردن منابع غذایی ثابت برای سگها، بقای جمعیتی آنها را تضمین میکند و جمعشدن گروههای بزرگ در یک محل، خطر سرایت بیماریها و رفتار پرخاشگرانه حین جستوجوی غذا را افزایش میدهد.
الگوهای موفق جهانی و راهکارهای قابل اقتباس
در مقابل، تجربه جهانی نشان میدهد اجرای برنامههای (CNVR) جمعآوری، عقیمسازی، واکسیناسیون، و بازگشت راهکاری کارآمد برای کنترل جمعیت سگهای بلاصاحب است. کشور هلند با اجرای این طرح و تأمین هزینههای عقیمسازی، عملاً مشکل سگهای ولگرد را به کلی رفع کرده و حتی کسانی که سگهای خود را رها کنند، با مجازاتهای سنگین روبهرو میشوند. در انگلستان، نرخ عقیمسازی بیش از ۸۰ درصد است و صاحبان حتی در صورت بروز آسیب باید پاسخگوی جریمه یا زندان باشند. در آلمان، علاوه بر مالیات سگ و قوانین ثبت (Hunderegister)، میکروچیپ و بیمه اجباری نیز برای هر حیوان در نظر گرفته شده است.
بررسی تمامی این نکات نشان میدهد که ایران در آستانه یک بحران زیستمحیطی و سلامت عمومی جدی قرار دارد. وقتی شهرداریها، وزارت بهداشت و سازمان محیط زیست نتوانند قوانین بازدارنده و پیشگیرانهای وضع و اجرا کنند، مردم و بهویژه کودکان ناگزیرند هزینه بهای سهلانگاری سیستماتیک را با سلامت و جان خود بپردازند. ضروری است مجلس شورای اسلامی هرچه سریعتر با تصویب یک قانون جامع و روشن درباره نگهداری و ساماندهی سگهای خانگی و بلاصاحب، ضمن الزام به واکسیناسیون، قلادهگذاری، جمعآوری فضولات، و عقیمسازی، مجازاتهای بازدارندهای برای متخلفان تعریف کند تا دیگر نهادها و شهروندان بتوانند مطمئن باشند حق حیات و امنیتشان به رسمیت شناخته شده و از آن دفاع میشود.