آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۶۶۲۶۳
یادداشت|

مذاکره در سایه تهدید: دور جدید دیپلماسی ایران و آمریکا

سیاست خارجی انقلابی باید فعال، عزت‌مدار و مبتنی بر منافع ملی باشد تا استقلال، امنیت و حقوق مردم ایران حفظ شود. مذاکره در سایه تهدید، اگر به‌درستی مدیریت نشود، ممکن است کشور را به نقطه‌ای پرهزینه بازگرداند.
مذاکره در سایه تهدید: دور جدید دیپلماسی ایران و آمریکا

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، فاطمه کاوند در یادداشتی به این مسئله میپردازد که دور تازه‌ای از گفت‌وگوها میان ایران و ایالات متحده آمریکا در حالی آغاز شده که نشانه‌های تردید، عدم اعتماد و تنش‌های عمیق، همچنان فضای روابط دو کشور را سنگین کرده است. در ظاهر، بازگشت به دیپلماسی می‌تواند گامی مثبت تلقی شود؛ اما نگاهی دقیق‌تر به روند گذشته و شرایط کنونی، حاکی از آن است که این مذاکرات نیز در سایه تهدید، فشار و بی‌اعتمادی شکل گرفته‌اند. همین امر سبب می‌شود که نه تنها نسبت به نتایج احتمالی این روند تردید داشته باشیم، بلکه ضرورت بازنگری در نحوه ورود و چگونگی مدیریت مذاکرات را بیش از هر زمان دیگری احساس کنیم.
سیاست خارجی آمریکا، چه در دولت های جمهوری خواه و چه در دولت های دموکرات، نشان داده که بر مبنای احترام متقابل، صداقت و پایبندی به تعهدات بین‌المللی عمل نمی‌کند. نمونه بارز این رویکرد، خروج یک‌جانبه دولت ترامپ از توافق هسته‌ای (برجام) در سال ۲۰۱۸ بود؛ آن‌هم در حالی‌که ایران طبق تأیید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به تمام تعهدات خود پایبند مانده بود. آمریکا بدون پرداخت هیچ‌گونه خسارت، توافقی بین‌المللی را نقض کرد، تحریم‌ها را به سطحی بی‌سابقه رساند، و همزمان خواستار مذاکره مجدد شد. این رفتار نه نشانه دیپلماسی، که جلوه‌ای از سیاست سلطه‌گرانه و قلدرمآبانه آمریکاست.
در دوران کنونی و سیاست ترامپ، آمریکا با اتخاذ سیاست «فشار حداکثری»، سه‌گانه‌ای از تهدید، تحریم و مذاکره را همزمان پیش می‌برد. از یک سو ایران را با شدیدترین تحریم‌های اقتصادی تاریخ روبه‌رو می‌سازد، از سوی دیگر به‌طور مداوم تهدید به اقدام نظامی می‌کند، و همزمان از درِ گفت‌وگو و مذاکره نیز سخن می‌گوید. این ترکیب، هدفی روشن دارد: کشاندن ایران به میز مذاکره از موضع ضعف. یعنی آمریکا با ایجاد بحران، خود را به‌عنوان تنها راه‌حل ممکن این بحران معرفی می‌کند؛ روشی کلاسیک در سیاست رئالیستی که در آن، قدرت‌نمایی و اعمال فشار ابزارهای اصلی تأثیرگذاری‌اند.
در مقابل، سیاست ایران با شعار «نه جنگ، نه مذاکره» به‌دنبال ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا بود. با این حال، در عمل شاهد آن بودیم که این شعار فاقد راهبرد عملیاتی مشخص بود. از یک سو نه سازوکار مؤثری برای مقابله با تحریم‌ها شکل گرفت، و نه ابتکار دیپلماتیکی در سطح بین‌المللی برای منزوی کردن سیاست آمریکا پیاده شد. در نتیجه، فضای تصمیم‌گیری در ایران به تدریج بار دیگر به سمت مذاکرات متمایل شد، بدون آنکه ارزیابی دقیقی از تجربه تلخ برجام و ماهیت سیاست آمریکا صورت گرفته باشد.
امروز نیز، ایالات متحده با همان زبان گذشته وارد شده است. بازگشت به میز مذاکره در حالی صورت می‌گیرد که هنوز تحریم‌ها پابرجاست، تهدیدات نظامی ادامه دارد، و درخواست‌های جدیدی چون توقف حمایت ایران از متحدان منطقه‌ای‌اش و محدودسازی توان موشکی کشور نیز مطرح می‌شود. این در حالی است که آمریکا نه تنها حاضر نیست از متحدان منطقه‌ای‌اش چون رژیم صهیونیستی یا عربستان فاصله بگیرد، بلکه همچنان در حال تقویت پایگاه‌های نظامی‌اش در منطقه است. در چنین شرایطی، خواسته‌های آمریکا چیزی جز نوعی باج‌خواهی سیاسی نیست. بنابراین، باید با رویکردی واقع‌گرایانه، نه‌تنها به گذشته بنگریم، بلکه آینده را نیز از منظر قدرت و منافع ملی تحلیل کنیم. ایران اگر بخواهد وارد مذاکراتی موفق شود، باید از جایگاه قدرت و ابتکار عمل ورود کند. تجربه نشان داده که در جهان واقعی روابط بین‌الملل، تنها ابزار واقعی بازدارندگی، قدرت است؛ نه اعتماد کور و نه خوش‌بینی دیپلماتیک.
مذاکره در این شرایط تنها زمانی می‌تواند به نتیجه منصفانه منجر شود که ایران نیز با شروط و راهبردی مشخص وارد میدان شود. از جمله:
1_ کاهش ۵۰ درصدی سطح غنی‌سازی اورانیوم در ازای لغو ۵۰ درصد تحریم‌ها و آزادسازی بخشی از منابع بلوکه‌شده ایران
2_ حفظ بازرسی های پادمانی زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی، بدون هیچ‌گونه پذیرش نظارت فراپادمانی یا دائمی
3_ عدم طرح هرگونه بحث درباره توان موشکی یا روابط ایران با متحدان منطقه‌ای، مگر آنکه آمریکا نیز به‌طور همزمان درباره پایگاه‌ها، فروش سلاح و حمایت از رژیم صهیونیستی شفاف‌سازی کند و تمامی پایگاه های خود را از منطقه غرب آسیا برکنار کند.
4_ حذف کامل مکانیسم ماشه از متن توافق، به عنوان ابزاری تهدید آمیز که از ابتدا ناقض روح توافق بود.
در صورت عدم پذیرش این شروط از سوی آمریکا، ایران باید مسیر بازدارندگی هسته‌ای را با شجاعت و منطق دنبال کند، افزایش سطح غنی‌سازی به بالای ۶۰ درصد و حرکت به‌سوی توان بازدارندگی هسته ایی کامل، باید به‌عنوان گزینه‌ای روی میز سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی باقی باشد. این تصمیم نه از سر جنگ‌طلبی، بلکه برای ایجاد موازنه قدرت در برابر دشمنی است که تنها زبان قدرت را می‌فهمد.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر گونه عقب‌نشینی از مواضع اصولی، نه به صلح، بلکه به فشار بیشتر منتهی خواهد شد. تجربه عراق، لیبی و افغانستان نشان داد که کشورهای بی‌دفاع، همواره قربانی منافع قدرت‌های جهانی‌اند. اما نمونه‌هایی مانند کره شمالی یا حتی پاکستان، ثابت کرده‌اند که بازدارندگی کامل هسته ایی و حتی داشتن بمب اتم واقعی، امنیت واقعی می‌آورد.
در نهایت، سیاست خارجی انقلابی باید فعال، عزت‌مدار، و مبتنی بر منافع ملی باشد. نباید در برابر آمریکا موضع تدافعی گرفت. بلکه باید بازی را با قدرت بازتعریف کرد، ابتکار عمل را در دست گرفت، و به‌گونه‌ای مذاکره کرد که نتیجه آن حفظ استقلال، ارتقای امنیت و تضمین حقوق مردم ایران باشد.
مذاکره در سایه تهدید، اگر به‌درستی مدیریت نشود، ممکن است بار دیگر ما را به همان نقطه‌ای بازگرداند که سال‌ها برای رهایی از آن هزینه داده‌ایم. اکنون زمان آن است که ایران با صراحت، اقتدار و منطق، دیپلماسی را نه به‌عنوان مسیر سازش، بلکه به‌عنوان ابزار تقویت قدرت ملی به کار گیرد. تنها در این صورت است که گفت‌وگو می‌تواند معنا داشته باشد، و تنها در این صورت است که دشمن، دست از زیاده‌خواهی برخواهد داشت.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار