
«نسلکشی غذایی» در سایه «سکوت نهادی»
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، در متن یادداشت بخشی الموتی آمده است:
آنچه در غزه رخ میدهد فراتر از یک بحران انسانی است، بلکه نمونهای بارز از «نسلکشی غذایی» است. غزه با بیش از ۲ میلیون نفر جمعیت در وضعیت بحران غذایی و تمام جمعیت آن در مواجهه با گرسنگی، شاهد اجرای عمدی و سیستماتیک سیاست «قتل تدریجی» است. در هفتههای گذشته سازمان ملل بارها هشدار قحطی ۱۰۰ درصدی برای این مردم مظلوم را صادر کرد، اما در عمل، نسل کشی ادامه یافت. در چنین فضایی آنها چارهای جز جمع آوری آردهای آغشته به شن را ندارند حتی اگر مورد حمله و کشتار بی رحمانه شقیترین انسانهای تاریخ قرار بگیرند. در شرایطی که خبرنگار ساکن غزه ادامه خبررسانی را به دلیل گرسنگی رها کرده است و ابوصالح، دندانپزشک اهل غزه مینویسد که «موضوع اصلا اغراق کردن یا ترند شدن نیست. اگر ظرف ۴۸ ساعت، غذا، نوشیدنی، شیر خشک و آرد وارد غزه نشود، اخبار بزرگترین قتل عام تاریخ را روی صفحه نمایش خود خواهید دید»، یعنی جهان در نقطهای سرنوشت ساز قرار گرفته است؛ انتخاب بین انسانیت و خوی حیوانی.
رافائل لمکین، بنیانگذار مفهوم «نسلکشی»، تأکید داشت که نابودی گروههای انسانی لزوماً از طریق قتل عام فوری صورت نمیگیرد، بلکه میتواند از طریق «تخریب شرایط اساسی زندگی» محقق شود. قطع کامل زنجیره غذایی غزه - که منجر به جمعآوری آرد آمیخته با شن توسط غیرنظامیان شده - دقیقاً همین الگو را دنبال میکند.
سکوت سازمانیافته جامعه بینالمللی
سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) که یکی از مراجع مقابله با گرسنگی در جهان است با اعلام گرسنگی حدود ۸۰۰ میلیون نفر در جهان که غذای کافی برای یک زندگی مطلوب در اختیار ندارند، نشان داد که نمیتوان امیدی به آن داشت. سازمانی که در وضعیت فاجعهبار قرار دارد و برنامه جهانی غذا که ذخایر خود را تمام کرده، نه قربانی ناتوانی فنی، بلکه شاهد عینی سکوت سازمانیافته جامعه بینالمللی در برابر نسلکشی هستند. حتی دریغ از یک موضع گیری یا حتی اقدامی کوچک، اما نمادین.
این سازمانها - که وظیفه حفاظت از امنیت غذایی جهانی را بر عهده دارند - به «شاهدان بیعمل» تبدیل شدهاند. وقتی ۸۰ درصد افرادی که در سراسر دنیا با قحطی مواجهند در غزه زندگی میکنند، آیا میتوان این وضعیت را تصادفی یا طبیعی دانست؟ آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی «آنروا» در ماه گذشته از سوء تغذیه شدید ۲۷۰۰ کودک زیر پنج سال در نوار غزه خبر داد؛ خبری که حالا شاید ابعاد وحشتناک تری هم پیدا کرده باشد. کودکان زیر پنج سال که از سوءتغذیه حاد رنج میبرند، نماد هدفگیری عمدی نسل آینده و اجرای تدریجی طرح نابودی یک ملت هستند. کودک کشی بعنوان راهبرد نخست رژیم صهیونی به نتیجه نرسید و حالا گویا در سایه سکوت بین المللی و سیری حکام عرب منطقه؛ راهبرد دوم یعنی گرسنگی تا سر حد مرگ در دستور کار قرار گرفته است. در چنین شرایطی آیا همه سازمانهای مسئول و مدعیان حقوق بشر و بنیادهایی که برای تحقق نوعدوستی و انسانیت فعالیت میکنند، وظیفه کمک به گرسنگان غزه را ندارند؟ آیا دیگر میتوان این وضعیت دهشتناک را به نظاره نشست؟ ملتهای عرب منطقه چطور میتوانند در شرایطی که بیشترین غذاها را در اختیار دارند، نسل کشی غذایی در غزه را مشاهده کنند؟ تاریخ این حد از ظلم و بیداد را هرگز فراموش نخواهد کرد.
نهادینگی فرهنگ بیتفاوتی
از منظر جامعهشناسی، آنچه در غزه اتفاق میافتد، بازتولید «فرهنگ بیتفاوتی سازمانیافته» است. همانطور که زیگمونت باومن در تحلیل هولوکاست نشان داد، نسلکشی مدرن نیازمند مشارکت فعال یا منفعل نهادهای بوروکراتیک است. امروز تمامی سازمانهای ملی، منطقهای و جهانی باید برای پایان نسل کشی غذایی در غزه یکصدا فریاد بر آورند. نسل کشی مدرن تنها با قساوت آمریکا و اسراییل در غزه صورت نمیپذیرد بلکه بی تفاوتی مهمترین ابزار آنها برای اجرای سیاست هایشان است.
سکوت سران عرب و مسلمان که بسیاری از مسئولان و ملتهای منطقه از آن انتقاد کردهاند، نمونهای از همین مشارکت منفعل محسوب میشود. وقتی حکومتهای منطقه قادر به ورود یک کامیون آرد به غزه نیستند، در واقع در پروژه نسلکشی مشارکت میکنند.
آنچه امروز در غزه شاهد آن هستیم، نسلکشی قرن بیستویکم است که با ابزارهای «مدرن» و تحت پوشش سکوت نهادی اجرا میشود. این جنایت نه تنها بر دوش اشغالگران، بلکه بر گردن تمام نهادهایی است که توان متوقف کردن آن را دارند، اما سکوت اختیار کردهاند. تاریخ این سکوت را فراموش نخواهد کرد.