به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، بد نیست گاهی انسان ها به گذشته خود نگاهی بیندازند تا بفهمند چگونه به اینجا رسیده اند؛ بعضی ها بدبخت بوده اند، بعد پولدار و بعضی ها پولدار بوده و بعد بدبخت شده اند.
می خواهم از چند یا چندین کارتون خواب نیشابوری برایتان بگویم. از چند انسان، هموطن، همشهری (از کسانی که ایستاده می میرند...) و شاید کمتر کسی به آنها توجه داشته باشد و البته به نظر می رسد که عامل اصلی این بی توجهی خودشان هستند؛ کسانی که اغلب روز و شب خود را در خیابان و پارک ها سپری می کنند.
ساعت 12:30 دقیقه بامداد پاییزی، میهمان ناخوانده سه کارتن خواب شدیم تا با آنها صحبتی در خصوص وضعیتشان داشته باشم. سید مهدی که خانه ای با دیوار کارتنی و سقف آسمانی دارد، این چنین با من به گفت و گو نشست.
وی دلیل اعتیادش را هوس خود عنوان کرد و گفت: از تریاک شروع کرد و اعتیادش منجر به جدایی در هر دو ازدواجش شده است و باعث گردیده که سر از زندان در آورد.
از ضایعات جمع کردن، خرج خود را در می آورد و اصولاً هر پولی که به دستش می رسد را هزینه مواد می کند. غذای خود را معمولاً از داخل پلاستیک های زباله تهیه می کند.
سید مهدی که خودش منزل را ترک کرده، بیان می کند: خانواده اش بارها برای معالجه او تلاش کرده اند، ولی موفق نشده اند. بارها تصمیم به ترک مواد مصرف گرفتم ، اما باز هم مصرف می کنم.
او از همسر اولش یک پسر 12 ساله و از همسر دومش یک دختر دارد و از اینکه باعث خجالت زن و فرزندش شده، احساس شرمساری می کند.
می گوید: اگر مسئولان نسبت به مواد مخدر قدری بیشتر سخت گیری داشته باشند، دیگر این همه معتاد را داخل کوچه و خیابان نمی بینیم .اصلا اگر مواد و مواد فروش نباشد؛ دیگر من هرچقدر هم پول داشته باشم، باز هم فایده ای ندارد، چون موادی نیست.
وی می گوید: زندان هم در من تاثیری برای ترک کردن نداشت، بلکه من در زندان خیلی چیزها نیز یاد گرفته ام؛ از قرص خوردن تا کراک مصرف کردن و شیشه کشیدن!
او اظهار می کند: در زندان قرص، کراک و شیشه نیز پیدا می شود از طریق هوایی، جاساز مثلا در کفش، شلوار یا داخل بدن...! به طوری که خود ماموران امنیتی زندان هم متوجه نمی شوند.
درباره کلاس های «ان ای» و کمپ ها می گوید: این کلاس های «ان ای» که به درد ما معتادها می خورد، به صورت شخصی اداره شده و شرکت در این کلاس ها هزینه دارد.
می گوید: بعضی از مردم به ما خیلی لطف دارند و کمک می کنند، حتی به ما لباس و غذا می دهند و از همه مهمتر به ما احترام می گذارند، اما برخی ما را به چشم دزد و جانی نگاه می کنند در صورتی که ما دزد نیستیم چون از صبح شروع به ضایعات جمع کردن می کنیم و جانی هم نیستیم؛ چرا که اگر جانی بودیم حتما جای ما داخل زندان بود که حکماً حکم ما مرگ بود.
وی بیان می گوید: از مسئولان می خواهم که با مواد فروشان برخورد جدی تری داشته باشند. اگر مواد نباشد من نیز مصرف نمی کنم؛ مثلا مواد فروش های کوچه ترانز که در چهارده معصوم هستند را باید دستگیر کنند چرا با آنها برخورد نمی شود؟ چرا آنها را آزاد گذاشته اند؟ هر چند می گوید: زندان ها نیز دیگر ظرفیتی برای نگهداری زندانیان ندارد.
در این بین حرف های عزت الله هم شنیدنی بود که می گفت: با شما مصاحبه می کنم تا حرف هایم شاید، بتواند از اعتیاد نوجوانان و جوانان جلوگیری کند.
او در اتاقکی که کنار منزل پدری اش بود زندگی می کند، فضایی حدود 12 متر. وقتی وارد اتاقش شدم آشفتگی در خانه بسیار موج می زد، وسایل خانه شامل تنها چند وسیله ضروری برای زندگی مثل اجاق گاز کوچک، زوار درفته که در گوشه چپ اتاق قرار داشت و لباس هایی که با وضع آشفته ای وسط اتاق ریخته شده بود.
می گوید: احساس می کنم آدمی هستم که مرده ام و تنها به صورت قاچاق در این دنیا زندگی می کنم که اگر مرا ببینید حکم من مرگ است. من با گذشت شش ماه از سال تنها به اندازه انگشتان دستم از منزل خارج شده ام.
به گفته او خرج خوراک و پوشاکش را پدر و مادرش تامین می کنند و یارانه ای را که می گیرد، صرف خرید مواد می کند. وی فقط به خاطر شکایت والدینش به زندان رفته و در آنجا نه تنها موفق به ترک نشده، بلکه با آدمهای حرفه ای تر آشنا شده که راههای جدیدتری را نیز در آنجا به او یاد داده اند.
باعث و بانی اعتیادش را نفس خودش می داند و بعد جامعه! و می گوید: شاید هم به خاطر نبود تفریحات سالم بود که به سمت اعتیاد رفتم.
وی در خصوص ترک مواد می گوید: شاید ترک هم کرده باشم، اما باز به سمت دود رفته ام، دود آنقدر مرا ضعیف ساخته که دوبار خودسوزی کرده و 48 درصد سوختگی دارم؛ تنها زنده ام تا فقط و فقط اکسیژن مصرف کنم.
دلیل خودکشی خود را یاس و ناامیدی عنوان می کند و می گوید: از مسئولین در خواست دارم مکانی را برای ترک اعتیاد فراهم کنند و به ما کمک کنند تا دیگر بعد از ترک به سمت دود و مواد نرویم.
پیمان دیگر فرد حاضر در این مکان که از سیستان و بلوچستان به نیشابور آمده و 47 سال سن دارد می گوید: در خانواده ای معتاد به دنیا آمده و از همان کودکی نسبت به مواد اعتیاد داشته. داخل آلونکی واقع در همین راستا اسکان دارد؛ منزلی محقر که نیم متر مربع مساحت داشته؛ در تزئین داخلی آن پرده ای آویزان بود وکل وسایلش شامل؛ تشک و دو عدد متکا و سفره ای که داخل آن چند تکه نان خشک بود.
پیمان با گاری دستی در بین شهر ضایعات جمع می کند، برعکس همه معتادان که شاید هیچ آرزویی ندارند، آرزو دارد که خانه ای داشته باشد و ازدواج کرده تا از این بلاتکلیفی نجات پیدا کند.
وی برای رسیدن به آرزوهای خود از مسئولین می خواهد تا به او و امثال او کمک کنند. به همت یکی از همشهریان توانسته، یارانه بگیرد و آن را خرج خورد وخوراکش کند.
می گوید: با توجه به سابقه زندان رفتنش هیچ کجا به او کار نداده و به او اعتماد نمی کنند و سرمایه ای هم برای کاسبی ندارد. مجبور است در به در و دوره گرد باشد.
وضعیت تاسف باری را مشاهده کردم و سوالاتی که ذهنم را به پرسش وا می داشت که به راستی مقصر اصلی برای به وجود آمدن چنین شرایطی چه کسی است؟ خودِ فرد، خانواده، جامعه، مسئولین؟ شاید هر کدام به نوعی در این قضیه سهیم باشند اما آنچه که بیشتر نقش خود را به من نشان داد، به نظر من خود فرد است و اراده ای سست که او را راحت به سمت این مواد می کشاند.
اصل «انجمن ان ای» جاذبه تا تبلیغ
برای تکمیل گزارش، میهمان یکی از اعضای «انجمن ان ای» شده که شش ماه از تولد 5 سالگی اش می گذرد. او از سرگذشت خود برایمان این گونه تعریف می کند: یکسری شکست ها، کمبودها و نداشتن برخی توانایی ها عامل این شد که به سمت مصرف مواد بروم.
وی می گوید: در ابتدا با مصرف مواد نیرو زا که بیشتر حرف بزند، لذت ببرد؛ به سمت مواد کشیده شده و بعد از مدتی که اعتیاد دائمی می شود توانایی ها، پول، چهره و موقعیت های تورا می گیرد و تو رو به انزوا و بدبختی می کشاند.
وی بیان می کند: من هم یکی از همان افراد هستم که پس از رسیدن به این لذت ها، هم اکنون به سختی آن رسیده ام.
وی می گوید: عامل اولی که به اعتیاد رو آوردم؛ خود کم بینی و خود بزرگ بینی است، کسی که تواضع و فروتنی در او نیست، کسی است که به جایگاه واقعی خود دست پیدا نکرده و عامل دوم که باعث شد مواد را ترک کنم؛ پیدا کردن جایگاه واقعی خود در جامعه و تواضع است؛ ما اصلاً راهکاری برای کسی نداریم. همه ما گذشته و امروزمان را می بینیم و خودمان پیش خود قضاوت می کنیم و تنها شرط عضویت در این گروه را تمایل به قطع مصرف عنوان می کند.
از او خداحافظی کرده...
با توجه به اینکه سازمان بهزیستی اطلاعیه ای مبنی بر پذیرش افراد کارتون خواب در سطح کشور با رعایت و انجام آزمایشات، معاینه، تائید پزشکان و روانشناسان داده بود، از مسئولین بهزیستی شهرستان برای تائید این خبر در فضای اینترنتی پرسیدیم که در پاسخ پنج گروه اصلی زنان سرپرست خانوار، معلولین، اطفال بدون سرپرست، بیماران اعصاب وروان و معتادان را تحت پوشش خدمات و کمک های بهزیستی.
آنها عنوان می کنند که در هر پنج دسته ابتدا معرفی خود فرد یا افرادی دیگر ملاک شناسایی و تشکیل پرونده آنها و حمایت مددکار از آنان است که اداره بهزیستی، تنها حمایت نقدی و اهدای کالا به آنها را در برنامه کاری خود دارد که در خصوص معتادان تحت پوشش، برای ترک و درمان اعتیاد به آنها داده می شود و فقط نگهداری اطفال را می تواند، عهده دار باشد.
شاهد آدمهایی بودیم که با وضعیت آشفته، آن هم نزدیک ایستگاه راه آهن، مکانی که دومین ایستگاه ترانزیتی در استان خراسان و یکی از افتخارات و سرمایه های شهرستان در جذب گردشگر و نشان دهنده امکانات شهرستان است، زندگی می کنند. تعداد کثیری از افراد که به صورت نامناسب، خانه هایی با دیوار های کارتونی پشت پرچین های پارک، دکلها و تانک های قدیمی ساخته اند، هر چند که انگار این تعداد رو به افزایش است و متاسفانه به آمار این افراد، زنان کارتن خواب نیز اضافه می شوند.
در گفت و گویی پای حرفهای خانم کیانی جامعه شناس و استاد دانشگاه آزاد نیشابور می نشینیم.
وی در ابتدای صحبت های خود می گوید: کارتون خوابی جرم نیست، ولی می تواند جرم زا باشد.
وی علل کارتن خوابی را فقر، بیماری های مزمن، اعتیاد والدین، وضعیت خانوادگی، مهاجرت به شهرها، فشارهای وارد بر شخص و پایین بودن سطح تحمل، اختلالات شخصیتی از قبیل شخصیت های ضد اجتماعی: انزوای اجتماعی، عدم عزت نفس و افسردگی را عنوان می کند و می گوید: اقدامات فوریتی از قبیل: برآوردن نیازهای پایه بی خانمان ها ؛ که می توان به خدمات پزشکی و درمان بیماری های مزمن و مشکلات جسمی و حمایت دادگستری جهت حمایت های حقوقی آنان اشاره کرد و اقدامات بلند مدت که مهمترین مسئله، فراهم کردن امکانات لازم و اندیشیدن درباره راهکارهایی است که بتوان با آن کارتن خواب هارا به عنوان قشری آسیب دیده به زندگی عادی برگرداند.
آقای آذرگون، استاد دانشگاه و مشاور در جواب این سوال که بهترین راه حل برای مشکلات کارتن خوابها چیست؟ می گوید: پلیس با قدرت، شهرداری با مکان و بهزیستی با مشاورین خود می توانند راهگشای این مشکل باشند.
وی علت پیدایش و افزایش تعداد کارتون خواب ها را در جامعه، فقر و اعتیاد عنوان می کند که افراد از این طریق به کارتن خوابی روی آورده که اکثریت آنها به دلیل اعتیاد به این کار دست می زنند و بدبختانه بیشتر هم به دلیل انزجار مردم و برچسب هایی است که به آنها زده می شود.
این استاد دانشگاه می گوید: ما باید معتاد را به عنوان بیمار بشناسیم تا بتوانیم مشکلش را رفع کنیم. ما باید بدانیم که کارتن خوابها نیز بدنه ای از جامعه هستند و با حذف فیزیکی آنها از جامعه مشکلشان حل نمی شود.
آذرگون اظهار می کند: اگر نگاه واقع بینانه ای به این افراد داشته باشیم، می بینیم آنها نیز جوان، پدر یا مادر هستند که حداقل کار آنها، حضور در خانواده و ایفای نقش پدر و مادر است که قدمی بلند برای ارتقای خانواده در پی خواهد داشت که خود این موضوع راهگشای حل بسیاری از مشکلات است.
در مورد خدمات بهزیستی به این گونه افراد از وی پرسیدیم که او جمع آوری این گونه افراد را تنها قرص مسکن در برابر درد دانسته و درمان اصلی را توانمند سازی آنها عنوان می کند.
وی ایجاد کارگاه های خانوادگی و مشاغل خانگی را راهکاری مناسب برای آنها می داند.
آذرگون می گوید: نباید برای برنامه ریزی دراز مدت، برنامه کوتاه مدت را از دست بدهیم؛ بلکه باید بدانیم با برنامه های کوتاه مدت می توانیم جلوی خیلی از معضلات را بگیریم؛ مثلا اسکان زنان در خانه سبز واسکان بی سرپناهان در گرم خانه، جلوی خیلی از بی بند بارهای اخلاقی و خیلی از معضلات دیگر را می گیرد.
وی با توجه به تمامی طرح های اجرایی بهزیستی همچون طرح موفق 123 در سطح شهر وتلفن گویا و وجود افراد مشاور ومددکار این سازمان را به تنهایی موفق ندانسته؛ بلکه اذعان دارد؛ این فعالیت تنها وتنها یک راه پیشگیری است .
سپس راجع به اقدامات پلیس پیشگیری و دیگر سازمان مرتبط و مسئول جمع آوری این افراد اینگونه پاسخ می دهد: با هر کدام از مشکلات باید به شکل زیر ساختی و اصولی برخورد شود؛ یکی از مشکلات ما نبود زیر ساخت و زیر بنا و حتی در قسمت هایی کمبود بودجه است تا بتوانیم از آن پیشگیری کنیم.
وی عامل برگشت این افراد به جامعه را نداشتن مهارت های زندگی بیان و همچنین راه حل این مشکل بزرگ را آموزش مهارت های زندگی به فرزندان عنوان کرده و اظهار می کند: اعم این آموزش ها مهارت ابراز وجود و مهارت در نه گفتن است که باید برای دستیابی به این مهم تهیه پکیج های آموزشی و تدریس آن را در دوران تحصیل به نوجوانان مد نظر داشته باشیم.
آذرگون در پایان تاکید دارد: پلیس با قدرت، شهرداری با مکان و بهزیستی با مشاورین خود باید برای کارتون خوابها سازمان متعهد و مردم نهادی را تشکیل دهند تا بتوانند توانمندی ها را در این قشر را تقویت کنند.
این گزارش سعی بر آن داشت تا با ترسیم گوشه ای از زندگی افرادی در جامعه که با ما نفس می کشند، راه می روند و زندگی می کنند، بتوانیم گامی هر چند کوتاه برای آگاه کردن جوانان و بعضاً مسئولین جهت حل این مشکل برداریم.
هر چند تلاش شد تا آماری از وضعیت و تعداد این افراد در سطح شهرستان داشته باشیم، اما می توان گفت که آمار طوری است که اگر مسئولین برنامه ریزی مدون و دقیقی برای این حقیقتِ خاموش داشته باشند، می توانند به موفقیت های قابل توجهی در این زمینه دست یابند و اگر در این زمینه کوتاهی صورت بگیرد، این حقیقت خاموش، شعله ور شده و وضع نامناسبی برای شهر فرهنگی و توریستی نیشابور ایجاد خواهد کرد.
ما منتظر هر گونه پیشنهاد سازنده از طریق ارگان های مربوطه برای حل این مهم هستیم.
به امید اینکه دیگر در کانون گرم خانواده کسی را مبتلا به اعتیاد نبینیم و در پارک هایی که جای تفریح سالم کودکان و فرزندانمان است؛ کارتن خوابی را مشاهده نکنیم و آنها هم جایی برای خوابشان پیدا کرده و به جای دیوار کارتونی، دیوار بتونی و سقفی با تزئین گچی و لامپهای رنگی داشته باشند.