حجت الاسلام قرائتی گفت: من تاکنون که به این سن رسیدهام، سی چهل کتاب نوشتهام و دلیل آن چند نکته مهم است که در ادامه به شما میگویم ...
به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، حجت الاسلام قرائتی ظهر امروز در مسجد حضرت زهرا(س) دانشگاه فردوسی در جمع دانشجویان به ایراد سخن پرداخت که مشروح آن بدین شرح است:
من تاکنون که به این سن رسیدهام، سی چهل کتاب نوشتهام و دلیل آن چند نکته مهم است که در ادامه به شما میگویم.
دلیلی ندارد وقت خود را صرف خواندن روزنامه کنم. شاید در سال حدود یک ربع یا بیست دقیقه تیتر روزنامههای مهم همچون خراسان را مطالعه کنم، مثل این که «حسن نصرالله چه شد» یا «رئیس جمهور مصر چه بلایی بر سرش آمد» به شما هم توصیه میکنم این کار را انجام دهید.
فیلم تماشا نمیکنم، اما ورزش میکنم. شما هم فیلم تماشا نکنید و تنها تماشاگر ورزش نباشید. خودتان هم به سراغ ورزش بروید. همیشه یک دفترچه به همراه داشته باشید و هر چیزی که به ذهنتان میرسد را یادداشت کنید، مثلاً الان خندیدم به این بهانه، اینجا یادداشت کنید.
برای همه ما اتفاق میافتد که در سال حدود 300 بار یا حداقل روزی یک بار، بخندیم؛ این را یادداشت کنید تا شاید در آینده بتوانید کتابی بنویسید به نام «آن جا که خندیدم».
قلم و کاغذ باید همیشه همراهتان باشد؛ حتی زمان خواب. قبل از خواب ممکن است نکتهای به ذهنتان برسد، میگویید بگذار صبح یادداشت کنم اما نه، همان لحظه یادداشت کن و بعد بخواب، حتی در دستشویی هم قلم و کاغذ همراه خود داشته باشید.
نکته بعدی راجع به قرآن است که همه روحانیون به آن اشاره میکنند؛ افرادی که در همه کانالها هستند به جز کانال کولر. در قرآن سیصد آیه راجع به مدیریت وجود دارد، شما اگر صبح قرآن را بخوانید یک چیزی میفهمید و اگر عصر دوباره قرآن بخوانید، چیز دیگری متوجه میشوید.
مثلاً شما خودتان نماز نمیخوانید. از دبیرستاد اقامه نماز دانشگاهتان یا فردی روحانی سئوال کنید بگویید من خواهری، پسرخالهای یکی از دوستانم کاهل به نماز است، چگونه میتوانم کمکش کنم.
کتابهایی از ستاد نماز استان تهیه کنید و مطالعه کنید؛ اگر میخواهید موفق شوید. روی قرآن و نمازتان کار کنید. به خودتان صدمه نزنید، اگر از خدا دور شوید به خودتان صدمه زدهاید. مثلاً چاقو زدن همانا و کور شدن همانا، چاقوی که به چشمت میزنی یک ثانیه طول میکشد و کوری یک عمر گریبان تو را میگیرد.
بعضی وقتها به این خانمهایی که حجاب مناسبی ندارند و موهایشان بیرون است، میگویم چرا موهایتان را داخل نمیدهید،پاسخ میدهند این دو سانت موی من که بیرون است چه مشکلی ایجاد میکند؟! مشکلی ایجاد نمیکند؛ مثل این است که من عمامهام را دو سانت جلوتر ببرم، خوب کاری نمیشود، مشکلی پیش نمیآید، ولی از تلویزیون بیرونم میکنند. نگویید دو سانت موی من چه مشکلی ایجاد میکند.
شما وقتی سوار هواپیما میشوید میگویند تلفن همراه خود را خاموش کنید، تلفن به این کوچکی چگونه میتواند هواپیمایی به آن بزرگی آسیب برساند. یا مثلاً فلش، خود فلش مگر چقدر است، یک جسم فلزی یک در یک سانتی است که آن را به کامپیوتر وصل میکنیم و میتوانند با وصل شدن به اینترنت کلی کتاب دانلود کرده روی آن ریخته و مطالعه کنند. این فلش را چه کسی ساخته است، یک مهندس، مهندس با علمش توانسته اطلاعات عظیمی را از این سر دنیا به آن سر دنیا از فلز به فلز منتقل کند.
میگویند چرا حضرت مهدی(عج) در سه سالگی امام شد؟ همان خدایی که به مهندسی علم داد تا فلش را بسازد و اطلاعات را از فلز به فلز منتقل کند، آیا نمیتواند اطلاعات و علم امام حسن عسگری(ع) را به کودکی سه ساله انتقال دهد؟!
من فردی را میشناختم که زمانی که بچههای سید را میبوسید به او میگفتند؛ نکن، حیا کن. میگفت: سید اولاد پیغمبر(ص) است صواب دارد. یک روز یک سید زشت و سیاه را آوردند. گفتند: ببوس، گفت: چرا همه صوابها را من ببرم.
آخرین توصیهام به شما جوانان این است که یاد خدا آرامش بخش دلهاست. دو کتاب «اسرار نماز» و «تمثیلات» را به شما معرفی میکنم، از خواندن آنها هیچ ضرری به شما نمیرسد.