گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»؛ فضای رسانه ای کشور این روزها درگیر زد و خوردهای فرهنگی و سیاسی است و نحوه پرداخت به فضای علمی کشور به عنوان رکن اساسی تشکیل تمدن اسلامی روز به روز به حاشیه می رود که رسانه به عنوان حلقه مفقوده میان مردم و مسئولان موظف به پر کردن این خلا هاست، بنابراین با توجه به مهجوریت های نحوه پرداخت به فضای رسانه، به سراغ برنامه سازان و مجریان تولیدات علمی صدا و سیما رفتیم.
صفاریان پور: سؤال بنده این است که ما در مقابل دوربین چقدر باید شبیه مردم باشیم؟
از مردم، با مردم
مقصودی: من فکر می کنم شبیه مردم بودن فقط نباید به ظاهر افراد (مثلاً ظاهر و تیپ مجری یا گزارشگر) تقلیل یابد و تنها به این فکر کنیم که مثلاً تیپ ما تیپ خاصی باشد. در مورد بحث لزوم شبیه مردم بودن در برنامه های تلویزیونی باید بگویم که هر تهیه کننده و کارگردانی دارای نگاه و تعریفی از مردم است، یعنی آفتی که الان گریبانگیر عموم برنامه های صدا و سیما شده این است که فیلمنامه نویس ها دغدغه ها و سبک زندگی خودشان و نزدیکشان را مدنظر قرار می دهند و از آنها ایده می گیرند و شما می بینید فیلم های ما اصلاً شباهتی به زندگی مردم ندارد و دعوا بر سر میلیاردر بودن آدم هاست، به این دلیل که تلقی آن فیلمنامه نویس و کارگردان از نیازها و مشکلات مردم، خودش بوده است.
به نظر بنده بیشتر باید به اصلاح این مسئله بپردازیم تا تیپ ظاهری آدم ها و نیز افرادی باید برنامه بسازند که علاوه بر سایر ویژگی های فرهنگی و هنری، زندگی آنها هم حداقل شبیه زندگی حد متوسط مردم باشد و بتواند مردمی را که الان مشکل ازدواج، شغل، مسکن و تورم دارند، درک کند، بنابراین دغدغه ما در درجه اول نباید تیپ ظاهری افراد و خط کشی بر اساس آن باشد.
صفاریان پور: منظور بنده تیپ ظاهری افراد نیست، مقصود من نوع سؤال کردن و نوع برخورد با بیننده می باشد، یعنی الان سؤالی پرسیده می شود که سؤال من است یا سؤال بیننده؟
مقصودی: دغدغه اولیه برنامه سازان ثریا بیشتر دغدغه اصلاح برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های حوزه علم، فناوری و صنعت بوده است، اما این هدف از طریق ایجاد مطالبه مردمی توسط رسانه محقق خواهد شد، پس باید بتوانیم موضوعات کلان علم و فناوری را برای عموم مردم جذاب و شفاف کنیم تا مردم نقش این تصمیمات مهم را در زندگی شان حس کنند. نه اینکه چون موضوعاتی نظیر نقشه جامع علمی کشور یا استراتژی صنعتی کشور موضوعات سنگینی است، برنامه های ما بیاید فقط به موضوعات جزئی و خرد بپردازد و نگاه کلان نداشته باشد.
چون اگر من در کل زمان برنامه مثلاً راجع به اختراعی جزئی در حوزه پزشکی صحبت کنم، مسئله نظام سلامت و بهداشت و درمان ما حل نخواهد شد؛ همچنین این مشکل که افراد محروم و مستضعف خدمات سلامت و درمان خوبی دریافت نمی کنند با گپ و گفت با یک پزشک موفق حل نمی شود. از طرفی گفت و گوی کارشناسی در خصوص موارد کلان، خیلی برای مردم عادی جذاب نیست، پس باید بتوانیم بین نیاز کشور و جامعه و علاقه مخاطب ترکیبی ایجاد کنیم تا هم برنامه برای عموم مردم جذاب باشد و هم مسئولان به برنامه توجه کنند و برنامه بتواند مشکلات مدیریتی را هم اصلاح کند و این البته کار بسیار سختی است.
صفاریان پور: من دقیقاً می خواستم به همین مسئله برسم؛ ما در یک قالبی نیازمند این هستیم فردی در مقابل میهمان برنامه قرار بگیرد که هم از جهت ظاهر مناسب باشد و هم اینکه طرف مقابل از او حساب ببرد و اصلاً او را برای صحبت کردن قابل بداند. البته این اشکال فرهنگی ماست و نه اشکال آن فرد یا افرادی که وجود دارند. با وجود اینکه فرم شبکه یک برای مخاطب عام طراحی شده، اما مسئولی که به آن برنامه می آید باید برای صحبت کردن احساس امنیت کند و به همین دلیل شما به یک قالب معین دیگری نیاز دارید و هر کسی نمی تواند در مقابل هر فردی برای گفت و گو بنشیند.
هر قالبی برای یک فضا مناسب است. ما دائماً سعی می کنیم فاصله های موجود با جامعه را از طریق برنامه جبران نماییم و چاره ای نداریم جز اینکه فقط مسئولان را به عنوان بیننده خود انتخاب کنیم و یا در جای دیگر عام مردم را. و این همان انتظاری است که تلویزیون از ما دارد و فکر می کند که ما باید به اندازه برنامه 90 پیامک داشته باشیم، در حالی که چنین اتفاقی اصلاً ضرورت ندارد، چون میزان علاقه مندان به فوتبال در همه جای دنیا بسیار بیشتر از هر رشته علمی است.
یک لیوان نقد داغ
«خبرگزاری دانشجو» - به نظر من چون ژورنالیسم علمی ما چه در عرصه تصویر و چه در عرصه مکتوب در قدم اول بسر می برد، به همین دلیل فعلاً وقت هم افزایی است و نه نقد و اگر هم بحثی مطرح می شود، باید درون گفتمانی باشد.
مقصودی: به نظر بنده نقد در هر شرایطی به اصلاح کمک می کند، البته نحوه نقد مهم است و کسی که کار نقد را انجام می دهد، خودش باید ببیند که چقدر منصفانه برخورد می کند. بعضی از افراد نقد می کنند بدون آن که برنامه را دیده باشند و فقط بر اساس شنیده های خود نقد را انجام می دهند. البته بعضی از نقدهایی که صورت می گیرد به این دلیل است که افراد منتقد به شرایط ما آگاهی ندارند.
مثلاً در مورد صنعت نفت ما سه چهار ماه کار کردیم و تمام میدان های مشترک را رفته بودیم و کار تحقیقاتی و مستندهای خوب تولید کردیم. حالا فکر کنید یک مرتبه زمان پخش چنین برنامه ای که این همه برای آن زحمت کشیده اید، به یک ربع به 12 تغییر پیدا کند، در این صورت تلاش تمام گروه بی نتیجه می ماند و حتی میهمان برنامه می پرسد آیا کسی الان بیدار است که من صحبت کنم؟! و این سؤالی است که دائماً از سوی مهمان ها از من پرسیده می شود و من پاسخ می دهم که پیامک می آید یعنی بیننده داریم.
بالاخره خود ما از نگاه مردم انرژی می گیریم و اگر بدانیم برای خودمان صحبت می کنیم خوب آن مطلب را در وبلاگمان می نویسیم! این مشکلات جزو شرایط کار ماست و خصوصاً در شبکه یک به دلیل حجم برنامه های شبکه ملی از این مسائل بیشتر پیش می آید یا مشکلات مالی و ... که فرصت تولید و طراحی را از شما می گیرد و شما را در استرس آنتن قرار می دهد.
«خبرگزاری دانشجو» - بنده سه سؤال دارم، آنها را همزمان مطرح می کنم؛1. چقدر برنامه سازانی که در حوزه علمی صدا و سیما کار می کنند، دور هم جمع می شوند و آیا اصلاً چنین اتفاقی می افتد؟ اگر پاسخ منفی است آیا این پیشنهاد مطرح شده یا خیر؟ به طور کلی نحوه ارتباطی که بین برنامه سازان علمی وجود دارد، چیست؟ 2. هر کدام از برنامه های علمی چقدر سعی می کنند با مخاطب خاصی که برای خود تعریف کرده اند ارتباط برقرار کنند، ضمن اینکه شما اصلاً نمی توانید از فضای دانشگاهی چشم پوشی کنید. 3. سومین سؤال این است که هر یک از بزرگواران به برنامه های خود از جهت یک رسالت انقلابی بدون در نظر گرفتن ملاحظات خاص بنگرند؛ به این معنی که ممکن است موضوعات بسیار متفاوتی وجود داشته باشد، اما رسم بر انتخاب یکسری از موضوعات و پرداختن به آنهاست.
صفاریان پور: در مورد سؤال اول، متأسفانه ما با اینکه تعدادمان هم کم است، جمع نمی شویم و فقط گاهی اوقات به فراخور اتفاقی همدیگر را می بینیم و جلساتی را با هم هستیم، در حالی که به نظر من می تواند خیلی مفید باشد و موجب هم افزایی و هماهنگ شدن ما گردد.
در مورد سؤال دوم شما باید بگویم مگر می شود آدم در تلویزیون کار بکند و یک قشر اصلی مخاطب خودش را در نظر نگیرد؟ شاید ارتباط دوطرفه نباشد و شما صدای ما را نشنوید، اما مطمئن باشید که ما پیوسته در حال بازخورد گرفتن و رصد کردن هستیم.
«خبرگزاری دانشجو» - آیا این کار به شکل سازمان یافته انجام می شود؟
صفاریان پور: ما با یک مشکل دیگری هم روبرو هستیم و آن هم این است که فضای دانشجویی، فضاهای متغیر بسیار زیاد هستند، یعنی ما با یک عده از افرادی مواجه هستیم که نظرهای بسیار مهمی دارن،د ولی شگفت انگیز است که پس از فارغ التحصیل شدن یک مرتبه همه نظرهایشان را کنار می گذارند و سراغ زندگی شان می روند، حتی کافی است که ازدواج بکنند، دیگر شما اصلاً اینها را نمی بینید، بنابراین ارتباط داشتن با سیستم های دانشجویی به صورت مدوّن امکان پذیر نیست، چون بقای هر انجمنی در دانشگاه ها، به زمان فارغ التحصیلی آن گروه است و البته این طبیعی است. به همین دلیل شما نمی توانید روی آن حسابی کنید و فقط می توانید دیتاها را بگیرید.
وقتی دانشجو یکی از مخاطبان اصلی است
«خبرگزاری دانشجو» - من از این جهت برنامه ثریا را مثال می زنم که خیلی در حوزه ها و فضاهای دانشجویی فعالیت می کند. CD های مستند این برنامه در فضای دانشجویی پخش می شود، به دانشجویان پیامک می دهند که در این ساعت برنامه آنها پخش خواهد شد، ایمیل می زنند، در ایمیل های گروهی بچه ها عضو دارند و وقتی که یک سؤال عمده ای پیش می آید عوامل برنامه در آن گروه هستند که به ما جواب بدهند. می خواهم بگویم که این تلاش چقدر از طرف بقیه برنامه ها صورت گرفته است؟
صفاریان پور: به نظر من این قدرت یک برنامه است و یکی از جنبه های قدرتمند برنامه را نشان می دهد و واقعاً این چیزی بوده که ما هیچ وقت به آن نپرداختیم. شاید شما بگویید اصلی ترین رسانه کشور در دسترس شماست و بنابراین شما از آن طریق می توانید اطلاع رسانی بکنید، اما این دقیقاً غلط ترین فکر است، به این دلیل که الان اصلی ترین رسانه هایی که بیشتر در دسترس مردم می باشد، ایمیل یا شبکه های اجتماعی و یا سیستم های پیامکی است، این چیزی است که کمتر به آن توجه شده و فکر می کنم لازم است بیشتر به آن توجه شود. دوم اینکه هزینه لازم برای انتشار یک DVD و در دسترس قرار دادن آن برای بقیه وجود ندارد.
و اما سؤال سوم؛ من فکر می کنم لااقل می توان برای تلویزیون چنین اطمینانی را داشت؛ افرادی که در آن کار می کنند باید با رویکرد ثابت معینی کارشان را انجام می دهند و اگر کسی این روحیه را نداشت به رسانه دیگری می رفت.
«خبرگزاری دانشجو» - سؤال من در مورد تیم فکری است که چقدر این تیم دغدغه انقلاب و اسلام را دارد و افراد آن یک سطح هستند؟
جهت، به سمت انقلاب
صفاریان پور: به نظر من این وظیفه اصلی کاپیتان آن کشتی است که چنین روحیه و رویکردی را داشته باشد، یعنی کلیددار خروجی است که منتشر می شود. مشکل ما با افرادی نیست که چنین روحیه ای را ندارند، بلکه مشکل ما با افرادی است که دارای چنین روحیه ای هستند، اما رفتار آنها چیز دیگری است، یعنی الان مشکل اجتماعی امروز و گرفتاری ما این می باشد. جامعه را چه کسانی پیش می برند؟ افراد پیشرو یک جامعه را پیش می برند. حالا اگر پیشروان جامعه افرادی باشند که position آنها انقلابی است و رفتارشان نه، وضعیت ما همین می شود که الان در کشورمان هست، من نمی دانم که چطور می توان این سؤال را به شکل دیگری بیان کرد، اما تصور و پاسخ بنده این است؛ کسی که در تلویزیون کار می کند دارای چنین روحیه ای است؛ چون اگر این گونه نباشد اصلاً نمی تواند کار کند و در واقع این هم برآمده از همان روحیه ای بود که شما به آن اشاره کردید؛ یعنی روحیه ای که قلب فرد برای سرزمین و میهن و انقلاب و مسیری که ادامه پیدا کرده، می تپد و شما در اینجا موظف به دفاع هستید.
تمام حواس من جمع این است که به جای اینکه به تاریکی نفرین بکنم شمعی را روشن نمایم و این مسیر و مبارزه ای است که آن را دنبال می کنم، یعنی من دنبال نشان دادن اشکالات موجود نیستم، بلکه تمام تلاشم بر روشنگری است و این روشنگری باعث می شود چشم مردم باز شده و بدانند که چه چیزی دارند و باید حفظ کنند. فکر می کنم اصلی ترین مسئله موجود این شکل مبارزه برای ماست که البته شاید شبیه مبارزه نباشد، کما اینکه یک زمانی شکل مبارزه مملکت ما این بود که فرد مملکت را بعد از جنگ بسازد، در زمانی دیگر مبارزه همان ایجاد رشد علمی بود.
به نظر من در این مرتبه ای که الان قرار گرفتیم باید مقصودمان را از روحیه انقلابی معین و مشخص نماییم. شاید تفسیر من از روحیه انقلابی متفاوت از تفسیری باشد که شما دارید. شاید به نظر من الان نیاز به انقلاب نداریم و بلکه نیازمند این هستیم آنچه را داریم حفظ نماییم. ما چه چیزی را می خواهیم تغییر بدهیم؟ به نظر من آن چیزی را باید تغییر داد که غلط است. اما ما الان داریم در مسیر رشد علمی پیش می رویم و بنابراین روحیه ما باید روحیه ای برای پیشرفت باشد. اگر مقصود چنین است من حتماً در این صف هستم.
اما اگر منظور این است که من باید به دنیا چه جوابی بدهم، خواهم گفت جواب ما به دنیا در عملکرد ما موجود است. در مورد قضیه فرستاده شدن موجود زنده به فضا من در نشست خبری بودم که رئیس سازمان فضای ایران را در حال پاسخگویی به سخنگوی وزارت خارجه آمریکا دیدم، در حالی که هیچ دلیلی برای جواب دادن ما به آنها وجود ندارد. ما کارمان را انجام دادیم و نتیجه کارمان هم معین است.
ما فقط باید کاری کنیم که مردم با ما باشند، یعنی مردم بدانند که ما این کار را انجام دادیم و این مسئله زمانی انجام می شود که مثلاً وقتی شما در تاکسی می نشینید و حرف از گرانی می زنید، طرف مقابل بگوید گرانی وجود دارد، اما در عوض ما داریم به فضا می رویم و به نظر من چنین روزی فرخنده خواهد بود. دقیقاً مانند مردم هندوستان، آنجا مردم از گرسنگی می میرند، اما پشت درِ رصدخانه ای جانشان را از دست می دهند که به مرزهای دانش نگاه می کند. اگر ما کمک کنیم که مردم چنین چیزهایی را کنار همدیگر ببینند، ولی با هم ترکیب نکنند، همان روحیه ای ایجاد می شود که به حفظ مسیر انقلابی ما کمک می کند.
سیبل را تکان نده، مرد
ما تا سال 1404 سه راه حل داریم؛ یا باید به آن برسیم، یا اینکه شرایطی به وجود بیاید که نرسیم. ما آن قدر آن را محکم و مهم کرده ایم که اگر نرسیم دو راه حل داریم؛ باید به شکست ها اشاره شود و صادقانه به مردم بگوییم ما به این دلایل به آن افق نرسیدیم و اما بدترین کار ممکن آن است که به دروغ بگوییم رسیدیم، یعنی سیبل را به جایی که گلوله خورده ببریم و بگوییم به هدف خورده است و این نهایت رفتار غیراخلاقی و خیانت بزرگ است.
کریمی: آیا با بودن افق 1404 موافق هستید؟
صفاریان پور: قطعاً موافق هستم. چون ما هیچ گاه جایی را نمی دیدیم و پیشرفت های ایران بدون هیچ چشم اندازی انجام می شد، اما بدترین کار ممکن این است که اگر زمانی به بخش هایی از آن چشم انداز نرسیم، بگوییم رسیدیم و بخواهیم از این طریق مردم را ناراحت نکنیم و فکر کنیم که مردم روحیه شان را از دست می دهند.
«خبرگزاری دانشجو» - آیا خود شما در این عرصه برنامه ای دارید که فضا را به سمتی ببرید که از تحریم به گونه ای گذر کنیم تا پلی برای پیشرفت ما باشد؟ نکته ای که اقتصاددانان ما به آن اشاره می کنند این است؛ علیرغم اینکه تحریم ها تجربه خوبی را در دنیا نشان نداده است، اما می تواند ابزاری برای پیشرفت باشد.
صفاریان پور: به نظر من تنها چیزی که خیلی می تواند به مردم و مسئولان کمک کند، این است که در ایران واقع بینی شیوع پیدا کند؛ واقع بینی تنها کلیدی است که می تواند ما را از هر مشکلی خارج نماید. اگر شما برای عبور از تحریم مجبور به بزرگنمایی و اغراق کردن بودن کارها شوید دچار گرفتاری شده و در آن صورت از هر روزنه ای آسیب پذیر خواهید بود. برای هر زمانی که اتفاق بدی برای شما می افتد راه حل این است که برای خود اولویت بندی انجام دهید.
برای علم و توسعه علمی هم باید اولویت بندی کرد؛ کاری که شاید من انجام آن را وظیفه خود می دانم برای زمانی که ما تحریم بودیم و هستیم و فعلاً قرار است باشیم، این است که مردم نسبت به حقایقی که وجود دارد واقع بین باشند، یعنی موفقیت هایمان را موفقیت و شکست هایمان را شکست بدانیم؛ ترکیب این ترکیب واقع بینانه ای می شود که مردم می گویند اگر ما جایی دچار کمبود هستیم در جایی دیگر پیشرفت داریم و اگر هم پیشرفتی داریم، واقعی است.
به هر حال مشکل جدی جامعه ما قضاوت کردن هاست، به این دلیل که آن قدر دیتاهای ما عجیب و غریب و گسترده با دامنه وسیع است که اصلاً در زمانه اخیر توانمندی ما برای قضاوت خیلی سخت شده است. یعنی یک فرد برای قضاوت کردن با هزاران پارامتر روبروست. تنها راه حل این است که فقط به کاپیتان کشتی اعتماد شود و لاغیر و باید خود را به هر چیزی که در حال اتفاق است سپرد؛ در کل مشکل ما این است که همه چیز را سیاسی می کنیم.
مقصودی: در مورد سؤال اول پاسخ همان است که آقای صفاریان پور گفتند و ما گاهی در حد تلفن با هم ارتباط داریم؛ البته این جریان رسانه ای که بخشی از آن توسط همین میزگردها ایجاد می شود و بخش دیگر توسط مدیران صورت می گیرد، ما را به هم ارتباط می دهد و این ارتباطات فواید زیادی دارد و انشاءالله که بیشتر شود.
سؤال دوم شما در مورد فضای دانشگاهی بود؛ به دلیل نگاهی که از ابتدا داشتیم که باید جریان دانشجویی وصل شود تا این مطالبه کامل گردد، سعی کردیم که ارتباط منسجمی با جریان دانشجویی داشته باشیم، ضمن اینکه عوامل برنامه ثریا در جریانات دانشجویی فعال هستند و بعضاً دانشجو هم هستند. از آن طرف هم استقبال خوب بوده است و تنها کاری که ما انجام دادیم این بود که یکی دو نسخه از این DVD ها تهیه کرده و در آن انیمیشن و مستندها را به صورت جداگانه آماده کرده و بعد این نسخه ها را در سایت هم گذاشتیم؛ به این ترتیب جریان دانشجویی می داند که ما چنین نمونه هایی داریم و هر تشکلی که همایش یا برنامه ای دارد، درخواست می دهد.
در واقع این تفاوت نگاه کارمندی با نگاه انقلابی و آرمان گرایانه است، یعنی کلاً کانون تفکر این گونه است. گاهی اوقات پژوهشگران برای کتابخانه پژوهش می کنند و همین قدر که کتاب چاپ شود کارشان را انجام شده می بینند و به نتیجه رسیدن یا نرسیدن برای آنها مهم نیست. اما نوع نگاه کانون تفکر این است که این حرف باید به اثرگذاری برسد و تا زمانی که اثرگذار نباشد یک ریال هم ارزش ندارد. در فضای رسانه هم اعتقاد ما چنین است؛ حرفی که در مورد مسائل اقتصادی، صنعتی، فناوری و غیره زده می شود، تا زمانی که به نتیجه نرسد رسالت خود را انجام نداده است، به همین دلیل پس از پایان برنامه فکر می کنیم تازه ابتدای کار پیگیری های ماست تا آن موضوع به طراحان بعدی رسانه ای و مطالبه دانشجویی برسد و آنها هم پیگیری کنند.
زمانی که آن اتفاق در حوزه سیاستگذاری و نیز اطلاع رسانی مردم صورت گرفت، احساس می کنیم که ما یک بخشی از وظیفه خودمان را انجام داده ایم؛ به همین دلیل نسبت به موضوع ارتباط با فضای دانشگاهی و رسانه ها دارای یک نگاه استراتژیک هستیم.
بحث اساتید یک پیچیدگی بیشتری دارد. البته ما سعی کرده ایم با بخشی از اساتید که تعامل رسانه ای بهتری دارند ارتباط بگیریم، البته اینکه اصلاً اساتید چقدر تلویزیون می بینند جای بررسی دارد. بخشی از برنامه ثریا به نوعی اساتید ما و دید مقاله زده و علم زده موجود در دانشگاه ها را نقد می کند.
پنبه علم برای علم را میزنیم
به نظر بنده یکی از چیزهایی که باید پنبه آن را زد همان نگاه علم برای علم و نگاه هنر برای هنر است؛ چون ما در حال انجام یک کار علمی-هنری هستیم. این بحث در واقع پاسخ سؤال سوم شماست؛ اینکه آیا باید رسالت انقلابی داشت یا خیر؟ به نظر من اگر ما داریم در حوزه هنری فعالیت می کنیم که قطعاً تلویزیون یک ابزار هنری است، نگاهی که می خواهد برای جامعه مؤثر باشد، نمی تواند نگاه هنر برای هنر باشد، تعبیری که ما کلاً از هنر مورد قبول دین داریم همان است که حضرت امام در صحیفه می فرمایند؛ «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام ائمه هدی(علیهمالسلام)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد.»
این سخن ایشان به نظر من یک هنر کاملاً انقلابی را معرفی می کند، هنری که اصلاً قائل به سکوت نیست و نمی خواهد هنر برای هنر را ترویج نماید، بلکه منظور هنری است که در خدمت انقلاب اسلامی و آرمان های انقلابی مردم است و حضرت امام بقیه هنرها را هنر نمی دانند؛ به همین دلیل من معتقدم یک برنامه خنثی و حرف های همیشه خوب در حوزه های مختلف فرهنگی، سیاسی و علمی که در آن حرف هایی زده می شود که به کسی (ظالمی) برنخورد، قطعاً با تعبیری که حضرت امام دارند از نگاه دینی مورد قبول نیست. اگر بخواهیم به طور خاص در مورد بحث علمی صحبت کنیم به نظر من فضای علم برای علم جای سؤال دارد.
این از بعد هنری و از سوی دیگر اینکه کار رسانه ای در حوزه علم اگر با نگاه علم برای علم باشد، جای نقد دارد. ما در تعابیر دینی داریم (أَللهُمَّ اِنُی أَعوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَع) به این معنی که گاهی اوقات علم می تواند همردیف شیطان باشد همان طور که گفته می شود (أَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم). بنابراین باید خیلی دقت کنیم چون امکان دارد گاهی اوقات همان موضوعات علمی حجاب گردند.
پس اینها بحث های جدی است و به نظر من برنامه سازی در حوزه علمی باید چنین نگاهی داشته باشد و باید یک مقدار روی رسالتی که نسبت به انقلاب و دین و مردم دارد، دغدغه مند باشیم. در آن صورت و با چنین نگاهی علمی برای ما اهمیت می یابد که در خدمت جامعه و مردم و انقلاب است و لزوماً پرداختن به هر موضوعی که ویژگی های علمی دارد وظیفه رسانه ملی نیست. ما بحثی با یکی از عزیزانی که ژورنالیست بودند انجام می دادیم، ایشان می گفتند به نظر من در سلسله نیازهای مازلو (نیازهای اولیه، امنیت، احترام، خودشکوفایی) علم در آن قله آخر هرم قرار دارد و یک شاخه از خودشکوفایی نیاز به علم است.
این سلسله مراتب به گونه ای است که تا نیازهای مرحله قبل برطرف نشود افراد به دنبال رفع نیازهای مرحله بعد نخواهند رفت. ایشان می گفتند چون وضعیت اقتصادی در ایران خراب است و نیاز به علم در آن بالای هرم مازلو قرار دارد ما اصلاً به آنجا نمی رسیم و در واقع همه در پی رفع مشکل معیشت هستند؛ معتقد بودند که چنین انتظاری از مردم که دغدغه علمی داشته باشید کار عبثی است. در پاسخ به ایشان گفتم که اصلاً منظور ما از علم آن چیزی نیست که شما می گویید، بلکه منظور دقیقاً همان علمی است که در لایه پایین قرار دارد. علمی که مشکل مسکن و معیشت، اقتصاد، فرهنگ و اخلاق مردم را حل نماید.
ما درباره علمی صحبت می کنیم که در خدمت جامعه است و نه یک علم انتزاعی که هیچ ارتباطی به نیازهای کشور ندارد و بحث هایی است که امکان دارد فقط در محافل خاص علمی راجع به آن صحبت شود. این را هم بگویم توجه به علم نیازمحور به معنای عدم توجه به علوم پایه نیست، بلکه علوم پایه خود پله ای است برای تولید علوم کاربردی که باید به آنها توجه شود.
برنامه سازهای علمی از هم دورند اخوی!
کریمی: پاسخ سؤال اول که روشن است؛ سازوکاری برای دور هم جمع شدن برنامه سازان علمی وجود ندارد.
«خبرگزاری دانشجو» -آیا بهتر نیست این پیشنهاد از طرف خود برنامه سازان علمی داده شود؟
کریمی: این درخواست بجاست اما مسئله ای که وجود دارد این است که ما برای حداقل (و نه حداکثر) ایده هایی هم که دوست داریم آنها را اجرا کنیم حداقل ابزار و امکانات را نداریم. از طرف دیگر برنامه رسانه شوخی ندارد، در آن ساعتی که برنامه ثریا در حال پخش است کانال های دیگر تلویزیون ایران و همه جای دنیا کارشان را انجام می دهند و پخش می کنند و بیننده حق دارد که از من انتظار داشته باشد اگر مثلاً یک بار از دانشگاه تورنتو هلند گزارش پخش کردم هفته بعد به دانشگاه کاردیف انگلیس بروم و در هفته های دیگر هم به دانشگاه های دیگر. اما وقتی سازوکاری در جهت ارتباط برنامه سازان علمی وجود ندارد ممکن است برنامه هایی تکراری انجام نشود و یا به برنامه هایی اصلاً پرداخته نشود. جدای از این همدل کردن ماجرای مالی، در شرایط موجود، برنامه سازی یک پروژه ای است.
در مورد سؤال دوم شما که میزان ارتباط گیری با فضای دانشجویی است، باید بگویم بنده سال گذشته بدین دلیل که دقیقاً در جریان قرار بگیرم هر چه کنکور کارشناسی ارشد بود، شرکت کردم تا با افراد، فضاها و ... آشنا شوم؛ ضمن اینکه ارتباط با یک شبکه ای از انجمن های علمی و دانشجویی و تردد در دانشگاه های مختلف و سفرهای کنار کار برنامه به واسطه موضوع مورد علاقه ام که خلاقیت، نوآوری و روش های آن است، زیاد داریم. ما در انجمن های علمی با گروه هایی از اساتید و اعضای آنها که کار علمی انجام می دهند و نیز دانشجویان ارتباط داریم که البته همه آنها پراکنده است نه به صورت یک مکانیزم ساختاریافته منظم.
وقتی می خواهیم در مورد موضوعی کار کنیم تعامل خود را از قبل با اینها شروع می کنیم. الان من خیلی دوست دارم که هر هفته حداقل یک ارتباط زنده با یکی از بچه هایی که در جای دیگری از دنیا درس می خواند داشته باشم، اما مشکلات زیادی در سر راه این کار ساده وجود دارد. ما در تیم مان هم دانشجو داریم و هم بچه هایی که دارند برای کنکور درس می خوانند و البته متناسب با موضوع حضور آنها کم و زیاد است.
اما به نظرم ارتباطی که گروه آقای مقصودی دارند به خاطر پشتوانه کانون های متنوع فکری که با آنها در ارتباط هستند و حساسیتی که آنتن آنها در شبکه یک داراست و تعداد چشم های دقیق تر کنجکاو، به مراتب ارتباط بیشتری است. امکان کپی DVD را هم ما سعی کردیم در حد امکان روی سایت داشته باشیم، الان یک عده از بچه هایی که ایران نیستند یا از روی سایت برنامه را به صورت زنده و مشاهده می کنند یا تکرار آن را می بینند و یا فایل صوتی آن را بعد از آنتن گوش می دهند.
در مورد استاد، سؤال بنده این است که اصلاً جایگاه استاد دانشگاه یا عضو هیئت علمی در کجای جامعه است؟ آیا کسی که برای او یک فرصت آکادمیک ایجاد شده و با بورسیه داخلی یا خارجی رفته و توانسته از این فرصت استفاده کند و به مدرک دکتری و جایگاه عضو هیئت علمی برسد، باید در سکوی بالاتری از همه جامعه بایستد و در اتاقش بسته تر باشد یا این فرد دین بزرگتری دارد و بسیاری کارهای دیگر باید انجام دهد؟ اینها چیزهایی است که باید یک روزی در برنامه به آن بپردازیم و هر کدام سر جای خودمان باید به این مسائل پاسخگو باشیم.
بازخورد من الان از برنامه 360 درجه این است که بسیاری از اعضای علمی دانشگاه به آن توجه می کنند. الان مواردی وجود دارد یک استاد محترمی که حتی بنده را نمی شناسد به یک واسطه ای (تلفن، پیغام، ایمیل) موضوعی را مطرح می کند و گاهی خود ایشان علاقه مند به طرح آن است. گاهی هم به این صورت است که آن استاد می گوید من اینها را به خودت می گویم اما نمی توانم در برنامه بگویم یعنی او هم ممکن است نگرانی هایی برای جایگاه و شرایط خودش داشته باشد.
مواردی هم داشتیم که فرد می گفت من راجع به فلان موضوع این بحث ها را دارم، ولی چون نمی توانم همه آن را این قدر صریح بگویم ترجیح می دهم که اصلاً به برنامه نیایم و اجازه بدهید زمانی که شرایط کمی مهیا شد بیایم. همچنین ما مجبوریم یک دوره اعتمادسازی را داشته باشیم و فکر می کنیم درباره همه ما چیزی بیشتر تأثیر می گذارد که از قبل وجود داشته است. من نمی توانم در مقابل دوربین آدم متفاوتی باشم، چون قرار نیست دروغ بگویم یا خودم را عوض کنم و برای مخاطب نقش ایفا کنم.
و اما در مورد سؤال سوم؛ من فکر می کنم اگر انقلابی رخ داده، الان بعد از سه دهه - با همه مشکلاتی که در تاریخ این مرز و بوم داشتیم - به شرایط پایداری خودش هم رسیده است و فضای الان ما بیشتر به پویایی احتیاج دارد. این پویایی محل بحث و نقد دارد و اتفاقاً الان دغدغه های استادان، دانشجویان، جوانان، بچه های انقلابی و مذهبی و مؤمن تر بیشتر است، این افراد حتی گاهی اوقات نقدهای خیلی تیزی دارند که ممکن است بیشتر از کسی که چنین دغدغه هایی را ندارد شما را متعجب کند که چرا او این حرف را می زند.
تیم برنامه سازی با همه ملاحظاتی (نه محافظه کاری) که دارد باید صریح و مؤدبانه و منصفانه و منطقی و مستند به شرایط قابل قبول طرح ماجرا مخصوصاً در زمینه علمی بپردازد. بنده معتقد به تلاش برای بهبود هستم و این بهبود گاهی نیازمند حرکت رادیکالی است و گاهی نیازمند حرکت تدریجی. هر کدام که در مختصات کنونی به نفع مجموعه جامعه می باشد باید اتفاق بیفتد، حالا ممکن است خوشایند عده ای باشد یا نباشد. در پشت دوربین هم تنوعی از همه این افراد وجود دارد.
«خبرگزاری دانشجو» سؤال این است که ما یک تقویمی پیش رو داریم که اتفاقاً می تواند یک نقطه مثبتی برای ما باشد، بخصوص در فضای علمی که فعالیت می کنید، چه برنامه ای دارید برای اینکه شما این قدم مثبت را بردارید؟
کریمی: در سرلوحه کارها و طراحی برنامه ها و شعارها این مسئله وجود دارد؛ دین، اخلاق، امید، آگاهی. اما آیا امید این است که صبح در هوای آلوده بگویم به به! چه هوای خوبی! یا اینکه بگویم امروز هوا آلوده است، اما من چه کاری می توانم انجام دهم که این آلودگی بهتر شود؟ این دو رویکرد با هم متفاوت است. اینکه ما واقعیت شکست چند پروژه مان را نگوییم، امید دادن است یا اینکه بگوییم این اشتباه رخ داد و برای دفعه بعد اگر این کار را نکنیم بهتر است؟ کدامیک از اینها منجر به امیدآفرینی در جامعه ای می شود که تعداد زیادی از افراد تحصیلکرده آن از همه چیز مطلع هستند؟ ما باید کمی با هم روراست و صادق و رفیق باشیم،
قاعدتاً هیچ یک از ما با هم دشمنی نداریم. به همین خاطر بهتر است اگر در آن فضا دچار کاستی هستیم، آن را صریح بیان کنیم. راه موفقیت مملکت ما فقط از طریق علم است و اگر شاخص و معیار باورهای دینی مان را به آن علم اضافه کنیم، کمتر ما را دچار خطرها و آفت ها می کند.
مقصودی: من می خواهم در انتهای میزگرد یک فهرستی از مشکلات حوزه ژورنالیسم علم و فناوری در ایران را خلاصه وار مطرح بکنم.
یک موضوع راجع به مشکلاتی است که در فضای مسئولان کشور از جهت نگاه امنیتی به حوزه های مختلف فناوری وجود دارد؛ متاسفانه به دلیل ترورهای دانشمندان ما و خرابکاری های دشمن در برخی از بخش های فناوری ما، این نگاه همواره تشدید شده است و مانع از کار رسانه ای خوب در این حوزه ها گردیده. بخش عمده ای از دستاوردهای کشور در حوزه دفاعی بوده است و در دنیا هم سر ریز دانش در حوزه های دیگر از طریق فناوری دفاعی صورت می گیرد. منتها ما در حوزه دفاعی خود یک نگاه امنیتی بیش از حدی داریم که طبق آن نتوانسته ایم مسائل را طبقه بندی نماییم که اتفاقاً کجای آن پیشرفت ها باید رسانه ای بشود و کدام قسمت نباید رسانه ای شود.
استراتژی رسانهای بخشی از پیشرفت علم و فناوری است
داشتن استراتژی رسانه ای در همه حوزه های فناوری، خصوصاً فناوری دفاعی بسیار مهم است؛ مثلاً آمریکایی ها اولین تیری که با هر یک از پیشرفت های دفاعی شان می زنند از طریق رسانه است، حتی ممکن است هیچ گاه از آن سلاح استفاده نشود، اما آن را رسانه ای می کنند و ایجاد وحشت و ترس می نمایند، در حالی که ما متأسفانه بسیاری از دستاوردهایمان را رسانه ای نمی کنیم و حتی آنهایی را هم که رسانه ای شده است و همه آن را می دانند هیچ پشت صحنه ای از کارهایی که در مورد آن صورت گرفته و ویژگی های فناوری نشان نمی دهیم.
همه اینها نگاه های امنیتی در حوزه هایی است که اصلاً امنیتی نیستند، مثل ماهواره یا کشاورزی هسته ای. یا حتی خود موضوع هسته ای را که موضوعی علمی و فناوری است و دوربین های آژانس به طور کامل آن را رصد می کنند، اما مردم خودمان هنوز بخش زیادی از آن را ندیده اند! مردمی که با روحیه انقلابی پای این فناوری ایستاده اند و برای آن هزینه می پردازند؛ اگر حتی یک برنامه ای هم بخواهد به این مسائل بپردازد باید یک مسیری را طی کند که به هیچ وجه با بودجه در نظر گرفته شده معادل نیست. اینها دغدغه های جدی در حوزه ژورنالیسم علم است.
البته بعضی از آنها خوب هستند؛ به طوری که هر جایی که ما رفتیم و روابط عمومی خوبی داشت، کلاً برنامه متفاوت شد. مثلاً نیروی دریایی ارتش یک فرمانده رسانه ای دارد و یک روابط عمومی رسانه ای. شما می بینید که اقتدار نیروی دریایی طی دو سه سال اخیر بسیار بیشتر از انواع نیروهای دیگر در ذهن مردم نقش بسته است، به این علت که مدیر نیروی دریایی فردی است که متوجه امر رسانه است و مدیر روابط عمومی آن هم پیگیر است و کار انجام می دهد. اینها می تواند به عنوان الگو در نظر گرفته شود.
مشکل دیگر اینکه بسیاری از شرکت های دانش بنیان ما اصلاً می ترسند که مشکلات شان را بگویند. به خاطر دولتی بودن تمام دستگاه ها و پروژه ها، با اینکه خودشان به مشکلات واقف هستند، اما حاضر نیستند حرفشان را جلوی دوربین بزنند، اینها مشکلات جدی است که مثلاً در فوتبال وجود ندارد و هر کس حتی می تواند به دیگری توهین کند و البته آن هم آفت های جدی اخلاقی در فضای جامعه دارد، بنابراین در این حوزه ما با افراد بشدت محافظه کار مواجهیم که حتی گاهی اوقات جرأت بیان نقطه قوت شان را هم ندارند.
از طرف دیگر یک سیاستگذاری وجود ندارد که یک بانک اطلاعاتی از فناوری های خوب و صادراتی ما را به مردم یا جهان عرضه کند و تیمی که دغدغه داشته باشد این اطلاعات را در اختیار شما قرار دهد. بعد می بینیم به کاری که اصلاً ارزش رسانه ای شدن ندارد چقدر پرداخته می شود. وقتی شما به مصرف کننده خود غذای سالم ندهید هر چه روی زمین باشد را برمی دارد و می خورد و این به خاطر این است که رسانه نیاز به سوژه دارد و وقتی شما اطلاعات سوژه های درست را به او نمی دهید از هر سوژه و اختراع ضعیفی که با پیشوند «برای اولین بار در جهان» باشد، هر چند قابل تجاری شدن هم نباشد، استقبال می کند.
اینها ضعف هایی است که باید بیرون از فضای رسانه ها برطرف گردد و مباحث درون خودمان هم که البته زیاد است. بحث «زنجیره علم تا بازار» و دیدن موضوعات علم و فناوری بسیار اهمیت دارد. سال ها برنامه های ما فقط به موضوع علم در دانشگاه می پرداختند. علم زنجیره ای از آموزش، پژوهش، فناوری، نوآوری و بعد تولید و صنعت و در نهایت بازار می باشد، یعنی یک لوکوموتیو و تعدادی واگن به هم پیوسته است و سیاستگذاران علمی و رسانه های ما سال ها به غلط فکر می کردند که موتور محرک و لوکوموتیو این قطار فقط در دانشگاه و آموزش می باشد، در حالی که لوکوموتیو این قطار در بخش بازار و مصرف و تقاضاست.
مثلاً در رابطه با همان موضوع نساجی اگر شما هزار دانشگاه و پژوهشگاه و کانون های دانش بنیان نساجی دیگر هم اضافه بکنید، تا زمانی که بازار و تقاضا را در دست کشورهای خارجی داده اید و پوشاک قاچاق با ارزان ترین قیمت در دسترس همه هست، هیچ گاه زنجیره های بعدی شکل نخواهد گرفت، اما اگر توانستید بازار را کنترل کنید و به موازات آن صنعت و تولید راه افتاد، بعد نیاز به پژوهش و آموزش داخلی شکل می گیرد و دانشگاه انگیزه پیدا می کند. ما هرگز اینها را به صورت زنجیره ندیده ایم و برنامه های ما فقط یک مقطعی را دیده و به حلقه های بعدی و تکمیل آنها نگاه نکرده است.
رسانه ها همیشه فکر می کنند هر چه بودجه پژوهش و دانشگاه بیشتر بشود مشکلات کشور هم حل خواهد شد، در حالی که اصلاً این گونه نیست و اینها نسبت های مستقیمی با هم ندارند، بلکه اتفاقاً باعث رانت خواری عده ای می شود؛ رسانه های ما باید بطور جدی به بحث هایی که در زمینه مقاله زدگی دچار آن شده ایم و رشد علمی که آیا واقعاً به بهبود زندگی مردم و وضعیت علم در جامعه هم منجر خواهد شد یا خیر؟ بنگرند، هر چند ما اصلاً منکر کار علمی بنیادین و به اندازه نیستیم.
به هر باید این مشکلات بتدریج حل شوند تا موضوع علم با استقبال بیشتری در جامعه مواجه شود.
کریمی: به نظر من با وجود تمام محدودیت هایی که از آن صحبت می کنیم خود برنامه باید این توان را داشته باشد که هر چقدر عرصه تنگ تر می شود، خلاقانه و با در نظر گرفتن ملاحظات رشد پیدا کند، اگر برنامه صرفاً برای برنامه ساختن اتفاق بیفتد و اندازه گیری نتیجه برنامه براساس تعداد پیامک و صحبت های دیگران باشد، خیلی منطقی نیست. اگر ما کنکور را نقد می کنیم باید در تصمیم مجلس تأثیر بگذارد، اگر در مورد نحوه آزمون های دانشگاهی صحبت می کنیم باید در نوع طراحی سؤالات آزمون توسط اساتید دانشگاه دیده بشود. این جایی است که از آن طریق می توان فهمید برنامه خوب یا بد بوده است.
اینکه در مورد جزئیات برنامه و گذراندن ثانیه های آن وسواس به خرج دهیم، راجع به چه موضوعی با چه اولویتی صحبت کنیم، مهم است؛ در کل امیدوارم در چنین وضعیتی پول مردم را هدر ندهیم و کاری که هر برنامه ای به خاطر آن متولد می شود، منجر به همان تأثیرگذاری گردد و ما هم از نظرات دیگران در جهت بهبود کار خود استفاده کنیم.