کد خبر:۲۳۲۷۴۲
نگاهی به مرام و آیین رابطه استاد- شاگردی؛

در تاریکی ‌یک شانه از استادتان جلو تر بروید/ اگر شاگردی دچار توهم «خود استاد پنداری» شود!

رهبر انقلاب: آن‌وقت «آداب‌المتعلمین» به ما می‌گفت که در تاریکی،‌ یک شانه از استادتان جلو تر بروید تا اگر چاه است، شما بیفتید و استادتان نیفتد.
در تاریکی ‌یک شانه از استادتان جلو تر بروید/ اگر شاگردی دچار توهم «خود استاد پنداری» شود! در تاریکی ‌یک شانه از استادتان جلو تر بروید/ اگر شاگردی دچار توهم «خود استاد پنداری» شود!

گروه علمی «خبرگزاری دانشجو» - حسین میرزایی_دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، تحلیلگر  و فعال رسانه ای؛ بهانه نگاشتن در رابطه با این موضوع، متنی بود که در پاسخ به سوال یکی از دوستان دانشجو بود که در حال حاضر در کشور آمریکا در حال تحصیل در مقطع دکتری است.

 

«استاد شاگردی را در این نوشتار، هم در حیطه سلوک معنوی و الهی و هم از منظر بحث معیشتی بررسی می‌نماییم.»

 

عین متن را در اینجا می‌آورم و در ادامه به بیان توضیحاتی خواهم پرداخت:

 

«جایگاه استاد و روابط بین استاد و دانشجو با ایران تفاوت زیادی داره، شان اجتماعی که استاد تو ایران داره اینجا مشاهده نمی کنی، به چشم یک کارمند که موظف هست تدریس و تحقیق کنه نگاه میشه، به همین خاطر کسایی که صرفاً علاقه به تدریس و ریسرچ دارن میرن تحصیلات عالیه.


سیستم آموزشی هم بر مبنای حجم زیاد مطلب و تکلیف های زیاد هفتگی یا دوهفتگی هستش و فعالیت های کلاسی حدود 50 درصد کل نمره رو شامل میشه و در نهایت امتحان نهایی هم خیلی سخت نیست.

 

کلا فلسفشون اینه که اگه دانشجو 50 درصد مطالب رو هم فهمیده باشه کافی هست. به همین خاطر دانشجوها بر عکس ایران تو مطالب عمیق نمیشن و یه جورایی سیستم سمبل کردن هم حاکمه، واسه همین برای ما ایرانی ها که اینجوری تربیت نشدیم و دوست داریم فیها خالدون قضیه رو در بیاریم تا خودمونو وفق بدیم اذیت می شیم. نکته ای که واسه خودم جالب بود اینه که استادا خیلی دقیق ورقه ها رو صحیح می کنن و اگه دانشجو بخواد موظفن که برگه شو بهش نشون بدن برعکس استادای خودمون که اکثرا به این قضیه بی اعتنا هستند.


تعداد واحدهای درسی که تو دوره دکترا باید پاس کنیم هم خیلی زیاده، نکته دیگه ای که به ذهنم میرسه فرهنگ مصرف گرایی بین دانشجویان و کلا مردم آمریکا هستش و عادت به گرفتن وام های کلان و متعدد»

 

تفاوت‌ها

 

آنچه در جامعه دانشگاهی کنونی ما، میان دانشجو و استاد حاکم است، قطعا این نیست که دوست عزیزمان در کشور آمریکا اشاره داشتند.

 

دیسیپلین خاص هم در روابط خارج از کلاس و هم در کلاس، چیزی است که به صراحت می‌توان گفت، مانعی محسوب می‌شود برای اینکه دانشجویی که در دوران اوج جوانی خویش است و نیاز به تایید و کسب ثبات شخصیتی و روحی دارد، بتواند با آن کنار بیاید و دانشگاه را به عنوان منزل خویش قلمداد نماید.

 

اساسا تحول زمانی روی می‌دهد که یک فرد در تمامی ساعت شبانه‌روز خودش به دنیا حل مسائل ذهنی و علمی خویش باشد و هیچ تحولی نبوده است که فرد در موعد مقرری بر سر میز خویش در اتاق یا آزمایشگاهش بنشیند و سر موعد مقرر از آن برخیزد و پس از مدتی شاهد تحول بنیادین باشیم.

 

تجربه شخصی خویش که در تعامل با دانشجویان، اساتید، مخترعین، مبتکرین و مبدعین و کارآفرینان در زمینه‌های مختلف حاصل شده است، مهر نقض بر چنین یافته‌هایی می‌زند.

 

یکی از دبیران دوره دبیرستان در درس شیمی، می‌گفت اینقدر به درس علاقه داشتم که گاهی در خواب به راه‌حل مسائلم دست می‌یافتم!

 

بدنیست کمی بررسی نماییم که چه می‌شود که یک فرد محیط علمی را محرم خویشتن دانسته و سعی بر این دارد که هر جا که هست، آن محیط را برای خود مدل نموده و در نهایت سعی کند هر جا که هست را محل دانستن و اندیشیدن برای خودش قرار دهد.


 صمیمیت در محیط علمی


در بخش‌های مختلفی که جهت مستندسازی و گزارش گیری برای برنامه تلویزیونی ثریا رفتیم، چنانچه به استاد و دانشجویانی برمی‌خوردیم که موفقیت خاصی را در عرصه صنعت و دانشگاه کسب کرده بودند، امکان نداشت صمیمیتی قابل توجه را میانشان درنیابیم. تا جایی که استاد دانشجویان را بچه‌های خود و محیط علمی، تحقیقاتی و آزمایشگاهی خویش را منزل خویش ابراز می‌کرد.

 

بنابراین یکی از پارامترهایی که شاید به تقریب بتوان گفت که در محیط‌های علمی خصوصا محیط‌های دانشگاهی رخت بربسته است، صمیمیت زایدالوصفی است که هم استاد و هم دانشجو برای در کنار هم بودن و انتقال مفاهیم و دانش و تجربیات از جانب استاد به شاگردان، لحظه‌شماری نمایند.

 

 اخلاق استاد - شاگردی

 

یکی از مباحثی که دایم مورد نظر اساتید اخلاق می‌باشد احترام به استاد است، که گاهی با همین اهمیت دادن و احترام گذاشتن به استاد انسان می‌تواند به مقامات علمی بالایی دست بیابد.

   

رابطه‌ای تمام عیار

 

رابطه استاد - شاگردی اضافه بر تصور بعضی که فقط منحصر در محیط آموزشی است، محدود و مختص به انتقال آموزه‌های علمی و فنی از سوی استاد به دانشجو یا شاگرد نیست، هر یک از ما در جایگاه شاگرد از محضر اساتیدمان نه تنها در خصوص موضوع و روش‌شناسی بلکه اخلاق، منش فردی، دیدگاه اجتماعی و سیاسی، سبک تدریس و حتی شیوه زندگی فرا می‌گیریم.

 

دوره‌های تحصیلات عالیه و دانشگاهی، خصوصا دوره کارشناسی ارشد و دکتری به نسبت زمینه مساعدی را برای شکل‌گیری آنچه در آینده خواهیم بود فراهم می‌کند.

 

بعضی از قدیمی‌ها که سنشان به اکابر و این ها قد می‌دهد، می‌گویند در زمان قدیم برخی از اساتید بودند که خودیت خود و روح تدریس و اخلاق و زندگی خود را در یکی از شاگردان مبرزشان می‌دمیدند و اگر می‌خواستند پس از حیات استاد به کسی مراجعه نمایند، نزد آن شخص می‌رفتند.

 

رابطه استاد-شاگردی یک رابطه تمام عیار است. البته باید خاطرنشان کرد که میزان ارتباط و یادگیری از اساتید، متاثر از عوامل متعددی همانند علاقه، قدرت ذهنی و حتی تجربه شاگرد، توان برقراری رابطه موثر، حضور فعال در محضر استاد و کاریزمای شخصیتی استاد که رقم زننده شمایی ویژه از استاد نزد دانشجو است.

 

از اینرو طبیعی است که همه شاگردان یک استاد به یک اندازه از محضر او بهره‌مند نمی‌شود و این بیش از هر چیز به ظرفیت گیرایی متعلم وابسته است که جا دارد به عنوان شاخص یادگیری موثر قلمداد گردد.


از اینجا به بعد برخی از شاخصه‌های پیش برنده را نیز مطرح خواهیم نمود.

 

 احترام به علما و اساتید و ارزش علم و دانش در قرآن

 

«... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ...» [1] «آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟».آیا کسانی که در تحصیل فضایل و آگاهی‌های مفید و مؤثر در کمال خویش گام بر می‌دارند، با گروهی که از حیات جز خواب و خوراک و... چیزی نمی‌دانند برابرند؟

 

شکی نیست که برتری و ارجحیت، همانا از آن کسانی است که در راه تحصیل علم گام بر می‌دارند، و ساعت‌هایی را به تعلیم و تعلم سپری می‌سازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور،‌ هجرت می‌کنند:

 

آن را که فضل و دانش و تقوا مسلّم است           هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است

در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست              از هر مقام و مرتبه‌ای علم، اعظم است

جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است                           عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است

جاهل به روز فتنه ره خانه گم کند                          عالم چراغ جامعه و چشم عالم است

 

در دین مقدس اسلام و سیره عملی پیامبر و اهل بیت همواره بر تکریم علما و دانشمندان دین تأکید شده است.

 

چنان که امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود:«عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ[2]؛ عالم را به جهت علمش تعظیم و احترام کن و با او منازعه منما.» امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ[3]؛ کسی که به عالمی احترام نماید، به خدا احترام نموده است.»

 

پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اَکْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَکْرَمَهُمْ فَقَدْ اَکْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ[4]؛دانشمندان را گرامی دارید که آنها وارثان پیامبرانند و هر که آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.»

 

 انگیزه‌ تکریم علما

 

این همه تکریم و احترام نسبت به عالمان در فرهنگ دین، بدین جهت است که آنان انسان‌های متعهد، راهنمای مردم، مخالف بدعت‌ها، پاسدار اندیشه‌های ناب، طرفدار حقوق محرومان، روشن کننده‌ی چراغ امید در دل آنان و... هستند و گرنه، این همه تکریم برای کسانی که از تعهد و مسئولیت بهره‌ای نبرده‌اند معنا ندارد.

 

کسی که اندک آشنایی با تاریخ حوزه‌ها علمیه داشته باشد، می‌داند که تنها عالمان الهی بوده‌اند که از میان مردم برخاسته‌اند و همراه آنان زندگی کرده‌اند و در غم و شادی شریک آنان بوده‌اند و هر جا خطر و دشواری بوده است، ‌خود را سپر بلا نموده و از شرافت و عزت مردم دفاع کرده‌اند.

 

این ها و صدها ویژگی دیگر، زمینه‌ی تجلیل و تکریم از علمای صالح و راستین را فراهم نموده است.

 

 دیدگاه‌ رهبر معظم انقلاب

 

طلبه قدیمی، بین ده نفر استاد، یک استاد را انتخاب می‌کرد و بعد نوکر آن استاد می‌شد. ماها نوکر استادمان بودیم. حاضر بودیم واقعا نوکری اساتید را بکنیم.

 

 دستشان‌را می‌بوسیدیم، احترامشان می‌کردیم و از ته دل به‌ آن‌ها محبت می‌ورزیدیم. طلبه این‌طوری بود. زمان‌های قبل‌از ما هم، همین طور بود. آن‌وقت «آداب‌المتعلمین» به ما می‌گفت که در تاریکی،‌یک شانه از استادتان جلو تر بروید تا اگر چاه است، شما بیفتید و استادتان نیفتد.

 

طلبه در مقابل استاد، با ادب بود. نه این‌که احساس صمیمیت نباشد. خیر، استاد خیلی هم صمیمی و مانند پدر بود؛ اما این پسر در مقابل استادش، با کمال ادب رفتار می‌کرد. [5]

 

شهید ثانی؛ نگارنده آداب المتعلمین

 

 بر دانش‌پژوه لازم است که در مقابل استاد،‌همراه با ادب، آرامش، فروتنی و افتاده‌حالی، بنشیند، در حضور استاد به دیوار یا پشتی یا از این قبیل، تکیه ندهد و ....

 

در محضر استاد، درِ گوشی صحبت نکند؛ با چشم به کسی اشاره نکند؛ بی‌دلیل سخن نگوید؛‌ سخن خنده‌آور یا مبتذل و هرآنچه را که حاوی بی‌ادبی یا گفتمان ناروا است، بر زبان نیاورد؛ تا اجازه نگرفته‌است، لب به سخن نگشاید؛ بی‌دلیل و بدون آن‌که استاد بخندد، نخندد؛ اگر نتوانست جلوی خنده خود را بگیرد، به تبسم، آن هم بدون هیچ صدایی بسنده کند.

 

او باید بداند که فروتنی در برابر استاد، مایه عزت‌مندی، افتخار و بلند مرتبگی است و بزرگداشت حرمت وی، به پاداش الهی می‌انجامد و اهتمام به خدمت او شرافت‌آمیز است.

 

 گرامی داشتن استاد

 

در سخن گفتن و پاسخ دادن، و در بود و نبود استاد، او را گرامی بدارد و با خطاب مفرد، با او سخن نگوید؛ او را از دور نخواند؛ در خطاب به او عباراتی نظیر؛ «سرورم» و «استاد» به کار ببرد.

 

برای تکریم او از صیغه جمع بهره گرفته و او را مخاطب سازد؛ مثلاً بگوید «در این مورد چه می‌فرمایید؟»، «نظر شما در این باب چیست؟»، «شما که خدایتان از شما راضی باشد، فرمودید ...»، «خدا از شما بپذیرد»، «رحمت خدا بر شما باد».

 

در بحث سیاست صنعتی و شیوه‌های توسعه ابعاد و دستاوردهای تولیدی در یک جامعه اجتماعی و صنعتی، بحث نظام استاد شاگردی سابقا با روابط دیگری عجین شده بود. شاگردان برای اعاده حیثیت استاد خویش از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند.

 

 یکی از اساتید می‌گفتند، چنانچه حتی نیمه‌های شب خبر می‌رسید که از فلان بلاد، پارچه‌هایی آمده است و این پارچه‌ها احیانا از حیث کیفیت و قیمت و ویژگی‌هایی از این دست باعث می‌شد استاد زیر سئوال برود، همان نیمه شب شاگردان جمع می‌شدند و موضوع را چاره می‌کردند.

 

به نظر می‌رسد اگر این قاعده برای تولید ملی صدق نماید، دیگر نگران بستن و باز کردن مرزهای صادرات و واردات و بازی تعرفه‌ها نخواهیم بود. چرا که مطمئنیم سیستم از دولتی‌ بازی و قانون گرایی های افراطی و حاشیه امنیت درست نمودن برای تولیدکنندگان دولتی بهانه‌گیر فاصله گرفته و به سمت فعال سازی پتانسیل‌های درونی و دور راندن تهدیدهای خارجی شده و نهایتا هم از فرصت‌ها بهره‌مند می‌گردیم و هم از ضعف‌های درونی فاصله خواهیم گرفت.

 

 نظام دیرین استاد شاگردی

 

انسان‌ها در طول دوران تاریخی خود یعنی از زمانی که اجداد اولیه ما دست‌هایش آزاد شد، در طبیعت سنگی را برداشت و بر سنگی دیگر کوبید و ابزاری ساخت که با آن اندام جانوران شکار شده را پاره می‌کرد. از آن موقع تا کنون بیش از یک میلیون سال می‌گذرد.

 

او حرکتی را آغاز کرده است که هم اکنون هم ادامه دارد. انسان با کار خود ابزار ساخت و با ساخت ابزار، خود و محیطش را تغییر داد. اما سیر و حرکت ابزار سازی که اکنون سرعت بیشتری گرفته است، در گذشته‌های دور به کندی حرکت می‌کرد.

 

در صنایع دستی گذشته که حرفه‌ی غالب بود، افراد‌ با همان وسایل ساده نیازهای مادی خود را تامین و در صورت خارج از نیاز بودن، آن را به فروش رسانده و کالاهای دیگری که خود قادر به تولید آن نبودند، تهیه می‌کردند.

 

مانند گیوه‌بافی، داس و تیشه و چکش‌سازی، چاقوسازی، کوزه گری و ... در این حرفه‌ها خود شخص دارای وسیله‌ی ساده‌ای است که مالک آن است و در گوشه‌ای(دکان، یا مغازه) برای امرار معاش خود و خانواده مشغول کار است، بعد از سالیان کار و تلاش، به مقام استادی می‌رسد.

 

استاد در این فاصله یکی از افراد خانواده خود  و یا دیگران را بدون آن‌که به او دستمزدی پرداخت نماید به عنوان «شاگرد» قبول می‌کرد.

 

این شاگرد ما هم باید سالیان درازی به این شیوه با نگاه کردن به دست استاد و انجام کارهای حاشیه‌ای، بالاخره به مقام استادی می‌رسید، در آن صورت خود می‌توانست با تهیه ابزار برای خود به صورت مستقل کار کند و دستمزدی داشته باشد.

 

به این رابطه که در کشورهای عقب نگه‌داشته شده بقایای آن وجود دارد، رابطه «استاد و شاگردی» می‌گویند.

 

 

بعد از این رابطه و با پیشرفت تدریجی نظام سرمایه است که مرحله‌ی «Manufacture» ظهور می‌کند.

 

در این مرحله که پیشرفته‌تر از رابطه استاد شاگردی است، وسایلی ساخته شد که نه با نیروهای طبیعی مانند آب بلکه با نیروی بازوی کارگران به حرکت در می‌آمد یعنی تولید و ساختن، وسایلی که در ابتدای تکامل صنعت ماشینی که بر کار جسمانی استوار بود.

 

بدین معنی که نیروی بازوی کارگر دستگاه یا وسیله را می‌چرخاند یا به حرکت در می‌آورد. تا کارگران دیگر به صورت جمع‌های کوچک چند نفره، روی آن دستگاه کار کنند.

 

بعد از این مرحله است که صنعت، ماشینی و مکانیزه می‌گردد. وسایل کار از کارگر گرفته می‌شود و به ماشین داده می‌شود. یعنی کارگر در خدمت ماشین است نه ماشین در خدمت کارگر. بدین معنی که کارگر به ابزار ماشین تبدیل می‌گردد.

 

کارگر در این‌جا هیچ چیزی ندارد جز نیروی کارش که آن را روزانه یا ماهانه به صاحب ابزار تولید می‌فروشد.

 

در این میان ممکن است برخی کاملا به حالت ارتجاعی به این موضوع بیاندیشند که می‌بایست به جای نوین نمودن ساختارها، احیای ساختار نماییم و بازگردیم به همان شیوه سنتی استاد شاگردی.

 

سوال را اینگونه مطرح می‌کنیم:

 

حالا با توجه به رشد صنعت ماشینی و حذف رابطه استاد شاگردی و Manufacture، آیا ما می‌توانیم به عقب برگردیم و رابطه استاد شاگردی را برقرار نماییم؟

 

به هیچ وجه. زیرا رشد صنعت ماشینی و تولید انبوه کالاها از هر نوعش به هیچ وجه اجازه این کار را نمی‌دهد.

 

همه می‌دانند که بعضی از کالاهای سنتی که به روش استاد شاگردی و یا Manufacture در نقاط مختلف ایران تولید می‌شد، اکنون مشابه چینی آن به فراوانی در دسترس است مانند زیره کرمان، گز اصفهان، سوهان قم، گیوه کرمانشاهی، شلوار کردی، گردوی تویسرکان، داس و چکش چینی، و حتی دسته‌ی بیل!

 

 رابطه‌ای معنوی و مقدس

رابطه استاد –شاگردی یکی از معنوی ترین و مقدس ترین روابط انسانی است.

 

یک استاد هر چه در چنته دارد بدون هیچ چشم داشتی در اختیار شاگردش قرار می‌دهد و چون باغبانی که بذری را می‌کارد، تا جوانه‌ای سر از خاک برآورد و نهالش را می‌پروراند تا غنچه‌ای شکوفه دهد، شاگرد خویش را می‌آموزاند و از رشد و پیشرفت او شاد می‌شود گو اینکه ثمره کارش به بار نشسته باشد.

 

استدی به درستی می‌فرمودند «رساله دکتری شناسنامه و هویت پژوهشی و علمی یک دانش‌آموخته به شمار می‌رود که اعتبارش سخت به استادان راهنما و کمیته تحقیق‌اش وابسته است و اینکه هر دانشجو دست‌پرورده و فرزند معنوی و علمی یک استاد به شمار می‌رود.»

 

با این رویکرد، گاه همین تنبیه استاد که شامل حال شاگرد می‌شود، ابزاری است برای جلوگیری از انحراف و بطلان وقت و عمر وی.

 

مرام و آیین رابطه استاد شاگردی

 

رابطه استاد-شاگردی مراتب و آیین و مرامی دارد که هر چند نانوشته و عرفی است اما لازمه شکل‌گیری و ماندگاری چنین رابطه‌ای است.

 

در این خصوص بیان این اندرز حکیمانه بجاست که: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید» خلوص نیت، انگیزه و عشق یادگیری، صداقت، وفاداری، تعهد، قدردانی و رعایت احترام، ...از جمله ملزومه‌های حضور در محضر استاد است.

 

از بین این ملزومه‌ها شاید تداوم و ماندگاری رابطه یک شاگرد با استادش از جنبه شکل‌گیری و تداوم گفتمان حرفه‌ای از دیگر مولفه‌ها مهم تر باشد.

 

فراگیری و رابطه ما با استادمان تنها به زمان گذراندن چندواحد یا انجام رساله و پایان نامه محدود نمی‌شود، هر یک از اساتید ما چشمه‌ای جوشان از آموزه ها، ایده‌ها، و تجارب گران بهایی هستند که اگر یک شاگرد دچار توهم «خودفرزانه پنداری و خود استادپنداری»  و بی نیازی از آموزه‌های دیگران نشود و رابطه خود را البته با رعایت مراتب و ملزومه های پیش‌گفته، با استادان و همقطارانش حفظ کند، می‌تواند بهره‌مند شود.

 

واقعیت این است که با توجه به پویایی جریان علم، ما همواره نیازمند یادگیری و شاگردی هستیم. در این خصوص شاید بد نباشد بر مدار خودانتقادی از خود بپرسیم آیا پس از دانش‌آموختگی تلاش نموده‌ایم تا تماسی منظم با اساتیدمان داشته باشیم و هر از گاهی یادی از آنها بنماییم.

 

هیچ استادی نظرداشتی به مقاله، گزارش و ...دانشجویش ندارد چرا که چه بسا با وقتی بسیار کمتر از آنچه صرف راهنمایی شاگردش می‌کند قادر است کاری با کیفیت‌تر و مطمئن‌تر را عرضه کند اما شاید توقع یک استاد برای قدرشناسی معنوی شاگردش –هر چند که بیان نشود- پر بیراه نباشد.

 

رابطه واقعی یک شاگرد با استادش عاری از هر گونه ریا و تملق و چاپلوسی است و برعکس تداوم و ماندگاری چنین رابطه‌ای سخت نیازمند آسیب‌شناسی، خودارزشیابی و انتقاد منصفانه است که البته این خود نیز مراتبی دارد.

 

فراموش نکنیم شاگرد و استاد از یک خانواده و در یک جبهه هستند و از اینرو لازم است اگر نقدی هم هست - بدون هر گونه پشت سر بدگویی و دسته‌بندی دو قطبی خوب و بد - در قلمرو خانواده و به شکل نقد درون گفتمانی صورت گیرد و از رسانه‌ای کردن آن پرهیز شود چرا که در این صورت ساحت خانواده علمی و حرفه‌ای خویش را مخدوش خواهیم کرد و دود آن بیش از هر چیز به چشم ما خواهد رفت.

 

به واقع لازم است بدون هر گونه عصبیت آنی و احساسی، و بر مدار عقلانیت و منطق که شاخصه بلوغ حرفه‌ای ما است، نقدها را بطور مستقیم با هم قطاران و استادانمان در میان نهیم و از هر گونه هیاهوگری پرهیز نماییم چرا که نتیجه آن متوجه کل جمع حرفه‌ای و آکادمیک ما خواهد شد و سرمایه اجتماعی حرفه‌ای ما را تهدید خواهد کرد«چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من...» و خلاصه اینکه استادان ما سرمایه علمی و معنوی و پشتوانه و اعتبار و آبروی منظومه دانشگاهی ما هستند، از اینرو بر ماست که عزتشان را پاس بداریم و با این عزیزان همانگونه رفتار کنیم که دوست داریم شاگردانمان با ما رفتار کنند.

 

پی نوشت‌ها:

[1] . زمر/9.

[2] . بحارالانوار، ج78، ص309.

[3] . غرر الحکم، ج5، ص351.

[4] . نهج الفصاحه، حدیث 450.

[5] . نسیم هدایت (رهنمود‌های بزرگان به طلاب جوان)- 158 تا 162

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار