گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
هر مقدار شما و من بتوانیم به عمق خودمان نفوذ کنیم، نمازمان همان مقدار است. ما وقتی با حواس جمع نماز می خوانیم، چه مقدار حواسمان جمع است؟ دلمان هم همراهمان نماز می خواند؟ نمی خواند. وقتی ما نماز می خوانیم هیچ وقت دلمان همراهمان نماز نمی خواند. دلمان در یک خواب عمیق است.
آقایی عرض کرد ما خدمت شما می آییم و شما برای ما فرمایش می فرمایید. دلمان نرم می شود و میل به آخرت و کارهای خوب پیدا می کنیم. اما از محضر شما که بیرون می رویم، فراموش می کنیم.
آن آدم گفت وقتی می رویم خانه و بچه و خانم و زندگی و این حرف ها هست حواسمان پرت می شود و سر خانه اول برمی گردیم. فرمود که اگر آن حالی که می گویی وقتی نزد من هستی برایت پیش می آید، برایت مداومت پیدا کند فرشتگان با تو مصافحه خواهند کرد. همنشین فرشتگان می شوی. خب این گرفتاری ما که از آن طرف هیچ چیز سرمان نمی شود چیست؟
اگر حواست پرت خدا و قیامت باشد همیشه در بهشت هستی
گره ما چیست که همیشه حواسمان پرت این طرف و این دنیا است. اگر تو حواست پرت خدا و قیامت است و همه اش آنجا هستی، اگر اینگونه باشد که همیشه در بهشت هستی. این را عرض کردم فرشتگان با شما مصافحه خواهند کرد. ما اصلا نمی دانیم فرشته یعنی چه. این مربوط به زمانی است که انسان کمی در عمق خودش فرو می رود. ما همیشه در سطح زندگی می کنیم. بین ما و عمق خودمان هزار فاصله است. این هزار فاصله از کجا ایجاد شده است؟ از اعمال و رفتاری که خود ما می کنیم.
من حرف می زنم. حرف بیهوده. گناه هم نیست. اما حرف بیهوده است. آقا این حرف بیهوده دست از سر من برنمی دارد. وای به وقتی که آدم گناه کند. اگر ما فقط می توانستیم جمع شدههای یک روزمان را وزن کنیم و محاسبه کنیم آن وقت می فهمیدیم که وقتی یک سال می گذرد چه می شود. حالا یک مرحمت هایی هست که شاید هم فقط منحصر به دوستان و شیعیان امیرالمومنین علیه السلام باشد.
آن وقتی که دل می سوزد، به عمق خودت رفتهای
ما ماه رمضان و محرم داریم. بدون اینکه شما بخواهی در ماه رمضان بارت سبک می شود. در سر هر افطار خدای متعال هزار هزار نفر را میآمرزد. یک بخش عظیمی از این آشغالها را می برند و دور می ریزند. این به عمق خودش نزدیک تر می شود.
یک وقت هایی که دلتان می سوزد. اصلا همچین فرضی داریم؟ دلمان در روضه بسوزد یعنی دل گریه کند نه چشم. آن وقتی که دل می سوزد شما به عمق خودت رفته ای. این در نماز امکان ندارد. چرا آنجا اینگونه می شود؛ زیرا یک هجوم و سیلابی از رحمت خدا نازل می شود.
یعنی آن دیواره عمیق بین من و آن واقعیت من کم کم نازک می شود. آن وقت هر وقت نماز بخوانی، واقعا نماز می خوانی. اگر شما زحمت بکشی و کار کنی، نماز می خوانی و هر روزش بهتر نماز می خوانی. به عمق بیشتری از خودت می رسی. یک روزی تمام این انبوه آشغال هایی که من جمع کرده ام را دور می ریزند. آن وقت انسان می فهمد به عمق خود رسیدن یعنی چه.
من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم
یک وقت این را از امیرالمومنین علیه السلام پرسیده اند. آقا شما خدای خودت را دیده ای؟ فرمود که« من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم». بعد هم برای اینکه مانند من و شما یک مرتبه به دیوار نزنیم موضوع را روی سطح کوتاه فهم ما توضیح دادند. گفتند این داستان چشم نیست ها. فکر نکنید چشم را می گویم. یک دیدنی صد هزار برابر اینکه شما چیزی را با چشم دیده باشید، است.
معلوم می شود که اگر آدم ایمانش قوت بگیرد، ایمان معنای حقیقی پیدا کند، قلبش بیدار می شود. آقا ایمان چیست؟ ایمان چیست؟ گفتند یک عقد است. عقد یعنی چه؟ یک گره است. شما به یک چیزی گره خورده اید.
باور کنید کاری که باعث شود قلب انسان به زندگی بازگردد، کارش سخت تر است از آن آقایی که پنجاه سال تمام داشت پنجاه جلد را می نوشت. دیگری شصت سال تمام داشت سی جلد را می نوشت. چون این قلب خط خطی است دیگر. سخت تر است.
در آیه 59 سوره مبارکه نساء می فرماید «یا أیُّها الـَّذینَ آمَنوا أطیعوا اللهَ وَأطیعوا الرَّسولَ وَأولِی الأمْر مِنکـُمْ» عرض کردیم که اطاعت خدا، بعد اطاعت رسول و اولی الامر. چرا فعل اطیعوا دو بار استفاده شده؟ اطاعت خدا اصل است و اطاعت رسول تبع است. مرحله دوم است. شما اگر از پیامبر اطاعت کنید، اطاعت خدا را کرده اید.
چرا اطاعت از یک انسان مثل من و شما مثل اطاعت خداست؟
در آیه 64 سوره مبارکه نساء می فرماید: «وَماأرْسَلـْنا مِن رَسول ٍإلـَّا لِـیُطاع بـِإذن اللهِ» ما پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا از او اطاعت کنند. اطاعت از رسول طبق دستور خداست. پس اطاعت ایشان اطاعت خداست. چرا اطاعت از یک انسان مثل من و شما (آیه 6 مبارکه سوره فصلت:« إنـَّماأنـَا بَشَرٌ مِثلـُکـُمْ») مثل اطاعت خداست؟ چون از خودش هیچ حرفی نمی زند. اصلا حرفی از خودش نمی زند.
چه کسانی از هدایت اختصاصی برخوردار می شوند؟
در آیه 161 سوره مبارکه انعام می فرماید: «قـُلْ إنـَّنی هَدانی رَبـِّی إلى صِراطٍ مُسْتـَقیم» من از هدایت خاص الهی برخوردارم. « إنـَّنی هَدانی رَبـِّی» رب من مرا هدایت کرده. خودش دست مرا گرفته و برده. « إلى صِراطٍ مُسْتـَقیم» آیه صراط مستقیم چه بود؟ در آیه 25 سوره مبارکه یونس می فرماید: « وَاللهُ یَدْعو إلى دار السَّـلام» یک دعوت عام است. همه به دارالسلام دعوت دارند.
در ادامه آیه می فرماید« وَیَهْدی مَن یَشاءُ إلى صِراطٍ مُسْتقیم »دعوت عام است. برای دارالسلام همه دعوت دارند. اما «وَیَهْدی مَن یَشاءُ إلى صِراطٍ مُسْتقیم» هرکس را که بخواهد هدایت می کند. اینها اختصاصی اند. یک آدم هایی را خودش به طور اختصاصی به صراط مستقیم هدایت می کند. پایان صراط مستقیم دارالسلام است. آقا آنها چه کسانی هستند؟ چه کسانی از هدایت اختصاصی برخوردار می شوند؟
اینها آنهایی هستند که بهای آن را پرداخت کرده اند. اینها آنهایی هستند که بهای هدایت خاصه را می پردازند. خب پیامبر هم فرمود: « إنـَّنی هَدانی رَبـِّی إلى صِراطٍ مُسْتـَقیم». ایشان چرا؟ ایشان از اول بها را پرداخته بودند. آن من را از دلش درآورده بود و کنار گذاشته بود. هرکس آن من را درآورد و کنار بگذارد آن هدایت به آنی بر سرش می ریزد و او را می برند.
هیچ دومی در برابر خدا که اول است وجود ندارد
می فرماید: «لا شَریکَ لـَهُ» من هیچ چیز و هیچ کسی را برای خدا شریک قائل نیستم. اصلا جز خدا هیچ کس نیست. «لا شَریکَ لـَهُ وَ بـِذلِکَ اُمِرْتُ »به من گفته اند اینگونه باش و من گفتم چشم. گفتند از همه چیزت بگذر. چشم. زندگی ات هم متعلق به تو نیست. چشم. «وَ بـِذلِکَ اُمِرْتُ وَأنـَا أوَّلُ الـْمُسْلِمینَ» من اول مسلمان عالم هستم..
هرچه بگویند بگو، می گوید و هرچه نگویند نمی گوید. به این دلیل است که اطاعتش محض اطاعت واجب است. اطاعتش صد در صد واجب است. «وَأولِی الأمْر مِنکـُمْ. وَأطیعوا الرَّسولَ» اطاعتش مطلق واجب است. بعد اولی الامر هستند. اطاعت آنها هم مثل اوست.
فرد اول خداست. این اولی که در مورد خدا گفته می شود اولی است بعد از آن چیزی وجود ندارد. ما گاهی در صحبت ها می گوییم اول خدا و بعد تو. اصلا بعدی وجود ندارد. بعد وجود ندارد. اول خداست و بعد هم خداست. بعد اصلا کس دیگری نیست. اولی که خدا اول است، بعد ندارد. دوم ندارد. اینجا خدای متعال اول است و ایشان دوم است. آقا اول است و دوم است یعنی چه؟ یعنی فرع است. خودش هیچ چیزی نیست.
اول خداست. عرض کردم این اولی است که دوم ندارد. هیچ دومی در برابر خدا که اول است وجود ندارد. آخر هم باز خود اوست. پیامبر دوم است و اولی الامر سوم است. ببینید بنابراین اولی الامر نمی تواند یک کلمه، دقت کنید، یک کلمه خلاف پیامبر بگوید. اصلا نمی شود.
پیامبران و ادیان آسمانی برای حل مشکلات جامعه بشری آمده اند
در ادامه آیه 59 سوره مبارکه نساء فرمودند: « فـَإن تـَنازَعْتـُمْ فی شَیْءٍ». پیامبران و ادیان آسمانی آمده اند برای حل مشکلات جامعه بشری. اگر من و شما اختلاف فکری داریم یک کسی هست که وقتی به ایشان مراجعه کنیم اختلاف ما را حل می کند.
الان ما خودمان ایشان را از جامعه بشری رانده ایم. اگر نمی راندیم ایشان الان در اختیار بود. یازده امام را کشتند به این خاطر که در جامعه بودند. اگر این نفر آخر هم کشته می شد دیگر هیچ کس نبود. بنابراین خدای متعال ایشان را در پس پرده غیبت نگاه داشت. پیغمبر برای این آمده است که اختلافات جامعه بشری را حل کند، این اختلافات یا اختلاف فکری است یا عملی.
اولی الامر خودش قانون جدیدی ندارد
خب ما در زمان امیرالمومنین اختلاف داریم. دیگر پیغمبر در دسترس ما نیست. به ایشان مراجعه کن. اما ایشان یک کلمه از خودش نمی گوید. هرچه می گوید یا از قرآن می گوید یا از پیغمبر می گوید. متوجه شدید. بنابراین اولی الامر خودش قانون جدیدی ندارد. هرچه دارد حرف پیغمبر و خداست.
در شرح احوال ابوحنیفه دارد که ایشان گفته بودند که من یک حرف ها و نظراتی دارم که اگر پیغمبر بود، می دید حرف های من بهتر از حرف های خودش است و ناگزیر بود حرف های مرا بپذیرد. ما چنین چیزی نداریم. هیچ امامی از ائمه دوازده گانه ما یک کلمه خلاف پیغمبر نمی گویند.
بنابراین وقتی ایشان هم یک کلمه از خودش نمی گوید و هرچه بگوید حرف های پیغمبر است و پیغمبر هم یک کلمه از خودش حرف نمی زند و هرچه می گوید حرف خداست اطاعتشان مطلق می شود. فقط در چنین فرضی اطاعت مطلق است. هیچ جای دیگر ما اطاعت مطلق نداریم.
خيلي زيبا بود
واقعا بهره بردم
نميتوانيد فايل صوتي اش را هم در اختيار مخاطبان قرار دهيد؟