گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
خدای متعال نسبت به برخی بندگان بخل می ورزد
فرمایش حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارشان است؛ می فرماید: « إنَّ اللهَ تبارَک وَ تعالی ضَنائِن» ضن به معنای بخل است؛ ضنائن یعنی کسانی که خدای متعال نسبت به آنها بخل می ورزد؛ البته این لفظ اولیه است؛ یعنی چه؟ یعنی اینها بندگانی هستند که خدای متعال نمی خواهد گرفتار بلا شوند؛ بخل می ورزد یعنی آنها را نزد خودش جمع می کند و اینها بندگان مخصوص خودش هستند؛ دوست ندارد آنها گرفتار بلا شوند.
نتیجه اینکه بنده خاص خدا هستند، چیست؟ « یَغذوهُم بنِعمَتِه» به زبان بنده، خود خدا در دهانشان لقمه می گذارد؛ نعمت خودش را به آنها می دهد نه نان و چلو و پلو؛ آنها را به نعمت خودش غذا می دهد؛ «وَ یحبُوهُم بعافِیَتِه» به زبان بنده آنها را در عافیت خودش غرق میکند؛ «وَ یُدخِلهُمُ الجَنـّة َبـِرَحمَته» و آنها را به رحمت خودش به بهشت می برد؛ از ابتدا که چشمش را باز می کند غرق نعمت و عافیت است؛ آخرش هم بهشت است.
«تـَمُرُّ بهمُ البَلایا وَ الفِتن مِثلُ الرِّیاح» بلاهایی مانند طوفان نوح برای او مانند یک نسیم است؛ فتنه ها پیش می آید، اما گرد آن هم به دامان او نمی نشیند؛ «ما تضُرُهُم شَیئا» این فتنه ها و بلایا هیچ ضرری برای آنها ندارد؛ بین بندگان خدا یک همچین انسان هایی هم هستند؛ این مساله مخصوص آن چهارده نفر نیست؛ تمام ما می توانیم به این جایگاه برسیم.
چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟
پس ضنائن به معنای خواص بندگان است؛ خداوند یک بندگانی دارد که بندگان خاص خودش هستند؛ آیا می شود؟ بله می شود؛ برای همه ما هم ممکن است؛ ولو اینکه شما سر سی سالگی به این مرتبه رسیده باشی از سی سالگی به بعد اینگونه خواهد بود؛ ببینید تمام چیزهای معنوی واقعی هستند و انسان آن ها را حس می کند؛ اگر مقدماتش را فراهم کند این اتفاق می افتد؛ مقدمه اش دست ما است؛ نعمت و رحمت و عافیت دست خداست؛ اگر کسی مقدمه اش را فراهم کرد به این جایگاه می رسد که بنده خاص خدا می شود؛ چطور می شود انسان بنده خاص خدا شود؟ این بنده خاص، اختصاصی است اما شدنی است.
یک حدیث بسیار ممتازی از حضرت صدیقه طاهره (س) هست که می فرمایند: هرکس که عبادت خالص خود را به نزد خدا و به بالا می فرستد و عباداتش مخلوط نیست... کمی در رابطه با این خلوص صحبت کنیم؛ حداقل خلوص این است که ما در نماز می گوییم قربة الی الله؛ یعنی من این دو رکعت نماز را برای خشنودی شما نمی خوانم؛ شما خوشتان بیاید یا نه فرقی ندارد؛ من دو رکعت نماز را برای خدا می خوانم؛ این حداقل است که اگر این حداقل را نداشته باشد نماز باطل است.
اگر به دنبال نتیجه عمل خوب خود نباشی نیتت خالص است
می گویند آقا شیخ رجبعلی خیاط هر شب در مفاتیح می گشت تا ببیند هر نماز و ذکر و دعایی چه اثری دارد؛ یک شب هرچه گشت چیزی پیدا نکرد و همینطوری دو رکعت نماز خواند؛ به او گفتند این دو رکعت نماز را برای ما خواندی؛ آن قبلی ها برای چیزهای دیگر بود؛ آن چیزها هم پیدا نمی شود؛ شما باید هزار هزار بار کاری را برای هدفی انجام دهید تا شاید بدهند؛ اما اگر دو رکعت را بی نظر بخوانی آن دو رکعت قبول است.
معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند ثوابش چیست؛ اگر انسان پی این نباشد و ثوابش در خاطرش نباشد، به دنبال نتیجه و اینکه چه بلایی را از جان انسان دور می کند نباشد، نیتش خالص می شود؛ اگر برای رضای مردم انجام دهد که پست ترین مرحله نیت است.
اخلاص آن است که فقط خدا باشد
اعمال درجه خلوص دارند؛ هرچه خلوص بیشتر باشد، نتیجه اش بیشتر است؛ در خاطر دارم خیلی قدیم ها حاج آقای حق شناس از ده روز مانده به ماه رمضان یعنی ده روز آخر ماه شعبان و ماه رمضان را یک چله داشت؛ در این چله چه می کردند؟ «مَن أخلصَ لله أربَعینَ صَباحا» هرکس که به اخلاص خدا را بندگی کند و کارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت در قلبش می جوشد و از قلبش به زبانش جاری می شود.
نه اینکه فقط نمازش را به اخلاص بخواند؛ آن هم برای خودش نتیجه دارد اما این که می گوییم باید همه چیزش خالص باشد؛ یکی به حاج آقا اشکال کرد که آقا اگر شما به این نیت این کار را انجام دهید که در قلبتان چشمه های حکمت بجوشد، خود این عدم اخلاص است؛ یعنی کار را برای رسیدن به حکمت انجام می دهی؛ خود این یک درجه از اخلاص کم می کند؛ اخلاص آن است که فقط خدا باشد.
داستانی از آیت الله بروجردی
بعد از اینکه مرحوم آیت الله العظمای بروجردی رضوان الله علیه به قم تشریف آوردند، مرجعیت به ایشان تعلق گرفت؛ همه ایشان را به مرجعیت معرفی کردند و تقریبا نزدیک مرجعیت مطلق بودند؛ ایشان را برای عمل پزشکی به تهران آوردند؛ در راه بازگشت فرمودند من فکر می کنم نذر کردم اگر از این مریضی به سلامت عبور کنم خدمت حضرت رضا (ع) مشرف شوم.
اطرافیان آقا گفتند حالا عجله نکنید؛ نذرتان که قطعی نیست؛ حالا بعدا این کار را انجام دهید؛ ایشان فرمودند چرا بگذارم برای سال بعد؟ همین امسال برویم؛ اما آقایان نمی گذاشتند؛ آنها نقشه داشتند؛ یک بار یکی از دهانش در رفت و گفت آقا شما ابتدای مرجعیتتان هست و می ترسیم وقتی به مشهد مشرف شدید مردم آن طور که باید از شما استقبال نکنند و برای مرجعیت شما شکست باشد.
ایشان فرمود من هفتاد سال است که برای دنیای خودم نقشه نکشیده ام؛ مگر شما چند سالتان است که هفتاد سال برای دنیایتان نقشه نکشیده اید؛ نقشه یعنی اینکه من این کار را می کنم تا آن طور شود؛ ایشان فرمود من باید به مشهد بروم، می روم؛ اصلا به این فکر نمی کنم که آنجا چه می شود؛ من باید درس بدهم پس می دهم؛ من درس نمی دهم تا جمعیت زیاد شود.
چکار کنیم که خدا برایمان نقشه بکشد؟
اگر اینطور شود بعد اداره ذره ذره امور زندگی او را خود خدای متعال به عهده می گیرد؛ چگونه؟ عرض کردیم به زبان خودمان خدا بین ده گزینه بهترین را برایش انتخاب می کند؛ شما خودت برای خودت بهترین را نقشه می کشی اما نمی شود؛ اگر خودت نقشه بکشی نمی شود؛ چکار کنیم که خدا برایمان نقشه بکشد؟ عمل درست تحویل بده؛ عمل درست به این معناست که شب تا صبح نماز بخوانی؟ خیر؛ دو رکعت نماز درست بخوان.
یک مطلبی هست که الان کمی سخت است؛ مثلا بنده نیت نماز را درست می کنم اما بعد حواسم به نماز نیست؛ این به اخلاص نماز لطمه می زند؛ ببینید باید در نیت شما اخلاص باشد؛ در توجه تان هم باید اخلاص باشد؛ من ده درصد در نمازم توجه دارم که آن هم توجه به الفاظ و عبادات است؛ رسیدن به همین هم مشکل است؛ اما چیزی که اصلا یادمان نیست همان صحبت با خداست.
هرگاه شما دیدید یک بلایی از شما دفع شده و یک مشکل دینی یا دنیایی از شما رفع شده این به برکت آن مقدار کم از عبادت خالصانه ای است که داشته اید؛ داستان امام حسین (ع) را شنیده اید؛ هرچه بلا شدت می گرفت، می دیدند صورتشان بیشتر گل می اندازد؛ یعنی چه؟ صورت باید زردتر شود؛ وقتی به انسان مصیبت وارد می شود صورت زرد می شود؛ وقتی بلا و ترس و خوف زیاد می شود رنگ انسان می پرد؛ اما رنگ ایشان نمی پرید؛ افراد دیگری هم در لشگرشان بودند که رنگ آنها هم نمی پرید.