گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
حضرت امیرالمومنین (ع) در خطبه 192 نهج البلاغه میفرمایند: آیا نمى بینید خداوند انسان هاى نخستین را از زمان آدم تا آخرین آنها را در این عالم با سنگ هایى (منظور خانه کعبه است) آزمایش نموده واژه اختبار به معنای امتحان است که نه زیان مى رساند نه سودى مىبخشد، نه مى بیند و نه مى شنود، و این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پایدارى و پابرجایى مردم ساخته است.
سپس آن را در سنگلاخ ترین مکانها و بى گیاه ترین ریگزارهاى زمین و تنگ ترین درّهها، در میان کوههاى خشن و شنهاى نرم و روان که گذر از آنها دشوار است و چشمههاى کم آب و آبادی هاى پراکنده قرار داد که نه شتر به آسانى در آن پرورش مى یابد و نه اسب و گاو و گوسفند در آن علف می یابند. (نه بناى قابل ملاحظه اى دارد و نه سرزمین پربارى).
خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزماید
اگر خداوند سبحان مىخواست مىتوانست خانه محترم خود و اماکن پر عظمتش را در میان باغ ها و نهرها و سرزمین هاى هموار و آرام و پردرخت که میوه هایش در دسترس باشد قرار دهد؛ چرا در حجاز قرار داده که یک علف هم در زمینش نمی روید؟ امّا در این صورت به همان نسبت که آزمون، ساده تر بود پاداش و جزا نیز کوچک تر مى شد.
اگر پى و بنیانى که خانه کعبه بر آن نهاده شده و سنگهایى که بناى آن را بالا برده از زمرد سبز و یاقوت سرخ و درخشنده بود، شک و تردید در سینه ها کمتر رخنه مى کرد همه دلشان می خواست به آنجا بروند؛ و نیازى براى تلاش ابلیس جهت سیطره بر قلوب نبود و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى شد؛ ولى خداوند، بندگانش را با انواع شدائد مى آزماید.
شیطان فقط دو دقیقه تکبر ورزید
در قسمت دیگری از این خطبه داستان شیطان را فرمودند. این شیطان فقط دو دقیقه تکبر ورزید. صدهزار سال عبادت کرده بود. دو دقیقه تکبر کرد. می فرماید: آیا نمی نگرید که خداوند به خاطر خود بزرگ بینی، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید، پس او را در دنیا طرد شده، و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیا فرمود؟
اگر قرار بود خداوند تمام پیامبران و امامان را به گونه ای زیبا بیافریند که انسان را مقهور کنند، تمام انسان ها صف می بستند تا در برابرشان به خاک بیفتند. اما خداوند مخلوقات خود را با اموری که از اصل آن آگاهی ندارند آزمایش می کند. خداوند مخلوقات خود را با پارهای از آنچه که از اصل آن آگاهی ندارند آزمایش می کند، ما دلیل بخشی از اموری که باید انجام دهیم را نمی دانیم.
اگر پیامبران الهی دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمی داشت، و توانایی و عزتی می داشتند که هرگز مغلوب نمی شدند، و سلطنت و حکومتی می داشتند که همه چشم ها به سوی آنان بود، عده ای به امید آینده اسلام، مسلمان می شدند. اعتبار و ارزششان در میان مردم اندک بود، هرکس ایمان می آورد یا از سر ترس بود یا به امید به دست آوردن قدرت و ثروت. در آن صورت، نیتهای خالص یافت نمی شد و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه می یافت.
مشکل شیطان در چه چیز بود که رانده شد؟
خدای متعال از ما دو توحید خواسته است. یکی توحید در الوهیت و دیگری توحید در ربوبیت. توحید در الوهیت این است که تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم. آیا شیطان اینگونه بود؟ بله. گفت من نمی خواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنابراین از این امتحان سربلند بیرون آمد. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است.
توحید در ربوبیت یعنی قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز قانون خداوند، در برابر قانون دیگری سر فرود نمی آورم. شیطان در اینجا گیر دارد. جز در برابر خداوند سر به خاک نمی گذارد این بسیار خوب است، اما این معیار توحید نیست. شیطان خطاب به خداوند گفت: خدایا این فرمانی که تو دادی، فرمان درستی نبود. مشکلش این است که اگر شما این توحید را نپذیری تمام توحیدهای گذشته را هم خراب می کند.
اطاعت از فرمان امام توحید است
معیار توحید، توحید در ربوبیت و فرمانبری از خدا است. نه سجده بر خدا. من روزه می گیرم، حج می روم، نماز می خوانم، تمام دستورات را اجرا می کنم، اما غیر از اینها خدای متعال از انسان خواسته است در برابر ولیّ و امام زمانش کرنش کند. شیطان زیر بار این نرفت. اطاعت از فرمان امام توحید است. انسان پرستی نیست، بلکه خداپرستی است.
آقایانی که بعد از پیغمبر قدرت را بر عهده گرفتند، هیچکدام نمی گفتند نماز نخوانید. همان روزی که پیامبر از دنیا رفت، سقیفه برپا شد و ظهر همه نماز جماعت خواندند. هم روزه را قبول داشتند، هم نماز را قبول داشتند، هم حج را قبول داشتند. پس چه چیز را قبول نداشتند؟ امام زمانشان را قبول نداشتند.
خدای متعال فرموده بودند با قبول یک ولی و یک امام من از دین شما راضی هستم. اگر امامت را بپذیرید من نمازتان را می پذیرم و قبول دارم. اگرنه نمازتان قبول نیست. در آیه 3 سوره مبارکه مائده می فرمایند: ... «رَضیتُ لکـُم الإسْلامَ دینا» من در اینصورت اسلام شما را قبول دارم. ...«الیَومَ أَکمَلتُ لَکـُمْ دینکـُمْ» دینتان را کامل کردم. نعمتم را بر شما تمام کردم.
من الان این دین را پسندیدم. اگر این قسمت را کنار بگذارید، من دینتان را نمی پسندم. این دین اسلامی که من می خواهم نیست. این نکته بسیار مهم است. اسلام بدون امامت، اسلامی نیست که من می خواهم. اگر امام همراه این اسلام باشد من اسلامتان را می پسندم. اگر نباشد، نمی پسندم.
اميدوارم دوستان متوجه منظورم شده باشند!!