گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
اگر واعظ در دلتان باشد احتمال نجات انسان هست
اگر در دلت یک واعظ هست می توانی از بیرون حرف بشنوی، اما اگر در دلت واعظ نیست، هیچی؛ فایده ندارد؛ ما اینجا حرفی می شنویم و بعد دم در می رویم و یک چای می خوریم و همه چیز از خاطرمان می رود؛ اگر تا پایان روز و روزهای بعد این حرف ها در ذهنتان ماند یعنی آن واعظ در دلتان هست؛ اگر آن واعظ باشد احتمال نجات انسان هست.
آن واعظ انسان را رها نمی کند؛ شما شب هم که خوابیدید به خاطر وجود آن واعظ در دلتان باز در آن فکر غرق هستید؛ اگر آن واعظِ درونی هست، حداقل لازم از ایمان هست؛ اگر نیست، کمبود داریم؛ متاسفانه این حرف ها جدی است؛ آن واعظ از ایمان برمی آید.
غفلت ناشی از بی ایمانی است
غفلت مربوط به طبع است؛ غفلت ناشی از بی ایمانی است؛ این بی ایمانی مطلق هم از یک جریان دیگری ایجاد می شود؛ در آیه 125 سوره مبارکه انعام می فرماید: «فـَمَنْ یُردِ اللهُ أنْ یَهدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلام » آنجا شرح صدر به کفر بود؛ اینجا شرح صدر به اسلام است؛ هرکس که خدا بخواهد او را هدایت کند سینه اش را باز می کند؛ سینه اش را برای پذیرش اسلام باز می کند.
در ادامه آیه می فرماید هرکس که خدا بخواهد او را در اثر بدی اعمالش و ظلمی که کرده و حقی که زیر پا گذاشته، گمراه کند، سینه اش را تنگ می کند؛ بعد فرمودند:« کذلِکَ یَجْعَلُ اللهُ الرّجْسَ عَلى الذینَ لا یُؤْمِنونَ» گفتیم سینه اش تنگ می شود اما مساله اصلی سینه تنگ نیست؛ « کذلِکَ یَجْعَلُ اللهُ الرّجْسَ » پلیدی تمام وجودش را می گیرد؛ تمام وجودش نجس می شود؛ «عَلى الذینَ لا یُؤْمِنونَ » اینچنین خدای متعال پلیدی را بر کسانی که ایمان نیاورده اند قرار می دهد.
تمام سود زندگی شما آن لحظه ای است که به یاد خدا هستید
زمانی که انسان به غفلت می رسد زمانی است که به کفر رسیده است؛ کاملا کفر را پذیرفته است؛ در آیه 106 سوره مبارکه نحل می فرماید: «مَنْ شـَرَحَ بالکـُفر صَدْرًا» کاملا کفر را پذیرفته؛ یعنی در کفر خودش شبهه ندارد؛ در درستی راه غلطش شبهه ندارد؛ این ناشی از یک خرابی جدی در سینه و قلب آدمی است؛ بدی های اخلاقی من کفر را برایم به بار می آورد؛ بالعکس خوبی های اخلاقی ایمان را به بار می آورد.
هر گناهی و هر صفت بدی یک ضیق صدر است؛ بنابراین پاک شدن هر صفت بدی یک گشایش در سینه آدمی است؛ اگر تمامش برطرف شد این سینه برای پذیرش تمام اسلام آماده است؛ عرض کردیم تمام سود زندگی شما آن لحظه ای است که به یاد خدا هستید؛ اگر نمازت با یاد خدا همراه است این نماز سود است.
اگر کسی با گناه می جنگد به چه دلیل این کار را انجام می دهد؟ از یک قیامتی می ترسد؛ از خدا می ترسد؛ اگر هیچ دلیل مادی ای وجود ندارد و فقط خداست و ممکن است من از ترس خدا و قیامت و حساب و کتاب گناه نکنم، این سود شماست؛ لحظه ای است که شما از عمرت سود می بری.
مشغولیت اهل بهشت شادمانی است
یاد خدا، سود عمر ماست؛ غفلت تنها ضرر ممکن برای عمرمان است؛ در آیات 55 تا 58 سوره مبارکه یس می فرماید:« إنَّ أَصْحَابَ الجَنـّةِ الیَوْمَ فی شـُغـُلٍ فاکِهونَ * هُمْ وَأَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلى الأرَائِکِ مُتــّکِئونَ * لهُمْ فیها فاکِهَة ٌوَلهُمْ مَا یَدَّعونَ * سَلامٌ قوْلا مِنْ رَبٍّ رَحیم» اصحاب و اهل بهشت امروز در یک مشغولیت اند؛ حالا من عرض می کنم در یک مشغولیت شبانه روزی اند؛ آن مشغولیت، شادمانی است؛ اینجا گاهی فکر ما مشغول است و این مشغولیت فکری که معمولا مربوط به غم و غصه است ما را رنج می دهد.
انسان یا به یاد خدا و قیامت است یا از آن غافل است؛ غفلت تمامش ضرر است و یاد تمامش سود است؛ شما اینجا برای نگاه داشتن یاد خدا در جان و فکر و ذهن خودت زحمت کشیدی و رنج کشیدی؛ مثلا با گناه مقابله کردی؛ نتیجه رنج در این دنیا، شادمانی در آن دنیا است؛ در این دنیا قیمتی بودن سایه به خاطر این است که رفع گرما می کند؛ خود سایه که شیرین نیست؛ آنجا سایه اش هم شیرین است؛ خود سایه، شیرین است.
آیا اگر من سید هستم احساس خویشاوندی می کنم؟ خویشاوندی را حس می کنم؟
یک دوستی داشتیم که شبی از عمرش بلای بسیار سختی بر او وارد شد؛ یعنی مثلا همه چیزش سوخت؛ خودش گفت آن شب من احساس خویشاوندی می کردم؛ البته او آدم زحمت کشیده ای است؛ آیا اگر من سید هستم احساس خویشاوندی می کنم؟ خویشاوندی را حس می کنم؟ او گفت آن شب حس می کردم؛ این را فقط باید یکبار بچشید تا متوجه شوید چه عرض می کنم.
لفظ ها کوچک است؛ فقط برای نزدیک شدن به ذهن ما است؛ ربّ رحیم را حس می کند؛ مثل اینکه یک دست مهربانی در دست آدم باشد؛ آن هم بسیار اندک و کم قیمت است؛ آنجا به آن ربّ رحیم می رسد که از تمام چیزهایی که برای آن آدم بهشتی هست و هرچه بخواهد برایش هست، بزرگتر است؛ تمام آنها در مقابل آن احساسِ ربّ رحیم کوچک است.