به گزارش خبرنگار « خبرگزاری دانشجو» از یاسوج، پس از اقدامات اخیر سرپرست دانشگاه یاسوج در حذف حقوق بعضی از اعضای هیئت علمی مامور به تحصیل، و انتشار غیر قانونی اسامی افرادی که از بورسیه استفاده کردند در رسانه های استان و شایعه قطع پذیرش برخی از این افراد، جمعی از پذیرفته شدگان بورسیه دانشگاه نامه ای سرگشاده به سرپرست دانشگاه نوشته و از اقدامات اخیر وی ابراز نگرانی کردند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
جناب آقای دکتر رمضانی سرپرست محترم دانشگاه
سلام علیکم
چون نمی خواهیم شعاری حرف بزنیم به صورت مستدل و مختصر به افاضات حضرتعالی و برخی دوستانتان که در این روزها در برخی سایت های استانی انتشار یافته است. پاسخ می دهیم.
1-سخن را از امام(ره) شروع می کنیم. امامی که این روزها سخت غریب شده است:
«امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است… دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح میشود… دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب میزند … این افرادی که از دانشگاه میآیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند…هر چه از خوبی ها و بدی ها برای یک ملتی تحقق پیدا میکند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیت های دانشگاهی است…اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است...دانشگاه مبدا همه تحولات است»
2- اما به مساله بورس تحصیلی اشاره کرده اید. مساله ای که این روزها از طرف شما و دوستانتان، محملی برای فشار بر جریان اصولگرا و حزب اللهی قرار گرفته است. موضوعی که روشن شدن ابعاد و زوایای آن، می تواند پرده ازبسیاری از اهداف پشت پرده جریان سکولار حاکم بر دانشگاه ها بردارد .
- خود شما بهتر از هر کسی می دانید که در طول دولت های گذشته هزاران نفر از بورس تحصیلی استفاده کرده اند و بسیاری از آنان افرادی بوده اند که صلاحیت های لازم را نداشته اند. جالب آنکه درصد بالایی از این افراد که با بودجه های هنگفت در خارج کشور بورس شدند، هیچگاه به کشورمان بازنگشتند.
- با روی کار آمدن دولت اصولگرا، این دولت با درس گرفتن از حوادث سالهای 1378 و 1388 و اینکه به خوبی متوجه تسلط کامل سکولارها و منحرفین در بدنه دانشگاه ها بود، به فکر تغییر این رویکرد برآمد. البته از همان زمان، دوستداران انقلاب و نظام می دانستند که با موانع بزرگی روبرو هستند و دانشگاهها چنان از اساتید غیر همسو لبریز شده است که اجازه ورود اساتید حزب اللهی به دانشگاهها را نمی دهند.
که برای اطلاع جنابعالی و مردم عزیزمان از وضعیت نامطلوب دانشگاهی، مصاحبه رئیس یکی از دانشگاه های بزرگ کشور با روزنامه کیهان را در تاریخ 6 /6 /1392 به استحضار مردم شریفمان می رساند. وی می گوید:
«خدا می داند ناگفته هایی در دل دارم که اگر بگویم استخوان ها می ترکد. بعضی موقع ها ما نمی خواهیم این ها را بگوییم. در دلم صحنه هایی هست شرعا حق گفتن ندارم! به عنوان نمونه، اساتیدی که سوء رفتار با دختران مردم داشته اند. طرف در اتاق کارش به یکی از دانشجویان تعرض کرده، هم اتاقیاش وارد شده و آنها را در آن وضع دیده است و به ما هم گزارش کردهاند؛ این در حالی است که این فرد، سمتهای مختلف از رئیس دانشکده تا معاون دانشگاه هم داشته است. استاد دیگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار میدهد. به اصطلاح استاد هم هست! فرهیخته!! عالی مقام!!! و یا استاد دیگری رفته است سر کلاس میگوید همجنسبازی کار خوبی است. استاد جامعه شناسی هم هست!
… در یکی از همین دانشکدههای ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار میگذاشت و …؛ سن پدربزرگ دانشجو را داشت! پلیس دستگیرشان کرد و به پلیس گفته بود نوهاش است اما بالاخره فهمیدند دروغ میگوید. پلیس یک نامه به من داد و نوشته بود که این استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگیر کرده …باز استاد دیگری، در وبسایتش العیاذبالله نسبت ناروایی به حضرت عیسی(ع) داده بود و بی حرمتی کرده بود. قرار گذاشتم، آوردمش در این دفتر و گفتم ببین این سوره مریم است، این سوره آل عمران است، ببین خدا در مورد حضرت مریم(س)، در مورد حضرت عیسی(ع) چه میگوید! از او خواهش کردم، گفتم تو بچه مسلمانی، این حتما نوشتههای غربیهاست، برو در سایتت بگو این حرفها اشتباه است.
یکی دیگر به اصطلاح استاد حقوق بین الملل است، برو بیایی دارد برای خودش؛ آن وقت سر کلاس به تمام مقدسات توهین میکند، به قانون اساسی توهین میکند، معذرت میخواهم میگوید بینداز دور این لجن را، این چه قانونی است.»
بله آقای رمضانی اینها واقعیت ها تلخ دانشگاه های مااست که مردم از آن بی اطلاع اند. لذا دولت نهم و دهم، در اولین گام با تفویض اختیارات گروه های آموزشی، به روسای دانشگاه ها، مقاومت گروه های آموزشی در برابر ورود اساتید حزب اللهی را شکست و توانست زمینه را برای ورود اساتید بسیجی فراهم سازد.
3- اما در رابطه با بورس تحصیلی لازم است که جهت تنویر افکار عمومی و جلوگیری از تشویش اذهان به اطلاع شما برساند، این بورس به 3 صورت انجام می گیرد:
اول- مربیان و اعضای هیئات علمی دانشگاهها که مدرک فوق لیسانس داشته و تقاضای بورس تحصیلی در مقطع دکتری، می نمایند( در دانشگاه یاسوج در حدود 30 نفر از این امتیاز استفاده نموده اند که در میان آنها برخی از منتسبین به جنابعالی هم حضور دارند. جالب توجه آنکه خود جنابعالی از همین دسته بوده اید و با استفاده از بورس تحصیلی مدرک دکتری خود را گرفته اید).
دوم- دانشجویان دکتری با سوابق و رزومه در سطح بالا که در سامانه مرکز جذب هیئات علمی وزارت علوم ثبت نام کرده و پس از طی مصاحبه در دانشگاه یاسوج، در وزارت علوم نیز مصاحبه علمی داده و بعد از قبولی در این مصاحبه بورس گرفته اند( تعداد افراد بورس شده در دانشگاه یاسوج و بدین شیوه حدود90 نفر می باشد، که همگی دارای سوابق علمی خوبی می باشند).
سوم- اما اصل موضوع که مورد نظر جریان اصلاح طلب می باشد و تمام بزرگ نمایی مساله به خاطر آن بوده است، بورسیه هایی است که از سوی وزارت علوم صورت گرفته است و اتفاقا همه این 25 نفر بورسیه بدین شیوه، از نیروهای حزب اللهی و دارای سوابق بسیجی هستند.
در این روش که ارتباطی با دانشگاه یاسوج و رئیس سابق آن هم ندارد. افراد مستقیما در سامانه بورس اداره کل بورس وزارت علوم، ثبت نام کرده و پس از انجام مصاحبه وزارت علوم، موفق به اخذ بورس تحصیلی در مقطع دکتری می شوند. این افراد، دانشگاهی را برای ادامه خدمت ( هیئات علمی) بعد از فراغت تحصیل مشخص می نمایند و پس از ارسال معرفی نامه وزارت علوم به آن دانشگاه ، رسما بورسیه وزارت علوم در آن دانشگاه می شوند.
قابل توجه آنکه پس ازموافقت و تصویب هیئات جذب دانشگاه، این هیئات، فقط در صورتیکه این افراد در زمان تحصیل در مقطع دکتری، از توان ادامه تحصیل برنیایند، و یا از صلاحیت اخلاقی لازم برخوردار نباشند، می تواند از ادامه بورسیه آنان جلوگیری نمایند و در غیر اینصورت تا پایان تحصیلات مقطع دکتری نمی توانند جلوی تحصیل ایشان را بگیرند . ضمنا اگر بعد از ادامه تحصیلات نیز، دانشگاه مورد نظر نسبت به جذب این افراد موافق نباشد، این وزارت علوم است که موظف است مطابق تعهدنامه اخذ شده، ایشان را به دانشگاه های دیگر معرفی نماید. و لذا قانونا هر گونه عدم نیاز به این افراد، در این مقطع کاملا غیرقانونی و در دیوان عدالت اداری و همچنین وزارت علوم قابل طرح است. ( تعداد اینگونه بورسیه ها در دانشگاه یاسوج و در طول 8 سال گذشته، همانطور که اشاره شد، تنها در حدود 25 نفر است که تعدادی از این افراد نیز ممتازین علمی هستند و بقیه افراد نیز از ماده ده قانون بورس وزارت علوم استفاده نموده اند که نیازی به شاخص بودن علمی ندارد).
به نظر می رسد سیاست آقای دکتر رمضانی، سیاست معروف ” به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن” باشد، یعنی با مطرح کردن آمار و ارقام 115 نفر بورسیه و 15 نفر مربی قطع حقوق شده می خواهد به گونه ای عمل نماید که حذف تعداد 25نفری نیروهای حزب اللهی و بسیجی، که همگی دارای سوابق متعدد مسئولیت در بسیج دانشجویی و دیگر فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هستند؛ چندان به چشم نیاید.
در واقع هدف ایشان پاک سازی نیروهای بسیجی است و نه ارتقاء وضعیت علمی دانشگاه است.در واقع ایشان می خواهد با حذف نیروهای کلیدی جریان اصولگرا در دانشگاه، حاکمیت تنش آمیز دوران اصلاح طلبی را بر دانشگاه ها تکرار نماید.
اما مطالبی در مورد زوایای مختلف روند بورس این افراد و اهداف پشت پرده از برخورد با این افراد:
الف- قانون بورسیه وزارت علوم و تحقیقات، ده ماده دارد که نه ماده آن اختصاص به ممتازین علمی دارد و ماده ده آن مبنی بر پذیرش اعضاء فعال فرهنگی و موثرین دانشجویی است و شاخص علمی در این ماده مطرح نمی باشد.
بر اساس این ماده که در همه دولت ها نیز از آن استفاده شده است، جریان های سیاسی به جذب نیروهای مورد نظر خود از این طریق پرداخته اند، و مدرک بسیاری از سیاسیون کشور نیز از همین شیوه اخذ شده است. اما تفاوت در آن است که در دولت احمدی نژاد نه از میان جریانات سیاسی که از میان نیروهای جوان حزب اللهی و بسیجی و با شاخصه بسیج دانشجویی انتخاب صورت گرفته است ، اما متاسفانه در دوره های خاتمی و هاشمی کسانی انتخاب شده اند که یا به کشور بازنگشته اند و یا بعد ها از فعالین فتنه سبز گردیده اند.
ب- سابقه گذشته آقای رمضانی در حمایت از فتنه سبز به گونه ای بوده است، همگی شاهدی بر این مدعا است که ایشان به دنبال انتقام گیری از یک جریان سیاسی است و نه اهداف علمی.
ج- جناب اقای رمضانی باید بداند که این شیوه که یک جریان سیاسی بعد از حاکم شدن بر امورات، به حذف نیروهای مخالف خود بپردازد ( آن هم از نوع اخراج) تاکنون سابقه نداشته است و لااقل با شعار دولت تدبیر و امید و کنار گذاشتن داس و بولدوزر همخوانی ندارد. اگر چه در همه دوره ها مختلف، گروه های حاکم، مخالفین خود را از مناصب و مسئولیت ها حذف می کردند، اما جلوگیری از ادامه تحصیل و اخراج افراد، بدعتی مذموم در تاریخ این استان و کشور است، که می تواند در آینده، کشور را با افراط گرایی خطرناکی روبرو سازد.
جالب آنکه اینگونه رفتار، در هیچ کدام از دانشگاه های کشور سابقه نداشته است. جناب آقای رمضانی باید بداند، اگر 8 سال طول کشید تا فلان مسئول دانشگاهی به نام دیکتاتور معرفی شود، به نظر می رسد، ایشان می خواهند یک شبه این راه را طی کند.
د- جناب آقای رئیس، شما بهتر از هر کس دیگری می دانید که بورس تحصیلی دارای سهمیه مشخص و معین استانی نمی باشد. بلکه یک سهمیه کلی برای کشور در نظر گرفته می شود و بسته به توان و لیاقت دانشجویان ثبت نام کننده در سامانه وزارت علوم و همچنین وزنه سیاسی هر استان( که در اینجا نقش جناب آقای هدایتخواه و برخی نمایندگان اصولگرای تهران پررنگ و قابل تقدیربوده است) تعدادی بورسیه می شوند.
واقعیت آن است برخی از استانها نمی توانند سهمیه ای را کسب کنند و برخی دیگر بدلیل توانمندی افراد و جریانات سیاسی استانشان موفق می شوند حتی سهمیه های دیگر استانها را به خود جذب نمایند. بنابراین اگر به قول شما، تعدادی ازفرزندان استان کهگیلویه و بویراحمد توانسته اند که سهمیه بیشتری از این سهمیه( بیش از 7 هزارنفری کشور) را جذب کنند، باید به آنان که مسبب بوده اند آفرین گفت و نه با سنگ اندازی به حذف نیروهای بومی پرداخت. شما و جریان حامی شما، اگر از این افراد ناراضی هستید و واقعا لیاقت و توان دارید، یاالله. بیایید و نسبت به جذب تعداد بیشتری از افرادی بومی که به نظرتان صلاحیت دارند اقدام نمایید و نگذارید دانشگاه در دستان برخی از اساتید غیر بومی و غیر متعهد با نگاه توحش آمیز به مردم منطقه قرار گیرد و کینه توزانه به حذف جریان بومی مخالف خود نپردازید.
ه- جناب آقای دکتر به نظر شما آیا این درست می باشد، که افرادی بعضا با چندین سال سابقه اشتغال و پس از طی چند سال تحصیل در دانشگاه به یکباره از تمام حقوق خود محروم شوند. آیا این سیاست تنگ نظرانه با مبانی دینی و لااقل بومی ( مذموم بودن نان بری در فرهنگ لری ) سازگار است.
و- اما در مورد حزب الهی بودن این افراد. استان ما کوچک است و همه همدیگر را می شناسند.بنابراین نمی توان کتمان کرد که نقش این افراد در کوران اصلاحات، که هر حرارتی را به انجماد می کشاند، چقدر پررنگ بوده است. در این میان، هر کس که از یادش رفته باشد، لااقل شما که در آن در زمان (در حالی که دوران سربازی خود را می گذراندید و به دلیل انتساب فامیلی با رئیس سابق دانشگاه، معاونت مالی اداری ایشان را به عهده داشتید)، حتما آن روزها را به خوبی به خاطر دارید. روزهای سرزندگی و حیات بسیج دانشجویی را می گویم.
آقای دکتر در پایان به شما توصیه میکنم، که اسیر خواسته ها و عقده های شخصی دیگران نشوید، و کاری نکنید که فردا روزی از اعمال امروزتان پشیمان گردید و دیگر فرصتی برای جبران نباشد.
و اما، جناب آقای دکتر حیف که عافیت طلبی موجب شده است تا شور انقلابی و غیرت دینی مان، بخشکد و گرنه به شما ثابت می نمودیم که ما فرزندان واقعی و نه نسبی، خمینی کبیریی هستیم که یک تنه در مقابل طاغوت ایستاد و از هیچ کس و هیچ چیز نهراسید.