گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- مرضیه آزادی؛ زمانی که لیست برنامه ها را مشاهده می کنی، خوشحال و همزمان متعجب می شوی که در یک روز چندین برنامه علمی با حضور متخصصان بی شمار برگزار می شود و امیدوار می شوی که شاید در این برنامه دانشی بر اندوخته های قبلیت افزوده شود. به مراسم می روی و ساعت ها در انتظار شروع مراسم می مانی و در نهایت سخنوری آغاز به سخنرانی می کند، صحبت های متخصص اول، دوم و سوم را با دقت گوش می دهی، اما اندوخته ای بر دانش سابقت افزوده نمی شود و در نهایت صحبت های آنها شما را یاد کتاب های درسی می اندازد.
به یاد کلاس درس می افتی که استاد از روی کتاب مطالبی را برای دانشجویان بازگو می کند و دانشجو هر لحظه منتظر اتمام کلاس است، اما اینجا و در این موقعیت، وضعیت متفاوت است.
سالن بزرگ و هدایای بی شماری داده می شود، اما با این حال نمی توانی از صحبت های سخنرانان استفاده و سودی ببری. در سالن به آن بزرگی، تنها شاید 60 یا 70 نفر حضور دارند و تمام افراد نیز دعوت شده اند. به یاد سمینار دیگری می افتی که در آنجا تعداد دانشجویان بی شماری حضور داشتند و وقتی از دانشجویان پرس و جو کردی که علت حضورشان چیست؟ تنها یک جواب دادند و آن گواهی حضور و امتیازات دیگری بود که به افراد تعلق می گرفت.
همایش ها و سمینارهای بی شماری در کشور به این منوال برگزار می شود! اما با این وجود در سطح علمی دانشجویان و یا پیشرفت های علمی دانشگاهیان و جامعه تغییری رخ نداده است، اینجاست که باید پرسید، منظور از برگزاری این تعداد همایش چیست؟
سخنران ها یکی یکی بالا می روند، سخنرانی از خانواده و مشکلات مالی و بیمارانش می گوید، سخنران دیگر درباره دانشجویانش سخن می راند و سخنران سوم بالا می آید و یادش می رود که باید کاغذها و دست نوشت های خود را به همراه می برد، به همین دلیل صحبت های پیش پا افتاده ای می گوید مثل پیشرفت های علمی و یا احترام گذاشتن به پزشکان و حقوق بیمار و ...، اما آیا دانشجو و متخصصی که در همایش شرکت کرده برای شنیدن این صحبت ها آمده است؟ آمده از خاطرات یک فوق تخصص اطلاعاتی بدست بیاورد! این چه حالی است که ما داریم.
مگر نه اینکه سخنران های منتخب همگی فوق تخصص و نخبه و نابغه هستند، مگر نه اینکه سخنرانان در حوزه پزشکی سال های سال است که کار کرده اند، مگر نه اینکه این سخنران ها برترین پزشکان در حوزه سلامت هستند و ... پس چرا این گونه؟ چرا سخنرانی ها علمی نیست؟ درست است که بیان می شود باید سخنرانی ها به گونه ای باشد که همگان بتوانند آن را درک کنند و ساده و همه فهم باشد، اما این دلیل نمی شود که سخنرانی ها علمی نباشد، صحبت های علمی را هم می توان به زبان ساده بیان کرد، به جای لغات انگلیسی شاید به توان معادل آن را استفاده کرد و یا در توضیحات به معنای آن اشاره کرد، اما انگار در همایش های ما متخصصان و فوق تخصصان، علم خود را پشت در می گذارند و دست خالی وارد می شوند، بدون علم. پس آن دانشجو به چه انگیزه ای باید در آن همایش حاضر شود؟
در این مورد برخی متخصصان با ما همکلام و موافقند که نظرات برخی از آنها را بیان می کنیم:
علیرضا استقامتی، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو هیئت مدیره جامعه متخصصان داخلی ایران به برگزاری یکی از این کنگره ها اشاره می کند و می گوید: برگزاری کنگره ها فقط نباید به این منظور باشد که پزشکان متخصص برای دو یا سه روز گرد هم جمع شوند و یکسری مطالب علمی را که از منابع کتابها جمعآوری شده در این کنگرهها تکرار کنند و بدون نتیجه و بازخوردی همایشها به پایان برسد.
وی در ادامه بیان می کند: این کنگرهها باید به گونهای باشد که بتوانیم مشکلات را شناسایی، مدیریت و اصلاح کنیم، البته در این برنامه ها به این موضوع توجهی نمی شود و با بی دقتی از کنار آن می گذرند.
فاطمه نادعلی، رئیس اداره انتقال خون استان تهران نیز معتقد است که کنگرهها و کنفرانسهایی به صورت روتین در کشور برگزار میشود که بعضاً به حل مشکل و پیدا کردن راه حل ختم نمیشود؛ باید این همایشها به بحث و گفتوگو کارشناسانه ختم شود، اما چرا به این نتیجه نمی رسیم، خود سوالی است که معمولاً بی جواب باقی می ماند.
دیگر دیدن سالن های تقریباً خالی و تنها با چند تماشاگر و تعداد بی شماری از دسته های گل، خسته کننده و تکراری شده است. ما با برگزاری این همایش و سمینارها می خواهیم به کجا برسیم؟ آیا کشورهای دیگر نیز به اندازه ایران همایش دارند؟
حالا دیگر برگزاری این مراسم، به عنوان بخشی از جامعه پزشکی و حتی بخشی از پیشرفت جامعه تلقی می شود، واقعیت های تلخ جامعه که باید آن را پذیرفت، شاید حتی افراد عادی نیز با پیگیری اخبار متوجه هستند که هر روز دو یا سه همایش تنها در حوزه بهداشت و سلامت برگزار می شود، اما به راحتی می توان متوجه شد که برگزاری این همایش ها تغییری در زندگی و سلامت مردم ایجاد نکرده است و این مسئولان هستند که در این سال ها همچنان در پیچ و خم برگزاری سمینارها و نشست های تخصصی درباره بیماری های مختلف مانده اند.
زمانی که اخبار همایش ها و سمینار های کشور های دیگر را نشان می دهد، می بینیم که در همایش ها سخنران ها از نتایج عملکرد و فعالیت خود سخن می گویند، مثلا بیان می کنند که برای درمان سرطان از قرصی هایی استفاده کردند که این بیماری را تا حدودی بهبود بخشید، یا از زنان حامله ای می گویند که با آموزش های داده شده در طی چند سال متوالی زایمان های بدون خطری را تجربه کرده اند و یا از آموزش به کارکنان آزمایشگاهی می گویند که آموزش به آنها تا چه اندازه در نتیجه تاثیر گذار بوده است و اما در ایران وضعیت چگونه است! همایش و سیمنار برگزار می شود، سخنران ها صحبت، بحث و گفت و گو می کنند و بعد از همایش تصمیم می گیرند که بهتر است در حوزه سرطان ها، بیماری های خاص، بیماری های گوارشی و ... چه راهکاری داده شود و یا بهترین تجویز برای این بیماران چیست؟ درصورتی که همه می دانند تصمیمات اصلی و راهکاری باید قبل از همایش باشد و در همایش نتایج تصمیمات مطرح شود ولی چرا در ایران این موضوع متفاوت است.
بعد از انقلاب قرار شد که کشور ایران از کشورهای غربی الگو برداری نکند و شیوه خاصی را در مورد اداره کشور و ایجاد محصولات جدید و حوزه سلامت داشته باشد اما چرا تابه حال در اجرای این الگو موفق نبوده ایم؟ متخصصان همه آگاه اند که در کشور های دیگر (غربی یا شرقی) همایش ها به این منظور برگزار می شود که فوق تخصصی در سمینار حضور داشته باشد و تحقیقات جدید خود را به متخصصان دیگر معرفی کند، تحقیقاتی را که ممکن است توسط یه گروه دانشجویی برای چند سال صورت گرفته باشد.
اما نگاهی به همایش های داخلی بیاندازید؟ چه می بینید؟ همایش ها و سمینار ها با موضوعاتی کاملا تکراری، همایشی برگزار می شود و متخصصان بی شماری صحبت می کنند اما حتی در این گفت و شنود ها صحبتی از تحقیقات و بررسی آمارهای جهانی و ایرانی بیان نمی شود.
جالب تر این است که زمانی که همایش تمام می شود، متخصصان گرد هم جمع می شوند و به خنده و تفریح و شوخی می پردازند و در آنجا نیز نظرات مخالف، متضاد و حتی متناقض بیان نمی شود. کلا این همایش ها مکانی است برای تفریح اساتید و خلاصی از کلاس های درس، وگرنه چه ضرورتی دارد که آنها در این مراسم حضور یابند؟
حالا پایان سال است و باز قرار است یکی دیگر از همان سمینارهای تخصصی برگزار شود. قرار است در این سمینار همه باشند؛ صدها نفر از کارشناسان و استادان دانشگاه گرفته تا مسئولان وزارت بهداشت، تعاون و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی، مرکزمطالعات، انجمن علمی رفاه اجتماعی ایران، انجمن علمی مددکاری اجتماعی، ستاد سازماندهی سازمان های مردم نهاد و ...
این سمینار هم که تمام شود؛ آخرین چیزی که از این همایش ها بیرون می آید ارائه گزارش عملکرد تکراری از اقداماتی که تاکنون سازمان های متولی برای بهبود و ارتقائ سلامت مردم انجام داده اند؛ مشکلاتی که نمی گذارد آنها پیش از اینها وارد میدان شوند؛ آمارهای تکان دهنده ای از سوی انجمن ها و در نهایت رسیدن به این نتیجه می رسند که مشکل اصلی عدم داشتن بودجه است.
به بحث جالب بودجه و هزینه ها رسیدیم، بحثی چالش برانگیز و انتقادی، درمورد بودجه، وزارت بهداشت همواره با کسری بودجه و منابع مالی مواجه بوده و هست اما نمی دانیم چرا با این همه کسری بودجه باز این تعداد همایش برگزار می شود.
آخر سال که می رسد علاوه بر اضافه شدن کارهای زنان و فروشندگان و ... گروه دیگری نیز فعالیتشان بیشتر می شود، متخصصانی که انگار مجبورند در همایش های متفاوتی شرکت کنند، آخر سال شده است و وزارتخانه مجبور به ارائه گزارش است و در این گزارش هرچه تعداد سمینار ها بیشتر باشد، افتخاری است برای وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی از طرف دیگر، با بودجه اضافه چه کنیم؟ این جای ناراحتی است که وزارت بهداشت، بودجه اضافه بیاورد، اگر بودجه اضافه بیاید چه خواهد شد؟ به همین دلیل در این روزها ازدحام کنگره سر به فلک کشیده است، نشست فک و صورت، کنگره زیبایی، همایش سوختگی .... برنامه های پیاپی که انگار تمامی ندارند.
البته رسیدگی به وضع سلامت مردم قرار نیست به همین جا ختم شود، چون خبرهایی از تشکیل شوراها و انجمن ها و ... به گوش می رسد؛ سی و پنج سال انتظار، آن هم برای تشکیل وزارتخانه ای کارآمد تا بتواند فضای اجتماعی و سلامت کشور را ترقی دهد اما برگزاری این کنفراس ها، نشست ها، سمینارها و همایش ها، اصلا راضی کننده نیست.