گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ تغییر ساختار جمعیتی، عواقب فرهنگی و اجتماعی بسیاری دارد. از جمله این عواقب می توان به اختلال در حمایت های بین نسلی، بحران در ساختار خانواده، شکاف های نسلی در اثر به هم خوردن توازن جمعیت نسل ها و کاهش تدریجی سرمایه اجتماعی اشاره کرد.
بحران ساختار خانواده
زمانی که جوامع وارد دومین انتقال جمعیتی میشوند، نظام ارزشی و نگرشی آنها، بویژه در زمینه ازدواج، تشکیل خانواده و ارزش فرزندان تغییرات اساسی مییابد، در این مرحله شکل سنتی تشکیل خانواده، تعریف سنتی نقش زنان و مردان در خانه و تعهدات و قیود خانوادگی نیز تغییر خواهد کرد و این به علت حضور بیشتر زنان در آموزش و اشتغال و شیوع ارزشهای اجتماعی طبقه متوسط غرب در جوامع در حال توسعه است.
در این حالت، افزایش سن ازدواج و تمایل کمتر به تشکیل خانواده، افزایش ناسازگاریهای زوجین، افزایش طلاق، کاهش نرخ شیوع ازدواج، افزایش نرخ تجرد قطعی، تمایل کمتر برای داشتن فرزند و برعکس تمایل بیشتر به خودشکوفایی فردگرایانه، حتی گرایش های مردستیزی در بین زنان بیشتر میشود و تمام این تغییرات، پتانسیل فرزندزایی را در این گونه جوامع کم می کند، در نتیجه حتی سیاستهای تشویق موالید دولتها در زمینه راغبتر کردن نسل جدید به داشتن فرزند، اثربخشی بسیار کمی خواهد داشت. تحولات خزنده و تدریجی شاخصهای تجرد، ازدواج و طلاق گویای این واقعیت است که زمینههای ساختاری فرزندزایی در ایران رو به تضعیف است.
اختلال در حمایت های بین نسلی
یکی از چالشهای اجتماعی – فرهنگی پیشرو برای کشورهایی که با موضوع سالمندی جمعیت مواجه میشوند موضوع مربوط به کاهش حمایتهای بیننسلی است. باید به این نکته توجه کرد که جمعیت ها در مراحل پایانی گذار جمعیتی با افزایش تعداد جمعیت سالمند مواجه خواهند شد، در صورتی که افت اساسی و مستمر در باروری رخ دهد، جمعیتهای سالمند بدون پشتوانه حمایت نسلی خواهند ماند، اما اگر سطح باروری مطلوب باشد، نه تنها حمایتهای بین نسلی خانوادگی تقویت خواهد شد، بلکه فشار اقتصادی کمتری بر بخشهای تأمین اجتماعی و صندوقهای بازنشستگی وارد خواهد آمد.
شکافهای نسلی در اثر بهم خوردن توازن جمعیت نسلها
چالش دیگر، تاثیر سالمندی جامعه بر اتحاد و پیوستگی بین نسلهای مختلف جامعه خواهد بود. به دلیل اینکه در جامعهای که حدود یک سوم جمعیت آن را سالمند بالای 65 سال تشکیل میدهند، احتمالاً تعامل بین نسل جوان و گروه سالمندان ممکن است با دشواری روبرو شود و شکاف نسلی بیشتر گردد. دولتها با مشارکت سازمانهای مردم نهاد و رسانه ها برای نزدیک کردن دو نسل و کم کردن شکاف نسلی از سیاستهای معینی باید استفاده نمایند. در کشوری مانند ژاپن یک تفاوت بین نسلی این است که جوانان در مقایسه با والدین خود قدرت برنامه ریزی طولانی مدت بر شغل و آینده شغلی خود ندارند و فرصتهای شغلی برای آنها محدودتر بوده و بیشتر ممکن است به مهاجرت های شغلی روی آورند.
در گذار دوم جمعیتی بهم خوردن توازن جمعیتی نسل ها از یک سو و از سوی دیگر تغییرات هنجارهای فرهنگی و ترویج عقلانیت اقتصادی، مسئله شکاف نسلی را تشدید خواهد کرد.
کاهش تدریجی سرمایه اجتماعی
نظریه پردازان و کارشناسان جمعیتی، تمام ویژگیهای اجتماعی نهادها و سازمان ها از قبیل اعتماد، هنجارها و شبکههای اجتماعی را سرمایه اجتماعی نامیده اند، سرمایه اجتماعی محصول جانبی دیگر فعّالیتهای اجتماعی می باشد. در گذار دوم جمعیتی فاصله گرفتن تدریجی افراد از شبکههای اجتماع محور، ماهیت سرمایه اجتماعی را تغییر خواهد داد و ترویج روابط عاطفی فردگرایانه، انسجام اجتماعی و سرمایه شبکههای اجتماعی را بشدت کاهش میدهد.
جمع شدن چترهای حمایتی خانواده از سالمندان
برای بسیاری از سالمندان در کشورهای توسعهیافته، خانواده، دومین و یا سومین منبع مهم حمایت محسوب میشود که این وضعیت یک الگوی جدید است. قبل از قرن بیستم دوره وابستگی کهنسالی خیلی کوتاهتر بود، میزان هزینه دولت برای سالمندان خیلی کم بود و همخانه بودن سالمندان با فرزندان یک هنجار محسوب میشد. به عنوان مثال در ایالات متحده آمریکا، بخشی از جمعیت بیوه سالمندی که با فرزندانشان زندگی میکردند از 67 درصد در سال 1920 به 20 درصد در سال 1990 افت کرد؛ تنها 2.7 درصد از جمعیت واقع در سنین 60 سال به بالا در آمریکا حمایت فرزندان خود را به عنوان منبع مهم درآمد در سال 2001 ذکر کردهاند.
حتی در ژاپن، جایی که حمایت بین نسلی بطور سنتی نقش مهمتری را بازی میکند، قسمتی از جمعیت 60 ساله و بالاتر که فرزندانشان را بعنوان منبع اصلی حمایت ذکر کرده بودند از 29.8 درصد در سال 1981 به 12 درصد در سال 2001 افت کرده است؛ همچنین در ژاپن همخانه بودن سالمندان با فرزندانشان به طور قابل توجهی کاهش یافته است. در آینده حتی همخانگیها و حمایت اقتصادی بین نسلی در ژاپن به علت افزایش بیکاری، بیثباتی کار، تاخیر در ازدواج و افزایش طلاق در بین جوانان با مشکلاتی روبرو خواهد بود.
سالمندی جمعیت، چالشهایی را برای دولت ها در زمینه مراقبت های بهداشتی مورد نیاز، پرداخت حق بیمه درمانی و مستمری بازنشستگی جمعیت رو به تزاید سالمندان فراهم خواهد کرد. به علت طولانی شدن امید زندگی، سالمندان مدت طولانیتری از خدمات بیمه و بازنشستگی خود استفاده می کنند. در حالی که در فعالیتهای درآمدزا مشارکت کمتری دارند؛ همچنین در بسیاری از کشورها مانند ژاپن که با سالمندی جمعیت مواجه شدهاند ازدیاد مستمر جمعیتی که حق بازنشستگی پرداخت نمیکنند، موجبات نگرانیهایی را برای دولت فراهم آورده است.