به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از شیراز، جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز در بیانیه ای اعتراض خود را نسبت به اقدامات فمنیستی در دانشگاه ها اعلام کرد.
متن این بیانیه بدین شرح است:
باسمه تعالی
متاسفانه این روزها شاهد هستیم عده ای با سو استفاده از جایگاه و شخصیت ریاست جمهور سعی در وارد کردن خدشه به اسلام و انقلاب را دارند و با بهانه حمایت از سخنان حجت الاسلام روحانی، معاونت فرهنگی و سایر نهادهای امر را تحت فشار قرار داده تا مقاصد فمنیستی و ضد دینشان را که علاوه بر توهین به اسلام و مبانی انقلاب اسلامی توهین به شخص رئیس جمهور و لباس ایشان که لباس پیامبر اسلام است، را اجرا کنند؛ غافل از اینکه حجه الاسلام روحانی خود نیز عالم به علوم دینی بوده و بخوبی از احکام اسلامی آگاهی دارند.
این گروه دم از روشن فکری زده و خود را مدافع حقوق زن می دانند و خواسته یا ناخواسته مباحثی را مطرح می کنندکه انسان را به فکر وا می دارد و یاد آن جک می اندازد که طرف می رسه به یه بنده خدایی می گه «قیافت همینطوره یا داری ادا در میاری»
برخی از کارهای شما ما را به یاد این جک می اندازد که واقعا «تفکرتان این است یا دارید ادا در می آورید؟!»
کاش نیم نگاهی به اساسنامه تشکل خود می انداختید و بعد این مباحث را مطرح می کردید؟
قضیه دم خروس و قسم حضرت عباس شده!
بحث تبعیض علیه زن، حق حضانت فرزند و غیره را مطرح می کنید! مباحثی که با آموزه های اسلام همخوانی نداشته و در تضاد است؛ چرا دور ایستادید و سنگ می اندازید!؟ چرا به تقلید کورکورانه از غربی می پردازید که زن را کالای کامجویی می داند. کاش می آمدید و در محیطی علمی حقوق زن را به بحث می نشستیم...
و اما .....
تزلزل بنیان خانواده، اختلال در شخصیت زن و نگرانیها و ناهنجاریهای روحی و روانی، از آثار زیانبار این حرکتهای به ظاهر مدافع حقوق زنان است؛ در حالی که نظام اسلام، زن و مرد را اعضای یک پیکر دانسته و تعارض میان زن و مرد را بیمعنا میداند و به زن چنان ارزش و منزلتی عطا کرده است که در کمتر دین و آیینی نظیر آن مشاهده میشود.
اساسا ظهور فمینیسم، عکسالعملی در برابر ستمها و نابرابریهایی بود که بر زن تحمیل میشد؛ اما در عین حال، تغییر و تحول در گرایشهای فمینیستی گواه روشنی بر ناکارآمدی این نظریه در تامین حقوق از دست رفته زنان است. عوارض سوئی همچون خصومت و تقابل زن و مرد، از دست رفتن ارزشهای اخلاقی و تنزل شخصیت انسانی زن از جمله آنهاست. چنانچه جوامع اسلامی نیز بخواهند با تقلید کورکورانه، «فمینیسم» را وارد فرهنگ و مسائل اجتماعی خویش سازند، توالی فاسد، و مشکلات مضاعفی را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا فمینیسم، ثمره طبیعی تغییرات اجتماعی جوامع غربی است و زن مسلمان با بهرهمندی از فرهنگ غنی اسلام نیازی به این تحول نداشته و پیروی از آن، جز گسیختگی فرهنگی و از خود بیگانگی ثمری نخواهد داشت.
از آنجا که روح حاکم بر جنبش فمینیسم، رفع محدودیتهای مبتنی بر جنسیت است، سبب گسسته شدن نظام خانواده شده و روابط سرد و بیروحی را جایگزین مودت و رحمت، صفا و صمیمیت میکند؛ به گونهای که حتی در برخی جوامع، سلامت نسل بشر تهدید شده و نقشهای مقدسی همچون باروری، زایش و پرورش فرزند به دیده تحقیر نگریسته میشود و تئوریهایی همچون معاشقه آزاد، مادر میانجی، ازدواج سهامی و غیره مطرح میشوند.
فمینیسم، زن و مرد را نه در کنار یکدیگر، و نه اعضای یک پیکر، که در مقابل یکدیگر میداند. حال اینکه در اسلام، هر یک از زن و مرد
میتوانند انسان کامل باشند و زندگی مشترک با همه فراز و نشیبهایی که دارد، به هر دو مربوط میشود؛ ازاینرو، استثمار «دیگری»، نوعی ظلم به خویشتن محسوب میشود؛ زیرا زن و شوهر مکمل یکدیگرند نه رقیب و دشمن.
یکی از مهمترین ایدههای فمینیسم، نادیده انگاشتن تفاوتهای موجود میان زن و مرد است. آنان با شعار تشابه، لطمه جبرانناپذیری به جامعه انسانی، بخصوص به قشر زن، وارد ساختند.
آنان معتقدند: اشتغال و استقلال اقتصادی زنان، عامل اساسی برابری زن و مرد در حقوق و تکالیف است. آزادی جنسی از جمله این حقوق است. البته عامل دیگری نیز در این همسانی و تشابه نقش دارد و آن پیشرفت تکنولوژی و کشف وسایل و ابزار جلوگیری است، که در روابط جنسی، از به وجود آمدن نوزاد ناخواسته جلوگیری میشود. عجیب آنکه «آزادی جنسی» را عامل رشد فکری و تقویت قوای مغزی میدانند و تفاوت زن و مرد را در فرهنگ و باورهای فرهنگی جستوجو میکنند.
لنین معتقد است: مادامی که نیمی از افراد جامعه مشغول امور آشپزخانه هستند، جامعه به آزادی مطلوب دست نخواهد یافت. این تفکر، زمینه رشد و رهایی زن از کارهای منزل را فراهم میکند. آزادی زن در صورتی تامین میشود، که تمامی کارهای به گفته نیکلاس دیوید سن، گرچه پیش از این گاه با زن به مثابه کالای جنسی رفتار میشد؛ اما امروزه زن اساسا اعتبار جنسیت خود را از دست داده است و اگر پیش از این، عامل اصلی بیارزش کردن زنان، مردان بودهاند، امروزه خود زنها این کار را انجام میدهند. اگر دشمن قدیمی، اصالت مسائل جنسی بود، دشمن امروز زنان، اصالت عدم جنسیت و برابری زن و مرد است.
ملاحظه میشود که در عصر جاهلیت مدرن، نه تنها زن از مظلومیت و محرومیت رهایی نیافت؛ بلکه در بعضی ابعاد مظلومتر و محرومتر شد. به گفته شهید مطهری: قرن ما یک سلسله بدبختیها را از زن گرفت؛ اما بدبختیهای دیگری برای او ارمغان آورد. بدبختیهای قدیم، معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید از آن است که عمدا یا سهوا زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریاش، رسالتش، مدارش، تقاضاهای غریزیاش، استعدادهای ویژهاش به فراموشی سپرده شده است.
بدین ترتیب، اگر در جاهلیت قدیم، برای حفظ و حراست از شخصت و کرامت زن، پیکرش را زنده زنده زیر خروارها خاک مدفون میکردند؛ جاهلیت مدرن، شخصیت زن را در قبرستان شهوات و تمایلات نفسانی خویش مدفون ساخته است و با تشابه حقوق زن و مرد، زن را به تمامی عرصهها حتی به میدان سربازی و نبرد نظامی نیز کشانیده است؛ بهطوری که زن بودن زن مورد تردید و انکار قرار گرفته است.
به طور خلاصه مى توان گفت، سه عامل اساسى در به وجود آمدن و رشد نهضت هاى دفاع از حقوق زنان، بیشترین تأثیر را داشته است:
1 - هوس رانى و شهوت طلبى مردان
روشن است که در هر یک از جوامع و فرهنگ هاى بشرى- بخصوص در نظام هاى دینى زنان کم و بیش قید و بندهایى از قبیل «حجاب» داشته اند. مردان شهوت پرست در صدد برآمدند تا با عناوین فریبنده اى چون «حقوق زن» و «آزادى زنان»، آنان را از این قید و بندها رهایى بخشند و ازخانه ها بیرون بکشند و بدین ترتیب، به ارضاى هر چه بیشتر شهوت هاى حیوانى خود بپردازند.
2- بهره کشى اقتصادى از زنان
به گفته ویل دورانت: بعد از صنعتى شدن کشورهاى غربى، سرمایه داران و کارفرمایان به جست وجوى نیروى کار ارزان برخاستند و چون زنان تا آن زمان و در آن کشورها، درآمدى نداشته و طبعاً مى پذیرفتند مزدى کمتر از مردان به آنان پرداخته شود، کارخانه داران در صدد سوء استفاده از این وضع برآمدند. شعارهایى از قبیل: «زنان باید آزاد باشند، در چهار دیوارى خانه محصور نمانند، استقلال اقتصادى داشته باشند و در صحنه هاى اجتماعى به کار و سازندگى مشغول شوند و...» دستاویز خوبى براى کارخانه داران بود بتوانند زنان را به محیط کارخانه ها بکشانند و از آنان بهره بردارى اقتصادى کنند.
3 - استفاده از آراى سیاسى زنان
در نظام هاى مردم سالار (دموکراتیک) که مدعى اتکاى حکومت بر آراى مردم است، جاه طلبان و شیفتگان قدرت، چون زنان را انعطاف پذیرتر و تاثیر تبلیغ ها را در آنان بیشتر مى یافتند و از طرفى محتاج آراى بیشترى بودند، کوشیدند آنان را به میدان اجتماع و سیاست وارد کنند و با فریفتن و تحت تأثیر قرار دادن آنان، آراى بیشترى به دست آورند و بر اریکه قدرت تکیه زنند.
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز با توجه به مسائل مطرح شده خواهان دقت بیشتر مسئولان امر در رابطه با صدور مجوز برای مسائلی از این دست است که این مهم نیز با تدبیر مدیران مسلمان دانشگاه محقق خواهد شد.