گروه دانشگاههاي "خبرگزاري دانشجو"؛ قرن 21 به عنوان عصر حکومت رسانهای شناخته میشود؛ زمانی که رسانه بر تمامی مسائل ریز و درشت جامعه احاطه دارد و حاکمان برای اداره جامعه از قواعد گذشته تبعیت نمیکنند یا به عبارت دیگر قاعده بازی تغییر کرده است.
در این بازی، بازیگران هنوز نقش خود را دارند فقط راههای رسیدن به اهداف تغییر کرده؛ استعمارگران همچنان استعمارگرند و مستضعفان نیز مستعمره.
اما در اغلب مواقع این گروه دوم به دلیل مسخ بودن در قاعدههای جدید از نقش خود غافلند و افیون مورد نیاز این حالت نیز از کانالی به نام رسانه تزریق میشود.
در این عصر دیگر خبری از روشهای قرون اخیر نیست و این سینما و تلویزیون است که به عنوان اسلحه اول مطرح میشود و اینها هستند که باعث استیلای تفکرها در جهان می شوند.
انقلاب اسلامی ایران نیز در عصر رسانه به وجود آمد و به تعبیر اغلب متفکران رسانهای و علوم ارتباطی جهان این جنبش به خودی خود یک انقلاب در این علوم بود. البته این تغییرات به راحتی صورت نگرفت و زمانی تمامی تئوریهای حاکم به پستوهای تاریخ واگذاشته شد که تمامی استعمار با اعوان و انصارش به جنگ سخت با این جنبش نوپا برخاست؛ اما به دلیل در نظر نگرفتن ماهیت انقلاب اسلامی درون آن هضم شدند و اینجا بود که اندیشکدههای مختلف و مراکز تصمیم گیری جدیدی متولد شدند تا راه نفوذ و ضربه زدن را که در هشت سال نتوانستند بیابند شاید به شکلی دیگر پیدا کنند.
البته در این راه موفق بودند و توانستند رخنههای موجود را کشف و از آن طریق ضربههای مورد نظرشان را وارد کنند.
در این دوره بود که انقلاب رسانهای غرب صورت گرفت و شبکههای مهم خبری همچون CNN که اولین شبکه 24ساعته خبررسانی (بخوانید خبرسازی) غرب بود تاسیس شد. در کنار تاسیس اینچنین واحدهای رسانهای، نظریات رسانهای جدید نیز شکل گرفت و علوم ارتباطات شامل دریچهای جدید شد.
همانطور که گفته شد پس از ناکامی غرب در به زانو درآوردن نظام اسلامی جوان طی هشت سال فتنهگری و جنگ سخت افزاری با روش و آرایشی جدید از نیروهای خود به صحنه مبارزه برگشت؛ اما در این سوی میدان دیگر خبری از منظم کردن نیروها و مقابله به مثل نبود.
تمامی سرداران و بزرگان جنگ سخت در مستی پس از پیروزی خود ماندند و کمتر کسی ندای رهبر انقلاب را در آن زمان در خصوص تهاجم فرهنگي شنید.
یکی از اصلیترین حربههای جنگ نرم و عملیات روانی پخش اخبار و جهتدهی به اذهان است که نمونه آن را در جنگ 55 روزه غزه مشاهده کردیم.
در این میان نقش بینالمللی خبرگزاریها نیز بسیار جالب است. شاید نام اوریانا فالاچی (Oriana Fallaci) که با امام خمینی (ره) مصاحبه کرد را بیاد بیاورید؛ اما این حرکت به سال57 و به همان شخص ختم نشد و در سالهای بعد نیز مصاحبه شبکههای غربی همچون NBC , CNN ,France24 با سران مملکت ما همچون رئیس جمهور و بعضی از وزیران ادامه داشته و در بعضی از مواقع صحبتهای وی به صورت گزینشی در آن شبکهها پخش شده.
در این مصاحبهها تمامی وجوه نظام مورد پرسش قرار میگیرد و جواب گرفتهاند. البته این کار هیچ مشکلی ندارد و اطلاع رسانی در اصل وجود خود چیز خوبیست؛ اما مشکل کار آن زمانی مشخص میشود که خبرنگاران واحد مرکزی خبر در سراسر جهان به جز اینکه قادر به مصاحبه با مسئولان رده چندم ممالک غربی نیستند حتی در بعضی از کشورها از جمله آمریکا محدودیت مکانی دارند و حق مصاحبه ندارند.
از آزادی خبرنگاران در ایران همین بس که در فتنه 88 چهره کشور آنچنان سیاه نمایان میشد که اغلب مسافران که قصد عزیمت به ایران اسلامی را داشتند، جرات این کار را در خود نمیدیدند، هیاهوها و آشوبهای بخشی از تهران به کل کشور نسبت داده میشد(نگارنده در اینجا یک دست مریزاد به این خبرنگاران بدهکار است!!!) و دسترسی 24ساعته خبرنگاران به مناطق مختلف تهران بزرگ جای خود دارد.
اما در آن سوی میدان حتی یک مصاحبه رو در رو همانند آنچه ما در شبکههای غربی از خودمان میبینیم تا به الان از شبکههای جمهوری اسلامی ایران مشاهده نکردهایم. البته این سلطه غرب به حوضه خبر رسانی ختم نمیشود و بر دیگر زمینهها نیز احاطه دارد که در حوصله این مقال نمیگنجد.
در این زمان که روابط ایران و غرب رو به خیر و خوشی گذاشته!!! و یخ روابط با گرمای نفس مسئولان دولت در حال آب شدن است، بهتر است که فکری هم به حال این زمینه شود تا حداقل همچنان که غربیان از این ابزار قدرتمند استفاده میکنند ما نیز نصیبی از آن ببریم.
به قلم شاهرخ قباديان
انتشار یادداشت دانشجویان به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط "خبرگزاری دانشجو" نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.