به گزارش گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، علم روابط بینالملل یا دیپلماسی را بهصورت کلی در ۲ حوزه «دیپلماسی رسمی» و «دیپلماسی عمومی» تقسیم میکنند و کشوری میتواند عایدی بیشتری در مذاکرات و مراودات خود داشته باشد که بتواند از این ابزارها به بهترین نحو استفاده کند. دیپلماسی رسمی برقراری روابط میان ۲ کشور یا یک کشور با چند کشور یا چند کشور با چند کشور بر اساس سلسله قوانین و مقررات متعارف بینالمللی است و کشورها مکلف به رعایت این مقررات هستند.
در چارچوب دیپلماسی رسمی هر حرکت و سخنی میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد. برای مثال سخنگوی دستگاه دیپلماسی هر حرفی بزند به عنوان موضع این دستگاه برای هر کشوری قابل استناد است یا وقتی سفیری در یک کشور متوقففیه قصد دارد به خارج از پایتخت و سفارت و به شهرستانها سفر کند، باید با رعایت مراتب دیپلماتیک، وزارت خارجه را مطلع کند اما اگر برود و بعد وزارت خارجه مطلع شود میتواند به سفیر آن کشور تذکر دهد.
اما «دیپلماسی عمومی» را اقناع عمومی ملتها نسبت به سیاستها و منافع ملی کشور از طریق افکار عمومی میدانند. رفتاری که لزوما از روابط دیپلماتیک بین کشورها حاصل نمیشود و بهعنوان مثال پیام مهم مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکایشمالی را میتوان نمود بارزی از دیپلماتیک عمومی دانست. دیپلماسی رسمی در حقیقت فرزند دیپلماسی عمومی است چون گروههای مختلف اجتماعی با حضور و مشارکت در انتخابات مختلف، احزاب و جریانهای فکری را انتخاب میکنند و احزاب پیروز نیز وزیر خارجه و دیپلماتها را تعیین میکنند. بدیهی است دستگاه دیپلماسی کشورها نیز چارهای جز توجه به افکارعمومی کشور خود ندارند.
محمدجواد ظریف، تختروانچی و همکاران آنها همواره خود را برجستهترین افراد دیپلماسی کشور معرفی میکردند و روحانی با تکیه بر آنها وارد کارزار مذاکرات هستهای شد. ظریف همواره اینگونه نشان داده است که تلاش میکند دستگاه دیپلماسی تحت سکانداریاش علاوه بر دیپلماسی رسمی از دیپلماسی عمومی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند اما این دیپلماسی عمومی ظریف دچار چند خطای بزرگ شده است که مهمترین آن فراموشی ۳ اصل «عزت، حکمت و مصلحت در دیپلماسی» است. دومین خطا نیز «فراموشی ۹۹درصد کشورهای جهان و تمرکز روی چند کشور خاص» است.
عملکرد یکسال و اندی ظریف در دستگاه دیپلماسی نیاز به مداقه دارد اما اجمالا به بخشی از رفتارها و نتایج دیپلماسی ظریف اشاره میکنیم.
روحانی در برنامههای انتخاباتیاش تاکید کرد «نمیشود دیگر منزوی بود»، «ایران باید با جهان در تعامل باشد»، «باید به سراغ کدخدا برویم» و... وی حل مسائل بینالمللی کشور از جمله مساله هستهای را در توافق با کدخدا میدید و با روی کار آمدن دولت و جدی شدن دور جدید مذاکرات وزن کدخدای مدنظر روحانی در مذاکره بالا رفت. مذاکره مستقیم ظریف با کری (وزیر خارجه آمریکا) بعد از ۳۵ سال قطع رابطه و تماس تلفنی اوباما با روحانی، فصل جدیدی در روابط بینالملل ایران بود. چهرههای جدی دیپلماتهای ایران در مذاکرات هستهای تبدیل به لبخندها و نرمشهایی شد که در مقابل آمریکاییها بروز پیدا میکرد؛ آنها این مهربانی دیپلماتیک (!) را در راستای دیپلماسی عمومی و تنشزدایی میدیدند. باقی ۵ کشور حاضر در مذاکرات تقریبا از گردونه خارج شده بودند و خطاب مستقیم ظریف همواره آمریکاییها بودند و در نهایت توافق ژنو صورت گرفت تا روحانی بگوید سیاستهای وی در روابط بینالملل جواب داده، حق غنیسازی به رسمیت شناخته شده و سد تحریمها ترک برداشته است اما در همان زمان آمریکاییها خوشحال بودند و اعلام کردند حق غنیسازی به رسمیت شناخته نشده و برنامه هستهای ایران متوقف شده است و هیچیک از تحریمهای اساسی برداشته نمیشود و البته تحریمهای جدیدی نیز صادر شد. تیم ظریف بهجای اعتراض به این وضعیت، آن را منافی توافق ندانست و تنها لطمهای به روح (!) توافق خواند. تیم روحانی، حمید ابوطالبی را برای نمایندگی ایران در سازمان ملل معرفی کرد اما آمریکاییها به او ویزا ندادند؛ یک سال است حمید ابوطالبی پشت دروازههای نیویورک معطل یک ویزاست و کرسی نمایندگی ما در سازمان ملل از مسؤولش خالی است! این مرحله دیگری از توهینها بود که عزت را در دیپلماسی مورد خدشه قرار میدهد. ظریف غافل از اینکه لبخندها و انعطافهای بیحدش در برابر آمریکاییها میتواند چه پیامدهای منفیای برای خط مقاومت و همه کشورهای مبارز با آمریکا که ایران را به عنوان الگوی خود انتخاب کردهاند، در پی داشته باشد این مسیر را ادامه داد.
یکسال مذاکره هیچیک از تحریمها را برنداشت و آمریکاییها در مسقط با پیشنهادهای عجیبشان ظریف و همراهانش را شوکه کردند؛ پیشنهاداتی که اصلیترین دلیل برای به نتیجه نرسیدن مذاکرات بود. این فراموشی عزت، حکمت و مصلحت باعث شد آمریکاییها همزمان که با ایران مذاکره میکردند، عربستان را برای کاهش قیمت نفت و فشار بر ایران متقاعد کنند که نتیجه آن نصف شدن قیمت نفت و به تبع آن درآمدهای نفتی ایران شد.
کسانی که اندک تخصصی در علم روابط بینالملل دارند میدانند که هر رفتاری در عرف دیپلماتیک با پروتکلهای خاصی همراه است که احترام یا بیاحترامی به طرف مقابل را نشان میدهد. نتیجه رفتارهای یک سال و نیم گذشته ظریف و همکارانش علاوه بر پلمب تاسیسات هستهای، افزایش تحریمها و کاهش قیمت نفت نیز بوده است.
ظریف در ایامی که فرانسویها به پیامبر اسلام توهین کردند –که میتوان جایگاه ایشان را بالاترین مساله در دیپلماسی کشور دانست- به پاریس سفر و از بهبود روابط ابراز خرسندی میکند.
ظریف در راستای همین دیپلماسی عمومی وارفته خود به قدمزنی با کری میپردازد تا پیامهای مثبتی از تعاملات جمهوری اسلامی به دنیا مخابره کند و نتیجه این رفتار ظریف تنها تضعیف روحیه مقاومت در منطقه و دادن این پالس است که ایران در حال حل شدن در نظم مورد نظر آمریکاییهاست.
در چارچوب دیپلماسی انقلابی، آیه شریفه «اشداء علیالکفار رحماء بینهم» را داریم که مسؤولان دیپلماسی باید مبتنی بر آن توهین به پیامبر را تقبیح میکردند اما وادادگی آنها باعث شد چهره ایران اسلامی، امالقرای جهان اسلام مورد خدشه قرار گیرد. حال آنکه حضرت امام پس از توهین به قرآن و پیامبر بدون هیچگونه تعللی حکم مهدورالدم بودن سلمان رشدی مرتد را صادر کردند.
رفتارهای چند وقت اخیر ظریف در حقیقت در قالب دیپلماسی عمومی نبوده، چرا که نه تنها هدفهای بیان شده از اقناع افکار عمومی را به همراه نداشته بلکه موجبات مخدوش شدن چهره دیپلماسی انقلابی را نیز به همراه داشته است. برخی پیادهروی را یک ابزار میدانند و میگویند ما باید فقط به هدف خود فکر کنیم، حال آنکه پیادهروی، دستگاه سیاست خارجی را شرمنده خود کرده است! هدف از این ابزار برداشتن تحریمها و به منزل رسیدن پرونده هستهای بود در حالی که چند روز بعد از پیادهروی ۲ وزیر خارجه، اوباما سخنرانی سالانه اتحاد ملی را در کنگره ایراد کرد که «جان کری» هم روبهرویش نشسته بود. اوباما در آنجا گفت: «اگر ایران به خواستههای بینالمللی و ما تن ندهد، تمام گزینهها روی میز است». اگر توجیه قدمزنیها با جان کری و سفر عجیب به فرانسه، کسب نفع برای ملت است، این نوع سیاست خارجی علم روابط بینالملل را هم شرمنده کرده چون هیچ نفعی برای کشور نداشت بنابراین اینکه برخی میگویند این کار برای کسب منافع بوده، باید به این سوال پاسخ دهند که آیا این منافع حاصل شد یا حاصل خواهد شد؟ اینجاست که امام راحل فرمودند: «اگر ما یک قدم عقب بگذاریم آنها صد قدم جلو میگذارند».
به قلم امیرعلی جهاندار
انتشار یادداشت فعالین دانشگاهی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالان دانشگاهی است.