به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» سی و سومین جشنواره فیلم فجر نیز در بخش ملی به پایان آمد. جشنوارهای که جشن آغاز سال سینمایی و ویترین سینمای ۹۴ خوانده میشود. ویترین سینمایی که «سینمای امید» خوانده شده است. امیدی که شاید نه در فیلم های این سینما که در ارتباط با دولت تدبیر و امید تعریف می شود و دور از ذهن نیست که این تعریف گلایه هنرمندان را بر انگیزد.
آنجا که حمید فرخ نژاد سینمای امید را حربه کشورهای کمونیست میخواند و یا باران کوثری، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن میگوید: نمیتوان امید را به سینمای ایران و هنر تحمیل کرد.
اما فارغ از موضع هنرمندان و اهالی سینما، باید تحلیل کرد که چه سینمایی امید است و ویترین سینمای ما چه بود؟
اساسا آیا سینمای امید مطلوب دولتمدان محقق شده یا در حد یک شعار پوپولیستی باقی مانده است؟
رجوع به پیام رئیس جمهور منتخب، جناب حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسن روحانی به جشنواره سی و دوم، شاید مبین نوع نگاه مبدع این نوع سینما و تشریح کننده زاویه نگاه دولت تدبیر و امید به سینمای امید باشد.
وی در بخشی از پیام خود آوردهاند:
«فیلمساز سرزمینم به من میگوید حالا که انسانِ ایرانی، حماسه بیست و چهارم خرداد را رقم زده است، به من آزادی بده و بگذار واقعیتهای تلخ و تیرهای را که تا دیروز نمیتوانستم، امروز در فیلمهایم نشان دهم! من به او میگویم آن واقعیتها را که همگان بیش و کم میدانند، بیا تا در کنارِ تیرگیهای واقعیت، نقطههایی روشن از حقیقت را هم نشان دهیم. میگوید بگذار در فیلمم از خطرِ بیماریِ واگیردارِ فساد و ریا و دروغ و از مسابقه هولناک و بیرحمانۀ «پول درآوردن به هرقیمت» بگویم. به او میگویم بگو، از تمامِ این بدیها بگو، اما اگر میشناسی و میتوانی «ستارهای» را به من و مردمم نشان بده که با وجود تمام سختیها، به همه کجیها و پلشتیها، قهرمانانه «نه» میگوید و واقعیت تیره را به حقیقت روشن تبدیل میکند.»
شاید اولین برداشتی که از مرقومه فوق صورت میگیرد، اشاره ظریف رئیس جمهور به قهرمان پروری و تایید وظیفه هنر در نمایش کژیها و سیاهیها و پلشتیهای جامعه و در ضمن آن نمایش و معرفی یک قهرمان مقاوم در برابر فشارهای جامعه باشد.
اما سوال اصلی اینجاست که جایگاه «امید» در این تعریف کجاست؟
آیا صرفا طراحی یک پایان خوش در انتهای یک فیلم سیاه و مایوس کننده و وجود یک قهرمان که خلاف جریان فیلم شنا میکند این توقع دولتیها را تامین میکند؟
در این بین به فرض پذیرش تعریف فوق، باید ارزیابی کرد که جشنواره سینمای امید تا چه اندازه به این تعریف پایبند بوده و تا چه میزان در راستای سینمای امید گام برداشته است؟
غالب کسانی که فیلم های جشنواره سی و سوم را به تماشا نشسته اند اذعان دارند که فصل مشترک و کلید واژه بنیادین غالب فیلمهای دوره سی و سوم، در بخشهای مختلف اعم از سودای سیمرغ، نگاه نو و هنر و تجربه، یاس، خیانت و تجاوز بوده است.
البته گاهی این فضا با یک پایان خوش «امید مالی» شده و خود را به تعریف فوق نزدیک میکرد، اما بیشتر آثار ارائه شده در جشنواره چیزی جز سیاه نمایی و اغراق در مسائل مختلف نبوده است.
به نحوی که خیانت به همسر، تجاوز و تعدی در حقوق، ارتباطات نامناسب اجتماعی و خانوادگی که حتی قلم از ذکر آن شرم دارد، فساد و تباهی در بسترهای اقتصادی و اجتماعی و اداری و ... موضوعات اصلی فیلمهای جشنواره را به خود اختصاص داده بود. تا جایی که حتی فیلمی که با هدف سرگرمی ساخته شده بود نیز تم و زمینه مافیایی داشته و نمایشی سرگرم کننده از درگیری توزیع کنندگان مخدر در جامعه دارد.
عمق این خیانت در آثار راهیافته به جشنواره فجر آنقدر زیاد است که در بین کاراکترها و شخصیتهای معرفی شده، کمتر زن یا شوهری را میتوان یافت که به همسر خود خیانت نکند یا خیانت نکرده باشد و یا حتی به خیانت متهم نشود.
حال این خیانت به فراخور داستان و تم فیلم، در سطوح مختلف تعریف شده و به نمایش کشیده میشود. از خیانت به همسر و ارتباط با غیر گرفته تا جایی که در فیلم سخیفی که کارگردان برای نمایش قدرت فیلمسازی خود تخت و اتاق خواب پدر و مادرش را به تصویر میکشد، مادر سنتی خانواده که خود را برای مرگ آماده میکند، با ذکر و ورد و دعا اقدام به برداشتن شبانه پولهای همسرش از دخل وی میکند.
حال سوال اصلی اینجاست که ارتباط این مفاهیم با امید چیست؟
چگونه می توان انتظار داشت جشنوارهای که خیانت و تجاوز کلیدواژه مشترک فیلمهای آنست، سینمای امید را محقق کند؟
مبرهن این است که استفاده از شعار و نخ نما کردن شعار در اثر تکرار مکرر آن نقشی در تحقق درست آن نداشته و در صورت عزم جدی بدنه سینمایی دولت برای تحقق «سینمای امید» باید طرحی دیگر برانداخت و الا سالی که نکوست از بهارش پیداست.
هرهرهر کرکرکر
ایرانی ها تنها ملتی هستن که برا غم و بدبختی های خودشون جوک می سازن و سرش مسخره بازی در میارن که بخندن!