به گزارش «خبرگزاری دانشجو» از شیراز، سید محمد انجوی نژاد شب گذشته در مراسم هفتگی کانون رهپویان وصال شیراز، به برنامه علی مطهری در دانشگاه شیراز و برخورد برخی با وی پرداخت.
متن سخنرانی کامل سید محمد انجوی نژاد در این باره بدین شرح است:
تاکنون جناب آقای دکتر مطهری دو بار بنای به شیراز آمدن داشته اند. یک بار دفعه قبل بود که ایشان بنا داشتند در دانشگاه راجع به بحث حبس و حصر خانگی صحبت کنند که بنده هفته قبل از آن در کانون راجع به حبس و حصر صحبت کردم، و چون زمانش بهم نزدیک بود، عده ای به من گفتند و نوشتند که ما جواب دکتر مطهری را دادیم. در حالیکه ما سه روز قبل از سخنرانی ایشان صحبت کرده بودیم.
این سری هم بنده، پانزده روز قبل مطلع شدم که ایشان می خواهند راجع به بحث آزادی به شیراز بیایند و صحبت کنند، دو هفته گذشته بحث آزادی را داشتیم. یعنی من دو جلسه راجع به آزادی و انسان صحبت کردم در حد گستره ای که در مباحث رسانه ای و داخلی داریم. تا چهار نفری که می شنوند بدانند که راجع به آزادی این نظریات هم هست که اگر ایشان می خواهند صحبت کنند، اگر مطلبی تطابق داشت یا نداشت، مردم خودشان تشخیص بدهند. چون در دین و جامعه آرمانی ما، جواب حرف را فقط با حرف می دهند. یعنی هیچ چیز دیگر غیر از این نیست.
یعنی مدل کار ما این است که بحث و صحبت می کنیم، استقبال هم می کنیم و از آزادی بیان هم دفاع می کنیم. اگر کسی نظریه و صحبتی دارد، آزاد است که بیان کند. ضمن اینکه از یک طرفه گفتن هم انتقاد می کنیم. می گوییم اگر آزادی بیان است، آزادی سؤال هم باید باشد. هر کسی می خواهد باشد.
آزادی سؤال داشتن، یعنی جلسه طوری اداره شود که [سوال کننده بتواند به راحتی سوالات خود را مطرح کند] . البته بعضاً در جلسات این چیزها دیده نمی شود. یعنی جوی که در سالن می گذارند، آزادی سؤال را به سؤال کننده نمی دهد. یا یک فشاری بر طرف وارد می کنند که این جلسات بیشتر کف ، سوتی و هیجانی است.
جلسات عالمانه برگزار نمی شود، استادیومی برگزار می شود. مثلاً داور اشتباهی ندارد، اما چون تیمشان گل خورده، فحش می دهند. یعنی تیم هایشان را مشخص کردند و برای دفاع از تیمشان حضور پیدا می کنند، نه برای اینکه ببینند چه کسی بهتر بازی می کند. اشکال جلسات استادیومی این است. ولی به هر حال آزادی است و هر کسی هر چیزی دوست دارد می تواند بگوید و بعد هم نقد شود و جلسه برگزار کنند. مثلاً بنده یک جلسه ای مثل اینجا برگزار می کنم، حرفهایی می زنم و اجازه سؤال کردن به کسی نمی دهم . بعد نفر دومی باید یک جلسه دیگر در جای دیگر بگذارد و جلسه ما را نفی کند.
اگر جلسه اول جمعیت زیادی آمدند اما برای جلسه دوم کسی نیامد، مشکل من است که نمی توانم جمعیت را بکشانم و جواب نفر اول را بدهم. اون توانسته حمعیت را بکشاند، و من باید بُرد خودم را ببرم بالاتر تا بتوانم جمعیت زیادتری بکشانم سمت خودم.
عقیده دین این است که اگر کسی صحبتی می کند، موافق یا مخالف، باید با صحبت جوابش را بدهیم.
کاری که ما راجع به این بحثها کردیم این بود که من رصد می کردم و اتفاقات معرفتی و علمی که می افتاد، قبلش سعی می کردم نظر خودمان را بگویم. نمی گویم من درست می گم یا کس دیگر، اما نظرم را می گفتم. دو جلسه ای که راجع به انسان و آزادی صحبت کردیم، پیرامون این جلسه ای بود که قرار بود این هفته برگزار شود که بعداً شما متوجه شدید همچین قضیه ای بوده.
دوم اینکه دو تا بی قانونی اینجا افتاده که اولاً ما بی قانونی این طرف را نقد می کنیم که مملکت صاحب ندارد، مملکت قانون ندارد، مملکت در و پیکر ندارد، تا کی باید با آبروی حزب الله با این افراطی گری ها بازی شود؟!! تا کی باید چوب عده ای را بخوریم که بلد نیستند جواب بدهند و فقط بلدند بزنند. تا کی باید چهار سال کار معرفتی بکنیم، علم توزیع کنیم، و یک عده با یک افراطی گری بیایند همه را خراب کنند و بروند؟!!
یعنی یک بی قانونی اینجا انجام شده که باید صد در صد برخورد شود. دوم اینکه دولت، دولت تدبیر و اعتدال و امید است، شورای تأمینی که منتسب به دولت است می گوید این جلسات برگزار نشود، شرایط دانشگاه، شرایط مناسبی نبوده است، از این طرف سر زمین دعوا بود، از این طرف استعفای اساتید و ... الان وقت جلسه برگزار کردن نبود.
حالا به نظر شما این بی قانونی نیست که یک رئیس دانشگاهی، بر خلاف نظریه شورای تأمین پیش رود؟!
بعد می گویند شورای تأمین ربطی به دانشگاه ندارد. مگر می شود؟! اصلاً اینکه راجع به دانشگاه فکر کنیم یک جزیره خودمختار است، از لحاظ قانون اساسی من روش حرف دارم. یعنی چی این اتفاق می افتد؟! این اتفاق اصلاً درستی نیست. می گویند جلسه برگزار نشود، بگویید چشم. یک بی قانونی هم اینجا شد.
جناب آقای استاندار محترم، دکتر احمدی امروز صحبت کردند و گفتند ما هم راجع به این قضیه بحث تأمین را داشتیم، یک سری بی احتیاطی ها هم میزبان کرده. اصلاً به ما نگفتند ایشون کی می آید، کی می رود؟! ما می فرستادیم، می آوردیم. مگر می شود ما نتوانیم یک سخنران را تأمین کنیم!؟
خودشان رفتند تاکسی گرفتند، این کارها درست نیست. وقتی یک کسی را در اندازه دکتر مطهری دعوت می کنند، یک شخصیتی که نماینده مجلس است و خیلی هم در دید است، تأمین امنیتش کار چهار تا دانشجو نیست. باید نیروهای امنیتی را مطلع می کردند. این هم یک بحث است. یعنی دو تا بی قانونی هم اینجا انجام شده.
اول او را به شدت تقبیح می کنیم و دوم هم این را تقبیح می کنیم. وقتی شورای تأمین یک چیزی می گوید، همه محترم بشمارند. وظیفه ماست به قانون عمل کنیم.
دوم وقتی یک شخصیت این چنینی است، اندازه های استانداردش باید رعایت کنند. اگر این وسط یک منافقی پیدا می شد و تیری به ایشان می زد، چه آبرویی برای نظام ما می ماند؟! برای چه اندازه های استاندارد استقبال از یک نماینده مجلس در اندازه ایشان رعایت نشده است؟! ماحصلش کار به اینجا می رسد که ما الان خیلی متأسفیم و نمی دانیم باید چیکار کنیم.
دو عمل زشت از دو طرف انجام شده، هیچ کارش نمی شود کرد. هر دو را باید تقبیح کنیم. وقتی هم هر دو را بخواهیم تقبیح کنیم، می شود چرخ دنده وسط یعنی نه این طرفی ها خوششان می آید، نه آن طرفی ها. یعنی اگر یک طرف غش کنم، حداقل یک طرف برایم کف می زنند. ما برای اینکه می خواهیم در حوزه عدالت رفتار کنیم، مجبوریم هر دو طرف را تقبیح کنیم لذا نتیجه اش این می شود.
این بحث ها زیاد شده، صحبت ها و نظریات هم زیاد بوده، کاری نداریم. الان باید چه کار کنیم؟!
بسم الله الرحمن الرحیم. پیشنهاد مشخص من! بسیج دانشجویی دانشگاه، بعنوان کسانی که در تالارنشسته بودند که آقا تشریف بیاورند، ما حرفمان را می زنیم. بسیج دانشجویی آمادگی داشت که اگر صحبتی خلاف آرمان هایشان می شود، طبق فرمایشی که همه بزرگان دارند، بلند شود راجع به آرمان هایش توضیح بخواهد. نه قرار بود فحشی بدهند، و نه چیزی. سوال هایشان آماده، تیم بندی هایشان آماده که اگر صحبتی شد، ما این ها را سؤال کنیم. همین نهاد بسیج دانشجویی، راه بیفتد در شیراز ما، تکلیف این قضیه را روشن کند که آقا در برخورد با مخالف باید چه کار کنیم!؟
یک سمینار بگذاریم و از همه طرف ها دعوت کنیم. یکی داد می زند، یکی فحش می دهد، یکی سنگ می اندازد، یکی تخم مرغ می زند، یکی گوجه می زند، کدام یک از این کارها شرعی است؟! نظریات مرجعیت و رهبری، امامت، نبوت و دین ما راجع به برخورد با مخالف، استخراج شود که راهکارشان چیست؟ یعنی سازکار را مشخص کنیم، و یک اطلاعیه بدهیم و بزرگان شهر آن را امضاء کنند و بگویند دیگر کسی در شیراز مابه هر اسمی خلاف شرع عمل نکند. اصلاً اوباما دعوت شده به شیرازبیاد، بنده با دعوت اوباما مخالفم، مملکت قانون دارد، در چارچوب قانون باید مخالفت خودم را ابراز کنم، نه با سلیقه ی خودم! مملکت قانون، و حساب کتاب دارد. این را مشخص کنیم.
بسیج دانشجویی اگر این لطف را بکنند و پیشنهاد حقیر را قبول کنند، خودشان متولی شوند، چون الان یک سمت ماجرا به سمت این هاست. چون این ها رفته اند در دانشگاه نشسته اند که جلسه باشد، یکدفعه گفتند: زدند، بردند، کشتند و خوردند!! بسیج دانشجویی متولی بشوند و بگویند یک سمینار می خواهیم بگذاریم. دو نفر از اینطرف، دو نفر هم از آنطرف دعوت کنند، تکلیف برخورد با مخالف را در شیراز مشخص کنند. با مخالف باید چه جوری برخورد کرد، با معاند باید چه جوری برخورد کرد؟ ما گیج شده ایم، یک جایی طرف مخالف است، دعوا راه می اندازیم، یک جایی طرف معاند است، شمشیر کشیده می خواهد توضیح بدهد.
روش برخورد با خیلی ها توضیح نیست، معاند است، دعواست، جنگ است، بگیر و ببند است، قمه کشیده باید قمه بکشی. ولی یک جایی دارد صحبت می کند. تبعات یک صحبت هر جا چیزی غیر از صحبت بود، حتماً خارج از اعتدال دینی است. صوت را باید با صوت جواب داد. و من خیلی ناراحت و متأسفم که این همه زحمت، بعضی وقت ها با این مسائل از بین می رود. و باز هم تشکر می کنم از کسانیکه سعی می کنند کار را پیش ببرند.
این بهانه ای شد که ما بتوانیم این را بعنوان یک سازکار مشخص کنیم که در شیراز یک سمیناری برگزار کنیم و بگوییم برادر دیندار یا بی دین هستید یا خواهر دیندار و بی دین هستید، برخورد با مخالف متد اسلامی اش این است. باید اینجوری برخورد کنی. حاشیه دارد، تبصره دارد، جلسه چگونه باید برگزار شود و ... باید مشخص کنیم.
این حرف ها را دقیقاً در دهه محرم، شب ششم و هفتم، در بحث پدافند غیر عامل گفتم. عرض کردم که برخورد با مخالف و معاند داریم، چطور باید برخورد کرد، اینی که من در مقابل حرف داد می زنم، یعنی من جواب ندارم! دقیقاً پیامش این است.
و بعد من جواب دادم، تو نمی خواهد به جای من داد بزنی، به خدا من جواب می دهم. داد می زنی، نمی گذاری من جواب بدهم. اینکه جواب من درست است یا نیست، به شما ربطی ندارد. مردم خودشان انتخاب می کنند. مردم دارند می شنوند.
قرآن کریم این سازکار را داده که "فبشر عبادی الذین یستمعون القول و فیتبعون احسنه"مردم خودشان انتخاب می کنند. چرا می ترسیم یک کس دیگری حرف بزند مبادا مردم گمراه شوند؟ ما هم حرفمان را می زنیم، اگر قدرت و استدلال ما بالاتر باشد، مردم انتخاب می کنند.
این هم کل مباحثی که امروز بنده با ده نفر مشورت کرده ام که چه کار کنیم، بنظر بنده این قضیه خیلی دردناک بود. یک چیز سر هم بندی گفتیم که نه سیخ بسوزه، نه کباب. دقیقاً خدمت شما نشسته ام و یکی به نعل زدم، یکی به میخ! این همه عاقبتی که دوستان برای ما درست می کنند!!
بنابراین به جایی برسیم که سعی کنیم ثبات اتفاق بیفتد و ان شاءالله یک سمیناریبا عنوان "برخورد با مخالفین" برگزار شود، نشریه و بروشوری بیرون بیاید. بقیه شهرها هم ببینید و یاد بگیرند که اگر فردا روزی هر کسی راه افتاد و سواد جواب دادن نداشت، جرات داد زدن و فحش دادن هم نداشته باشد. ان شاءالله خداوند به همه ما توفیق عمل عنایت بفرماید.