به گزارش خبرنگار دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، سی وهشتمین قسمت از برنامه «حذف و اضافه» به مناسبت فرارسیدن ۸۰ امین سالگرد علوم اجتماعی در ایران، با بررسی رابطه دانشگاه و جامعه برگزار شد. در بخش ابتدایی برنامه و در آیتم خبرنامه، به آخرین اخبار و تحولات دانشگاهی کشور در هفتههای جاری پرداخته شد.
در بخش نخست گفتگوی برنامه، مناظره تلفنی با حضور آقای سجاد ریحانی، معاون سیاسی سازمان بسیج دانشجویی کشور و آقای دکتر مصدق، مدیرکل محترم حقوقی دانشگاه آزاد اسلامی پیرامون بخشنامه جدید دانشگاه آزاد مبنی بر محدودیت فعالیت تشکلهای دانشجویی در این دانشگاه برگزار شد. ریحانی در ابتدا بیان داشت: ما پیش از این در پروسه چند ماههای از سال قبل پیگیری کردیم اما متاسفانه از طرف دانشگاه آزاد پاسخی را دریافت نکردیم. متاسفانه در ۱۶ آذر سال گذشته در یک پروژه محدودسازی که از سال قبل آن و در قالب پیشنهاداتی در دانشگاه آزاد طرح میشد، در ۱۶ آذر به صورت بخشنامهای به واحدهای دانشگاه آزاد پیرامون بسیج دانشجویی ابلاغ شد.
وی افزود: دغدغه اساسی این است که دانشگاه ما به صورت کلی نباید به جولانگاه جریانهای سیاسی مختلف شود. لذا من احساس میکنم بهتر بود به جای آقای مصدق در خدمت آقای هاشمی، معاون فرهنگی دانشگاه میبودیم به خاطر آنکه فکر میکنیم این بخشنامه در یک پازل سیاسی طرح ریزی شده است.
در ادامه دکتر مصدق در همین باره بیان داشت: بنده خواهشم این است که در مرتبه او نگاه رسانه را درباره این بخشنامه بیطرفانهتر کنیم. بخشنامهای که صادر شده انقدر در غلیان رسانهای قرار گرفته من فکر میکنم محتوا و عنوان فراموش شده است. این بخشنامه بخشنامه تسهیل فعالیت تشکلهای اسلامی- سیاسی و دانشجویی است، با تقویت رویکرد فرهنگی. در این بخشنامه ۱۴ صفحهای تماماواحدهای دانشگاهی ملزم و مکلف شدهاند که تسهیلات ایجاد کنند برای تشکلهای دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی و سایر تشکلها. دوستان ما در بسیج دانشجویی هیچ وقت نفرمودند که عنوانش حمایت و ایجاد تسهیلات برای دانشجویان است، کجای آن محدودیتی ایجاد کرده تا ما پاسخگوی آن باشیم؟
ریحانی در پاسخ بیان داشت: اولا ما تا پیش از ابلاغ این بخشنامه جدید هیچ گونه مشکلی را در بدنه تشکلهای دانشگاه آزاد نداشتیم. یعنی به صورت راحت و سهلی بسیج دانشجویی و دیگر تشکلها به عنوان بازوان توانمند فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه آزاد فعالیت داشتند. اما متاسفانه صادرشدن چنین بخشنامهای مسئولین واحدهای دانشگاه آزاد را در تعامل با تشکلها دچار چالش کرده است. مقدمه همان چیزی که جناب دکتر گفتند جای سوال دارد. ایشان مستحضرند که بسیج دانشجویی به صورت واضح دارای قانون از مجلس شورای اسلامی در سال ۷۷ و شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۷۹ و اصلاحیه آن در سال ۸۸ است. به صورت واضح چنین بخشنامهها و دستورالعملهایی گویای خاص بودن تشکل بسیج دانشجویی است.
وی افزود: دوستان در یک فرافکنی رسانهای احساس کردند که باید بسیج دانشجویی را متهم کنند به درخواست فراقانونی. در صورتی که آقای دکتر مصدق مستحضرند که شکایت ما به محکمه قانونی کگویای این است که ما اساسا انتظارات فراقانونی نداریم. ما میگوییم همان چیزی که قانون گفته است و دانشگاه آزاد نمیتواند تشریح کننده و تفسیرکننده جزئیات قانونی باشد که مجلس مصوب کرده است. در صورتی که دوستان آمدند آن را تشریح کردند و در آنجا محدودیتهایی را برای بسیج دانشجویی متصور شدند. به عنوان مثال بسیج دانشجویی به صورت رسمی عضو شورای فرهنگی دانشگاه است، در صورتی که این موضوع در بخشنامه محدود شده است.
در ادامه دکترمصدق اظهار داشت: متشکرم از ایشان که برای نخستین بار شفاف کردند که اشکال ادعایی ایشان و بسیج دانشجویی کجا هست. من اولا عرض کنم که دانشگاه آزاد اسلامی همواره از بسیج دانشجویی و اساتید حمایت کرده است، به طوری که ما امروز در تمام واحدهای دانشگاهی پایگاه بسیج دانشجویی و اساتید داریم. در حالی که این برای دیگر تشکلهای یک سوم است. دوما بخشنامهای که صادر شده است در تمام بندهای آن تسهیلات برای تشکلهای دانشجویی از جمله بسیج دانشجویی ایجاد شده است. پس ظاهرا ایرادی ندارد و اینکه دوستان ما در همه جا اعلام کردهاند که این بخشنامه غیرقانونی است، پس تنها به یک بند از آن ایراد دارند. ما کاملا با دوستانمان معتقد هستیم که کاملا باید به مر قانون عمل شود؛ چه درخصوص بسیج دانشجویی و چه درمورد سایر تشکلها.
وی افزود: دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان بزرگترین دانشگاه حضوری جهان دارای ۴۰۰ واحد است که در کل کشور گسترش پیدا کرده است. ما میبایستی یک رویه واحدی را ایجاد کنیم تا همه مسئولین واحدها در مقابل موضوعات واحد، تصمیمات واحدی بگیرند که دقیقا منطبق بر قانون باشد. ما قانون تشکیل، تقویت و توسعه بسیج دانشجویی را ملاک صدور این بخشنامه قرار دادیم و سر سوزنی از آن تجاوز نشده است. آئین نامه اجرایی این قانون که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است و در ماده ۹ و ۱۰ آن دقیقا حدود فعالیت بسیج دانشجویی دقیقا تصریح شده است. از دوستان نیز بسیار دعوت کردیم که به هیئت نظارت و شورای فرهنگی بیایند اما دعوت ما را بپذیرند. این موضوع یک موضوع سیاسی و فراقانونی نیست و در یک گروه کارشناسی قابل بحث و هضم است.
در ادامه ریحانی بیان داشت: آنچه ما عرض میکنیم نیز مطالبه قانونی ایست و مصاحبههایی که دوستان بزرگوار شما انجام دادهاند همان بعد سیاسی و فرافکنیای است که بسیج دانشجویی مطالبه فراقانونی دارد. آقای دکتر جنابعالی حقوقدان هستید و مستحضرید که کار غیرقانونی حتی یک مورد هم باشد جای سوال و تردید دارد. ما در بدنه تشکلها تا پیش از این هیچ مشکلی نداشتیم و از زمانی که این بخشنامه تاکید میکنم «غیرقانونی» با مفادی که غیرقانونی است براساس مر قانونی که مصوبات مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد، موجب مشکل هم برای واحدها و هم برای تشکل بسیج دانشجویی شده است.
وی در نهایت خاطرنشان کرد: ما نیز ۳ هزار دفتر در سراسر کشور داریم و اگر بخواهیم براساس مر قانونی و یکسان عمل کنیم، باید از دستورالعمل یکسان برخوردار باشیم.
در بخش دوم گفتگوی «حذف و اضافه» مناظره دانشجویی با حضور میثم مهدیار، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و آرمان ذاکری، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس برگزار پیرامون رابطه دانشگاه و جامعه برگزار شد.
مهدیار در ابتدای این گتفگو بیان داشت: بالای ۸۰ سال است که دانشگاه به کشور وارد شده است. من عمدتا از واژه وارد شدن استفاده میکنم، اینکه دانشگاه ما از دل جامعه ما بیرون نیامده است. شاید مهمترین چالشی که ما با دانشگاه داریم این است که ما از ابتدا با آن به عنوان یک نهاد بیرونی، وارداتی و ترجمهای مواجه شدیم. میتوانم بگویم در این مدت ۸۰ سالی که علوم اجتماعی به کشور وارد شده است، به نظرم نتوانسته هنوز با جامعه و مردم خود ارتباط برقرار کند و تبعات این را میبینیم.
در همین باره ذاکری بیان داشت: من فرمایش آقای مهدیار را زیرسوال میبرم. به این دلیل که ما اگر با استفاده از همین علوم اجتماعی متهم در این ۸ دهه و پژوهشهایی که برای ما انجام داده است - حرف بزنیم نه حرفهای کلی بگوئیم – آن زمان باید به یکسری پژوهشها رجوع کنیم. من دو پژوهش را به طور مشخص نام میبرم و نتیجه گیری میکنم. یک پژوهش ملی در سال ۱۳۵۳ انجام دادیم تحت عنوان گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران که مرحوم علی اسدی آن را انجام داد. در آن پژوهش یکی از مسائلی که در سطح ملی سنجیده شده بود، اعتماد مردم بود. در آن زمان ۵۳ درصد مردم گفته بودند که مردم به یکدیگر اعتماد دارند. این پیمایش در سال ۱۳۸۳ توسط آقای محسن گودرزی عینا تکرار شد و نتایجی که بدست آمد بسیار تکان دهنده بود. این درصد اطمینان به ۲۴ درصد نازل پیدا کرده بود.
وی افزود: این پژوهش نشان میدهد اعتماد اجتماعی مردمان در ۳۰ سال گذشته نصف شده است. اعداد و رقمهای دیگری را نیز میتوان در کنار آن قرار داد نظیر آمار طلاق که دو برابر شده است، نظیر آمار زندانیان که ۷. ۵ برابر شده است در برابر افزایش ۱. ۸ برابری جمعیت و.... لذا همین جامعهشناسی که امروز متهم است میگوید که ما در سیاست گذاری در جهت ایجاد اعتماد اجتماعی در جامعه شکست خوردهایم.
این کارشناس جامعهشناسی افزود: آنگاه همین جامعهشناسی در دو پیمایش سنجش سرمایه اجتماعی که در سطح ملی سالهای ۸۱ و ۸۴ انجام داده است، میگوید مردم در میان اقشار مختلف بیشترین اعتماد را به دانشگاهیان دارند. یعنی در جامعهای که در ۳۰ سال گذشته اخلاق و اعتماد اجتماعی افت کرده است و سیاست گذاریهای ما در جهت ایجاد اخلاق جمعی شکست خورده است، همین دانشگاهی که میگویند وارداتی است همین مردم بیشترین اعتماد را بدان دارند. پس دانشگاه رسالت خود را در جهت ایجاد اعتماد اجتماعی به مردم به خوبی انجام داده است و امروز مردم دانشگاه را به عنوان نهاد مرجع میشناسند. بنابراین دانشگاه به صورت عمومی ارتباط خود را با جامعه برقرار کرده است و به گواه همین پژوهشهای علوم اجتماعی، ارتباطات خود را بیش از بسیاری از نهادهایی که ریشه در سنت ما دارند با جامعه برقرار کرده است. در ادامه خواهم گفت اتفاقا این اعتماد مردم را چه عاملی تهدید میکند.
در ادامه مهدیار بیان داشت: اتفاقا اشاره خوبی داشتند که اعتماد مردم را چه عامل و نهادی تضعیف کرده است. من در ابتدا عرض کنم که مخالف با علوم اجتماعی و جامعهشناسی نیستم، بحث این است که آیا این علوم اجتماعی متعارف و موجود میتواند با واقعیت اجتماعی ارتباط برقرار کند یا خیر. وضعیت موجود در حداقل ارتباط به سر میبرسد و باید آسیبشناسی کنیم تا بتوانیم آن را ارتقا دهیم. نباید سطحی نگاه کرد. اینکه یک پرستیژ رسانهای برای استاد ایجاد میکنیم، بازنمایی رسانهای میکنیم و یک پروپاگاندا برای دانشگاه ایجاد میکنیم قابل استناد نیست. من اتفاقا میخواهم عرض کنم که اتفاقا علوم اجتماعی یکی از زمینه سازان کاهش علوم اجتماعی در کشور بوده است.
وی ادامه داد: پژوهشی راجع به برنامههای توسعهای نگارش شده پیش از انقلاب و پس از انقلاب انجام شده است. این پژوهش نشان میدهد که در سالهای ابتدایی شروع هر برنامه توسعهای ما یک جهش در افزایش میزان جرم و جنایت داریم. یعنی برنامههای توسعه به جامعه برای انسجام اجتماعی و ارتقای اخلاق جمعی، تازه سبب بروز یکسری چالشها شدهاند. علت چیست؟ بخاطر اینکه برنامههای توسعه براساس الگوهای جامعهشناسی متعارفی که در همین دانشگاههای ما تدریس میشود، نوشته میشود. توسعه ما همواره توسعه برون زا بوده است. ما کاری به نیاز جامعه و پیوستار فرهنگی اجتماعی جامعه نداشتهایم. ما الگوی غربی را آوردهایم و آموزش دادهایم و کم کم وارد سطوح سیاست گذاری شده است و برنامههای توسعه برون زا بدون توجه به پیوستهای فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی تدوین شده است.
این دانشجوی دکتری جامعهشناسی وضعیت امروز جامعهشناسی کشور را ماکت دانست و گفت: من اساسا اعتقاد ندارم که ما جامعهشناسی یا علوم اجتماعی در ایران داریم. ماکتی داریم که نظریات و مفاهیمی خارج از حیطه تاریخی- فرهنگی ما تولید شده است و ما اینجا میآوریم و کاربست آنها را بررسی میکنیم.
وی افزود: به طور مثال امروز بحران آب و خشک سالی داریم که به حد فاجعه آمیز خود رسیده است. علوم اجتماعی ما امروز شروع کرده و جلسه برگزار کرده است که راجع به آب بیاندیشیم. ۸۰ سال است که علوم اجتماعی وارد ایران شده است اما امروز که تا اینجا پیش رفتهایم و هر فرد عامی میتواند این بحران را درک کند، علوم اجتماعی میخواهد درباره آن بیاندیشد. اساسا بدان فکر نکردیم تا تبدیل به سیاست گذاری شود. یعنی ما سورناها را از سر گشادش میزدیم. یعنی کاری نداشتیم که اقلیم ما دقیقا چیست، اما چون آنجا مارکس چیزی میگوید و نتیجهای میگیرد ما همان را استفاده میکردیم. چون آن نتیجه برای ما یک بهره برداری سیاسی داشت؛ حال چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.
در ادامه آقای ذاکری بیان داشت: من تاحدودی بیانات ایشان را قبول دارم. اینکه جامعهشناسی ماگاه از از میدان و مسئله خود شروع نکرده است، ولی آسیبشناسی کنیم که چرا چنین اتفاقی نیافتاده است که من پاسخ را ارجاع میدهم به آن جماعتی که نیامده از میدان شروع کند. اما من پژوهشی را اینجا دارم که از وضعیت اجتماعی ایران در سالهای ۸۰ تا ۸۸ میپردازد؛ اعم از جرایم، اعتیاد، خودفروشی، تن فروشی، فقر و نابرابری، مهاجرت، طلاق و.... سرپرست این پروژه پژوهشی آقای سعید مدنی بودند. شخص ایشان دو پژوهش مهم دیگر نیز انجام دادهاند؛ یکی درباره اعتیاد و دیگری روسپیگری و آسیبشناسی کردند همین برنامههای توسعهای را که ایشان نقد دارند. اما امروز آقای سعید مدنی کجاست؟ ایشان امروز در زندان هستند. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه به علوم اجتماعی امروز اعتماد نیست. علوم اجتماعی متهم است.
وی ادامه داد: نمیشود شما صبح تا شب به علوم اجتماعی نقد کنید که وارداتی است، سکولار است، غربی است و بعد کسی را که رفته است زحمت کشیده است و روی مسائل اجتماعی شما پژوهش کرده و نشان داده که در عمق جامعه شما چه فاجعهای در جریان است، متهم به سیاه نمایی شود و راه به زندان یابد، آنگاه نباید از این علوم اجتماعی متهم و ناامن انتظار داشته باشیم مشکلی را حل کند.
وی افزود: برنامههای توسعه را همواره اقتصاددانان نوشتند، نه علوم اجتماعیها. علوم اجتماعیها همواره منتقد برنامههای توسعه بودند، اما کسی صدایشان را نشنید. آقای فرامرز رفیعپور همان زمان نوشته بودند: جای رشادتهای سربازان ما در میدانهای جنگ را زرنگیها ما در صفهای نانوایی خواهد گرفت. ولی از علوم اجتماعی انتظار داشتیم سرویس دهد به آن چیزی قدرت میخواهد عملیاتی کند. علوم اجتماعی نمیتواند این کار را کند. علوم اجتماعی میگوید اگر این کارها را کردید، با این پیامدها روبرو خواهید شد. میخواهید بکنیدش زندان، بکنید.
این دانشجوی جامعهشناسی اظهار داشت: امروز علوم اجتماعی از طریق واردکردن همین مفهوم علوم اجتماعی اسلامی به صورت نهادی در معرض تهدید است. آمدهاند گروهی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایجاد کردهاند به اسم علوم اجتماعی اسلامی. بعد آمدهاند به سرعت بیش از ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد گرفتهاند. امسال ۴ دانشجوی دکتری گرفتهاند. نه معلوم است اساتیدش چه کسانیاند، چه طرح درسهایش معلوم است و نه حاضرند به جای جداگانهای بروند. یعنی علوم اجتماعی را ما به صورت بوروکراتیک، با اداره، با تصرف میزها بگیریم و بعد انتظار داشته باشیم کار کند.
ذاکری ادامه داد: ما امروز با جریانی روبرو هستیم که دانشجویان بدان میگویند میزگرایی اسلامی. بگذارید من این را بگویم. این آسیبشناسی حکومت دینی است. متاسفانه به دلیل آنکه کسانی که ابراز کنند که ما داریم در راستای اهداف حکومت دینی کار کنیم، اینها خواسته و ناخواسته از رانت بهرهمند میشوند. امروز میآیند و میگویند ما میخواهیم علوم اجتماعی را اسلامی کنیم، به سرعت امکانات و نهاد در اختیارشان قرار میگیرد، بون رعایت شدن ضوابط علمی. اینها حفهای من نیست. من بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در دوره ریاست فرهاد رهبر همراهام است که میگوید تاسیس یک شبه و فاقد کارشناسی دانشکده علوم و فنون نوین و گروه جامعهشناسی اسلامی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
وی افزود: اینکه ما میخواهیم اساتید علوم اجتماعی را اخراج کنیم و از آن سو بخواهیم با بروکراسی و در اختیارگرفتن نهاد، یک دانشگاه جداگانه تاسیس کنیم و بگذاریم این علوم اجتماعی به حیات خود ادامه دهد. ولی نیائیم علوم اجتماعی را پس از ۸ دهه در داخل خود تخریب و نابود کنیم و به زور با بوروکراسی چیزی را جای آن بگذاریم که معلوم نیست، آنگاه علوم اجتماعی نمیتواند به ما کمک کند. انتظار نداشته باشیم علوم اجتماعی هر کاری که قدرت تصمیم گرفت بکند، راهش را نشان دهد. علوم اجتماعی به ما میگوید چه کارهایی چه تبعاتی دارد؛ میخواهد قدرت خوشش بیاید؛ میخواهد قدرت خوشش نیاید.
در ادامه مهدیار در همین خصوص بیان داشت: ما یک بحثی که همواره در مباحثه با دوستان داریم همین است که معمولا بحث خیلی زود از سطح جامعهشناختی خود خارج میشود و به گزارههای سیاسی تبدیل میشود. آیا با تعطیلی آن گروه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران مسئله علوم اجتماعی ما حل خواهد شد؟ قبلا چه میکرده این علوم اجتماعی که امروز نمیتواند کند؟ اتفاقا من فکر میکنم اینها فرافکنیهای سیاسی است که کمکی به اصل مسئله نمیکند. درباره آقای پرفسور رفیعپور در همان دهه ۷۰ منتقد توسعه بود، اما جایگاه ایشان در علوم اجتماعی ما کجاست؟ ایشان کاندیدای انجمن جامعهشناسان شد ولی با فضاحت ایشان را بیرون کردند و نگذاشتند صدایشان شنیده شود. آقای اباذری در نشست ۸ دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران پس از ۲۰ سال تازه به این نتیجه رسید است که ما باید به بحث توسعه، عدالت و لیبرالیسم اقتصادی و تبعاتش برگردیم. آقای رفیعپور ۲۵ سال پیش این انذار را به ما داده است اما کتابشان هیچگاه در دانشکدهای مورد نقد و بررسی قرار نمیگیرد و بدان ارجاع داده نمیشود. آقای رفیعپور را در حاشیه گذاشتهاند و طردشان کردند.
مهدیار گفت: اخیرا در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نقدی بر کتاب «توسعه و تضاد» ایشان شد. شما نقدها را بخوانید. در این علوم اجتماعی ما که هر روز یک چیز مد میشود ما برای آن نشست و گعده میگذاریم، اما ایشان ۲۵ سال پیش مسئله را فهمیده است و یکبار درباره اصل حرف ایشان نشست نگذاشتهایم.
وی ادامه داد: مثال دیگر آنکه آقای دکتر فرهادی از اساتید برجسته مردمشناسی دانشگاه علامه هستند، ۳۰ سال پیش هشدار مسئله آب را دادهاند و در این باره پژوهش نوشتهاند اما جایگاه ایشان کجای همین علوم اجتماعی که ایشان سخن میگویند است؟ لذا مسئله را معطوف نکنیم به یک تصمیم غلط یک دولت یا بخشی از حکومت. اینها به نظر من فرافکنی است.
این دانشجوی جامعهشناسی افزود: ایشان راجع به فعالیت آقای مدنی گفتند. اصلا بحث این است که پاردایمی که آقای مدنی بر طبق آن به مسائل اجتماعی ورود میکنند اتفاقا معضلات اجتماعی را تعمیق و مشروعیت میدهد. چون مفاهیم و چارچوب نظری که ایشان استفاده میکنند خود تولید نکردهاند. مثلا راجع به عدالت و رفاه اجتماعی در کشورهای سوسیالیستی مطالبی تولید میشود، همانها را اینجا میآوردند ترجمه و تدریس میکنند. آقای ذاکری گفتند برنامههای توسعه را جامعهشناسان ننوشتهاند البته چنین نیست. هم جامعهشناسان نوشتهاند و هم اقتصاددانان؛ ولی اتفاقا همان نگاه اقتصاددانان و جامعه شناسانی که آنها را نگارش کردهاند مشترک بوده است.
در ادامه آرمان ذاکری بیان داشت: به هیچ عنوان قضیه علوم اجتماعی و بحث نسبت علوم اجتماعی با سیاست، نه فرافکنی است و نه شوخی. آقای دکتر فرامرز رفیعپور و فرهادی از ۲۰ سال پیش گفتهاند. آقای فرامرز رفیعپور که شما میگوئید چرا صدایش را نشنیدند، مدتها در گروه جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی مدیر گروه بودند. ایشان جز معدود جامعه شناسانی بودند که امکان پیدا میکردند در جلساتی که جامعهشناسان در بیت رهبری حضور پیدا میکند، بروند و حرف بزنند.
وی در انتها بیان داشت: اگر صدای علوم اجتماعی شنیده نشده است، چه کسی باید میشنیده است؟ حاکمان باید میشنیدند، قدرت مندان باید بشنوند. باید بشنوند سیاستها را تغییر دهند. خصوصی سازی و اصل ۴۴ امروز بعد از ۲۰ سال توسط چه کسی حمایت و هدایت میشود؟ بحث، بحث دولتها نیست. بحث بر سر اراده و گفتمانی است که بر کلیت نظام حاکم شده است. چرا بر اصل ۴۳ به اندازه اسل ۴۴ توجه نمیشود. علوم اجتماعی گفته این حرف را، اما قدرت توجه نمیکند. چرا دانشگاه تهران را مثال میزنید؟ حرف دانشگاه تهران را دانشگاه بهشتی بشنود خیلی مهم است؟ حرف دانشگاه تهران و شهید بهشتی را حاکمیت بشنود. حرف سعید مدنی را باید حاکمیت بشنود. سعید مدنی که میگوید وضعیت فقر و روسپیگری در این مملکت بحرانی است و باید خدمات اجتماعی بدهیم، نباید قراردادها را موقتی سازی کنیم، نباید نیروی کار را تعدیل کنیم، نباید سرمایههای اجتماعی را از طریق موقتی سازیهای قراردادهای کار تخریب کنیم. باید به جریانات مدنی اجازه تشکل بدهیم تا از حقوق خود دفاع کنند؛ به معلمان، کارگران و.... جامعهشناسی اینها را گفته است، اما قدرت تمایل به شنیدن آنها ندارد.
مهدیار در انتها بیان داشت: دقیقا اتفاقی که میافتد همین است که ما نظریهای از پیش داریم، آن نظریه را بر واقعیت تحمیل میکنیم. نمیرویم به سراغ میدان و تحقیق نمیکنیم. بلکه با قطع یقین نظریه خود را تحمیل میکنیم. مفاهیمی یک جایی تولید میشود و کاری با مسئله و واقعیت اجتماعی نداریم. شما درنظر بگیرید هم اکنون امتحانات آموزش و پرورش در حال برگزاری است و ما ۱۲ میلیون دانش آموز و ۲ میلیون معلم داریم. الان ۸۰ سال از علوم اجتماعی کشور میگذرد و بالای ۳۰۰-۴۰۰ میلیون نفر فارغ التحصیل از آموزش و پرورش داشتهایم اما هنوز ۲ واحد جامعهشناسی آموزش و پرورش نداریم. بزرگترین پدیده پس از انقلاب اسلامی جنگ بوده است اما جامعهشناسی ما سکوت مطلق راجع به جنگ داشته است.
برنامه تلویزیونی «حذف و اضافه» کاری از شبکه سه سیما است که به مؤلفههای دانشگاه طراز انقلاب اسلامی و بررسی مسائل و مشکلات دانشجویان و دانشگاهها میپردازد. مخاطبان میتوانند از طریق شماره پیامک ۱۰۰۰۰۳۹۳ یا ایمیل Daneshgah@tv۳. ir با این برنامه تماس حاصل کنند.