به گزارش «خبرگزاری دانشجو» به نقل از کُرددانش؛ امروز پنج شنبه شاهد برگزاري يكي از رقابت هاي داغ و نفس گير كنكوري ها هستیم, قرار است قريب به ۸۸۰ هزار و ۷۵۶ نفر داوطلب ورود به دانشگاه ها، در هزاران سالن و راهروي دانشگاه ها و دبيرستان هاي سراسر كشور، بر صندلي هاي از قبل آماده شده بنشینند تا با «مداد مشكي نرم»، آينده خود را در يكي از بزرگترين بخت آزمايي ها بسنجند.
کنکور روزی که مزد دوازده سال درس خواندن را باید در چهار ساعت بگیری, روزی که شاید پراسترس ترین روز در زندگی تحصیلکرده ها باشد.
امسال در استان کردستان نیز بیش از 20 هزار داوطلب کردستانی در پنج گروه آزمایشی باهم به رقابت میپردازند در حالیکه این رقم در سال گذشته 23 هزار نفر بود.
و اما امروز خیابان های سنندج حال و هوای دیگری دارد, تمام خیابان های منتهی به دانشگاه کردستان مملو از جمعیت است و ترافیک نیمه سنگینی در این خیابان ها حاکم است, در ورودی های دانشگاه کردستان تجمع خانواده ها و ماشین های پشت سر هم جلب توجه می کند, آدم هایی که اینجا هستند متفاوتند اما همه آنها یک دغدغه مشترک دارند" آرزوی قبولی فرزندانشان در کنکور"
هر چند سنندج هنوز در خواب صبحگاهي روز پنج است، اما روبه روي در ورودی دانشگاه کردستان صدها پدر و مادر جمع شده اند تا فرزندان خود را با روحيه اي بالاتر راهي ميدان رقابت كنند، ميان اضطراب اشك ها و دعاهاي والدين، داوطلبان با كارت ورود به جلسه و مداد و پاك كني در دست وارد حياط دانشگاه مي شوند, بعضی از داوطلبان با چهره ای خندان بدون هیچ اضطرابی وارد حیاط دانشگاه می شوند اما عده ای دیگر که از چشمهای باد کرده و موهای ژولیده آنها می تواند فهمید که شب سختی را پشت سر گذاشته اند و دیشب را خوب نخوابیدن.
برای اینکه بیشتر در حال و هوای این روزهای کنکوریها قرار بگیرم به جمع چند تن از آنها که منتظر باز شدن در ورودی محل آزمون هستند میروم:
مهسا محمدی كه يكي از داوطلبان كنكور 94 در استان کردستان است، ميگويد: انگار ديشب تمام شدني نبود، ثانيهها مثل ساعت ميگذشتند، انگار قرار نبود صبح شود,نه تنها من، پدر و مادرم هم ديشب نتوانستند بخوابند.
ميپرسم: خيلي درس خواندي؟ ميگويد: يك سال از عمرم را براي كنكور گذاشتم، نميخواهم زحماتم به باد برود، اين امتحان خيلي برايم مهم است حتما باید قبول شوم.
سیران قوامی ميگويد: به نظرم سرنوشتم به امتحان امروزم بستگي دارد, اگر امتحان امروز را خوب بدهم ميتوانم در مراحل بعدي زندگيم موفق باشم اما اگر امروز نتوانم از پس اين امتحان برآيم نميدانم چه سرنوشتي در انتظارم است.
یکی دیگر از داوطلبان از استرس این روزهایش و اینکه حتی فرصت انجام کارهای شخصی را هم نداشته میگوید و ادامه میدهد یک سال زحمت کشیدهام و میخواهم با یک نتیجه موفق سرنوشت آیندهام را به خوبی رقم بزنم.
آخر حرفش را میخورد و میگوید: توکل کرده ام بر خدا. هر چه خدا بخواهد همان میشود.
چنور یکی دیگر از داوطلبان است که برای آمادگیاش در کنکور به هیچ کلاس آموزشی نرفته است، میگوید: کلا هیچ کلاسی ثبت نام نکردم و فقط آزمونهای آزمایشی را شرکت کردهام،
او فضای خانه را در موفقیتش موثر میداند و میگوید: اوایل برای مطالعه به کتابخانه میرفتم ولی وقتی دیدم فضای خانه برای درس خواندنم مناسب است خانه را ترجیح دادم.
با الهه جعفری یکی دیگر از داوطلبان کنکور هم صحبت میشوم، او کنکور را یک جنگ میداند و میگوید: کنکور مانند یک جنگ سخت سخت است که باید بر سر یک رتبه و یک رشته بجنگی.
الهه کنکور را سکوی پرتاب میداند و میگوید: کنکور مانند یک سرسره است، بالا رفتن از آن سخت است ولی اگر به بالا برسی کار راحت میشود.
الهه سال اولی است که کنکور می دهد ولی به احتمال زیاد مجبور خواهد شد برای سال بعد دوباره کنکور دهد، هدف های بزرگی دارد و امسال احساس می کند تلاشش به حد کافی نبوده است، می گوید رشته خاصی مد نظرش نیست ولی برایش مهم است که در دانشگاههای تهران درس بخواند ، او دوست دارد در دانشگاهی درس بخواند که سطح علمی بالایی داشته باشد.
سیروان و احسان و آرش در جلوی درب ورودی دانشگاه در حال خندیدن و شوخی هستند ، آنها می گویند هر سه از تابستان پارسال شروع کرده اند و برای از دست ندادن روحیه شان تا الان همیشه باهم بوده اند ، این سه رقیب کنکوری در رشته ریاضی کنکور خواهند داد و امیدوارند هر سه از یک رشته و یک دانشگاه قبول شوند، دوست دارند شهر خودشان قبول شوند و برایشان رشته خاصی مهم نیست از میان رشته ها سر چند رشته باهم توافق کرده اند و موقع انتخاب رشته در اولویت قرار خواهند داد .
محسن داوطلب دیگری است که می گوید تمام تلاشش را کرده است و امسال هر رشته و دانشگاهی قبول شود می رود و حال کنکور دوباره ندارد چون به حد کافی استرس داشته و از تابستان پارسال تمام تفریحاتش را کنار گذاشته تا برای کنکور آماده شود ، می گوید ای کاش کنکوری وجود نداشت کنکور یک سال زندگی را تعطیل می کند.
ساعت 7:30 است و آرام آرام درهاي حوزه امتحاني بسته ميشود، تعدادي از داوطلبها كه ديرتر رسيدهاند براي اينكه قبل از بسته شدن درها برسند ميدوند اما اینجا والدين پشت درهای بسته دانشگاه مضطرب و نگرانند، دلهايشان در كنار فرزنداني است كه گمان ميكنند تمام دنيا در پاسخنامهاي خلاصه ميشود كه قرار است امروز پر شود.
در ميان رديف صندلي هاي چيده شده، داوطلبان به دنبال شماره صندلي كه با شماره كارت ورود به جلسه همخواني دارد مي گردند. بلندگوهاي سالن، آخرين توصيه ها را به داوطلبان مي كنند، مدت زمان آزمون هاي عمومي و تخصصي را اعلام و...
با اعلام بلندگو همه داوطلبان دفترچه سوالات خود را از روي زمين برمي دارند تا حاصل تلاش هاي چند ماهه و شایدم چند ساله خود را ارزيابي كنند. هر چه در حوزه ها و سالن هاي برگزاري آزمون سکوت و آرامش حاکم است، اما در بيرون از دانشگاه و آن سوي نرده هاي دانشگاه، شلوغ و پرهمهمه است.
سر جلسه امتحان اضطراب, دلهره, ترس از قبول نشدن موج می زند, عده ای از داوطلبان اما به تلاش خود مطمئن هستند و با خیال راحت مشغول جواب دادن به سوالات هستند بعضی ها هم که جایی بهتر از سر جلسه امتحان را برای خوابیدن پیدا نکردن و سرشان را روی برگه گذاشتن و چشمهایشان را بسته اند.
شاید احوال این روزهای داوطلبان کنکور پس از سالها به بهترین خاطراتشان تبدیل شود و حتی شاید بعدها از تجربههای این روزهای خود که به موفقیت ختم شده است برای دیگران بگویند.
اضطراب و استرس کنکور ظاهرا حالا حالاها نميخواهد دست از سر داوطلبان ورود به دانشگاه بردارد, علي رغم اينکه ظر فيت دانشگاهها افزایش پیدا کرده است و باز عليرغم اينکه بچهها در مراکز متعدد و مختلف آموزش عالي و در رشتههاي گوناگون ميتوانند ادامه تحصيل دهند ولي باز هم تب و تاب کنکور دست از سر داوطلبان ورود به دانشگاه بر نميدارد.
کنکور پایانی است بر داستان دوازده سال تلاش و کوشش خستگی ناپذیر و انشا الله نقطه ی اغازی برای شروع یک فصل جدید در زندگی.